رژیم خودکامه ومرگبارولایت فقیه وبا دستور مستقیم خامنه ای، با باصطلاح انتخابات و درحقیقت انتصابات مسخره خود باردیگر مردم ساده دل، بی آلایش، ناامید، سرگردان و سرگشته ما را به پای صندوق های مسخره رای گیری خود کشاندند. سپس باکمال بیشرمی، گستاخی، و بی شرافتی که از ویژگی های آخوند و آخوند زاده است، از میان کاندیداهای انتصابی خود، خواستنداحمدی نژاد ایران ستیزرا که زهرو سم هولناک برای کشور و مردم ما می باشد و دارای گذشته ای بس تیره و تاراست، باداشتن رای بسیار کمتری نسبت به آقای موسوی، به عنوان برنده انتخابات به حلق مردم فرو کنند.
نتیجه چه شد، نتیجه این که؛ مردم دلاور و شیرژیان بیشه های ایران به پا خاستند، آن چنان که فریاد غرش واعتراض، مرگ بر دیکتاتور، و مرگ برخامنه ای آنان، از کوچه و برزن، ازپشت بام ها، درون مسجد، و دانشگاهها، که گوش فلک راکر می کرد، در فضا پیچید، و حتی گوش ناشنوا و بسته خامنه ای و آخوندهای مفت خور رژیم، و زباله های کشورمان را نیز به صدا در آورد.
آنگاه، خامنه ای که بدون شک در اندیشه و ذهن مردم، جلاد ایران نام گرفته، به سگ های زنجیری، آدم کشان حرفه ای، مزدوران فلسطینی، و شماری از قداره کشان، خودباختگان و جیره خواران بسیجی دستور کشت و کشتار مردم به پا خاسته می دهد. خون ها به زمین ریخته می شود، بدن هاتکه پاره می گردد، ودهها هزارانسان شرافتمند به ویژه دختران، پسران، و زنان جوان سراپاشورانقلابی دستگیر، و به دهها، و صدها شکنجه و مسلخ خانه های آخوند ساخته در سراسر کشور برده، و پس از کشتار عده بیشماری، جسدهای مجروح و سوخته شده آنان را در بیابان ها، کوهها، درون غارها، و باتلاق ها رهامی کنند.
در لحظاتی که می رفت رژیم خون خوار آخوندی همراه با روحانی و روحانی نماها، به خاک روبه و باتلاق تاریخ فرو رود، آخوند های مزدور و خیانت کارکه سی سال است به کشورماخیانت کردند، و سرمایه های ملی ما را غارت نمودند، به فکر چاره و فریاد رسی افتادند. ازقم گرفته تا تهران، و ازمشهد گرفته تا سپاهان، و دیگر شهرها، به گرد هم آمدند، تا دیگر بار چه ترفند و نیرنگ و دسیسه ای برپا سازند که بتوانندبر شراره های آتش بر آسمان فرا رفته، آبی بپاشند ودرکوتاه مدت شعله ها راخاموش نمایند.
دراین راستارژیم، رفسنجانی، خاتمی و شماری دیگراز آبشخوران و هم آخورهای خود را به میدان می فرستد. رفسنجانی در گفتارخود، برای نجات اسلام و رژیم برآمده از آن، شروع به سفسطه و کماکان همیشگی مردم فریبی می کند. غافل از این که مردم ایران بی درنگ و بدون استثنا او را جنایت کار، خود و خانواده اش را چپاول گر، و غارت گران سه دهه گذشته کشورمان می دانند. بدون تردید، آقای رفسنجانی یکی از نخستین خیانت کاران به کشور ما است که در آینده نه چندان دور، در میان مردم به دارآویخته خواهد شد، و خانواده اش نیز به سزای دزدی ها و فرصت طلبی های خود خواهند رسید.
آقای رفسنجانی اگر اندکی غیرت و شرافت ومردانگی داشت، و چنان که از نفرت توده مردم نسبت به خود و خانواده اش می داند و خوب می داند، یک ساعت یا یک دقیقه و یا یک دم دیگرزنده نمی ماند و شر خود را از سر مردم و کشور ما کوتاه می کرد.
آقای رفسنجانی بهتر است از اسلام گفتگو نکند. چون دیگرحنای ایشان و دیگر آخوندهای هزارفامیل که مانند غده های سرطان برجان مردم ما بیماری و مصیبت آورده اند، و هم چنان صدمه می زند، رنگی نخواهد داد.
مردم ایران در گذشته مسلمان بودند. مسلمانانی آمیخته وپیرایش یافته با فرهنگ والای پر از انسانیت، مهربانی، راستی، درستی، گذشت، فداکاری، صمیمیت، امانت داری، کمک به یکدیگر، برگرفته از تجربه وآزمونی چند هزار ساله تاریخ سیاسی اجتماعی کشورمان، ونیاکان ما. اما، رژیم مرگبار شما چه کرد؟ همه انسانیت و درستی هارااز میان جامعه بر انداخت، و اسلام بیابان گردهای عربستان را با همه خشونت، بی رحمی، ددمنشی، غارتگری، مظلوم کشی، و زن ستیزی آن را درجامعه ما پیاده کرد.
آقای خاتمی که خیانت های ۸ ساله گذشته ایشان در اذهان و خاطره همگان همواه زنده و آشکاراست، و در تاریخ نیز به همین عنوان ثبت خواهد شد، اسلامیت نظام را حاکم شدن عدالت و اخلاق در فضای عمو می جامعه می داند. واقعا بی شرمی و گستاخی تاکجا؟. رژیمی که خود در فساد غوطه ور است، و بی عدالتی و ظلم وستم آن بنیاد خانه و خانواده هارا از هم پاشیده، اکنون مزدور روباه صفت آن دم از عدالت و اخلاق می زند، و درپی نجات رژیم جهل و جنایت و اسلام ضد بشر و کشتار گر خود است.
آخرین سفارش و توصیه ما که بی تردید خواسته واندیشه بیش از ۶۰ میلیون مردم دربند و گرفتار ایران را نمایندگی می کند، آنست که هزارفامیل آخوند، آخوند زاده و شبه آخوند جنایتکار، که هیچ یک ازشماها هویت و فرهنگ ایرانی را ندارید، باید بی درنگ به مردم به پیوندید، یا به گوشه ای پناه برید، ویا درانتظارچوبه های دار و له شدن در زیر دست وپای ۶۸٪ جوانان غیورودلیرایران باشید.