آقای موسوی گرامی، بادرود به شما، هم اکنون ما می بینیم که هم میهنانمان با تظاهرات چند میلیونی که در بیشتر شهرهای بزرگ ایران برگزار می کنند، شماری از آنان، دستگیر، شکنجه می شوند، و زیر دست و پای آدم خواران ولایت وقیح جان می دهند.
مردم، بارها و بارها فریاد برآوردند؛ استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی، یا؛ مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور، ویا؛ مجتبی، مجتبی، الهی بمیری، رهبری رانبینی.
این ها همه، نشانگر آن است که هم میهنانمان خواهان برکناری و ازمیان رفتن رژیم مرگبارآخوندی در تمامیت آن، و به دنبال یک حکومت مردمی و مردم سالاری اند.
آقای موسوی گرامی، هم اکنون همان گونه که می دانید، بیشترمردم کشورمان، از شما پشتیبانی و حمایت می کنند، و چه جوان هائی که در راه سرنگونی رژیم خون و جنایت آخوندی، به دنبال و برای حمایت شما، جان گرانبهای خود را تاکنون از دست داده اند.؟
از شما که با پشتیبانی همه جانبه مردم، و هم چنین پشتیبانی و حمایت در سطح بین المللی برخوردارید، دریغ است واز شما بعید می آید که باز هم از رژیم آخوند و آخوندی نام ببرید.
آقای موسوی گرامی، این سیاست محافظه کارانه و گام به گام که شما در این برهه زمان با وجود خیزش و رستاخیز میلیونی مردمی در پیش گرفته اید، می تواند سالیانی دیگر همچنان کشورمان را از صحنه سیاست جهانی عقب مانده و بازپس نگاه دارد.
شعار کلیدی را که شما برگزیدهاید، و به مردم توصیه می کنید؛ “جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر” می تواند برای شما شعار کلیدی باشد، شما و همراهانتان را باردیگر به پست و مقام دل خواهتان برساند، ولی بباور ما، نادیده گرفتن این همه تلاش و کوشش و ازخود گذشتگی و جانبازی مردم ایران، و خواست واقعی آنان یعنی سرنگونی کامل رژیم کشتارگر ولایت فقیه، و در حقیقت استخوان لای زخم گذاشتن است.
آقای موسوی گرامی، در کشورهائی که به آزادی رسیدند، قوانین غیر انسانی ویا ارتجاعی کشورشان را نادیده گرفتند، سدها را شکستند، واز روی آن قوانین عبور کردند. گاندی و نلسون مندلا از همان آغازتلاش و فعالیت خود، با قوانین موجود استثماری کشور خود به جنگ و ستیز پرداختند.
تنها روش برخورد آنان با رژیم ظلم و ستم همان روش تظاهرات و اعتصابات با آرامش و سکوت بود. همان روشی که شما هم پیاده کرده اید.
وگرنه اگر بخواهید در زیر چتر رژیم اسلامی و با پذیرفتن قوانین آن، مردم را به آزادی برسانید، بدبختانه، مردم ما به جائی نخواهند رسید.
آقای خمینی نیز در سال ۱۳۵۷ بانادیده گرفتن قوانین دیکتاتوری شاه، و عبور از آن ها، توانست رژیم را به زانو در آورد و سرنگون کند.
آقای موسوی گرامی، در گذشته مردم ما با بیشترین رای زمان خود، آقای خاتمی را برگزیدند به این امید که ایشان باتکیه به ۲۲ میلیون حمایت مردمی، با برگزاری یک همه پرسی، قانون ارتجاعی رژیم جهل و جهالت را ازمیان ببرد و رژیم مردمی به وجود آورد. از آن جا که ایشان خود از ابتدا رژیم و قوانین آن راپذیرفته بود، نمی توانست ویا نمی خواست پس از انتخاب شدن با رژیمی که خود آن را تائید کرده بود، به چالش بپردازد.
اکنون که بیشترین مردم ایران با پشتیبانی از شما، بر پای گیری یک رژیم همه گانه و مردمی راد نبال می کنند، این دیگر بی انصافی است که شما نیز مانند آقای خاتمی، حمایت و پشتیبانی مردم رانادیده بگیرید و تنها به دنبال جایگزین یک آخوند با آخوند دیگر باشید.
آقای موسوی و هم میهنان گرامی، مردم درون ایران، که ماهم در راه آنان در جنبش و تکاپوئیم، به آزادی، سربلندی، و افتخار کشورمان می اندیشند.
آرمان و هدف آنان گزینش یک حکومت مردم سالاری با یک همه پرسی خواهد بود، که بی تردید حکومت زورگوی ولایت فقیه ویا هر حکومت دیکتاتوری دیگر نبوده، بلکه حکومتی خواهد بود برازنده و زیبنده گروههای ایرانی بافرهنگ، ادیان، زبان، و آئین های گوناگون.
درپایان، ما صمیمانه پیروزی و موفقیت شما را درکنارمردم، همراه و هم آواز با مردم درگزینش و برپائی یک فرمانروائی مردم سالاری، با دست توانا و همت والا ی مردم شرافتمند و بزرگوارایران، و به یاری از خدای بزرگ آرزومندیم.