مثال معروفی است که می گوید؛ «مرده آن قدرآش و لاش بود که مرده شور به حالش زارزار می گریست.» داستان، داستان گزارش آقای کروبی به آقای رفسنجانی در باره تجاوز به دختران و کودکان در زندان است. بدیهی است از این که آقای کروبی یعنی یک آخوند به اعتراض بلند شده و در حقیقت به سی سال تجاوز به دختران، بانوان، وپسران نوجوان کشورمان در زندان ها اشاره می کند جای قدردانی و سپاسگزاری است. ولی حالاچرا؟
چرا ایشان در این سی سال و باداشتن پست های بزرگ و حساسی مانند سالیان سال ریاست مجلس داشتن، درسکوت ماندند، و جنایات رژیم مرگبار آخوندی را نادیده گرفتند؟ چرا از سال ها پیش وجدان ایشان به صدا در نیامد، تااندکی به درددل قربانیان لت و پار شده زیر دست و پای رژیم و میلیون ها مردم ستمدیده کشورمان گوش فرا داده شود.؟
و اما اجازه بدهید که مطلب را کمی بیشتربازکنیم و به تاریخچه این گونه تجاوزها نگاه دقیق تری بیاندازیم:
اگر هم میهنان ما کمی از تعصبات خود را کنار گذارند و باخرد و درایت در باره دین اسلام از متون تاریخی و گزارش تاریخ نگاران عرب و کشورهای اروپائی مراجعه کنند، به سادگی در می یابند که دین اسلام بر پایه واساس برده داری و کنیز گیری، تجاوزو یورش به اموال و دارائی دیگران برپا شده است با این روش، اسلام سیاسی توانست بزودی گروه بزرگی از لاشخوران، فرصت طلبان، کیسه اندوزان، غارت گران، و جنایت کاران را به دور خود جمع و به آنان پروبال جنایت هرچه بیشتربدهد.
همان گونه که درآغازانقلاب، آخوندهای همیشه مفت خورو ایران ستیز، شماری از بازاری های آخوند پروردزد، لات های میدان های جنوب شهر، و فرصت طلبان دیگر مانند قارچ به دور خمینی که خود جنایت پیشه ترین فرد تاریخ به شمار می رود، سبزشدند وهر کدام بخشی از کشور و هستی های آن رامانند ارث پدری اشان میان خود بخش و تقسیم نمودند.
هنگامی که مردعرب جاه طلب و زنباره ای به نام محمد، در سن ۵۴ سالگی بایک دختربچه ۷ساله نامزد بازی می کند ودر سن ۹سالگی او را به رختخواب می برد، دیگر چه انتظاری از این رژیم خون آشام می توان داشت.؟
سردمداران اسلام اولیه مانند ابوبکر، عمر، علی، و عثمان، که پیشوایان آخوندهای کنونی بودند، دختربچه های خردسال را مانند نقل و نبات میان خود پخش و تقسیم می کردند، و تنها برداشت آنان از زندگی، تجاوز به دیگران، و دعوای شکم و زیر شکم بوده است.
در یورش ۱۴۰۰ سال پیش تازیان به شهر تیسفون پایتخت بزرگ ساسانی، با آن که شهر کاملاً تسلیم و در اختیارآنان بود، ولی این قوم بیابان گرد نخست به گروه زنان، دختران، و پسران تجاوزبردند، پیران راکشتند، جوانان و نوجوانان را اسیر و دست بسته به مدینه فرستادند، و آنان را در بازار به عنوان برده و کنیز به فروش رساندند.
اگر به کارنامه سیاه آخوند های حاکم نگاه کنیم، عموماً دارای چند همسر ویا چند صیغه می باشند. هر کدام ازاین دو مورد، خلاف انسانیت و یک نوع وحشی گری است.
هر گونه فرهنگ انسانی، این رفتار نا شایست و حیوانی را یک نوع بربریت و وحشی گری می داند. از دید ما، تجاوز به هر انسان دیگریک بربریت، و به ویژه تجاوز به دختران و پسران یک جنایت بزرگ و غیر قابل بخشش می باشد.
ما هم چنین بر این باوریم همان گونه که هم بستر شدن یک زن با چند مرد، نشانه فاحشگی و روسپی گری آن زن به شمار می رود، داشتن چند همسر و برخوابی یک مرد با چند زن نیز نمی تواند جز فاحشه بودن و روسپی گری آن مرد چیزدیگری باشد.
این ها همه، کرامات و دست آوردهای اسلام راستین و جانشینان کنونی آن در کشور ما است که در دوران تمدن و شکوفائی تاریخ کشورمان پیش از یورش تازیان در این جا کمتردیده شده، و سابقه عمومی نداشته است.
درفرهنگ انسان های باشرف، که ما پیش ازاسلام از آن بهره مند بودیم و هم اکنون نیز در شماری از کشورهای جهان مانند هندوستان، به وضوح دیده می شود؛ آدمی به خود اجازه نمی دهد که حتی به یک مورچه که ما نیافریده ایم و ازخلقت آن عاجزیم، آزاری برساند. چه رسد به این که به فرزندان و خردسالان کشورمان که ما آن ها را بی جهت و غیر قانونی زندانی کرده ایم، شکنجه وآزار دهیم، یا وحشیانه به آنان تجاوز نمائیم.
در دوران رژیم گذشته به ندرت و بسیار کم تجاوز به بانوان، دختران، و کودکان دیده می شد. روسپی گری و فاحشگی محدود می گشت به اماکن در تسخیر آخوند مانند امامزاده و مسجد. چنان که گرداگرد صحن امام رضا وشاه چراغ سرچشمه تولید و پخش زنان نگون بخت روسپی وفاحشه بود.
حمایت و طرفداری امام جمعه ها ازجنایات خامنه ای و هم پالکی های او مانند فرزند جنایت کارو دزدش؛ مجتبی، آیت الله مصباح یزدی، جنایت کار بزرگ احمد خاتمی، شیخ محمد یزدی، مکارم شیرازی، و مانند آنان قبول و گسترش این جنایات است.
این گرگ صفتان هرجائی باید هرچه زودتربه وسیله جوانان برخاسته ودلیر ایران به سزای خود برسند.
مردم ایران باید آن قدر شرف و انسانیت داشته باشند که در هر مکتب آخوند مانند مسجد، نماز جمعه، حسینیه ها و جاهای زیارتی شرکت نکنند، و به دیگران نیز این موضوع را یادآور شوند.
درپایان، کارنامه خمینی حاکی از سرتاپا جنایت و نیت پلید غیر انسانی اوست. کسی که میهن پرستان بزرگ و جانبازان سلحشور ارتشی ما رایک شبه به دست جلادان هم کیش خود نابود کرد، دلاوران و مردم قهرمان کردستان را وحشیانه به قتل رساند، آن گاه به کشتار هزاران جوان برومند و میهن پرست فرهیخته ما به دست جلادان خود پورمحمدی، اشراقی، و نیری درزندان ها در سال ۱۳۶۷ فرمان داد.
نهایت این که یک مشت جنایتکار تازی منش به نام آخوند بادستارو بی دستار را بر سرنوشت کشورمان مستولی، و فرهنگ، زبان، و آئین درخشان تاریخی کشورمان را به مسخره گرفت.
حال، اگر آقای موسوی یا همسرشان که از برکت این رژیم به نان و نوائی رسیده اند، بخواهند دوران خمینی را دوران شکوفائی و به عنوان انقلاب مقدس و عظیم اسلامی یاد کنند، بی گمان آنان نیز شریک جنایت های خمینی خواهند بود، و از سرزمین و فرهنگ وکشورایران زمین به شمارنخواهند آمد.
این موضوع را خواهشمندیم هم میهنان ما پیوسته در نظر و درپیش روی خود داشته باشند، تا فرصت طلبان دیگری که گرد آقای موسوی را گرفته اند، نتوانند ۳۰ سال دیگرکشور ما را هم چنان در زیر دست و پای آخوند نگاه دارند.
بنابراین، شعار جوانان ایران جز؛ «نه شرقی، نه غربی، نه تازی، جمهوری ایرانی» نمی تواند چیز دیگری باشد. این شعار به تنهائی قادر است که بنیاد آخوند وفرصت طلب را برکند، و آنان را برای همیشه از صحنه سیاسی ایران حذف نماید.