کشور بزرگ و تاریخی امان ایران، با مردمانی هوشمند، نیک اندیش، و نیکو خصال، گلزاری است از مجموعه گلهای زیبای ترک، عرب، کرد، بلوچ، فارس، ودیگر گروهها.مردمانی با زبان، آئین وفرهنگ وباورهای گوناگون.
این گل های زیبا وخوش بوی گلستان ایرانند که هرروز وهرشب ازسوی دژخیمان ومزدوران رژیم خونخوارشبه تازی ازپای وازریشه درمی آیند.
چگونه می توانیم این ننگ ورسوائی را برخود بخریم وپذیراباشیم که جای بلبل وگنجشک های چهچهه زن وطاوس وپرندگان زیبا، برگلزارمان زاغ نشسته باشد ودرهرکوی وبرزن، وهرگوشه وکنار، به جای آهنگ وآوای دلکش و طنین انداز، به خواندن نازیبا وچندش آورجغدها وخفاشان به ناچارگوش فرادهیم.
اکنون دیگرازکورش، داریوش، شاهپورذوالاکتاف، خسروپریز، یعقوب لیث، شاه آزادی خواه وعدالت گسترکریم خان زند، وشاه دلیربی باک ومیهن پرست نادر، خبری نیست.
زیرا جای بلبل زاغ نشسته، وجای این دلاوران، آخوند سیه دل وسیه چرده ایران ستیز. وجای دلاوران وگردانی شیردل چون آریوبرزن، رستم فرخ زاد، بابک خرم دین، ستارخان، وباقرخان، گله ای ازایران ستیزان سردار، وسرداب. وبالاخره جای امیرکبیر، فروغی، و قوام السلطنه، دلقک و مزدوری تازی نژاد، چون احمدی نژاد.
اکنون چه باید کرد؟ آیا باید این خواری وستم کاری و بردگی کفتاروشغالان راپذیرفت، ویا درپی آن برآمد که آب ریخته ازسبوی راباردیگرگردآوری، وازمام میهن وحیثیت پایمال شده، وازکشورسراپابه غارت رفته دفاع وبازنگری نمود؟
ما درگذشته گفتیم وبارها یادآورشدیم که سیاست مماشات وکوتاه آمدن بادشمنان، همواره درسراسرتاریخ ما را به خاک سیاه نشانده است. ما عادت کرده ایم که دشمن را با نگاه ظاهرخوب ببینیم، وبه ژرفای وعمق کینه توزی وسرانجام خیانت آنان توجهی نداشته باشیم.
ماهمواره رهنما وراهگشای دشمنانمان درپیروزی آنان، تسلط ومستولی برخود بوده ایم.
ما به دشمن ناتوان وناآگاه آن قدرفرصت وزمان دادیم، و آن چنان راه وچاه را به آنان نشان دادیم که توانستند ره صد ساله را یک ساله، وره صد شبه رایک شبه به پیمایند، وهرچه زودتروبیشتربرما سوارشوند، و ازما سواری بگیرند.
دریورش تازیان، مرزبانان، وخیانت کارانی دیگرچون سلمان فارسی راه تجاوزوغارت گری را برای بیابان گردان فراهم وآسان نمودند.
در یورش ترکان شمال وغرب، یا محمود افغان به ایران، بازهم کیسه دوزان وخیانت کارانی دیگردست داشته اند. دریورش تازی نماهای سال ۱۳۵۷ به سرکردگی خمینی نیزخیانت کاران برون مرزی چون بنی صدر، قطب زاد، وابراهیم یزدی، وهم چنین خیانت کاران برون مرزی چون، عسگراولادی، بازاریان، وبیشتر آخوندهای شبه ایرانی، دراین تجاوزو ویرانی کشورمان سهم وشرکت داشته اند.
درآغاز انقلاب ۱۳۵۷، ما هرچه ایران ستیزی و دستورات بیشرمانه ازسوی خمینی، ویال وکوپال ویک گله آخوند ضد ایرانی دیگرشنیدیم، و رفتاروعملکرد زشت خانمان سوز وفرهنگ براندازآنان را دیدیم ومشاهده کردیم، لای سبیل گذاشتیم، وخم به ابرو نیاوردیم. تا آن جا که راه ورمز کارها را نیز به آنان نشان دادیم، وآنان را برخود سوار نمودیم. ما کوتا ه آمدیم، و بازهم کوتاه می آئیم.
خیانت کاران، وکاسه لیسان نیز هم چنان در درون وبرون کشوربه تیز کردن ساطور جلادان تازی، ومحکم کردن طناب داربرای خفه کردن فریاد آزادی خواهی جوانانمان دست به کارند. نمونه این خیانت کاران را می توانید گرداگرد آحمدی نژاد در سفر به نیویورک به فراوانی مشاهده کنید.
این تازیان فرومایه با تاراج کردن کشوروخود را زیرسلطه چین وروسیه قراردادن، دیوارحفاظتی برای خودکشیدند که بتوانند درپناه انان رژیم مرگبارخودرا هم چنان پابرجا نگاه دارند. آن ها برای گمراهی مردم، انگلیس وآمریکا را ببازی گرفته اند.
نیاکان ما ۶۵۶ سال باسیاست کوتاه آمدن خود، نوکروزیردست تازیان بودند، ودارونداروحتی ناموس خود را به ناچاربه تازیان تقدیم می کردند. مردم ماهم دراندیشه اند درشرایط کنونی، همان گونه که نیاکان ما با تلاش خود خاندان اموی را برکنارو خانواده بنی عباس را جایگزین آن نمودند، یعنی عربی را به جای عرب دیگربرما سوار نمودند، با کوتاه آمدن و همکاری با دشمن به جابجاکردن یک آخوند با آخوند دیگربپردازند.
ما هیچ گاه درپی آن برنیامده ایم تا با روش و اصول منطقی، دشمن را به یک باره از سرزمینمان بیرون رانیم وبرای همیشه از شرآنا ن آسوده شویم.
به باورنگارنده، تنها راه رهائی وبیرون راندن تازیان ازکشورمان، شرکت نکردن درمجالس آنان، تائید نکردنشان، برخورد سرد با آنان داشتن، وشناسائی وبرخورد تند وسخت داشتن با خیانت کاران وکاسه لیسان گرداگردآنان است
وگرنه، باید گفت: با امید آن که سالیانی دیگر، یا سده هائی دیگر، هلاکوخانی از راه برسد ومارا از چنگال این دیوسیرتان آزاد نماید. به امید آن روز.