هفته پیش آقای ملاخائنه ای ولی وقیح، گوش وزیرفرهنگ اسلامی خود راگازگرفت، و ایشان را تو بیخ نمود که چرا تاکنون فرهنگ ما سراپا اسلامی نشده، و بوی مخصوص آن همانند بوی پا و جوراب نمازجماعت گزارانمان به مشام نمی رسد.
به دنبال گلایه و سرزنش ولی وقیح، اتل متل خبرنگار فضول محله برآن شد که چرا تاکنون دستورات این پیرمرد که از جانب الله مدینه از آسمان ها برای هدایت و نجات از گمراهی ما انسان های گناهکار با پست سفارشی ویژه برای ایشان آمده، نادیده گرفته شده است.
البته، ما درگذشته پیش از این انقلاب عظیم زمینی آسمانی، از اجرای قوانین مقدس و بی نظیر اسلامی هم کم و کسر نداشتیم. خوشبختانه دربارمان سراپا اسلامی بود. روضه خوانی ها در دربار و سراسر کشور همواره برگزار می شد. شاهنشاه اسلام پناه یک عمامه و عبا کم داشتند تا خود سکان دین اسلام را بدون بهره برداری از آخوند به جلو ببرند، و دست کم شب های جمعه برای درباریان روضه ای بخوانند. معجزه و کرامات اللهی نیز مانند نقل و نبات در گوشه و کنار پراکنده بود.
اگر خدای نکرده شاهنشاه ما دچار مصیبت و نا امنی می شدند، بی درنگ حضرت عباس با دست های بریده خود، ایشان را بلند می کردند و در نتیجه کشور ما را بدون آقا بالاسر نمی گذاشتند.
علیاحضرت شهربانو که خود از نوادگان حضرت امام حسن (ٰع) می باشند و به خانواده بنی اعراب خود دلبستگی دارند، به همراه والده گرامی اشان که مانند فضول محله نخود هر آش بودند وهم چون جن بوداده در هر محفل و مجلسی حاضر می شدند، و اظهار وجود می کردند، و دیگر درباریان باهم و جدا ازهم، برای اسلامی شدن کشور تلاش فراوان داشتند.
این گونه برداشت می شود تنها کاری که این عزیزان نکردند، سفارش تعدادی عبا، عمامه و نعلین برای دربارنشینان بود. آنهم شاید، ماچه می دانیم؟
آن گاه که رژیم شاهنشاهی مانند کفگیر به ته دیگ خورد، شهربانوی گرامی، ولیعهد مهربان، با خدمه و حشره، بقایای این اسلام راستین و باشکوه را با خود به لوس آنجلس بردند، و هم اکنون نیز در پخش و اشاعه آن از هیچ کوششی فروگزار نیستند.
در آن روزگار، ما حتی از نظرفرهنگ اسلامی در برابر تازیان که اسلام، ساخته و پرداخته و دکان زرگری آنان بوده است پیشی گرفته ایم.
ملت آخوندپرورما اگر به زورمالیدن چند پیاز به چشم خود هم شده بود، در روضه خوانی ها، به یاد تازیان مقدس اشک ریزان بود.
شاهان اسلام پناه ما به کمک بازرگانان و بازاریان همیشه در صحنه، برای هر شیخ و تسبیح خوان عرب که به کشور ما آمده بودند، و در همین جا به علت بد خوراکی و زیاده روی بادرگذشت خود به خاک ما برکت بخشیدند، و آن را تبرک نمودند، خیمه و خرگاه ساختند، و برای آنان سراسر سال روزهای عزاداری و تعطیلات عموی برگزار نمودند، و داستان زندگی و درگذشت آنان در کتابی به نام تعلیمات دینی، به جای شاهنامه طاغوتی فردوسی، اشعار گمراه کننده خیام، داستان پوچ و بی ارزش کتاب های سعدی، و شعرهای بی معنای حافظ به حلق دانش آموزان و دانش پژوهان فرو می نمودند.
از آن چه گفته شد، بازهم در گذشته جامعه ما کاملاً اسلامی نبود. به همین دلیل هنگامی که درسال ۱۳۵۷ مردم ایران به پا خاستند تا آزادی خود را بدست آورند، آخوندهای ما متوجه این کمبود قوانین اسلامی در کشورمان شدند. آن گاه تصمیم گرفتند که خود پا در میان گذاردند. بدین منظور، به هم میهنان انقلاب کننده هشدار دادند که شما روش انقلاب را نمی دانید. سپس دست های نرم و نازک کاغذ پیچیده خود را از آستین دراز و از زیر عبای خود در آوردند، مردم مارا به کناری زدند، وهم میهنان مارا ناگهان با انبوه ریش و پشم آشناساختند.
آقای خمینی هم که پس ازسالیانی دراز دوری از میهن، واز زیلو نشینی درکلبه ای از عراق، دلشان به شدت برای دود ومنقل تنگ شده بود، و از این که کمک های سرشار مالی می بایست از سوی بازاریان به سرپرستی آقای عسگر الاغی برای ایشان فرستاده شود که بی تردید مقداری از آن به هوا می رفت، و خود ایشان مستقیماً درپول و ذخیره کشوردست نداشته اند، و هم چنین نگران کم و کسری پول های خود در بانک های طاغوتی عراق بودند، رهسپار ایران شدند.
ولی بازهم ولی وقیح کنونی، یعنی امام چهاردهم، در برابر دریای بیکران دانش و دستورات اسلام ناب محمدی احساس کمبود می کنند، و حق هم دارند که وزیر فرهنگ ذبح اسلامی خود را این چنین به سیخ بکشند.
در برابرگلایه ولی وقیح، ازیک سوی آقایان ملا حسین موسی زاده و کربلائی آیت الله کهروبایی و همسران گرامی ذبح اسلامی و دیگر بستگان محترمشان که با درخشش و نورافشانی این انقلاب آسمانی- زمینی به آلاف علوفی رسیدند، لحظه ای از بیان و ذکر انقلاب مقدس و انقلاب شکوهمند اسلامی غافل نیستند.
تا آن جا که زهرا بیگم خانم همسر گرامی آقای ملاحسین موسی زاده برآن شدند که در روز هشتم مارس هرسال زادروز حضرت زینب کلثوم و حضرت زهرا سلطان را جشن بگیرند، تا این اسلام سیاسی عبائی، از یادها به خاطره ها نپیوندد.
با آن که خبرنگارفضول محله به این بانوی گرامی سبزه وار یادآور شد که این دو بانوی عرب نژاد زینب کلثوم و زهرا سلطان از باغ و از دیار مانیستند، و ما باید ۸ مارس را ویژه بانوان فرزانه وخردمند خود بدانیم، بدبختانه به گوش های بزرگ ایشان که درزیرحجاب ذبح اسلامی پنهان شده بود، نرفت.
از سوی دیگر، شماری از خوش نشینان غرب مانند ملایان بنی سطل، مسعود وجبی، سازش کارا، گنجه ای، اشکنازی، کریم ور، عبدالکریم فروش، و مستررضاپهلوانی که هر لحظه اعلامیه ای صادر می کنند تا از قافله عقب نمانند، برآن شده اند که به میدان آمده، خود سکان این کشتی را در دریای مواج پرتلاطم به دست گیرند، و به کمبودهای اسلامی آن بپردازند تا پاسخ گوی گلایه های ولی وقیح باشند.
برای آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی به تلاش پیگیراین عزیزان، به ذکر دو نمونه زیر می پردازیم:
همان گونه که خوانندگان گرامی درجریان هستند روز ۲۲ بهمن ولی وقیح با لشکر کشی وآوردن دهها هزار انسان نماهای کرایه ای به تهران، ازرستاخیز مردم جلوگیری نمود، تا لکه ابری بر اسلام وارداتی ایشان ننشیند. با این عملکرد وقیحانه ولایت ، هم میهنان زجردیده و مصیب کشیده ما برآن آمدند که از هم اکنون به بعد، در هرفرصت و هر گذری، مانند شب چهارشنبه سوری، ۱۲ فروردین، ۱۵ خرداد، ۱۸تیر و مانند آن، باتظاهرات عظیم و گسترده خود، رژیم ذبح اسلامی ملایان را از سکوی بالای منبربه پایین کشند.
آقای عبدالکریم فروش هم پس از بیانات ولی وقیح بسیار ناراحت و دل آزرده اند زیرا در بدو انقلاب شکوه بند اسلامی هنگامی که ایشان با تیرو تبر به جان استادان دانشگاهها افتادند، و شکم بی ریش های ضد انقلاب راسفره کردند، تا دانشگاهها به مقام و مرتبت حوضه علمیه قم پیشرفت کند، چرا همه استادان و کارمندان را بیرون نکردند تا بسیجی های همیشه در صحنه در مقام استادی به فضله پراکنی پردازند، و خروارخروار بر علم و دانش دانشگاهها بیافزایند؟.
هم اکنون به یاد و حسرت کوتاهی گذشته، بر آنند که مانند کولی های سرگردان، و آخوندهای سرخرمن رو گذشته در بلاد کفر اروپا و آمریکا دانشگاه به دانشگاه بروند، و تز سیاسی عبادی خود را مبنی بر تصفیه کامل دانشگاهها با آرزوی رسیدن به فیضیه قم و مدرسه حقانی، برای مریدان ونا آگاهان گرداگرد خود برشمارند. شاید دری به تخته بخورد و رژیم اسلامی عبایی ملاحسین موسوی یک باردیگر به ایشان فرصت تصفیه انقلابی بدهد، و ازاین راه کم و کسری دلارهای ایشان نیز جبران گردد.
حال، از آن جا که مشخص شده است در شب چهارشنبه سوری حتی یک نفر در تمام ایران به خیابان ها نخواهد آمد، واگر بیاید اسلام راستین برجای نخواهد ماند، آقای ملا مسعود وجبی با اعلامیه ای امر فرمودند که همه مردم ایران که البته دلشان برای ایشان غنچ می زند، شب چهارشنبه سوری به خیابان بیایند، و فریاد یا مرگ یا ولی وقیح جدید ملامسعود وجبی برآورند. با این روش، ملا مسعود به جای ولایت وقیح برگزیده می شوند، و مریم خاتون را جانشین آقای انگلی نژاد رئیس جمبول و ممبول ایران می نمایند تا اسلام عزیز همراه با امام زاده های آن براساس تجربه سیاسی عبادی ایشان در شهر اشرف خانم برجای بماند.
از آن چه گفته شد، بازهم ما با ولی وقیح هم عقیده و هم باوریم که فرهنگ کشورمان هنوز کاملاً اسلامی نشده، و نیاز به تلاش بیشتری دارد.
برای اسلامی شدن کامل فرهنگ کشورمان، ما هم دست بالا می گیریم، و به ولی وقیح بلند بالا پیشنهاد می کنیم از آن جا که بلاد غرب اهمیت علمی ختنه کردن را نمی دانند، و نتوانستند تاکنون به این موهبت اللهی پی ببرند، نخست دستور بفرمایند در سفارتخانه ها کانونی به نام؛ « مرکز ختنه ذبح اسلامی جمهوری اسلامی» ، برای نشان دادن این پدیده علمی باز کنند، و با آوردن غفور قصاب، و اکبر سلمانی، غربی های گمراه و نادان را باختنه کردن، به معجزات اسلام آشنانمایند.
ضمناً از آن جا که آخوندهای تازی اشغال گر کشورمان در بهره برداری شکم و زیر شکم خود زیاد روی می کنند، بهتر است هر چند سال یک بار آنان راختنه کنند، تا کمی بهتربتوانند خود را کنترل نمایند، و شکنبه (ببخشید معده) صاحب مرده اشان را ۹۰٪ کوچک کنند، تا کشور ما دراین تحریم های جهانی از قحطی نجات یابد.
هم چنین از ولی وقیح در خواست می شود برای اسلامی کردن فرهنگ کشورمان، دستور فرمایند که همه آخوندها از ریز ودرشت، در روی منبر و در خیابان ها، عینک دودی بزنند تا چشم هیز و شهوت زایشان کمتر در جستجوی دختران و بانوان گرامی میهنمان باشد. کاربرد این عینک را به خود ولی وقیح، و فرزند نازنین اشان، ملا مجتبی معروف به مجتبی قوچ قصاب و آدم کش نیزسفارش و توصیه می نماییم.
دیگر این که، توضیح المسائل یا رساله دکترای این آیت الله ها که سراپا اندرز بوده و دارای مسائل و مبهمات پزشکی، بهداشتی، تجارت، داد وستد، روابط خانودگی، بهره برداری درست از زیرشکم، و بسیاری از نکات دنیوی و اخروی می باشد، هم چنین کتاب ها ی ارزنده اسلامی مانند زادالمعاد، مفاتیح الجنان، حلیت المتقین، زیارت نامه امام سیزدهم حضرت امام خمینی (ع)، دعای نطفه، عاق والدین، جوشن صغیر و کبیر، و نمونه هایی ازاین گنج های بیکران دانش و علم به جای درس های طاغوتی در دوران پزشکی، اقتصاد، حقوق، ودیگررشته ها تدریس شود، و بجای این دانشگاههای منحرف کننده، شعبه هایی از فیضیه قم، و مدارس کم نظیر دینی تبریز، مشهد، و اصفهان، و دانشگاه تکنولوژی اوین، در سراسر ایران بر پا گردد.
هم چنین، به مردان توصیه می شود که این لباس های مسخره ساخت کشورهای کفرآمیزغرب را به دور بیاندازند، و برای خود هرچه زودترعبا و عمامه و نعلینی دست و پا کنند.