بادرود با جناب مقدم، و آقای امیرعلی میهن دوستان گرامی،
اگر بخواهیم راجع به گذشته سخن بگوییم مطلب و موضوع بسیار زیاد است. تا دلتان بخواهد ما هم اسناد و گفته هایی داریم که می تواند پشتیبان نظریات ما باشد. بهر حال تاریخ قضاوت خود را خواهد کرد.
طرفداران احمد شاه هم پس از برکناری او همه جا و هر جا سینه سپر می کردند، به شادوران رضاشاه ناسزا می گفتند، و مردم آن زمان را مانند گفته شما نمک نشناس ونمک به حرام می دانستند. ما با فرد و شخص کینه توزی و دشمنی نداریم. ما باروش وسیاست نادرست در ستیزه و نبردیم. شاه فقید بسیار میهن پرست بود، ولی گمان می کرد که تنها او است که می تواند سیاست مدار باشد و چرخ های مملکت رابه دست گیرد.
در زمان شاه و پدرش، مردم هیچکاره بودند. دیکتاتوری که محمدعلی شاه با به توپ بستن مجلس نتوانست به ایران بازگرداند، آنان به راحتی به دست گرفتند، مردم بله قربان گو و اعضای دولت و نمایندگان مجلس نوکر جان نثار و غلام خانه زاد شدند.،،،….
ما هم رضاشاه و هم محمد رضا شاه راهمیشه دوست داشته ایم، حتی به دیدار آرامگاه آن شادروان به مصر رفتیم. ما آن دو بزرگوار را میهن پرستان و ایران دوستان بسیار عزیزی می دانیم ولی برپاکردن و بازگرداندن دیکتاتوری آن دو را نمی توان فراموش کرد.
ما باید برای هرکدام از آن دو فرهیخته یک ترازویی در نظر بگیریم. در یک کفه آن کارهای آبادانی که در جهت مردم و کشور انجام داده اند بگذاریم، و در کفه دیگر از میان برداشتن آزادی و دموکراسی و بازگرداندن دیکتاتوری. آن گاه بنشینیم و داوری کنیم که کدام کفه سنگین تر است.
اگر به تاریخ مراجعه کنید در دوران ساسانیان که دوران بسیار پرشکوفای تاریخ کشور مابود، کشور ما و کشور روم در یک مصاف و در یک ردیف بودند. در بسیاری از حالات کشور ما
پیشرفته بود. حال ما کجا هستیم، و ایتالیا کجای تاریخ جای دارد؟ علت این است که همیشه و در هر حال دیکتاتوری و خودکامی در نزد زمامداران ما بیشتر از ایتالیا بوده است.
هنگامی که تازیان به ایران یورش کردند، با یورش شبه تازیان سال ۱۳۵۷ به کشورمان تفاوتی نمی کند . هردو یکسان است. دیکتاتوری زمامداران، دخالت و نفوذ بیش از حد دکان داران دین و مذهب، و نهایتاً خیانت شماری از ایرانی نماها.
درهردودوره دیکتاتوری شاهان موجب دلسردی و کناره گیری مردم بوده است. آن چنان که مردم پس از انقلاب ۵۷ با آن که نخست ۸۰٪ تانود در صد پشتیبان این رژیم بودند، ولی رفته رفته بادیکتاتوری و خون آشامی رژیم مرگبار ولایت وقیح دست از پشتیبانی خود برداشتند و هم اکنون شاید ۹۰٪ در جبهه مخالف این رژیم باشند.
و امادر مورد رضا شاه که شما ایشان را کبیر نامیده اید، عنوان کبیر یک عنوان جهانی است که از سوی جامعه جهانی به کسی داده می شود. در کشور ما تاکنون تنها به کورش بزرگ این عنوان داده شده است. وانگهی، اگر شما رضا شاه را بزرگ بدانید، این بزرگ نامیدن در مقام مقایسه با کدام شاهان است؟ اگر منظورتان شاهان قاجار باشد، حق باشماست . رضاشاه بزرگ عنوان خوبی است که به ایشان داده شود. ولی اگر منظورتان در مقام مقایسه باکلیه شاهان ایران باشد، کاملاً قضاوت نادرست است. زیرا شاهان دیگری چون انوشیروان، اردشیر بابکان، خسروپرویز، شاه عباس، شاه اسماعیل، کریم خان زند، نادرشاه ، و حتی آقامحمد خان قاجار از هرنظر و به مراتب منشا خدمات برجسته تر و موجب یک پارچگی کشورمان بوده اند.
در ضمن کارهایی که رضاشاه انجام داد، باداشتن در آمد نفت بود. حتی کشیدن راه آهن نیز نهایتا از پول نفت تامین می شد. اگر کشورهای آفریقایی نیز همین در آمد را داشتند، تاکنون آفریقا از ما پیشرفته تر بود. اگر دموکراسی باشد و کار به خود مردم واگذارشود، کارهای بهتر، برتر، شایسته تر، و یشتر انجام خواهد شد. زیرا همگان در سرنوشت و ساختار کشور سهیم خواهند بود و احساس مسئولیت می کنند.
در دروران جمهوری اسلامی نیز کارهای آبادانی زیاد انجام شده است. تمام کوره راهها به دهات دوردست راهسازی و اسفالت شده. در همه دهات برق و تلفن کشیده شده، و دانشگاههای
بسیاری برپا شده اند. آیا این ها در برابر گرفتن آزادی مردم و مردم رابه صورت نوکر و بله قربان گو در آوردن ارزشی دارد؟
جناب مقدم، هم میهن فرهیخته، من کاملاً بر این باورم که شاه فقید فردی بسیار میهن دوست بود، ولی بدبختانه در محیطی خشگ و دور از آزادی بزرگ شده بود. همین روش را نیز در سیاست
های خود به شدت دنبال می کرد.
نخست مردم ایران به شاه دلبستگی زیاد داشتند. ولی رفته رفته رفتار دیکتاتوری او موجب گردید که مردم از او فاصله بگیرند و دور شوند. تا آن جا که مردم درسال ۵۷ گردهم آمدند، وانقلاب کردند. همین روش دیکتاتوری و برخورد تند و ناسزاگویی را متعصبین طرفدار رژیم گذشته در پیش گرفته اند. در پاسخ هر نوشته به جای بحث منطقی و هرگفتاری، به ناسزاگویی و متهم کردن می پردازند. تا آن جا که انتقاد کنندگان از تماس با این طرفداران متعصب خود داری می کنند. هم اکنون هم اگر شما به فیس بوک نگاه کنید همان چهره های تکراری همیشگی ر ا مشاهده خواهید کرد و به دیگران مجال و فرصت اظهار نظر داده نمی شود کما آن که طرفداران مسعود رجوی نیز به کسی اجازه بحث و گفتگو نمی دهند، و گوششان تنها به تمجید و ستایش گروه آنان باز است..
آقای مقدم- آیا گفتن این که مردم ایران نمک نشناس و ناسپاس بودند که انقلاب کردند، در ست است؟ آیا شاه خدمتگذار مردم بود یا مردم خدمتگذار شاه؟ هم اکنون نیز طرفداران رژیم ولایت و و قیح نیز مردم ایران را ناسپاس و نمک دان شکن می دانند. آیا این داوری های بچه گانه و تفرقه انگیز می تواند اتحاد و هم بستگی ما را تضمین کند و ما را به آزادی برساند؟
جناب مقدم گرامی، من به میهن پرستی و انسان دوستی شما و امثال شما که از رژیم گذشته دفاع می کنید تردیدی ندارم. ما هم به میهن و کشورمان دل بسته ایم و بدان شدیدا علاقه داریم. ما
هم در مرگ عزیزان هم میهنمان به دست رژیم خونخواربه سوگ می نشینیم واشک می ریزیم و هر آن به یاد مهربانان دربند ضحاکیم. ما برای آزادی که همیشه از آن محروم و دور بوده ایم، می جنگیم، ما به دفاع از آزادی برخاسته ایم تا دیکتاتورها سرنوشت کشورمان را در دست نداشته باشند. آیا نمی خواهید به جای جنگ وجدل در باره گذشته، که کی خوب بود یا کی بد بود، در اندیشه راندن دشمن مشترک و تازی ها از کشورمان باشیم؟
کشورهای باختری اگر به این همه پیشرفت و سازندگی دست یافته اند، تنها در نتیجه آزادی و در پناه آزادی و سپردن کارمردم به مردم بوده است.
بیایید دست از این تعصبات خشگ و بی فایده و فردپرستی برداریم. گذشته ها را به تاریخ و قضاوت آن واگذاریم، و در اندیشه گردهم آیی امروزو مشکل فردای کشورمان باشیم
در پایان اضافه می کند که سالیانی پیش ما نامه هایی جهت شاهزاده رضاپهلوی فرستادیم و پیشنهاد های سازنده ای کردیم که ایشان می توانست به آسانی در مدتی میان ۱۸ ماه و دوسال تازیان را از کشور بیرون راند و ما را به آزادی رساند. بدبختانه پیشنهادات ما همراه با بسیاری از نامه های دیگر که خوش آیند بادمجان چینان و متملقان درگاه ایشان نبود، به خاکروبه سپرده شد.
باسپاس مجدد. فضول محله.