آقای موسوی گرامی، با اندوه و نگرانی فراوان باید گفت که شما با چراغ و مشعل فروزانی در دست، ملتی را به دنبال خود درون کوه و جنگل به بیراهه کشانده اید.
اجازه بدهید و کمی انصاف داشته باشید تا گفتار خود را بیشتر موشکافی کنیم. هربار که هم میهنان ما در برابر رژیم خودکامه و کشتارگر، بی باکانه ایستادند و جان خود را برکف دستشان گذاشتند، شما در کناری و گوشه ای به نظاره ایستادید و تماشاگر صحنه شدید. آن گاه که رژیم از رفتاروحشیانه خود خسته و درمانده شد و به سستی و ناتوانی گرایید به جای آن که شما با دادن اعلامیه هایی وبودن خود درمیان مردم، آنان را به ادامه پایداری وبودن در خیابان ها برای چند روز پی درپی تافروپاشی رژیم، تشویق نمایید، مردم را بی تصمیم و بی سرانجام به حال خود واگذاشته اید.
مردم با نداشتن برنامه و رهبری با اراده و استوار، فرسوده و افسرده، به ناچار خیابان ها را ترک و به خانه های خود بازگشتند.
نتیجه این که دشمن فرسوده و ناتوان سرانجام و فرصتی یافت تا نیروی از دست رفت خود را بازیابد، روز دیگر، و هنگام دیگر، با برنامه ای بهتر و تازه تر به سرکوبی بیشتر بانوان و جوانان ما بپردازد.
شما دشمن خون آشام و بی گذشت را به خوبی می شناسید. مماشات کردن و کوتاه آمدن در برابر آن، ستم و ناروایی برمردم بیگناه و ناتوان ما است. شما به خوبی می دانید که: ترحم بر گرگ تیز دندان، ستم کاری است بر گوسفندان.
همیشه گفته اند؛ تازمانی که تنور گرم است باید نان پخت. زیرا اگر تنور سرد شود، زمان زیادی می برد تا دوباره گرم، و برای پخت بعدی آماده شود.
آقای موسوی گرامی، شتر سواری و دولادولا نمی شود. در همه چالش ها و مبارزات مردمی، رهبر و راهنما همیشه پیشاهنگ و پیشاپیش مردم در حرکت بوده، و مردم را به پایداری، پیشرفت، استقامت، و سرسختی دعوت و تشویق می کند.
کار وبرنامه کنونی شما عبارت شده اند از؛ در خانه نشستن و اندیشیدن، سکوت، و گهگاهی تایید رژیم خونخوار، و یا دید و بازدید های روزانه و شبانه سال نو و شادباش های نوروزی از رها شدگان از زندان است.
باشرمندگی باید گفت که هیچکدام از این عملکردها، برای فاطی تنبون نمیشه.
زیرا از برنامه ریزی برای رستاخیز مردمی، استقامت و پایداری تمام و مدام تا فروپاشی رژیم، و یا کاربردی برای آزادی دیگر دلاوران سالیانی در بند، آهنگ، نوا و زمزمه ای به گوش نمی رسد.
آقای موسوی گرامی، رژیم خونخوار ولایت وقیح باهمه خون آشامی و سنگدلی نمی تواند و نخواهد توانست در برابر یک رهبر قاطع و سرسخت، و مردمی با اراده و استوار ایستادگی کند.
شما نباید از این بترسید که رژیم، خدای ناکرده شما را دستگیر، و حتی شکنجه نماید. زیرا امکان آن ناچیز و بی مورد است. به دلیل آن که هم اکنون جهانیان، به ویژه مردم ایران، سرسختانه پشتیبان ونگهبان شمایند.
اما، از چیزی که شما باید بترسید، و ازآن در هراس باشید، خشم و نا رضایتی مردم از عملکرد نادرست و یا کوتاهی اتان درمدیریت درست، و قاطع و سست بودن و کوتاه آمدن در برابر رژیم ضدمردمی ولایت وقیح، و یا به بیراهه کشاندن مسیر انقلاب، وخواسته یا نا خواسته حمایت و پشتیبانی اتان در ثبات نظام، ویا دیر به نتیجه رسیدن انقلاب مردمی است.
آقای موسوی گرامی، یا شما بامردمید؟، که باید از جان و دل هم سنگر، هم اندیش، همراز، و همراه مردم باشید. در این صورت شما قهرمانی بزرگ چون؛ ستارخان، ویا میرزاکوچک خان جنگلی در یاد، خاطره ها، و در تاریخ آینده کشورمان زنده و جاویدان خواهید ماند، ویا مانند شیخ فضل الله، خمینی، و حتی رفسنجانی، مورد لعن و نفرین حال و آیندگان، جای خواهید گرفت.
اگر شما به موجودیت رژیم اسلامی معتقد و پای بند هستید، لطفاً کنار روید، راه را باز گذارید و اجازه بدهید تا جوانان ما خودشان برنامه ریزی کنند.
این را بدانید که بیشترین هم میهنان ما به ولایت وقیح و دیگر خرافات مذهبی باورنداشته و معتقد نیستند.
۱۴۰۰ سال پیش با یورش بی رحمانه تازیان، با زور و کشتار مدام چند صد ساله، نیاکان ما ظاهراً مسلمان شدند، و سوای گروه کمی از ناآگاهان، و بی سوادان، دیگر نیاکان ما بدان دین تحمیلی بی منطق و خرافاتی، باور نداشتنه اند. به عبارت دیگر، مردم کشورما هرگز مسلمان نبوده اند، و هرگز مسلمان نشدند.
پیدایش صوفی گری، مذهب اسماعیلی، مذهب شیعه، و بهایی گری، همه و همه برای بهم پاشاندن، و تضعیف دین اسلام بوده است. حال اگر شما مطالعه درستی از اسلام ندارید، و بدان ها باورمندید، برای خودتان نگاهدارید. و خواهشمند است که خود و همسرگرامی اتان دیگراز انقلاب مقدس اسلامی و امام بزرگوارتان، و مانند آن ها، سخنی نگویید که بی تردید موجب چندش و کراهت مردم کشورمان خواهد بود.