امروز هم ۴ جوان فرهیخته و میهن پرست دیگر کشورمان به نام های فرزاد کمانگر، على حیدریان، فرهاد وکیلى و شیرین علم هولى به خواسته ضحاک خون آشام خائنه ای جان باختند، و طبیعت خون آشام آخوند و اسلام ناب محمدی را بیشتر روشن و برملا ساختند.
طبیعت گرگ دریدن است، و نشست بره و گوسفند امکان ناپذیر. در درازای ۱۱ ماه گذشته بارها مردم به شمار میلیونی به خیابان ها آمدند. ایستادگی کردند، دستگیر، شکنجه شدند و سر انجام عده ای از پای در آمدند. رژیم در چندمین بار خیزش مردم به نهایت ضعف و سرگشتگی رسید. بدبختانه رهبر و پیش کسوتی نبود که از موقعیت حساس روزها، بهره گیری کند، و مردم را به پایداری و ماندن بیشتر تاسرنگونگی رژیم تشویق نماید.
ما به سختی بر این باوریم که بارژیم جنایت کار و گرگ پیشه ایران هرگز نمی توان تنها با اعتصاب و اعتراض، صلح، و دوستی چالش و مبارزه کرد. تنها راه مبارزه با این آدم خواران، علاوه برخیزش عمومی و تدوام و استقامت آن، ضربه زدن بر رژیم به طور مدام، در ابعاد گوناگون است.
در جریان ۱۱ ماه گذشته با آن که میلیون ها از هم میهنان ما بارها به خیابان ها آمدند و حتی در برخوردها از خود شکیبایی و خونسردی نشان دادند، کاری به جایی نبردند. رژیم گرگ پیشه هم چنان به دریدن طعمه های خود می پردازد.
کشورهای بیگانه نیزتنها به ستایش از بردباری و شکوه خیزش مردم پرداختند وگرنه در برابر کشتار پیوسته و مدام رژیم کاری نکردند.
در دوران پس از انقلاب، در سال هایی که مردم آگاهی و شناخت چندانی از ماهیت آخوند، حقیقت اسلام، و هدف های رژیم نداشتند، گروههایی مانند مجاهدین دانسته و یا ندانسته به مبارزه عملی بارژیم پرداختند. ولیکن بعداز آن تاکنون، شمشیرهای خود را غلاف کردند، و تنها به سنخرانی و اندرز دادن و کاخ نشینی و مجلس آرایی پرداختند.
طرفداران رژیم گذشته نیز همواره ادعاکرده اند که بیشتر مردم مانند کردها، لرها، قشقائی ها، بلوچ ها، و مرز نشینان، هواخواه و همراه آنانند. ولی تاکنون جنبش و حرکت و برخوردی از آنان دیده نشده، سنگی از جانب آنان پرتاب نگردیده، و تنها با شعار دادن پایان یافته است.
کار عملی اقای رضا پهلوی تنها سخنرانی در محفل های بی تفاوت و بیگانه، ویا در میان به به گویان و چهچه زنان فرصت طلب ، و صدور چند اعلامیه بی اثر می گذرد.
آقای بنی صدر که انتخابات خود را خودجوش، مردمی، و صد در صد می دانست، تاکنون یک نفر در ایران به هواخواهی ایشان دستی به هوانبرده است.
ما سوای آزادزنان و آزاد مردان جوان ایرانی که در زندان ها و در خیابان ها بارژیم کشتارگر دست و پنجه نرم می کنند و درزیر چرخ های سنگین رژیم خونخوارآش و لاش می شوند، آن چه را از دیگران شنیده و می شنویم، تنها حرف، ادعا، خودستایی، خودبزرگ بینی، شعارهای توخالی، و یا فرصت طلبی بوده است که گره ای از مشکلات مردم ما را هرگزحل نخواهد کرد.
ما بر این باوریم در کنار تظاهرات و خیزش همگانی، باید با اعتصاب منفی، مجالسی که در آن آخوند و آخوند زاده و یا نماینده دولت است، خالی گذاشت و در آن ها شرکت نکرد.
از رفتن خانواده و بستگان و گردهم آیی در روضه خوانی ها ، تکیه ها، و مکان های جشن و سوگواری مذهبی جلوگیری نمود. از سوی دیگر، باید آرامش و آسایش از آخوند، سپاهی، و بسیجی های جنایت کار گرفته شود.
باید در گوشه و کنار به آنان ضربه هایی وارد کرد، بستگانشان را به اسارت گرفت، برخوردهایی سخت با آنان داشت تا با شکست روحی و روانی روبرو گردند. انتظار می رفت که تاکنون در میان سپاهی، بسیجی، ودیگر مزدورانی که به غارت کشور و کشتار و خیانت به هم نوعان خود پرداخته اند، یک یا چند انسان سلحشور میهن پرست پیدا شود و در گوشه و کنار تنی چند از این جانیان خیانت پیشه را به سزای خود برساند. بدبختانه این چنین است که خیانت و آدم کشی سراپای آخوند، سپاهی، اطلاعاتی، و بسیجی را فراگرفته و آب از آب تکان نمی خورد.
تا زمانی که یک اقدام عملی صورت نگیرد، و آخوند و آخوند زاده نترسد و احساس خطر نکند، صحنه را خالی نخواهد کرد. آن چنان که در برابر کشورهای جهانی نیزکه تاکنون اقدام عملی نکردهاند، خیالش راحت است و همچنان به دریدن فرزندان میهن ما و غارت سرمایه های مردمی ادامه می دهد. حال تا شما چگونه بیاندیشید؟