در سال ۱۳۵۷ میلیون ها مردم برای رسیدن به آزادی ودموکراسی به پا خاستند، به خیابا ن ها آمدند و شماری در این راه جان دادند. اما ناگهان، آخوند شکم بشکه سودجوی که همیشه سربار جامعه ایران بوده است از راه رسید و همه تلاش و کوشش مردم را به سود خود بلعید و کوفت جان کرد.
از ۲۲خرداد سال گذشته تاکنون نیز چند میلیون مردم ایران به خیابان ها آمدند، دستگیر و شکنجه شدند، مورد تجاوز برادران اسلامی غزه ولبنان مزدور، و ایرانی نماهای بی فرهنگ قرارگرفتند، و یا گروه زیادی مانند سهراب اعرابی ها، ونداها، درکوچه و خیابان به دستور مجتبی خامنه ای، باتیرسربازان اسلام جان باختند. نتیجه چه شد؟ آقای موسوی و بانوی فاضله اشان هردم فیلشان یاد هندوستان می کند، آهی می کشند و روزگار طلایی حکومت اسلامی در دوران کشت و کشتار خمینی را بیاد می آورند، و حسرت آن دوران می خورند، ویا از سوی دیگر زالوهایی از خوش نشینان و خوش خیالان غرب که باواسطه یا بی واسطه سرنخی به جمهوری خون و شمشیر اسلامی دارند، با چسباندن برچسب سبز به خود، حساب پس اندازی برای آینده خود باز می کنند.
درمیان این عیاران و شعبده بازان، نقش آخوند کدیور از همه روشن تر و پر رنگ تراست. تا جایی که ایشان از همان آغاز ورود خمینی مردم شکن به ایران، دچارتب انقلابی می شود، دانشگاه شیراز را رها نموده در خدمت سربازان اسلام در حوضچه علمیه قم در می آید و بدین روش حساب پس اندازی برای خود باز می کند. آن گاه برای بازکردن حساب در گردش به گروه سبز می پیوندد.
برای آگاهی بیشترتان نام ۷۲ تن از شهدای زنده کربلای گروه سبز که در سازمان های حقوق بشرنیز ثبت نام کرده اند، ولی تنها دلشان به حال فلسطینی ها همان تازیانی که درزندان ها به شکنجه و تجاوز به جوانان ما می پردازند، غرق خون است، و در هرگوشه و کناری به سود آنان روضه دوطفل مسلم می خوانند، آشنا شوید و آن گاه داوری فرمایید که سکان کشتی خیزش مردم ایران هم اکنون به دست کیست؟ وبه کجا می رود؟
بیانیه ی ۷۲ تن از مدافعان حقوق بشر و فعالین سیاسی درمحکومیت جنایت ارتش اسرائیل و حمایت از جنبش رهایی بخش مردم فلسطین و ایران:
حملهی بامداد دوشنبه ۱۰ خرداد ارتش اسرائیل به کشتیهای امدادی که حامل مواد غذایی و درمانی برای مردم ستمدیدهی غزه بودهاند، و کشتار بیرحمانهی چند تن از سرنشینان صلحطلب و غیر نظامی در آبهای بین المللی، بار دیگر سرشت ستیزهگر اشغالگران سرزمینهای فلسطینی را به روشنی تمام نزد مردم جهان آشکار ساخت. جامعهی جهانی نسبت به نقض قوانین بین الملل با انزجار واکنش نشان داده، و بعضی کشورها چنانکه شایسته است سفیران اسرائیل را برای ادای توضیح و ابلاغ اعتراض به دولت متبوعشان احضار کردهاند. اینک وجدانهای بیدار همه جا در همدلی با مردم فلسطین به پا خاسته اند تا ندای حق طلبیشان بر جریده ی روزگار ثبت گردد، و اقدامی باشد در جلوگیری از تداوم بیداد.
جنبش سبز مردم ایران به اقتضای آزادیخواهی و احترام به حقوق اساسی همه ی مردم با نهضتهای رهایی بخش سرتاسر جهان، بخصوص با حرکت آزادی جویانه ی فلسطین همراه و همقدم است، و خشونت ورزی رژیم اشغالگر اسرائیل را با سرکوبگریهای رژیم حاکم بر ایران مشابه می یابد، و هر دو نظام ستم پیشه را تقبیح می کند. هر دو رژیم در به گلوله بستن مردم صلح طلب تردید به خود راه نمی دهند و از خشن ترین روش ها برای نابودی انسان های آزادیخواه استفاده می کنند. هر دو حکومت در پایمال کردن آرای حقیقی شهروندان و بی اعتنایی به داوری جامعهی جهانی گوی سبقت از یکدیگر میربایند.
ما امضا کنندگان این نامه به عنوان جز کوچکی از جنبش سبز مردم ایران، جنگبارگی رژیم اسرائیل و قساوت ارتش آن را محکوم می کنیم، و تلاش مردم ایران برای احقاق آزادیهای مدنی را دوشادوش مقاومت تحسین برانگیز آزادی خواهانه و دموکراسی خواهانه و مبارزه ی دلیرانه ی ملت فلسطین علیه اشغال سرزمین خود پی می گیریم. امضا کنندگان: یرواند آبراهامیان، نسرین الماسی،کاوه احسانی، محمد اعظمی، فریبا امینی،بهمن امینی، علی افشاری،عبدالعلی بازرگان، گلبرگ باشی، رضا براهنی، محمد برقعی، مهرزاد بروجردی، سهراب بهداد،مازیار بهروز، آصف بیات، شهرنوش پارسی پور، علی پرسان، فواد تابان، کامران تلطف،نیره توحیدی، مهدی جامی، رامین جهانبگلو، هوشنگ حسن یاری، فاطمه حقیقت جو، مهدی خانبابا تهرانی، بهروز خلیق، حمید دباشی، مصطفی رخ صفت، سعید رضوی فقیه ،حسین زاهدی، فرج سرکوهی، بیژن شاه مرادی، معصومه شفیعی، شهلا صالح پور،احمد صدری، محمود صدری، بهزاد کریمی، کاظم علمداری، رضا علامه زاده، رضا فانی یزدی، مسعود فتحی، منصور فرهنگ، هادی قائمی، حسین قاضیان،فیروز قریشی،مهرانگیز کار، ناصر کاخساز، کاظم کردوانی، علی کشتگر، عبدی کلانتری، حسین کمالی،تقی کیمیایی اسدی،عفت ماهباز، اکبر مهدی، مجتبی مهدوی، اکبر گنجی، مجید محمدی، مهرداد مشایخی، علی اکبر موسوی خوئینی، روزبه میرابراهیمی، علی میرسپاسی،غفور میرزایی، محسن نامجو، ابراهیم نبوی، مهدی نوربخش، شاهین نجفی، فرهاد نعمانی، محمد رضا نیکفر، فرزین وحدت، نادر هاشمی، عطا هودشتیان، محسن یلفانی.
ما نفهمیدیم جنبش سبز به دنبال رهایی مردم ایران است یا فلسطین؟ اگر هم به همراه فلسطین واژه ایران می آورند محض خالی نبودن عریضه و به اصطلاح یک تعارف آب خزینه ایست.
اگر شهدای زنده ۷۲ تن به دنبال رهایی مردم فلسطینند، که این رژیم کنونی وبال بر گردن مردم ایران، بابهترین وجهی کشورما را در طبق اخلاص گذاشته، و دودستی تقدیم فلسطین، غزه و لبنان نموده است، وسند مالکیت آن هم بوسیله آقای کدیور نماینده رسمی جمهوری اسلامی در حال تقدیم به آنان می باشد.
بدیهی است هیچکس بیشتر از این رژیم و وابستگان او مانند کدیور، گنجی، سروش، هوشنگ امیر احمدی، و شماری دیگر نمی توانند دایه مهربان تر از مادر برای فلسطینی ها باشند.
واما ما از این ۷۲تن شهیدان زنده که باسریشم به گروه سبز چسبیده اند، و حساب های پس اندازی برای فردای آزادی ایران باز کردند، چند پرسش داریم؟ (البته اگر اجازه دهند که ایران روزی آزاد شود).
آیا این کشتی از زمره دهها کشتی دیگر نبوده که پی درپی جمهوری اسلامی از قوت روزانه مردم ایران می گیرد و همراه با انبوهی از اسلحه و مهمات نظامی برای نظامیان غزه و لبنان می فرستد، تا اسرائیل را بنا به نیت پاک اسلامی اشان از روی زمین بردارد.؟
آیا عنوان ۷۲ نفر نه بیشتر، و نه کمتر، وچسباندن خود به ۷۲ تن کشته شدگان کربلا که به راستی داستانی مسخره و بدون هرگونه اعتبار تاریخی وصرفاً برای تحمیر مردم است، یک فرصت طلبی نیست؟
آیا شرکت آنان در گروه سبز آن هم خوش نشینی در غرب نمی تواند درجایی که مردم ایران فریاد مرگ بردیکتاتور زدند، و شعارشان؛ «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، و برکناری رژیم بود، نوعی سودجویی و کیسه دوزی باشد؟
در گروه سبز آیا این شهیدان زنده هم به همان می اندیشند؟، یا برنامه دارند که تنها ریش و پشم رژیم را عوض کنند؟
آیا حمایت از اعراب و فلسطینی ها در زمانی که آنان همکاری همه جانبه با جمهوری اسلامی در غارت گری کشورمان وکشتار و اختناق مردم دارند، فرصت طلبی و خیانت به کشور نیست؟
آیا در زمانی که جمهوری اسلامی در تنگنا قرار گرفته، و تنها راه نجات خود را تحریک اسرائیل و آمریکا برای یورش نظامی ایران می داند، پشتیبانی از فلسطینی ها که کمترین دوستی و دلبستگی به ما و کشورمان نداشته و ندارند وما را مجوس و گنگ و نادان میخوانند، و همیشه با کشورهای عربی برسر یک میز نشسته اند، وعلیه مصالح و خواسته های قانونی ما رای داده اند، خیانت به کشور و مردم ما به شمار نمی آید؟
آیا ۳۱ سال کشتار، توهین، سیلی، شلاق زدن و بی حرمتی به هرخانواده ، و غارت هستی ونیستی مردمی رژیم ولایت وقیح، با حمله اسرائیل به فلسطینی ها که هردم به سوی آنان سنگ پرتاب می شود، و یابا خودکشی در میان اجتماعات ومردمان عادی اسرائیل، صدها خانواده را داغدار میکند، یکسان است؟.
بنابراین، باتوجه به این که ما تاکنون ازاسرائیل دشمنی ندیده ایم، ولی از دست فلسطینی ها و شماری از کشورهای عربی چه رنج ها کشیدیم، ضمن آن که هرگونه حمله نظامی به هرگروه غیر مسلح درجهان را محکوم می کنیم و حاضر نیستیم خون از دماغ کسی بیرون آید، در شرایط کنونی کوچکترین علاقه به پشتیبانی فلسطینی ها نداریم، و براین باوریم که این روش سیاسی ۷۲ تن کذایی اگر بر اساس نا آگاهی از جریان روز نباشد، سوای گول زدن مردم و بقای جمهوری اسلامی، سودجویی و فرصت طلبی چیز دیگری نمی تواند باشد.
حال، باید از این ۷۲ شهید زنده جنبش سبز پرسید برای ۳۱ سال جور، ستم، و جنایت های جمهوری اسلامی که بنا به دستورات اسلام، همان اسلامی که اینان برای آن سنگ به سینه می زنند، تاکنون چه کاری اساسی و مثبت انجام دادند؟
آیا تا کنون توانستند بانویی مانند سکینه و یا تنی چند از صدها قربانی دیگر را از سنگسار و اعدام نجات دهند؟
از این روی ما از هم میهنان گرامی درخواست می کنیم به این لیست ۷۲تن برگرفته از کشتگان صحرای کربلا توجه کنند و سرنخ آن را در آینده سیاسی ایران که نمی خواهند مردم به آزادی برسند، دنبال کنند:
بدیهی است نمایندگان جمهوری اسلامی و تازیان و شماری از آنان که در این لیست ۷۲ نفری شبه صحرای کربلا جای دارد، خرد و شعور ۷۰ میلیون مردم مارا به بازی گرفته اند، و باتوسل به نمایندگان و سناتورهای آمریکا و نشستن پشت درب کاخ سپید، بدنبال جایگزینی و بازسازی جمهوری اسلامی به نام دیگری، و باگروه دیگری می باشند.