زبانزد معروف پارسی می گوید: « آن کس که بر مانریده بود، کلاغ… دریده بود». شما را به خدا ببینید چه بدبختی و نکبتی بر ما ایرانیان آمده، که یک مشت دجال بی مایه فرومایه برسرنوشت کشور و مردم ما این گونه سوارند و این چنین حاتم بخشی می کنند؟.
اکنون دیگر همه شارلاتان های چه به اصطلاح ایرانی و یا غیر ایرانی دریافته اند که این حکومت پوشالی و ببر کاغذی با برخورد با یک متملق یاوه گو و چاپلوس حقه باز، به آسانی خود، هستی و ناموس کشورمان را در طبق اخلاص به آنان پیشکش می کند.
تاکنون همه لات و چاقو کش های ایرانی از جنوب شهر و میدان امین السلطان، راه آهن، و نازی آباد گرفته، تا حسن نصرالله از گروه حمس و کذب الله لبنان تازی نژاد، از کشورهای ورشکسته آمریکای جنوبی گرفته، تا چین و روسیه و کره شمالی در آسیا، همه و همه لاشخوران و به ظاهر مداحان این رژیم خون آشام بوده اند تا ۷۰ میلیون مردم فلک زده و دربند ایران به سختی شب را به روز، و روز را به شب رسانند و در تنگنای زندگی ویا دربند رژیم جان دهند، ولی جان چند صد آخوند کله پوک، بی غیرت و بی وجدان، در امان و در آسایش بماند.
به تازگی دیدیم که ۱۲۰۰ تن از این جانوران سود جوی و فرصت طلب، با چمدان های خالی به تهران آمدند و با مدح و ثناگویی به ولی وقیح و یال و کوپالش هرکدام به آلاف علوفی رسیدند و با چمدان های پر و حواله های بانکی و شاید هم سند زمین ویلایی در عباس آباد، اسلام شهر، و رودبار، به کشور های مقیم خود بازگردند، تا در آن دیار نیز بایدک کشیدن عنوان هایی چون پروفسور، دکتر، مهندس، و یا تیتر فوق تخصص، به کلاه برداری خود مانند گذشته ادامه دهند.
مزدوران خارجی نیز از این دزدی بادآورده، بی بهره نمانده اند. چنانچه ریچارد فرای به اصطلاح پروفسور نامی، با کرنش و ستایش از رژیم کشتارگر، مزد خوش خدمتی خود را که خانه ای باشکوه و بسیار گران بها می باشد، و ساخته ازخون جوانانی است که در سرتاسر کشورمان به زمین ریخته شده است، دریافت می کند.
آیا اگر این پروفسور، مداح و ثناگوی رژیم نبود و تنها ایران شناس بود، می توانست چنین خانه ای گرانبها رادریافت کند؟ پاسخ این است؛ هرگز.
هستند دانش اندوختگان و فرهیختگانی در سراسر جهان که به ایران و ایرانی دلبستگی زیاد دارند و بدان عشق می ورزند، ولی مداح رژیم نیستند. برای آنان حتی ویزای بازدید از ایران، به آسانی داده نمی شود، چه رسد به این هدیه گرانبها.