اسلام دین خون و شمشیر است. قوانین آن که ۱۴۰۰ سال پیش نوشته شده، تنها برای بیابان گردان عرب و برای آنان و تنها در آن زمان با جنگ و ستیز به مردم تحمیل و به اجراء در آمده است.
این قوانین ابدی، تغییر ناپذیر و بنا به گفته دیگر، قوانین وضع شده دور از هر خرد و اندیشه ای است. از این روی نمی توان گفت که این قوانین می توانست کاربردی برای کشورهای پیشرفته آن زمان مانند ایران، روم، چین، و هندوستان داشته باشد.
تنها کشوری که در آن اسلام به خوبی پیاده شد، عربستان است. در این کشور زور و شمشیر حکومت می کند. اگرآبادانی نسبی و کمی از مظاهر ترقی و پیشرفت در آن دیده می شود، زاییده پول های بادآورده است که در دست و درخدمت حاکمان آنست.
از این که بگذریم، پاکستان و مصر به دلیل تمدن و بافت های تاریخی پیش از اسلام، تا اندازه ای از آن اسلام خشک و دبش تغییر نا پذیر فاصله گرفتند ولی هنوز هم در چنگال آن اسیرند.
کشورهای عرب کناره خلیج فارس به دلیل نزدیکی و اثر پذیری از تمدن درخشان و تاریخی ایران و نفوذ و دخالت بیش از حد انگلیس و آمریکا، تا اندازه ای از آن اسلام راستین باخشونت و بی رحمی آن دور شده است. ولی اگر به دقت بنگریم تمامی کشورهای اسلام زده و مسلمان شده، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم، در دست حاکمان و پرچمداران اسلام اداره می شود.
و اما کشورمان ایران، ایران تنها کشوری است که تا برافتادن خلیفه عباسی به دست مغول ها در در سال ۶۵۶ هجری، دائماً با جنگ آوران و دکانداران دین در چالش و ستیز بود، و هرگزاجازه نداد که حکومتی اسلامی و یا تحت نفوذ بی امان نمایندگان اسلام قرار گیرد.
برعکس، با توجه به خصایل و خصوصیات برجسته فرهنگ پیش از اسلام، نیاکان ما باهوشمندی و درایت کامل توانستند با بهره برداری از سخنان پند آمیز آموزگار بشریت زردشت بزرگ؛ پندار، کردار، و گفتار نیک، مقدار زیادی از خشونت ، بی رحمی، بی عدالتی، و جور وستم اسلام وارداتی از بیابان های عربستان را بکاهند، و اسلامی تا اندازه ای باگذشت، با مهرو محبت و دوستی به وجود آورند.
از سوی دیگر، مبارزه ایرانیان برای کم رنگ کردن این دین بیابانی، به روش پیوند و شاخ و برگ زدن، و تقسیم آن به بخش ها و انشعابات گوناگون، و یا کوچکتر، همواره توانسته اند، از سلطه ودیکتاتوری این دین افسار گسیخته جلوگیری نمایند. به وجود آمدن شیعه گری، فرقه اسماعیلیه، بهایی گری، و یا عرفان و صوفی گری از این گونه نمونه هایی است که نشان می دهد چه گونه ایرانیان توانستند از پذیرش اسلام وارداتی سرباز زنند.
از زمان شاه اسماعیل به بعد، پادشاهان صفوی و پس از آن ها خاندان قاجار و پهلوی برای پیشرفت و بقای خود، در دامان ملاها و دکانداران دین فرو رفتند و بزرگترین جایزه و پاداشی که در این مورد از ملاها دریافت کردند، نامیده شدن «پادشاه اسلام پناه» بوده است.
بدین ترتیب آخوندها رفته رفته در دربار نفوذ کردند، و با پای درمیان سیاست کشور گذاشتن، به دخالت در آن پرداختند.
انقلاب مشروطیت که در نتیجه همیاری و تلاش دلاوران کشورمان به پیروزی رسید، آخوندها پس از آن، توانستند زیرکانه در قوانین و تصویب های مجلس شورای ملی دخالت کنند، و نظرات خرافاتی خود را در آن بگنجانند.
در سال ۵۷ که مردم ایران برای به دست آوردن دموکراسی و آزادی به پا خاستند، در آن خلاء سیاسی، آخوندها با حیله گری و به کمک مزدوران و فرصت طلبان همیشگی کشورمان توانستند انقلاب مردم را به بیراهه برند، ورسماً سرنوشت مردم و کشورمان را در دست گیرند.
بیش از یک سال می گذرد که مردم کشورمان به ویژه جوانان، از جان خود گذشته به پا خاسته اند و بارژیم اهریمنی ولایت وقیح هم چنان در چالشند تا دیکتاتوری، و خودکامگی که از گذشته تاکنون از ویژگی سردمداران و گردانندگان این کشور بوده است از میان ببرند و آزادی و دموکراسی را به ارمغان آورند. اما مانند همیشه سودجویان و فرصت طلبان بی کار ننشسته اند و به هرشکل و هر روش و باهر هنرنمایی و زیرکی، از شکل گیری یک حکومت دموکرات ومردمی جلو گیری می کنند.
اجازه بدهید که نام و عملکرد شماری از این گروهها را در این جا یاد آورشویم:
۱- خود رژیم باپرداخت میلیون ها دلار از سرمایه ملی و هستی این کشور، مزدورانی را در سراسر جهان به ویژه آمریکا و بخشی از اروپا به کار گمارده تا بلند گوی تبلیغات رژیم باشند، و با رشوه دادن، برگزاری مجالس میهمانی وحتی چاپلوسی، گدایی و دریوزی، موجب ماندگاری بیشتر رژیم شوند. تریتا پارسی و هوشنگ امیر احمدی و گردانندگان تلویزیون های فرمایشی و بنیاد ایمان بر این زمره اند.
۲- آمدن ۱۴۰۰ کشتی به گل نشسته وخدایان تظاهر و تزویر که باجیب و چمدان های خالی، ولی بادهانی پر از تملق و گزافه گویی به ایران آمدند، در همایش و مجالس سور و عشرت و شادمانی که باخون مردم ایران فراهم گردیده بود، به گرد هم شدند، و سر انجام با جیب و چمدان های پر، و حواله های ارزی به دیار خود بازگشتند.
۳-نامیدن انقلاب مردمی به عنوان انقلاب سبز، که در پس آن سیاست های نهفته رژیم کشتارگر ولایت وقیح نهفته است، آن هم به رهبری و سرپرستی آقای موسوی به همراهی همسرشان، و آیت الله کهروبی که هرکدام حساب پس انداز وذخیره ارزی به نام خود در رژیم خون وشمشیر بازکرده اند، باردیگر به بیراهه کشاندن انقلاب مردمی همانند انقلاب های گذشته است.
آقای کهروبی در گفتگو باگزارشگر روزنامه گاردین، سیاست خود را در بازماندن رژیم و قانون اساسی آن می داند. آقای موسوی نیز همواره در رؤیای دوران شکوهمند خمینی به سر می برد. همسر گرامی اشان نیز که درگذشته با پوشش، آن هم پوشش اسلامی آشنایی نداشتند، با پیروزی انقلاب عظیم اسلامی ناگهان خواب دیده شدند، خود را در پوشش تیره و تار اسلامی فرو بردند، و به تندی نردبان پیشرفت و ترقی را طی نموده، و خود را به تحصیلات بالا و پست های نان و آبدار رساندند و بی تردید انقلاب اسلامی را از دید خود انقلاب بزرگ و عظیم می پندارند.
۴- مزدوران و فرصت طلبانی که به نحوی و به روشی نتوانستند آن چنان که خود انتظار داشتند، در درون رژیم کنونی نفوذ و عملکرد داشته باشند، هم اکنون خود را در گروه سبز جازدند، و به دنبال انقلاب اسلامی دیگر با چهره هایی دیگر و ولایت وقیح تازه تری می باشند. آخوند کدیور، سروش، گنجی، ابراهیم نبوی، و مسعود رجوی از این گونه قماشند.
شماری از بازاری ها نیز موجب ازدست رفتن انقلاب مردمی، و افتادن آن به دست آخوندها شدند. سودجویانی مانند عسکر اولادی از این نمونه اند
آقای سازگاران و دکترنوری زاده هم دائماً در تلویزیون آمریکا به طور غیر مستقیم از به جای ماندن و تغییر ناپذیری جمهوری اسلامی گفتگو می کنند.
آقای سازگاران تلویحاً اسلام دوران رژیم گذشته را نمونه درست دموکراسی می داند.
ایشان بر این باور است که در دوران رژیم گذشته مردم به آزادی به مسجد می رفتند، ویا روزه می گرفتند، و مراسم حج خود را به عمل می آوردند.
آقای سازگاران نمی داند که در ماههای رمضان، محرم، و صفر، و روزهای درگذشت عرب زادگانی چون امامان و بستگان آنان که به چند دوجین می رسد، ایران در درون قشری از سیاهی و اندوه و مصیبت فرو می رفت.
در این بازار مکاره که همه برنامه ها به سود و در راستای آخوندهای مفتخور بی کاره بود، بزرگترین بی دادگری و ستم بردیگر باوران؛ مانند ارمنی، زردشتی، بهایی، و یهودی وارد می گشت. در حقیقت این هم میهنان گرامی و فداکار در این دوران زندگی جهنمی داشتند، و به سختی و زجرو خفت، شب را به روز، ویاروز را به شب می رساندند، ویا نفس می کشیدند.
زهرپاشی و تبلیغات ضد بهایی از سوی آخوند فلسفی در زمان شاه در مسجد شاه تهران که موجب یورش و حمله خردباختگان اسلامی در سراسر ایران و کشتار بی رحمانه این ستم کشیدگان کشور ماشد، نمونه دموکراسی اسلامی در گذشته است که آقای سازگاران بدنبال آنند.
ما به خوبی می دانیم که در همایش مردمی از سال گذشته تاکنون، فریاد ها برای طرد و نابودی کامل رژیم اسلامی، و پای گیری یک رژیم ایرانی بدون دخالت هرگونه مذهب و یادیدگاههای مذهبی بود. بنابراین چنانچه این گونه افراد به صراحت و روشنی دیدگاه خود را در باره رژیم آینده بدون هرگونه تظاهر ونشانه مذهبی در ایران بیان و آشکار نکنند، بی تردید عملکرد آنان خواسته و یانخواسته به نفع و در راستای هدف های ولایت وقیح خواهد بود.