رویم سیاه است از بیان کردن این حقیقت و دلم می سوزد برای وجدان نیمه بیدارم اگر لال شوم و نگویم که چه می گذرد بر زنان آزاده ی مملکتم. تمامی شیر زنان ایران از هر قشر و با هر لهجه ای;
چه آن زنانی که پا به پای مردان دلاورشان در مرزهای گهربار سرزمینم کار می کنند و بچّه ها را با چادری بر پشت بسته اند و پاهایشان پر است از خارهای ریز و درشت گیاهان روی زمین و دست هایشان پینه های فراوان دارد و ملول نیستند و گله ای ندارند از بازی روزگار.
چه آن مادران ترک زبانم که پای سماور نشسته اند و چایی شان همیشه به راه است و مهر و عطوفت در چشمانشان موج می زند.
چه آن خواهران لر و کرد و بلوچ و ترکمنم که در این کشور نفس می کشند و راه می روند و تحصیل می کنند و به این آب و خاک عشق می ورزند، چه مادر بی نوای خودم که در کنج خانه نشسته است و انتظار برگشت مرا می کشد و چیزی از زندگی نمی داند مگر شستن و پختن و جمع و جور کردن که البتّه هزاران حرف بی ربط شنیدن و زبان در دهان گرفتن و چیزی نگفتن…
تمامی زنان و خواهران و مادران و دختران هم وطنمان خلاصه شده اند در آهی سوزناک، خلاصه شده اند در قابلمه ها و آشپزخانه ها، خلاصه شده اند در توسری خوردن و سکوت، سرانجام، خلاصه شده اند در اجبار و دم بر نیاوردن.
برادران و خواهران هم میهنم، من می دانم که تلخ می گویم،سرزنشم نکنید که چرا تلخ می نویسی؟من حقایق را بازگو می کنم و تمامی حقایق موجود در مملکت به زور مسلمان شدنمان تلخ است.
آیا این جزای زنان مملکت ماست که پس از این همه سختی کشیدن و لام تا کام خاموش ماندن، آغایان بیایند و لایحه تصویب کنند که صیغه کردن و به قولی عشق و حال مردان (نا مردان واژه ی مناسب تری است) مشکلی ندارد؟؟
کدام مرجعی این را تأیید کرده است؟ کدام وجدانی به خود اجازه می دهد این جور را بر زنان روا کند؟
ای نماینده، ای انسان، ای ایرانی…نگاهی بینداز بر مملکت بر باد رفته ا مان. آیا چیز دیگری جز همین خانواده برایمان به جای مانده ؟
دلمان تنها به خانه ی مان خوش است ، با مادری که منتظر مانده، تا پایمان را از به درون گذازیم، واو به قربان صدقه ا مان رود. مادری که با همه ی این مصیبت ها به تنهایی جنگیده و سرپا ایستاده، و بار غم این نادیده گرفته شدن ها را به تنهایی بر دوش کشیده و می کشد. ولی این مادر، بازهم محبّت کردن را فراموش نکرده است.
حال، می خواهید با آن ها چکار کنید؟ می خواهید چه بلایی بر سر این فرشتگان فداکار بی مدعا بیاورید؟. یک باره درون این سرزمین چند متری زمین بکنید و آنان را زنده به گور نمایید، تا هم شما، وهم آنان، از شر یک دیگر خلاص شوید.
جانوری که پیشنهاد این لایحه ی سراپا ظلم و ستمگری را نموده، چگونه می تواند در چشم مادر، خواهر، و احیاناً فرزندش نگاه کند؟ آیا بویی از حیا و شرم برده است؟ آیا از انسانیت چیزی می داند؟ آیا می داند خجالت کشیدن چیست؟ و ظلم تا کی؟ جور و ستم تا چه حد؟
این زنان که می گفتید بهشت زیر پایشان است، حالا زندگی را نیز برایشان جهنّم کرده اید. از بدو اسلام این فرشتگان را نادیده گرفتید.
از همان زمانی که به دروغ شایع ساختید که آن اعراب پیش از اسلام دختران را زنده به گور می کردند، و کاملاً دروغ بوده است، در حالی که زنده به گورکردن یعنی؛ پایمال کردن حقوق آنان، اتهام زدن، و نهایتاً سنگسار نمودن ، که دست آورد و سوغات اسلامی می باشد که برای مردم ما به ارمغان آورده شده است.
زنان را از کم ترین حقوق اجتماعی محروم نمودید، و در یک قفس پارچه ای به نام روسری و چادر و.یا گونی سیا، زندانی نمودید. تا پایشان را کج می گذارند، اشدّ مجازات برایشان در نظر گرفته می شود و همگی کابوسی از سنگ سار شدن را در سر می پرورانند. نهایت این که، تجاوز، توهین، محرومیت، محدودیت، وهمگی دستاورد شماست که بر نیمی از جامعه شکوفان و فعال ما تحمیل شده.
ما چرا نشسته ایم؟ شیوایمان را گرفتند و به دادگاه کشاندند و سرنوشت شومی را برایش رقم زدند. سکینه محمّدی را روزی هزار بار تهدید به مرگ می کنند. الناز بابازاده را در تبریز پس از تجاوز، وحشیانه به قتل رساندند،
تاکی خو را به نادانی و نفهمی می زنیم؟ نه چیزی می شنویم، و نه چیزی می بینیم؟
ای برادران غیور من، بیایید لحظه ای خود را جای این موجودات نازنین ستم دیده بگذاریم. به خدا اگر طاقتش را داشته باشیم حتی برای یک لحظه بتوانیم دردهایی را که اینان در این جامعه ی پر ز داد متحمّل می شوند، بر وجود خود حس ومجسم کنیم.
من اعلام می کنم که شرمنده ی روی تمام مادران و زنان و دختران ایران زمین هستم و دعا می کنم که به زودی از غل و زنجیر اسارت رها شوند، و آزادانه و فارغ از خیال شکنجه و ظلم نفس بکشند.
من بر تمامی کوردلانی که موجب رنجش خاطر مادران و خواهرانمان شده اند، و همچنان به ستم و بیدادگری خود ادامه می دهند و از هیچ حرمت شکنی پروا ندارند،.نفرین می کنم
به امید ایرانی با بانوانی آزاد…
Pingback: این متن باید در دنیا خوانده شود | پرنده ی آزادی()