روایت است از حضرت محمّد مصطفی خاتم الانبیا که هر کس راه مرا پیش بگیرد و تعداد زنان صیغه ایش از تعداد موهای بدن شتر سبقت بگیرد،همانا که خداوند تکّه ای از بهشت را به او خواهد بخشید و خود من شفاعتش را در روز قیامت خواهم کرد و….یعنی واقعاً شرم نمی کنی آقای پیغمبر؟. تو به اصطلاح شهر علمی، و علی هم دروازه ات؟؟. علم تو فقط به زیر شکمت ختم می شود؟. چه حرفی گفتن برای زیر شکم داری؟.
این کار یعنی پول دادن و با بانوی بیچاره ودرمانده ای هم بستر شدن، با روسپی گری و فحشا چه تفاوتی دارد؟. آیا این یک عمل انسانی است، ویا حیوانی؟؟ با این گفتار، و توصیه به دیگران، چه گونه می توانی خود را انسان بنامی ؟؟.
سران مملکت ما که عمری است خود را به خواب زده اند و کشور را با فقه سراسر جهل ۱۴۰۰ سال پیش اداره می کنند، نمی خواهند بفهمند که اکنون قرن بیست ویکم و دنیای ارتباطات و تکنولوژی است. زمان، زمان اندیشیدن، دانش و خرد است نه مشتی مزخرفات که مربوط به دوران غارنشینی و کوته فکری وناتوانی انسان ها بوده است.
از آن جا که این مزدوران رژیم کلاهبردارها و گوسفندانی در پوشش گرگ می باشند، شاید هم می فهمند ولی به روی خود نمی آورند تا دکان کید و حیله گری اشان همچنان پررونق بماند.
کاری به دین داران،، و آن ریشوهایی که دانش و خردشان در حجم و انباشتگی ریششان است، نداریم!. تنها ازآنان می پرسیم که آیا انسانید؟ چگونه می توانید با کانون یک خانواده بازی کنید؟ و جگونه به خود اجازه می دهید که مرد را انقدر با یک فعل حلالتان آزاد بگذارید واو را صاحب و مالک به دختر، خواهر، و مادر هم میهن ما کنی و آن ها اجازه حرف زدن، و از خود دفاع کردن نداشته باشد؟
آیا دلتان به حال آن مادری که شب ها پلک چشمان خود بر هم نمی گذارد تا همسرش به سلامت به خانه بازگردد، زیرا لحظه ای غفلت می تواند زندگی اشان را برباد دهد، نمی سوزد؟؟…
آیا این تلخ نیست؟. آیا این ظلم نیست؟. شما حسّ اعتماد را از بین برده اید. شما تمام روابط عاطفی بین زن و مرد را خدشه دار ساختید.
شما عشق را با کلماتی زشت و ناهنجار، لکّه دار کرده اید. ،بس است خانمان سوزی. ،بس است نابود کردن زندگی هایی که زنان با چنگ و دندان تا کنون نگهش داشته اند،
زنان و مادران این سرزمین، همه جور ظلم و تحقیر را به جان خریده اند و می خرند، تا دست کم دلی خوش در چهارچوب خانه داشته باشند.
فقط به من بگویید چه چیز در این دنیای وا نفسا ارزش یک قطره اشک زلال مادری را دارد که هر گاه خواسته فریادی از سر درد و پریشانی بر آورد، آن فریاد از گلویش در نیامده، و تبدیل به ناله ای شده است . آن گاه، آن ناله به آهی مبدّل شده، و به سینه ی پر از غصه اش برگشته و همانجا چال شده است؟.
اینگونه له و نابود نمی کنند،مادرانی که همواره از یک چشمشان اشک سرازیربوده ، و ازچشم دیگر خون ، و زنی را که تمام هستیش را به پای مردش ریخته است.
چگونه می توانید در چشمان مادرانتان زل بزنید و خشم و اندوهی را که از چشمان بی رمقشان موج می زند ببینید و دم از صیغه بزنید؟.
چرا صیغه؟، چون شما مردید، گردن کلفت وپول دارید، و آن طفل معصوم ها زنند، و از برگ گل لطیف تر و از شاخه ی نازک و لرزان بید مجنون نحیف تر؟. چون که آن ها ضعیفه اند، و شما غول بی شاخ و دم؟. چون این همه سال صدایشان در نیامده، اینگونه جولان می دهید؟.
البتّه همه می دانیم که آن هایی هم که خواستند بر ضدّ این داد و ستم و ظلم قد علم کنند، و حرفی بزنند، فرجام خوشایندی نداشتند،
چه باید کرد؟. به چه کس باید گلایه برد؟. سینه دارم شرحه شرحه از فراق….هر چه بگوییم و بنویسیم این قصّه ی تلخ سر دراز دارد و نا تمام است،
هموطنان عزیزم بیایید عشق را در زندگی هامیان با اراجیف این آخوند ها نرانجانیم و جایگاه والایش را همواره در قلب و روح و روزمرگی هایمان حفظ کنیم.
به امید آن روزی که هیچ زنی از ابراز عشقش نهراسد، و در دام بوالهوسان، عیاشان، سوداگران انسان و انسانیت، و مردان هرجایی نیفتند…
Pingback: کشتن یک میمون وحشت زده با موشک نظامی، فضانوردی نیست، بلکه خودنمایی است! | andishehayandeh()