هم میهنان ما به مسائل جزئی وکم ارزش روز مانند: «انگلی نژاد سرفه کرد»، «ملاخاگینه ای نعره کشید»، «موسوی افطار نمود»، «مسواک یزدی شیهه کشید»، «احمد خاتمی لگد پرانی کرد»، ومانند آن، چنان توجه زیاد دارند، و به دنبال آن ها دربدر در سایت های گوناگون که شماری از آنان هم قلمرو و آبشخور ولایت وقیح هستند، به کند و کاو می پردازند، که گویا سفینه فضا پیمای ما در حال فرود آمدن بر روی کره مریخ است، و به زودی به آسمان هفتم و بارگاه اللهی هم خواهد رسید.
در حالی که از مشکلات و مسائل بنیادی و اساسی که همواره تیشه به ریشه فرهنگ، آیین، زبان، تاریخ، و ارزش انسانی، مدنیت، آزادی، و آزادگی ما می زند، غافل مانده ایم.
در سال ۱۳۵۷ آخوند با حیله گری و دغل بازی که در چنته خود به میزان فراوان داشت، سر ملتی ساده دل و نا آگاه راشیره مالید و برخر مراد سوارشد.
آن گاه آخوند گفت: «من تا کنون پیاده بودم، حالا که سوارم، کسی را یارای آن نیست که مرا پیاده کند».
اگر بخواهیم همه خیانت و جنایت های این رژیم غیر مردمی را به نوشته در آوریم، بی تردید برگ های زیادی از یک نوشتاربزرگ را پر می کند.
در این جا ما تنها به ستم کاری و بی دادگری رژیم درباره دختران و بانوان گرامی کشورمان بسنده می کنیم:
۱- رژیم که خود آفریننده و برپا کننده جنگ خانمان سوز ایران و عراق بود، بافریب و نیرنگ و وعده واهی بهشت و پاداش روز قیامت، هزاران جوان پاک و بی گناه کشورمان را به خاک و خون کشاند.
آن گاه با درست کردن بنیاد شهید و سازمان های به اصطلاح کمک رسانی دیگر، به دست درازی وتصرف ناموس آنان پرداخت. آن چنان که آخوندهای رژیم، زن ها و بازماندگان آن پاک باخته ها را، چون نقل و نبات میان خود پخش، و یا عروسکی، دست به دست نمودند.
۲- آن گاه، سرمایه گذاری رژیم روی دختران بیگناه و زنان جوان آغاز شد. دسته دسته، و گروه به گروه از دختران ساده دل و ناآشنا با برنامه ریزی از خدا بی خبران، به بهانه کار، تحصیل، و یا برنامه های تفریحی و توریستی، به کشورهای دیگر برده شدند، و دراختیار شیخ های عرب، و ثروتمندان گذاشتند.
ویدیو نشانگر قوانین اسلام و ستمگری آن بر زنان کشورهای مسلمان
۳- خرافات و مزخرفاتی که در مسجدها، و یا برنامه های رادیو، و تلویزیون به خورد خانواده های ناآگاه دادند، هرآن فاصله فکری و معنوی میان پدر، مادرها، وفرزندان زیاد شد.
تا آن جا که فرزندان نتوانستند آن همه فشار و اختناق را به پذیرند، و به ناچار از خانواده خود فرار کردند. واز آن جا که پناهگاه و پشتیبانی نداشتند، با بی تجربگی به چنگال دژخیمان و سوداگران دیگر افتادند.
شماری از این فریب خوردگان، و پشیمان شده ها را که بعدها به کلانتری ها پناه بردند، به خانه های عفاف فرستادند، و بازهم آنان را مانند زنان هرجایی میان خوددست به دست نمودند.
۴- شعار رژیم اسلامی، همیشه برساختن یک اجتماع بی طبقه بود که آن هم از طیف های کمونیستی به عاریت گرفته بودند.
بر اساس این شعار و برنامه سیاسی از پیش بیان شده، رژیم توانست در سه دهه، طبقه متوسط که شاید ۷۰٪ جامعه بود، به کلی از میان ببرد، و به طبقه کارگر، و البته بادرآمد بسیار ناچیز و به گفته ای بخور و نمیر تبدیل کند.
با این عملکرد، بسیاری از خانواده ها در فقر و بیچارگی فرورفتند، و یا خاکستر نشین شدند. بدیهی است مردان و زنان نان آور که دعا گو و نوکر درگاه آخوند نبودند، از کار برکنار شدند.
بسیاری از مردان، بر اثر فشار روحی، و یا گرفتن چند کار در شبانه روز، بادرآمد ناچیز، بیمار، بستری، و از پای درآمدند.
همسران آن ها، درجستجوی کار، دست به دامان هرکس و ناکسی شدند. بدبختانه در هر اداره، کارگاه، و یامؤسسه ای که بدان جا مراجعه می کردند، به دلیل زن ستیزی رژیم، درب ها بروی آنان بسته بود.
تنها شمار کمی بودند، که توانستند کاربا درآمدی اندک و ناچیز پیدا کنند. البته بازهم چشمان ناپاک و دل هوسباز این صاحبان مکر و خیانت، به دنبال چنین بخت بر گشتگان اجتماع ما به هرسوی می چرخید تا بی نوای دیگری را به قربان گاه برند.
آن چه که از روسپی گری وتن فروشی در سراسر ایران هم اکنون شاهد آنیم، پیامد غارت سرمایه های مردمی، و پیدایش و گسترش تنگدستی درمیان مردم، به ویژه نسل جوان کشورمان است.
۵- رژیم اسلامی بر بیش از۱۵۰۰۰۰ منبر مسجد ها درایران، به خانواده ها سفارش می کند تا دختران و خواهران خود را به آخوند و آخوند نژاد، و گردن کلفت های دیو صفت شهوت پرست به چند غاز بفروشند، زیرا در آن صورت فاطمه زهرا که از طرفداران صیغه شدن است، وشاید خود وی در خردسالگی از آن تجربه کافی دارد، در روز قیامت از آنان پشتیبانی خواهد کرد.
همان گونه که رژیم بر میهن دوستی و تاریخ گذشته، فرهنگ، و آیین کشورمان خط بطلان کشید، باترویج صیغه و قانونی کردن آن، آخرین میخ را برتابوت شرف، آبرو، و حیثیت خانودگی، وارزش والای انسانی کشور ما کوبیده است.
تا زمانی که مردم کشورمان، به ویژه دختران، و بانوان گرامی، مهر سکوت بر لب زنند، و مانند نیاکانمان هم صدا و هم گام نباشند، باید گفت که حیثیت و ناموس ما نیز، مانند یادبودهای شکوفای تاریخ گذشته این سرزمین، به پایان رسیده است، و نام آوری اشان جز افسانه و خیال پردازی چیزی نیست. زیرا ما اکنون به ملتی عرب زده و بی فرهنگ تغییر ماهیت داده ایم. در این فروپاشی و ریزش فرهنگی، مزدوران و خردباختگان کشورمان تاکنون، دست توانا و سهم بسزایی داشته اند. نتیجه آن که؛ دیگر چیزی نمانده تا ما بدان ببالیم و یا دل خوش باشیم.