سر انجام محمودجان ماموریت یک هفته خود در نیویورک را با پیروزی و شادکامی به پایان رسانید، و همراه با ایل و تبار، یال و کوپال، و کور وکچل هایی که وی را همراهی و پشتیبانی کرده بودند، و با کوله باری پر از غرور ونخوت و خودبزرگ بینی، راه بازگشت به ایران را در پیش گرفت .
در فرودگاه، ساندنیست های محبوب ایشان؛ ارده شیره عمانی، پوشک امیر احمدی، آروغ مان شهبازی، تصنیف امید، و شماری شاخ شکسته دیگر که در شب پذیرایی خوب چریده و پروارشده بودند، برای عرض بندگی و نوکری، خداحافظی، و زدن آخرین بوسه بر گونه پشمین و پلاسیده ایشان، در فرودگاه حضور به هم رساندند.
به راستی، این محمودی، محمود جان عزیز، چه ماموریت هایی برای هم میهنان فلسطینی، اوباش های لبنانی خود انجام می دهد؟ آیا اقدامات و سخنان این شخصیت بی مانند و کم نظیر در تاریخ و جغرافی، جای بسی شگفتی، و مورد بررسی و کنکاش زیست شناسان نیست؟
محمود جان از امریکا، شیطان بزرگ نفرت دارد، از کشورهای اروپایی نیز که هرکدام راه و روش نادرستی را در سیاست و مردم داری خود پیش گرفته اند، دل خوشی ندارد.
بیچاره طفلکی حق هم دارد. آمریکا باید از ایشان به ترسد و حساب ببرد. آخر قیافه نخراشیده و میمون آسای ایشان در حقیقت جای ترس و ناآرامی است. آخر از قدیم گفته اند:«هرکجا خرس هست، جای ترس است». در حقیقت هرکجا محمودی/آخوند هست، جای ترس است.
محمود جان بارها به آنان سفارش و توصیه کرده که از سیاست و مدیریت ایشان، و یا کشورهایی چون زیمبابوی، نیکاراگوآ، لبنان و فلسطین پیروی کنند تا کشوری پیشرفته و مردمانی سربلند و آزاده داشته باشند، ولی به گوش آنان فرو نمی رود.
این هفتمین بار است که محمودجان در ۶ سال گذشته به سازمان دول می آید تا به کشورهای جهان روش و درس کشورداری را بیاموزد. افسوس که گوش شنوایی نیست. شاید گفتار این مردخردمند در سطحی است که برای زمامداران کشورهای غربی قابل درک نمی باشد؟
حال به چند گفتار حکیمانه و اندرزهای پدرانه محمودجان در سازمان دول می پردازیم:
- محمود جان برای حاضرین در جلسه روشن نمودند، وثابت کردند که اصولاً در نیویورک برج دوقلویی وجود نداشته که آنان ادعای برخورد هواپیما و از بین رفتن آن ها می کنند.
محمودجان گفتند گویا اتوبوسی به دو ساختمان درکنارهم در افغانستان که خالی از سکنه بوده برخورد می کند ودرنتیجه چند مرغ و خروس کشته می شوند. حال دولت آمریکا با دروغ پردازی می خواهد آن را به طرز دیگری نشان دهد.
- هم چنین محمودجان ثابت کردند که واقعه هولوکوستی در میان نبوده است. محمودجان فرمودند که هیتلردر زمان جنگ در آلمان زندگی نمی کرده، بلکه ایشان راننده اتوبوسی بوده که میان سوریه و ونزوئلا مسافرکشی می کرده است.
دریک سفر، اتوبوس او به درون دره ای بنام هولوکوست پرت می شود، و همه ۶۰ مسافرکه گویا یک کلیمی هم درمیان آن ها بوده است، ازبین می روند. حال دولت های غربی این واقعه کوچک را درزیر ذره بین بزرگ می کنند، و ۶۰ مسافر را، ۶ میلیون یهودی می خوانند.
- و اما در مورد یهودی بودن یا نبودن، محمودجان برای حاضرین در جلسه اظهار داشتند که یهودی یعنی چه؟ در جهان یهودی وجود ندارد. در زمان پیامبر ۷۰۰ نفر از یهودیان در جهان وجود داشتند که به دلیل دزدی و آدم کشی های زیاد دستگیر، زنان و اموالشان که حق آنان نبود، از آنان گرفته شد، و خودشان به دستور رسول اکرم از پای در آمدند.
- محمودجان از دولت آمریکا خواستند تا دانشمندان اتمی خود را برای آموزش بهتر به نزد ایشان و ولی وقیح بفرستند تا روش های علمی بهتر و بالاتر را در باره هسته شکستن، در دانشگاه علوم و فنون فیضیه فرا گیرند.
پس از پایان سخن رانی های علمی آقای انگلی نژاد، همه سه نفرحاضرین درجلسه، به نام آقای مفتکی از ایران، فرناندو چاخانیستو از ونزوئلا، و العمرمقابیر نماینده حزب الله لبنان و فرستاده ویژه حسن نصرالله چند بار کف کردند، و برای سخنان نکوهیده ایشان دست وپا زدند.
در فرودگاه ملاخمینی آقای انگلی نژاد مورد استفراغ عده ای از هم پالکی های خود قرارگرفتند. گروهی از ساندنیست های فرستاده شده از دانشگاه فیضیه مراتب تشکرو سپاس خود را از ساندنسیت ، سیب زمینی و ساندویج های دریافتی از طرف ایشان ابراز داشتند و فضله پراکنی فرمودند که اگر آقای انگلی نژاد به بهشت نروند، آنان نیز نخواهند رفت.
محمودجان ضمن سپاسگزاری از دوستی آنان، خطاب به گروه بادمجان نژاد فرمودند: « ما و شما هم اکنون در بهشتیم. ما بهشت دیگری را نمی شناسیم. آن بهشتی که علماء پیوسته نوید آن را می دهند، برای ما و شما وجود خارجی ندارد بلکه برای امت اسلامی است که ما را پیروی می کنند. برای ملت خس و خاشاک هم نه بهشتی در زمان کنونی در این جاهست، و نه هرگز در جای دگر».