چند روز پیش دولت آمریکا رسماً ۸ جنایتکار و غارتگر ایرانی نما را مورد تحریم سیاسی و اقتصادی خود قرارداد. این خبر مسرت بخش برای ما ایرانیان دریچه امیدی باز می کند، که می توان به عملکرد دولت آمریکا در دفاع از حقوق بشر امید وار بود. به هر حال جا دارد که از خانم کلینتون و پرزیدنت اوباما، در این مورد سپاسگزاری نمود.
البته همیشه این پرسش پیش می آید چرا این چنین دیر، و چنین اندک؟ در حقیقت سی سال می گذرد که مردم ما در بندند، جوانان به قربان گاه می روند، و سنگسارها و اعدام ها همچنان برپاست. ماشین های شکنجه هردم به صدا در می آیند. پس چه طور شد که در این سی سال فریاد و ناله های شکنجه شدگان به گوش سنگین زمامداران آمریکا نرسید؟. آیا گوشها بسته بود، و یا ضجه و ناله این بینوایان در زیر شکنجه شنیده نمی شد. در مورد کشتار هیتلر و واقعه هولوکوست نیز ارو پایی ها به خواب خرگوشی رفتند، و تا پایان جنایت دم بر نیاوردند. درمورد یوگوسلاوی نیز جنایات سرب ها در آغاز دیده نشد، و شنیده نگردید.
در مورد ایران نیز، گویا که کشورهای اروپایی هنوز از خواب بیدارنشده اند، و هنوزهم فریادی ازمردم ما به گوششان نمی رسد.
نکته دیگر، چرا همین هشت نفر؟، پس دیگر جنایت کاران چه شدند، و کجا رفتند؟ آیا دست از جنایات و یا دزدی های خود برداشتند، ویا به اندازه کافی نبوده است؟. پس تکلیف هاشمی رفسنجانی با غارت گری ها، وجنایاتش چه شد؟ تکلیف مجتبی خامنه ای، کسی که تاکنون کشتار خیابانی و شکنجه های زندان را رهبری کرده است و می کند، چه می شود؟
خود خامنه ای بت اعظم و سرچشمه فساد که بر همه چیز و همه جا ریاست می کند، و جنایات انجام شده را خود کنترل می نماید چی؟ آیا سیاست آمریکا ایجاب نمی کند، و یا نمی خواهند دست به این آخوند های جنایت کار بزنند؟
در مورد احمد خاتمی که درنمازهای جمعه باسخنان زهر آگین خود، حزب اللهی و بسیجی ها را علیه مردم بسیج کرده و می کند، و آنان را به کشتار و حمله به خانه مردم وا می دارد، چه باید کرد؟
آیا دیگر افراد فرماندهان سپاه پاسداران، و ارتش بیگناهند، و کمتر به حقوق مردم تجاوز کرده اند؟ چند خانواده در ایران سراغ دارید که از دست این اوباشان سیلی نخوره، و مورد اهانت قرارنگرفته باشد؟
واما، درمورد این آقایان چی؟: آیت الله احمد جنتی، محمود هاشمی شاهرودی، شیخ محمد یزدی، عسگر اولادی، و دهها غارتگرو جنایت کار دیگر.
بدبختانه دولت های گذشته آمریکا کمتر به این مسائل توجه داشتند وبیشتر با زمام داران دیکتاتور ایران همکاری نموده اند.
به عنوان نمونه می توان گفت که؛ پرزیدنت آیزنهاور با همکاری انگلیس به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲پرداخت، و دولت مردمی دکترمصدق را بر کنار کردند.
دولت های دیگر نیز کم و بیش با شاه همکاری نمودند، و کاری به آزادی و حقوق مردم ایران نداشتند.
می توان بر آن چه گفته شد افزود که؛ پرزیدنت کندی، پرزیدنت کلینتون، و پرزیدنت کارتر هم کمی به دموکراسی ایران علاقمند بودند. ولی برخلاف آن ها، پرزیدنت ریگان با رژیم کنار آمد، و باکمک به آن ها موجب پایداری و بقای بیشتر رژیم گردید.