در دوران پر شکوفا و درخشان دودمان ساسانیان، بیابان گردان عربستان همواره به مرزهای ایران و حتی شهر تیسفون یورش می آوردند، به دزدی و غارت می پرداختند، و به زنان تجاوز می کردند.
در زمان شاهپور دوم سال هایی پس از ۳۰۰ ترسایی، که یورش تازیان هم چنان ادامه داشت، در یک یورش آنان به تیسفون و تجاوز به زنان، به دستور شاهپور، سران یورش کننده را دستگیر کردند، و شانه های آنان را به هم دوختند. از آن جا این پادشاه بزرگ ساسانی به نام ذوالاکتاف نامیده شد.
یزدگرد سوم که در سال ۶۳۲ ترسایی به شاهی رسید، دودمان ساسانی در حال فرورپاشی بود. شاید بتوان دلیل های اساسی و اصلی شکست ایران و تاراج کشور به دست تازیان را این گونه دانست:
۱- فساد در اخلاق موبدان کوراندیش (متعصب) و رقابت بانجبا و بزرگان.
۲- نفوذ گسترده روحانیان (مغان) بر دربار، همکاری آنان با دربار، و درنتیجه دخالت آنان دراداره امور کشور.
۳- شکوه وتجمل بی پایان شاهزادگان ودرباریان که به نام بزرگان، و یا وزرگان خوانده می شدند، و دخالت آنان در سیاست در برابر فقر و دست تنگی مردم.
این بزرگان بودند که اردشیر دوم را برکنار کردند، شاهپور دوم را به هلاکت رساندند، بازماندگان یزدگرد اول را از پادشاهی باز داشتند، در درازای سالهای بین ۶۲۹ و ۶۳۲ ترسایی با دستیاری مغان دوازده پادشاه ساسانی را کشتند، و یا از پادشاهی باز داشتند، و سرانجام ایران را به دست تازیان سپردند. [۱]
۴- شکستن سدهای دجله وفرات، و زیان وآسیب فراوان به خانه ها، کشاورزی و باغ های مردم.
۵- بروز بیماری های واگیر و خانمان براندازی چون وبا وطاعون
۶- جنگهای دراز مدت و فرسایشی میان ایران و روم، وگرههای متجاوز مرزهای ایران، و به فلاکت و بیچارگی افتادن مردم زحمت کش مانند کشاورز و کارگر. [۲]
۷- اختلاف طبقاتی شدید بین مردم، اختلاف بین مذاهب وادیان گوناگون.
۸- افزایش مالیات های سنگین برای ادامه جنگ، و افزایش هزینه های دربار.
۹- و دیگر این که خیانت بعضی سردمداران، کشور رابه ورطه سقوط کشانده بود. [۳]
۱۰- عامل دیگرشکست ساسانیان ازتازیان، هم گامی وباهم شدن دین وحکومت ودخالت رهبر هرکدام درکارهای کشوربود که پیامد نابودی هردویعنی کیش زردشت وشاهنشاهی ساسانی گردید. [۴]
۱۱- یکی دیگر از علت یورش تازیان به ایران، گویا تشویق وبرانگیختن آنان به وسیله رومیان بوده است. رومیان که در درازای چند سد ساله پیوسته در جنگ های خانمان براندازی با خاندان اشکانی وساسانی درگیر بوده اند، به روش گوناگون، تازیان رابه یورش کشور بزرگ وکم مانند ما برانگیختند.
۱۲- بالاتر ازهمه این ها، جوانی وبی تجربگی یزدگرد بود. بدان گونه که نوشته اند، در زمان یورش تازیان به ایران، یزدگرد ۲۱ ساله بود.
۱۳- رستم فرخ زاد فرمانده سپاه ایران از آغاز با فرمادهی خود و رفتن به این جنگ مخالفت داشت. مدت چند ماه وقت خود را با تأمل، سستی، و گفتگوی بی جهت با سعد ابن وقاص فرمانده تازیان گذراند. در نتیجه آغاز جنگ ازپایان زمستان و بهار، به تابستان کشیده شد. [۵]
جنگ برای ایرانیان در آن دمای ۴۰-۵۰ درجه، آن هم با پوشش سنگین نظامی، بسیار دشوار بود. در حالی که برای تازیان سبکبال، گرمای زیاد، و تشنگی مانع جنگیدن آنان نبود. این آغاز جنگ با پیشرفت تازیان، که در تاریخ چند صد ساله آن دوران کم سابقه بود، موجب دلسردی و نا امیدی سپاه ایران گردید که تا پایان کارو جنگ سرنوشت ساز قادسیه ادامه داشت.
۱۴- عامل دیگر، مقایسه جنگ جویان ایرانی و تازی است. بسیاری از ایرانیان به طور نا خواسته و بازور فرمانروایان محلی به جنگ آمده بودند. آنان چندان دل خوشی و انگیزه ای برای جنگ نداشتند.
در حالی که تازیان در آن شرایط سخت وجان گداز زندگی با طبیعت ناسازگار دست و پنجه نرم می کردند. کشت وکشتار وچپاول گری کار آنهابود. آنهاچیزی نداشتند که از دست بدهند. به ویژه آنکه به آنان تلقین شده بود که اگر به جنگ غیر مسلمانان بروند، تمام دارائی شکست خوردگان ازآن خودشان است وهمه زنان ودختران را نیزمی توانند به گرو خود در آورند. واگر کشته شوند به بهشت می روند.
درچنین شرایط و باچنین برداشت و اندیشه ای بوده است که در شبه جزیره عربستان پس از پیدایش اسلام، گروه های گوناگون تازی به گرد هم آمده بودند، تا در این غارتگری ها بایکدیگرهمکاری کنند.
محمدابن عبدالله از زمانی که رسالت خود را آشکار کرد تازمانی که زنده بود، بجنگ با قبیله های گوناگون ومخالفین خود پرداخت ودین خود را بانبرد وخونریزی بر مردم کشورش تحمیل کرد. اوبا تمام کوشش وتلاش خود نتوانست همه گروههای مختلف در عربستان را به گرد هم آورد.
ازنظر سیاست خارجی، محمدابن عبدالله نامه ای تند وسخت برای خسرو پرویز فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد. بدیهی است با توجه به شناختی که خسرو پرویز از گذشته تازیان به ویژه از بیابان گردی و بی سوادی آنان داشت و دعوت پیامبر برای وی روشن نبود، به این دعوت توجهی ننمود وچون با گستاخی و تندی فرستاده مواجه شد، آنرا پاره کرد.
وانگهی، خسروپرویز ظاهراْ اختیار جان و مال مردم داشت، ولی بر روح وروان وباورهای مردم نمی توانست فرمانی داشته باشد. بنابراین حکومت محمدابن عبدالله از مرزهای عربستان فراترنرفت.
آنان که خود را جانشین پیامبرنامیدند، به طمع ثروت بیکران، تمدن خیره کننده، زمینهای پربارورو باغهای پر از میوه در پایتخت بزرگ تیسفون، وبالاتر از همه دختران وزنان زیبای ایرانی درسال ۶۳۳ ترسایی به ایران یورش آوردند، وتاسال ۶۴۳ ترسایی با ددمنشی و سبعیت ذاتی خود، کشور بزرگ و پیشرفته ما که در آن زمان گل سرسبد کشورهای جهان بود، ویران نمودند.
تازیان پیوسته درآرزوی آن بودند که روزی برجاهای سرسبزمیاندورود( بین النهرین) و شهر باشکوه تیسفون دست یابند.
هدف تازیان به هیچ روی گسترش دین اسلام نبوده چنان که پس از گرفتن تیسفون ودسترسی به زمین های سرسبز وچراگاه های بین النهرین ، عمر در مواردی با داشتن وحشت از سپاهیان ایران، آرزو می کرد که ایکاش بین ایران و عراق اشغال شده کوهی از آتش بود تا تازیان و ایرانیان هر گز نمی توانستند با هم روبرو شوند. [۶]
چکامه سرایان، ونویسندگان جهانی اندوه و تاسف خود را از آن همه ویرانگری و ددمنشی، به روش های گوناگونی بیان داشته اند. خاقانی سوز دل خود رادر قصیده ای این طور بیان می کند:
بردیده من خندی کا ینجا زچه می گرید؟ [۷]
خندید برآن دیده کاینجا نشود گریان
حکیم عمر خیام نیز فغان وشور دل خودرا این چنین می سراید:
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو بردرگه او شهان نهادی رو
دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای، بنشسته ومیگفت: کوکوکوکو؟ [۸]
تازیان، ایرانی های اسیر (موالی) را، با پای پیاده وشکم گرسنه به جنگ می فرستادند. آنان نمی توانستند وپروانه نداشتند که اسب ویا شمشیربه کار گیرند و از غنیمت های جنگی نیز، بهره ای نمی بردند.
از عمر پرسش شد با اسیران ایرانی چه خواهید کرد؟ ، پاسخ داد مسلمانان، آن هارا تازنده هستند می خورند، زمانی که ما وآن هامردیم، فرزندان ما کودکان آنان را تا زنده اند، خواهند خورد. [۹]
دربرابرسیل یورش تازیان، شهرها وقلعه های بسیاری ویران گشت. خاندان ودودمان زیادی بربادرفت. دارائی وهستی توانگران را تاراج کردند وآن ها را غنائم نام نهادند. دختران وزنان ایرانی را دربازارمدینه فروختند وسبایا واسیران خواندند.
یورش وحشیانه تازی های بی فرهنگ وبی تمدن به کشوربزرگ ایران که مظهر آزادی وآزادمنشی بود وکانون وقلب تمام فرهنگهای شرق وغرب و درحقیقت تمام تمدن آن زمان به شمار می آمد، یورش چنگیز و تیمور را به دنبال داشت وموجب گردید که کشورمان برای همیشه از گردونه تاریخ خارج شده و لنگ لنگان دورادور از قافله تمدن درکنار عقب افتاده ترین سرزمینهای روی گیتی سرگردان و افسرده به دور خود بچرخد.
بن مایه ها:
۱ – تاریخ ده هزار ساله ایران-نوشته عبدالظیم رضایی- جلد دوم- چاپ اقبال-ص ۹۷
۲ – بن مایه بالا- ص ۴۷-۵۰ – ۵۱-۶۶- ۶۹-۷۱–۷۲-۷۸-۸۰-۸۵
۳ – تاریخ ایران زمین – نوشته وگردآوری دکتر محمد جواد مشکور، ص ۱۰۳
۴ – چرا ایران عقب رفت وغرب پیش ماند- نوشته دکتر کاظم علمداری ص ۲۹۷- ۲۹۸ و۳۰۵
۵ – سرگذشت یزدگرد سوم-نوشته بهرام داهیم-انتشارات گلریز-چاپ اول ۱۳۷۶-فصل ۱۵ ص ۲۵۲-۲۸۹
۶ – تاریخ ایران زمین – نوشته وگردآوری دکتر محمد جواد مشکور، ص ۱۰۲
۷ – پیامبر- نوشته زین اللعابدین رهنما- چاپ ۲۱ – کتاب خانه زوارتهران، ص ۳۵
۸ – شیعه گری وامام زمان- نوشته دکتر روشنگر- چاپ نشر نیما آلمان، ص ۸۴
۹ – دوقرن سکوت- نوشته دکتر عبدالعظیم زرین کوب – ص ۷۲-۷۳
Pingback: علت های اصلی شکست دودمان بزرگ ساسانی از تازیان « یک دنیا حرف()
Pingback: علت های اصلی شکست دودمان بزرگ ساسانی از تازیان « یک دنیا حرف()
Pingback: علت های اصلی شکست دودمان بزرگ ساسانی از تازیان « یک دنیا حرف()
Pingback: علت های اصلی شکست دودمان بزرگ ساسانی از تازیان « یک دنیا حرف()
Pingback: چپاول وغارتگری تازیان پس از پیروزی قادسیه و از انقلاب ۵۷ تاکنون « یک دنیا حرف()
Pingback: چپاول وغارتگری تازیان پس از پیروزی قادسیه و از انقلاب ۵۷ تاکنون « یک دنیا حرف()
Pingback: چپاول وغارتگری تازیان پس از پیروزی قادسیه و از انقلاب ۵۷ تاکنون « یک دنیا حرف()
Pingback: اسلام بزرگترین شردر تاریخ بشر | ANTI ISLAM()