اکنون در کشورمان برسر قدرت و تصدی پست های نان و آب دار، میان روحانیون از یک سوی، پاسداران، بسیجی ها، و مردم عادی از سوی دیگر، بگو مگو و کشمش در گیر است.
آخوندها باتصدی پست ها، کشتارمردم، توهین به آداب، رسوم، تاریخ، چپاول، و غارت کشور هر روز وهر لحظه بیشتر مورد ننگ ونفرت اجتماع قرارمی گیرند. تاجایی که به تازگی سه نفر از آنان به دست مردم کشته شدند.
براساس این نفرت عمومی از آخوندها، خامنه ای و دستگاه خلافت او به همه ملاها رسماً اعلام کردند تا با پوشش آخوندی به میان مردم نروند.
یکی از هدف های خامنه ای به سفر قم نیز دلداری و امتیاز دادن به آخوندهایی بود که از او، و از هم کناره گرفته اند، وما شاهد آن بودیم که آخوندهای سرشناس و مردمی به دیدن او نرفتند. عده ای نیز بافشار و به زور قلدران و چماقداران همراه او، به ناچار تن به این دیدار دادند.
در ضمن خامنه ای در سخن رانی خود در قم به آخوندها هشدار داد که اگر اتحاد زورزورکی، و وحدت ظاهری خود را حفظ نکنند، سفره گسترده و پهن شده، به ناگهان ناپدید خواهد شد.
نکته ای که باید در مورد آخوندها به خاطر داشت، آن است که یک آخوند هرگز نمی تواند بپذیرد که آخوند دیگری از او برتر، و یا حتی برابر است. نخوت، غرور، تکبر، و خود بزرگ بینی در این گروه به حد زیادی نهفته است.
کمتر آخوندی دیده شده که کمی فروتن و مردمی باشد. به جرأت می توان گفت که نمونه شادروان آیت الله منتظری، آیت الله صانعی، آیت الله کاظمینی، سوای وابسته بودن به گدایان مدینه که سهم و ارزشی هم برای مردم ایران قائلند، بسیار کم و اندک است.
اگر می بینیم که آخوندهادر این سی سال ظاهراً به هم چسبیده اند، و ازهم پشتیبانی می کنند، به دلیل آن است که رژیم بیشترین در آمد نفت، و کارخانه و معدن های کشور را مفت و رایگان بمیان آنان پخش نموده، و آنان را درلیست حقوق بگیران خود گذاشته است، تا نیازمند و محتاج سیستم باشند.
درگذشته این قوم مفتخور، و سربار جامعه از مردم گدایی می کردند، و برشانه مردم سوار بودند، حالا خامنه ای بادزدیدن و غارت کشور، آنان را جیره خوار خود نموده است.
آخوندها عموماً از خامنه ای نفرت دارند، و نمی توانند وجود اورا تحمل کنند. خامنه ای به کمک وزارت ارشاد خود گویا از درون خانه و زندگی، گفتگوهای تلفنی، و حتی اطاق خواب آخوندهای معروف و وابسته به رژیم خودرا، به طور محرمانه فیلم برداری، و صدا برداری کرده اند، تا هرآن نفس کشی در برابر رژیم ولی وقیح ایستادگی کرد، آن ویدیو و فیلم را به عنوان سند دزدی و خیانت آنان، برملا سازند.
در مورد نخوت و خود بزرگ بینی آخوندها گفته ها و شنیدنی های زیادی است. برای نمونه در این جا داستانی از شاه عباس بزرگ را به یاد خوانندگان خود می اوریم:
شاه عباس که خود از خانواده صوفی و درویش مسلک بود، چندان دل خوشی به آخوندها نداشت. برای آن که این موضوع را به دیگران نشان دهد، از دوگروه آخوند و درویش به طور جداگانه برای جشن و پذیرایی دعوت کرد. آن گاه دستور داد که از هرکدام آخوند و یا درویش از رهبر و بزرگ آن ها پرسش شود.
از هرآخوندی پرسش شد که عالم بزرگ و برتر شما کیست؟ پاسخ داد، خود من. ولی از هردرویش و صوفی همان پرسش به عمل آمد، او می گفت که در دنبال و پشت صف می آید. و هنگامی که از آخرین درویش و صوفی از بزرگ و رهبر او پرسیده شد، پاسخ داد که او در جلو بود که داخل مجلس شد.
از آن چه گفته شد، ما بر این باوریم که؛ آخوندها را می توان از بازمانده های تازیانی دانست که کشور مارا غارت و ویران کردند. به عبارت دیگر، اینان مسلمانان مدینه اند، وهویت و فرهنگ ایرانی ندارند.
در جایی که صوفیان، عارفان، و به طورعام درویشان، ایرانیانی هستند که خود را از تازی گری جدانمودند، و مسلمان ایرانی به شمار می آیند.
گفتگوی ما براین بود که خامنه ای از نفرت مردم به روحانیت، و گسیختگی و جدایی آنان از رژیم او، سخت نگران است، و تلاش می کند تا آب از کوزه به زمین ریخته را به درون آن بازگرداند.
ولی این روضه خوان ۵ تومانی مشهدی، سوراخ دعا را گم کرده است. او نمی داند که روحانیت و یاهرگروه دیگر بدون مردم، بی معنا و مسخره است. او نمی داند و نخواهد فهمید که مردم ایران نمی پذیرند که یک مشت روضه خوان بی سواد، سرنوشت کشور و آنان را به دست گیرند.
در این جا تنها مردم نیستند که از آخوندها نفرت دارند، سپاه و بسیجی نیزدل خوشی از این گروه سربارجامعه ندارند. سپاهیان و در رأس آنان احمدی نژاد در تلاش آنند که آخوندها را کاملاً از صحنه سیاست بیرون رانند.
آقای علی مطهری نماینده تهران در مجلس که از تز اسلام با روحانیت دفاع می کند، از آقای احمدی نژاد در همایش ملی جنگ نرم که گفته بود؛ “دریافت ایران از اسلام برای ما مبنای عمل است، برداشتی از اسلام برای ما مبنای عمل است که ایرانی است”، انتقاد کرد که این تز، اسلام منهای روحانیت می باشد.
نامبرده افزود؛ «این عده درباره اسلام نظریه پردازی می کنند و از تز مکتب ایران به جای مکتب اسلام دم می زنند و..».
آقای مطهری نظریه پرداز اسلام بر سخنان زیبای خود افزود:
«… اگر مثلا مصریها بگویند که دریافت مصر ازاسلام مبنای عمل است، چه اتفاقی می افتد و آیا منشا تفرقه در جهان اسلام نیست. شنیدم در آن همایش یکی از حضار به این سخن رئیس جمهور اعتراض می کند و می گوید جناب آقای احمدی نژاد، آیا استقبال مردم لبنان از شما به خاطر ایران بود یا به خاطر اسلام؟ و جمعیت حاضر با صلوات خود این مطلب را تایید می کنند و خوشبختانه آقای احمدی نژاد حرف خود را پس می گیرند».
آقای مطهری آخوند زاده ای که کرسی ملت بزرگ ایران در مجلس را غصب کرده، ملت و مردم ایران را نمایندگی نمی کند، بلکه نماینده و حافظ منافع دزدان مدینه و زاد و ولد آنان، همین آخوند ها می باشد.
ایشان نمی داند و نمی فهمد که جهان اسلامی وجود ندارد. درگذشته هم ما یاد آورشدیم که ۱/۵ میلیارد سنی های جهان، کمتر از ۱۰۰ میلیون شیعه را گمراه، کافر، ومنحرف از دین اسلام می دانند. اگر قرارباشد وحدتی در اسلام به جود آید، اولین گام آن از میان برداشتن، آخوندها به سرکردگی ولی وقیح، و آخوندچه هایی مانند ایشان، و از میان برداشتن خرافاتی مانند امام زمان و چاه چمکران است.
مردم ایران فراموش نکرده اند که چگونه پدر همین بچه آخوند، آیت الله مطهری، در یک شب چهارشنبه سوری به مردم ایران توهین و جسارت کرد، آنان را خر و الاغ دانست که از روی بوته آتش می پرند… ای جاست که گفته اند، عاقبت گرگ زاده گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود.
البته، آقای خامنه ای به خوبی می داند که وحدت اسلامی بی معنا و مسخره است. در حقیقت هدف ایشان، وحدت میان آخوندهای حکومتی، سرسپردگی به او، و غارت بیشتر کشور می باشد.