۱۴۰۰ سال است که ما در طلسم جادویی تازیان صحرای عربستان گرفتاریم، و هیچ گونه راه نجات و رهایی نمی یابیم. حقیقت آن است که ما علت درد را نمی شناسیم. ما می ترسیم به قامت و اندام این اسلام بزک شده و خوش خط و خال دست بزنیم، و بگوییم خدای ناکرده بالای چشم آن ابرو است.
ترس ما یا از باورهای دینی است که به خورد ما داده اند، و یا ازانتقام و خشونت دکان داران دین در وحشتیم؟. درهرحال نتیجه یکی است. ما درد را در پوست و خون، هستی، و زندگی خود احساس می کنیم، ولی در پی علت آن نیستیم تا به دنبال درمان باشیم.
اگر به تاریخ مراجعه کنیم، که نمی کنیم، جنایت بی کران تازیان در ۶۰۰ سال اشغال مستقیم کشورمان، و آن گاه پیامد آن تا به امروز، به خوبی می بینیم.
ما قرآن و کتاب های مذهبی که سرنوشت شومی را برایمان دیکته کرده اند، نمی خوانیم، و به آسانی از کنار آن ها رد می شویم.
ما از متن و جزئیات کتاب هایی که از سوی پیشگامان و خردمندان کشورمان چون ابن سینا، فردوسی، سعدی، مولانا، حافظ، و نویسندگان بزرگ اسلامی مانند؛ الواقعی (۸۲۲-۷۴۵)، ابن هشام (۸۳۴)، محمد بخارائی (۸۷۰-۸۱۰)، محمد ابن جریرطبری (۹۲۳-۸۳۸)، حکیم نیشابوری (۱۰۱۴)، ابن خلدون (۱۴۰۶-۱۳۳۲)، مسعودی، دهها، وصدها نویسنده و تاریخ نگارعرب و اروپائی نوشته شده اند، اطلاعی نداریم. و حتی از ساده ترین بخش متن و ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران وایرانی و هم چنین مسائل و تاریخ جهانی ناآگاهیم.
این گونه بی اطلاعی و نا آگاهی ها، مارا در معرض و در برابر سمپاشی و خردزدایی مشتی رمال حقه باز، به نام آخوند قرار داده است. آنان توانستند با سرمایه وتلاش ما بنگاههای خردزدایی و تحمیر فرهنگ باختگان را به عنوان مسجد، حسینیه، امام زاده، تکیه، و دهها مرکزدیگر به وجود آورند، و به فرهنگ تازیان بیابانی، بقاء و جاودانی بخشند.
چرا بانوان کشورمان درد تازیانه های زن ستیزی اسلام را بر پیکر خود احساس نمی کنند، و بازهم در مجلس خردزدایی و تحمیرآخوند شرکت می کنند؟.
این ویدیو نشانگر جنایت های بی پایان اسلام علیه بانوان است. جنایتی که در تاریخ انسانی بی سابقه است.
ما نااگاهان و فرهنگ باختگان، آداب، آیین، رسوم، زبان، و کیش این متجاوزان و آدم خواران سرزمینمان رابرای خود برگزیدیم، و زینت بخش زندگی روزمره ، و تاریخ و تمدن خود نمودیم.
تازیانی که به دختران و زنان ما در درازای ۶ سده تجاوز کردند، و کشورمان را به یغما بردند، آقا و سرور خود دانستیم. نام های زیبای زبان خود را فراموش کردیم، و نام آن متجاوزین را برای خود برگزیدیم. آئین و فرهنگ زیبا و انسانی خود را فراموش کردیم، و نشخوار کننده فرهنگ بیابانی شدیم.
چرا ما نتوانستیم آخوند این تازی زاده جنایت کار را در سال ۵۷ بشناسیم؟ آیا با آن همه مسجد رفتن، سوگواری، به سر زدن، سیاه پوش شدن، عزادار ماندن، چند ماه سال برای مردن تازیان؛ کار، زندگی، شادی، پیشرفت، و برنامه سازی خود را به کنار گذاشتن و تعطیل کردن، و آخوند پروردن، برای ما کافی نبود که این مفتخوران بیگانه صفت را بشناسیم، و بازهم به دنبال ۶۰۰ سال بردگی و کنیزی تازیان، باردیگر زیر پرچم آنان رفته، و آنان را بر خود سوار کنیم؟
در این سه دهه، فرهنگ ما به کلی دگرگون شده، شستشوی مغزی و خردزدایی در سطح جامعه از رادیو، تلویزیون، روزنامه ها، کتاب ها، فیلم، سینما، مسجد های بیشمار، مراکز آموزشی، همه جا و در هرجا باشدت و باتلاشی کم نظیر ادامه دارد.
چرا ما این چنین بی فرهنگ و بی بن و بوته شده ایم؟. چرا غیرت، و شرافت انسانی را از ما گرفته اند؟. پس آن بالندگی، و افتخارهای تاریخی کجا رفت؟. آیا یک جو غیرت در ماوجود دارد؟. آیا نسل های آینده در مورد این چنین بره بودن، و ستم پذیری ما چگونه خواهند اندیشید؟. براستی چگونه، و چرا؟.
کارمان به جایی رسیده که یک گدای تازی به نام حسن نصرالله، ایران و فرهنگ ایرانی را از عرب، و حکومت آن را عربی می داند، و بر روی اصالت پارس و زبان پارسی، خط بطلان می کشد. جایی که می توان گفت: آن کس که برما نریده بود، کلاغ… دریده بود.
سیدحسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان می گوید: «همانا امروز در ایران چیزی به نام پارسی یا تمدن پارسی وجود ندارد. آنچه در ایران هست، تمدن اسلامی است. دین عربی محمد (ص) است. بنیانگزار جمهوری اسلامی امام خمینی عرب است. رهبر امروز ج. ا. امام خامنه ای یک سید قریشی، از هاشم، فرزند رسول خدا، فرزند علی بن ابی طالب، فرزند فاطمه زهرا و همه عرب هستند.» در اشاره به جنبش مردمی ایران، نصرالله اطمینان می دهد که این جنبش توهم عده ای بود که رویای سرنگونی نظام اسلامی را داشتند اما « یک تلاشی کردند و تسلیم شدند». به گفته ی نصرالله با تدبیر امام خامنه ای ایران از این معضل و بحران بیرون آمده و اکنون سرسخت تر و قوی تر از قبل است. در چند هفته اخیر بعضی از آنها در ایران بدنبال سقوط و رویای سقوط نظام اسلامی را می دیدند ولی این یک سراب است.
ایرانی نمای فرهنگ باخته و شکم بشکه دیگر، در گفتگوی تلویزیونی، زبان بهشت رفتگان را عربی، و زبان کسانی که به جهنم می روند، فارسی می داند.
تازی زاده ای که در گفتگوی تلویزیونی رژیم، زبان اهل بهشت را عربی، و زبان ساکنان جهنم را مجوسی ( فارسی َ) می داند. بهشت و جهنمی که آخوند برای کلاهبرداری و سرکیسه کردن خردباختگان اختراع کرده است.
بی تردید، جنگ ما جنگ فرهنگی است. تازمانی که نتوانیم به مردم خود نشان دهیم و بدانان فرهنگ و تاریخ خود را نیاموزیم، هر گونه اعتراض، اعتصاب، برپاخیزی، و همایش ما بی نتیجه خواهد ماند.
آن قدر خرد باختگان، و مزدوران هستند که تنور جنایات رژیم ولایت وقیح را گرم نگاه دارند، و به حکومت ننگین آنان دوام بخشند.
در این جا این پرسش به میان می آید که آیا جوانان به پا خاسته و سلحشورمان نمی توانند، و یا نمی خواهند به این خیانت کاران تازی نژاد که زبان بهشتیان را عربی، و از اهالی جهنم مجوسی (پارسی) می دانند، درسی بدهند، و آنان را بر سر جای خود بنشانند؟.