فرهنگ مردم و یا یک ملت از هنگام نوزادی آغاز می شود، درآموزشگاه پرورش می یابد، و درجامعه کامل و شکوفا می گردد.
در بخش نخست، آموزش کودک را از آغاز زایش و در دامان مادر دیدیم، بخش سوم، آموزش کودک و نوجوان در جامعه اکنون به بخش دوم می پردازیم. در این جا
بخش دوم، آموزش کودک از کودکستان، تا دانشگاهاز دیدگاه خوانندگان می گذرد:
کودکی که وارد کودکستان و یا دبستان می شود، صفر کیلومتر نیست بلکه مغز کوچکش پراز داده هایی چون اشک ها، لبخندها، گفته ها، شنیده ها، و برخوردهای مادر، پدر، و دیگر بستگان، و یا دیده های گرداگرد خود است.
داده های نخستین محیط خانه می تواند زیر بنای خوب و یا بدی در آموزش بعدی کودک باشد.
کودک همواره همه برداشت های تلخ و شیرین، دل انگیز، و یا غم انگیز پیشین را مانند فیلم های عکاسی و فیلم برداری، با خود و در لابلای مغز کوچک خود ذخیره دارد. این خاطره ها می تواند به آموزش کودک در کودکستان و یا دبستان پایندگی و دوام بخشد، و یا آن که او را به بیراهه کشاند، و به سستی و پوسیدگی گراید.
بدبختانه همان گونه که در بخش نخست گفته شد، محیط خانوادگی در ایران بسیار آشفته و پر از هرج و مرج است. و کودک با ذهن پریشان به دبستان، آن گاه به دبیرستان و دانشگاه می برد، و سرانجام در اجتماع، و در برخورد به هم نوعان خود، به آنان تحویل می دهد.
در دبستان های ما نیز با دشواری و کمبودهای دیگری روبرو هستیم. آموزگاران در کشورمان خود با مشکلات و ناکامی های زیادی رو برو هستند. آنان از کمبودهای مالی، خانوادگی، و اجتماعی رنج می برند. بنا براین، بسی دشوار و شاید هم غیر ممکن باشد که آموزگار خسته و ناتوان بتواند در آموزش کودکان، آن هم آلوده به مسائل و نابه سامانی های خانوادگی خود، نقش سازنده ای داشته باشد.
نتیجه این که، محیط نا مناسب خانه و مدرسه در کشور ما موجب گردیده تا کودکان تک رو و منزوی بار آیند، و از همکاری و کارهای چند نفری، و یا دسته جمعی دوری کنند.
این آموخته ناپسند و غیر اجتماعی، به دانشگاه کشیده می شود، و در اجتماع پیاده می گردد. تا آن جا که ما در کشتی، بکس، و دیگر فعالیت های تک نفری ورزیده ایم، ولی در ورزش هایی چون فوتبال، والیبال، و هرگونه کارهای جمعی بازمانده و برجای مانده ایم. حتی در نشست های اداره ها نیز کار جمعی به جایی نمی رسد، و سر انجام رئیس و مدیر کل است که تصمیم می گیرد.
در کارهای سیاسی نیز همین کمبود دیده می شود. فعالان سیاسی ما تک رو و جوشش ناپذیرند. آن ها نمی توانند با همدیگر به توافق و اتفاق رسند. همین نقص و ناهمآهنگی موجب گردیده، که کشورمان روی آزادی و دموکراسی به خود نبیند. و هر خودکامه ای بر کشور تسلط یافت، بتواند سالیانی چند، خود و بازماندگانش بر ما حکم رانی داشته باشند.
ما در بخش نخست دیدیم که عده ای بی فرهنگ بازاری و سودجوی، مانند دکتر عبدالکریم سروش، استادان خوب دانشگاههای ما را درو کردند، و یا دکتر جاسپی یک فرصت طلب نوپا، با برپا کردن اطاقک ها و ساختمان هایی که به درد مسافرخانه هم نمی خورد، به اصطلاح دانشگاه اسلامی ساختند، و باگماردن شماری افراد نا آگاه و بی تجربه به نام استاد، با سرنوشت جوانان ما بازی کردند، و فرهنگ ما را به لجن کشیدند.
شرایط خوب آموزش در کشورمان چیست، و چه گونه باید باشد؟
از آن چه گفته شد، در وهله نخست تربیت آموزگاران، و آموزش گران عاری از پیامد های بد فامیلی و اجتماع است. آماده کردن یک آموزگار، دبیر، استاد، و هرآموزش گر دیگر علاوه بر احاطه داشتن به دانش روز، از دیدگاه روانشناسی نیز باید داوطلب عاری از هرگونه دشواری روحی و روانی باشد.
آن گاه محیط و شرایط آموزشگاه، از دبستان گرفته، تا دانشگاه باید آماده و برخوردار از خواسته های مورد نیاز کودک، دانش آموز، و دانشجو باشد.
محیط آموزش باید بهداشتی، مجهز به آزمایشگاهها، امکانات ورزشی، سالن نمایش، بحث، سمینار، کتابخانه، دسترسی به کامپیوتر و وسائل مدرن روز باشد.
در شرایط خوب آموزش، آن چنان که گفته شد، وظیفه یک پرورش کار آگاه در کودکستان ایجاب می کند که با نشان دادن محبت، گرمی، و مهر مادری، و بازیرکی و کاردانی، کمبود های محیط خانواده که کودک به ارث برده است جبران نماید.
آن گاه کودک با شناختن رنگ ها، نقاشی و رنگ آمیزی، آشنایی با شماره ها، دیدن تصویر و منظره های آموزنده و زیبا، ها، با طبیعت آشنا می شود.
آواز و سرود خواندن، آموزش و بازی با کودکان دیگر، می تواند همکاری و کارهای دسته جمعی را به کودک یاد داده، و او را از تک روی، یکه تازی، و خود بزرگ بینی در آینده باز دارد. وظیفه کودکستان باید بیشتر پرورش فکری و روانی کودک باشد تا آموزش.
در دبستان، کودک آموزش خود را به طور جدی دنبال می کند. نوشتن وخواندن، ریاضیات، هنر، نقاشی، ورزش، آشنایی با تاریخ و جغرافیا، آموزش نخستین کودک در دبستان است.
کار مهم تر، و اساسی تر، آموزش همکاری، کارهای دسته جمعی، و با همدیگر بودن، و با هم کار کردن است. آموزش در دبیرستان نیز دنباله کار دبستان است که در سطح گسترده تر، و بازتری دنبال می شود.
در کشورهای پیشرفته جهان، دانش آموز را از دبستان و به دنبال آن از دبیرستان از تک روی، و تنها کار کردن باز می دارند، و به همکاری با یکدیگر و کارهای چند نفره عادت می دهند.
شرکت دادن دانش آموزان متناسب با سنشان، در ورزش های گروهی مانند فوتبال، والیبال، بسکتبال، کوهنوردی، و یا تهیه نوشتار، و گزارش برای سخن رانی و شرکت در انجمن های ادبی، سخن رانی، دکلمه، تاریخ گویی، داستان سرایی، شعرخوانی، اجرای نمایشنامه، گردش علمی، و مانند آن ها، آنان را به کار گروهی آشنا، و عادت می دهد.
همکاری خانواده با آموزشگاه، و شرکت در انجمن های خانه و مدرسه، نیز می تواند در راستای این هدف و انجام کار دسته جمعی باشد.
Pingback: دوازده فروردین، یادآور روز حماقت و به گل نشستن کشتی فهم و شعور ایرانی استفضول محله | فضول محله()