در بخش های نخست و دوم، به نقش پذیری فرهنگ خانواده و آموزشگاه بر روی کودک و نوجوان نگاهی داشتیم، و اکنون به اثرات آن در جامعه می پردازیم:
تربیت وآموزش کودک منحصر به خانواده و آموزشگاه نیست، بلکه جامعه نیز در این مورد سهم به سزایی دارد. کودک هر روزه فاصله خانه تا محل آموزش خود، یعنی دبستان، و یا دبیرستان را طی می کند، و خواه نا خواه بامردم در تماس است. بی تردید رفتار و گفتار هریک از افراد جامعه برمغز کوچک او نقش پذیر، و اثر گذار خواهد بود.
اجتماع ما آلوده از دروغ، کلک، ناروایی، خشونت، دشنام دادن، بدگویی، برخوردهای تند، و احیاناً گلاویز شدن، و زد و خورد است. مغز کوچک ولی پاک و آینه مانند کودک و نوجوان، آماده به تصویر کشیدن و نمونه برداری از این فرهنگ آش و لاش، و به هم ریخته است.
هر اندازه محیط خانواده و آموزشگاه سالم باشد، و درست عمل کند، بدبختانه کودک و نوجوان در اجتماع آلوده و مالامال از دروغ و نا درستی، به سرعت، آن آموخته و اندوخته ها را از دست می دهد، و همانند جامعه در می آید، تا آن جا که گفته اند: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت باش».
در اجتماعات محدودتر، مانند دگر اندیشان و قومیت ها، حقیقت و راستگویی، به میزان بالاتر و گسترده ای دیده می شود. این ویژگی ها در میان هم میهنان زردشتی، بهایی، یهودی، و گروههای دیگر، هنوزهم فراوان است.
در اجتماعات کوچک مانند ده، و دهکده، هنوزهم خصوصیات اخلاقی خوب و پسندیده به میزان زیادی وجود دارد، و قابل لمس است. اما هرچه به شهرهای بزرگتر رویم، این ویژگی ها کم رنگ تر می شود، و بر میزان دروغ و نا درستی افزوده می گردد.
شاید دلیل تفاوت و دو فرهنگی جامعه کوچک و بزرگ در آن باشد که در اجتماعات کوچک، نیازها محدود، در نتیجه توقعات کم، خصوصیات اخلاقی، قومی، و دینی بالا، تبلیغات و شستشوی مغزی رسانه های عمومی مانند تلویزیون، رادیو، و روزنامه کمتر، و اجتماع سالم تر است. در نتیجه کودک و نوجوان نیز کم تر آسیب پذیراست، و بیشتر به راستی و درستی می گراید تا دروغ گویی، کلک و نادرستی.
رژیم های غیر مردمی، و خودکامه در ایران، هیچگاه توجهی به مردم و جامعه کوچک در دهات و بخش های ایران نداشته اند، و تنها توجهشان به تهران و چند شهر بزرگ دیگر بوده است. از این روی نزدیک به ۷۰ هزار دهات ایران رو به ویرانی گرایید، و مردم آواره شهرهای بزرگ شدند، و اصالت فرهنگی، راستی، و درستی خود را از دست دادند، و آلوده دروغ و کلک های شهرها شدند.
در هرحال، ما در این جا به علت های پیدایش خشونت، دروغ گویی و نادرستی در جامعه نمی پردازیم، بلکه بر آنیم که نشان دهیم جامعه نیز همانند مدرسه در تربیت نوآموزان و جوانان اثر پذیر است.
تنها در این جا یاد آور می شویم که دروغ گویی و فساد در جامعه را باید از زیاده خواهی مردم، و هم چنین سیاست غلط دولت دانست. برای نمونه هنگامی که رسانه های عمومی ۲۴ ساعت به دروغ گویی می پردازند، و یا آخوندها در بیش از ۲۰۰ هزار مسجد کارشان جز شستشوی مغزی و دروغگویی نیست، خواه و ناخواه هم محیط خانواده و هم جامعه هردو به فساد کشیده می شوند، و کسی را به دیگری اعتمادی نخواهد بود.
در دنیای سرمایه داری، که بی قانونی حکمفرماست، شتاب در گردآوری و اندوختن مال همواره روز افزون است و این اشتهای کاذب را سیر آوری نیست. در نتیجه نادرستی، بی رحمی، و تجاوز به حق دیگران، در جامعه افزونی می یابد، و حقیقت و نادرستی کمیاب تر، و دروغ، کلک، و دست هم اندازی فراگیرتر می شود.
در برابر این گروه خودکامه و پر اشتها، هستند کسانی که همه چیز خود را از دست می دهند، و به ناچار برای ادامه حیات، راه تملق، چاپلوسی، دروغ پردازی، و مزدوری را پیش خواهند گرفت.
این ویدیو ترافیک درهم و آشفته نقطه ای از تهران را نشان می دهد. آن چنان که می بینید، ترافیک هم مانند دیگر کارهای کشورمان، درهم، و بسیار نامنظم است.
راه چاره برای جلوگیری از بدآموزی نوجوان چیست؟
همان گونه که گفته شد، در هردو مورد کودک و نسل جوان آسیب پذیر است و با انسان های فرهنگ باخته ای برخورد می کند، که خود نیز بدانان تبدیل می شود. راه چاره در هرحال، سالم سازی جامعه و محیط زیست است. این تصمیمی نیست که از یک یا چند نفر ساخته شده باشد. بلکه سیاست دولت ها و حکمرانان هر جامعه است که می تواند آن را سالم و بافرهنگ سازد، و یا بر کجی و کاستی آن بیافزاید.
در کشوری که حکومت مردمی و دموکراسی وجود دارد، از سوی رسانه های گروهی، این نابسامانی ها، به نقد کشیده می شود، و به تدریج از میان می رود. ولی در هر محیط دیکتاتوری که مردم بر سرنوشت خود حاکم نیستند، به همان اندازه که بر اختلاف طبقات افزوده می شود، نادرستی و کاست جامعه نیز بیشتر می گردد.
کشورما یک کشور اسلام زده است، که در آن سراپا تبعیض، چند رویی، و چند رنگی به فراوانی یافت می شود. بنابراین، نمی توان انتظار داشت که با آموزشگاه بهتر، یا خانواده سالم تر، دیگر مشکلی نخواهد بود، و نو نهالان، به روشی علمی، و انسانی آموزش و پرورش خواهند دید.
Pingback: چشم پناهنده به امید یاری شما هم میهنان است()