هم میهنان گرامی، اجازه دهید و با ما همراهی فرمایید تا پاکدلان و دلباختگان مردم و کشورمان را شناسایی کنیم، و بدان ها ارج نهیم. بی تردید آن جان باختگان و سلحشورانی که با رژیم جهل و جنایت به چالش در آمدند، به زندان رفتند، شکنجه شدند، و یا مورد تجاوز و بی حرمتی قرار گرفتند، از یاد و خاطره ها بیرون نخواهد رفت، و نام گرامی اشان همواره در قلب و مغز تک تک ما ایرانیان گرامی و محترم خواهد بود.
شادروان علیرضا، شاهزاده گرامی نیز گوهر کمیابی بود در تاریکی، که مجال درخشیدن نیافت.
بی تردید، خودکشی، بالاترین و سخت ترین تصمیمی است که یک فرد می تواند بدان روی آورد. ما بر این باوریم که انسانی به خود کشی دست می زند که همه چیز و هستی، و حتی امید خود را از دست رفته یابد.
کسی که دلدار خود را از دست می دهد، یا در یک هدف بزرگ سیاسی، اجتماعی، و یا اقتصادی، با شکستی بزرگ و جبران ناپذیر رو برو می شود و همه درها را بر روی خود بسته می بیند، سر انجام دست به خود کشی می زند.
اجرای این تصمیم، بسی دشوار، و به اراده ای بیکران نیازمند است. به عنوان نمونه، من نگارنده از فروپاشی کشور، و دربند بودن هم میهنانمان و این که تا کنون ما تا چه اندازه ناتوان و درمانده بوده ایم که نتوانستیم گامی مثبت و سازنده برای کشورمان برداریم، بارها در نومیدی و اندوهی فراوان، در اندیشه خود کشی بودم، ولی با پوزش بسیار، هرگز شهامت و قدرت اجرای آن را نداشته ام.
از این روی، ما بر این باوریم که شاهزاده نازنین در اوج میهن پرستی و نوع دوستی، همه راهها را برای هراقدامی بر روی خود بسته می دید، و نمی توانست زجر مردم، و فروپاشی کشور کهنسالمان و ناتوانی خود را بیش از آن، نادیده بگیرد و فراموش کند.
شاهزاده علیرضا که ما هرگز او را نشناخته بودیم، با مطالعه تاریخ و زبان نیاکان، و ژرف در تمدن و شکوه تاریخ گذشته امان، با مقایسه وضعیت کنونی و اشغال و غارت کشور از سوی تازی صفتان، در اوج نا توانی و نا امیدی، نتوانسته است آن بار سنگین را بر خود هموار، و آن را تحمل نماید. بنا براین، به خود کشی روی می آورد تا بیش از آن، آن همه ننگ و رسوایی، و تنگنای زندگی سیاسی و اجتماعی را تحمل نکند.
وصیت این گوهر درخشان ایران که خاکسترش بر روی دریای خزر پاشیده شود، ما را بیش از پیش مرهون و دلباخته میهن دوستی و پاکبازی این انسان ناکام می کند، و براستی برای از دست دادن چنین گوهر گرانبهایی، ما ایرانیان دلبسته به فرهنگ و کیش خود، باید یاد این عزیز از دست رفته را هم چون دیگر فرزندان این آب و خاک گرامی بداریم.
باشد که در فردای آزاد ایران، تندیس این جوان غیرتمند و انساندوست در کنار دریای خزر بر پا شود، تا خاطره اش موجب تشویق و درسی برای نسل های آینده باشد.
در پایان، ضمن ابراز نهایت سوگ و اندوه خود، به خانواده محترم پهلوی، از آنان درخواست می شود آن چه را از نوشته، اثر، بیانیه و گفتاری از ایشان به جای مانده، پخش و منتشر فرمایند، تا جامعه ایرانی بهتر با ویژگی های آن شادرون آشنا شود.
نکته آخر- به ما پرخاش می شود که چرا این شاهزاده را که تا کنون کاری برای میهنمان انجام نداده، این چنین یاد آور می شویم، و پشتیبانی می کنیم. پاسخ این است که شادروان علیرضا با موقعیت مالی و اجتماعی که داشت، می توانست مانند شماری از ایرانیانی که راه خوش گذرانی، و یا هرزگی را پیش گرفته اند، برای خود برگزیند، و بی اعتناء به نیازهای مردم، و کشورمان بماند. ولی نام برده چنین نکرد.
آن چه را انجام داد، و در راه آن کوشید، حکایت از دلبستگی و عشق فراوان ایشان به کشور عزیزمان بود. بی تردید، چنانچه این انسان میهن دوست و مردمی فرصت می یافت، و موقعیتی به دست می آورد، می توانست حماسه آفرین برای کشورمان باشد.
از آن چه گذشت یادآور می شود؛ که هر ایرانی دلبند و علاقمند به مردم و کشورمان با هردید سیاسی برای ما قابل احترام و در خورستایش است. و از این بابت ما مرزی برای گزینش خود نخواهیم داشت، و برای همه نیکویان و دل سوختگان میهنمان نه تنها ارج می نهیم، بلکه آنان را ستایش می کنیم، و حتی می پرستیم.