آن چه که ما از تونس و مردم آن فرا می گیریم، اینست که تونسی ها به دلیل توریستی بودن کشورشان، از نظر مادی در تنگنا نبوده، و دارای آزادی های نسبی می باشند. دیگر این که تونس یک کشور مذهبی است، و اسلام آن با خواسته و زیر نفوذ و پوشش کشورهای مسلمانی چون عربستان، مصر، لیبی، کشورهای کناره خلیج فارس، همواره تقویت می شود. در حالی که اسلام ما به روش کنونی مذهب شیعه، نفرین شده، و طرد گردیده این کشورهاست، و خوشبختانه دست از سر ما برداشته اند و سوای دشنام دادن به ما، کینه توزی، و دشمنی دیگری از آنان ساخته نیست.
بنا بر این، انتظار می رفت که شعارهای مردم تونس با توجه به دخالت این کشورهای دو آتشه و پیشگام اسلام، در این تظاهرات، رنگ مذهبی به خود گیرد و با خواسته های دینی همراه باشد. ولی دیدیم که چنین نشد، و مردم تونس آن خرافات و کوراندیشی را به کنار زده، و سوای آزادی خواهی، و آزادی طلبی، در خواست دیگری نداشته اند.
واما، در کشورما ایران چه می گذرد؟ ما ۱۰۴ سال پیش دیکتاتوری و خودکامگی را پشت سر گذاشتیم و به آزادی و دموکراسی رسیدیم. اسلام که مانند تار عنکبوت دست و بال ما را بسته، و در مغز و اندیشه امان ریشه دوانده بود، ظاهراً به کناری نهادیم، و از سرایت میکرب های واگیر آن جلوگیری نمودیم. بدبختانه، این بیماری واگیری و همه جا فراگیر، با وجود همه تلاش ها، باردیگر از راه فرا رسید، و وبال گردن ما شد.
اکنون پس از ۳۲ سال بدبختی، بیچارگی، درماندگی، به غارت رفتن کشور و سرمایه های مردمی، فرهنگ باختگی، و از دست دادن آداب، رسوم، تاریخ، و همه شرافت های انسانی، هنوز هم خرد گم کرده خود را بازنیافته ایم، و به مرده های تازی ای متوسل شده ایم که سوای آوردن آن همه ناکامی ها، تا کنون پیامد دیگری برایمان نداشته اند.
اجازه بدهید اندکی شناسنامه و عملکرد این مدعیان آزادی و پیشوایانی که خیزش و رستاخیز مردم کشورمان را به بیراهه کشاندند، و دلسردی و نا امیدی به وجود آوردند، در زیر ذره بین گذاشته، و به بررسی آن پردازیم:
۱- میرحسین موسوی– این آقا که یک مسلمان دبش دو آتشه است، در مکتب خمینی ها، خامنه ای ها، و چند دوجین ملای ریز و درشت دیگر پرورش یافته بود.
گرچه آقای موسوی انسان شرافتمند و بزرگی است، ولی از آن جا که تلاش دارد بر قداست اسلام ناب محمدی خدشه ای وارد نشود، و رنگ سبزانتخابی اشان، نشانگر اسلام مدینه، و در راستای دستار سبز ملایان بوده باشد، این اندیشه و تفکر با خواسته مردم ایران دوست، و پایبند به آیین، فرهنگ، تاریخ، و گذشته کشورمان، مغایرت دارد، و در یک کفه ترازو جای نمی گیرند
بی تردید، رنگ سبز برگزیده آقای موسوی نیز نمی تواند نشانگر رنگ سبز چمن و طبیعت، و یا خیمه و خرگاه رستم دستان باشد. آن چه که از سخنان آقای موسوی و همسر گرامی اشان درک می شود، تنها آرمان و آرزوی آنان، بازگشت به دوران مقدس خمینی بت شکن است.
۲-حجت الاسلام خاتمی– این آقا که از پررویی و بی حیایی روی سنگ پای قزوین را سپید کرده، توانسته است یک بار خرد و اندیشیدن را از ۲۲ میلیون ملت درمانده و وامانده ایران بگیرد، آنان را به لب چشمه برده و تشنه برگرداند.
این آقا باردیگر در ماه رمضان گذشته وارد کارزار شد، و به مردم ایران پند و اندرز داد که به خیابان ها سرازیر شوند، و مرگ بر آمریکا و اسرائیل بر کشند، و به داد عزیزان و زجر کشیدگان فلسطینی برسند.
بی تردید خط انقلابی ایشان با خط آقای انگلی نژاد پادو و منیژک ولی وقیح، و یا ملا کدیور آخوند خودکامه و نوکیسه که پله های چاپلوسی را پس از فاجعه انقلاب اسلامی، یکی ده تا طی کرده، چندان دور نیست.
ملا خاتمی، به تازگی برای بارسوم وارد کارزار شد تا به استواری و پایندگی رژیم مرگبار و وقاحت آن کمکی کرده باشد.
این ملای روباه صفت، در نقش هنرپیشه و دلقکی زبردست، خواستار یک انتخابات به اصطلاح آزاد دیگر است که مانند خیمه شب بازی پیشین ولی وقیح، در میان صدها نوشیدنی؛ پپسی، کوکا، کانادا، و سون آپ در پیشمان گذارد، و از ما بخواهد که مانند گذشته، نوشابه سیاهرنگی را با آن همه سنگدلی، و سیاهی اش برگزینیم.
۳- آیت الله کروبی– این آیت الله گرچه دارای خصلت های انسانی خوب و پسندیده زیادی است، و از دید انسانیت و درستی با آخوندهای ریز و درشت دیگر تفاوتی به سزادارد، ولی بارمذهبی و وابسته بودن ایشان به الله مدینه و تازیان را نمی توان نادیده گرفت. واین چیزی است که بافرهنگ ایران، و ایرانی در یک کفه جای نمی گیرد، و مغایرت دارد.
تا آن جا که این آیت الله، گویا در سن بالایی، با دخترک ۱۳-۱۴ ساله که هنوز به دوره دوم دبیرستان راه نیافته بود، همانند جد بزرگوارشان پیامبر اکرم، به زناشویی در آمدند.
این عمل آیت الله، نادیده گرفتن حق نیمی از جمعیت ایران که بانوان را تشکیل می دهند، و پیاده کردن قوانین غیر انسانی و ظالانه اسلام، و الله مدینه است. آقای کروبی، در دوران طولانی عنوان ریاست مجلس داشتن ویا نایب رئیس مجلس بودن، تصویب کننده بسیاری از قوانین ارتجاعی و انسان ستیزی ولایت وقیح بودند.
آقای کروبی هنوز هم مانند هم پالکی های خود، آقای موسوی، آقای خاتمی، ملا کدیور، و شماری دیگر که نامشان در نوشتارهای گذشته آورده شد، در آرزوی بازگشت دورانی، مانند دوران پرشکوفای خمینی مردم شکن می باشند.
حال، هم میهن گرامی، یا باید مانند سال ۵۷ سکوت کنیم و حرکات موذیانه آخوند، طلبه ها، بازاری های کیسه اندوز، حزب توده، واحزاب فرصت طلب کج دیگر را نادیده بگیریم؟، و باردیگر در درون چاه سرنگون شویم؟، ویا با روشنگری، در برابر کجروی ها بایستیم؟ و دل سوختگان واقعی که شماری از آنان در بند رژیم کشتارگر در حال پوسیدنند، به جامعه معرفی کنیم. شما چگونه می اندیشید، و چرا؟.