رسانه های عمومی کشورهای گوناگون تا کنون گزارش های زیادی در باره رستاخیز مردم تونس پخش نمودند که نکات زیر را می توان از آنها برداشت نمود:
۱- تظاهرات مردم تونس خود جوش و برای به دست آوردن آزادی و دموکراسی بوده، و تا کنون هیچگونه رنگ مذهبی نداشته است. گویا خیزش مردم تونس به دنبال و از روی جنبش سبز ایران انجام گرفته، جنبشی که ما را درون گل و لای همچنان نگاهداشته، و دیکتاتورمان هر روز از روزپیش دیکتاتورتر و خون ریز تر می شود، در حالی که تونسی ها دیکتاتور را از خود راندند، و فراری دادند.
۲- رژیم های دیکتاتور و غیر مردمی ایران و عربستان در تلاشند تا با تحریک و کمک های مالی، گروههای مذهبی را در تونس به راه اندازند، و در این بازار آشفته مانند عملکردشان در عراق و افغانستان بهره برداری کنند.
روزنامه کیهان که بلند گوی ولی وقیح در ایران است، در شماره امروز ۴ بهمن خود، تلاش دارد که نقشی برای گروههای مذهبی در تظاهرات کنونی تونس دست و پا کند. این روزنامه می نویسد؛ «… در حال حاضر مردم تونس و اسلامگرایان بدون توجه به دولت موقت، دست در دست یکدیگر به تظاهرات پرداخته و خواستار سرنگون شدن دولت موقت هستند.»
دولت انگلیس هم در این مورد بیکار ننشسته، و درصدد است راشدالغنوشی رئیس جنبش « النهضه » را که تاکنون در پناه خود نگاه داشته است، به تونس بازگرداند تا نماینده فعال برای آن ها در آن کشور باشد.
۳- اوج گیری مردم کشورهای دیگر- روزنامه کیهان بازهم در شماره امروز خود گزارش می دهد: « در پی قیام مردمی تونس و سرنگونی دولت بن علی، در یمن و الجزایر نیز تظاهرات گسترده ای برگزار شد و مردم این کشورها خواستار کنار رفتن رژیم حاکم شدند».
هزاران تظاهرکننده یمنی در داخل و خارج از دانشگاه صنعا گرد هم آمدند و خواستار برکناری «علی عبدالله صالح» رئیس جمهور یمن شدند.
دانشجویان یمنی با شعار «مرگ بر دیکتاتور» خواستار اصلاحاتی در قانون اساسی و برکناری رئیس جمهور شدند.
تظاهرکنندگان رژیم کنونی را مسئول وخامت اوضاع در کشور دانستند. نیروهای امنیتی یمن با باتوم به سوی تظاهرکنندگان حمله کرده و برای جلوگیری از پیوستن مردم خارج از دانشگاه به دانشجویان تمامی درهای دانشگاه صنعا را بستند. نیروهای امنیتی یمن همچنین از برگزاری تظاهرات احزاب مخالف در استان عدن جلوگیری کردند.
در تظاهرات مخالفان دولت در پایتخت الجزایر نیز روز شنبه دهها تن زخمی و تعداد زیادی از تظاهرکنندگان بازداشت شدند.
تظاهرات در الجزایر توسط جنبش فرهنگ و دموکراسی سازماندهی شده بود و به رغم نداشتن اجازه قانونی در الجزیره برگزار شد.
تظاهرکنندگان قصد حرکت به سوی پارلمان این کشور را داشتند که با مقاومت نیروهای انتظامی مواجه شدند.
گفته شده «عثمان امازور» رهبر جنبش فرهنگ و دموکراسی نیز در میان زخمی شدگان است.
دادن آزادیهای سیاسی از جمله آزادی بیان، آزادی صدها نفر از بازداشت شدگان اعتراضات ماه گذشته از جمله درخواست های تظاهرکنندگان بود.
اعتراض کنندگان در اعتراض به وضعیت نابسامان معیشتی تظاهرات کرده اند و برخی معتقدند که معترضان قصد دارند از تجربه تونس الهام بگیرند.»
پروفسور «استفن زونز» استاد مطالعات خاورمیانه دانشگاه سان فراسیسکو با اشاره به تاثیر انقلاب تونس بر همسایه آن الجزایر اظهار داشت: مردم الجزایر از وضع سیاسی کشورشان به ستوه آمده اند و تحولات تونس، الهام بخش حرکت آنها شده است. وی برقراری آرامش در الجزایر را منوط به انجام اصلاحات اساسی در این کشور دانست.
واما، در مصر چه می گذرد؟- مردم مصر هم گرفتار دیکتاتوری مانند ولی وقیحند. محمد البرادعی مدیرکل سابق آژانس بین المللی انرژی هسته ای و برنده جایزه صلح نوبل، رژیم مبارک را فاقد مشروعیت قانونی دانست و تاکید کرد: من مدافع هرگونه درخواست صلح آمیز برای دگرگونی در کشورم هستم.وی همچنین در گفت وگو با هفته نامه آلمانی «اشپیگل» متذکر شد: « فریادهای من برای ایجاد اصلاحات توسط رژیم مبارک نادیده گرفته شده است، بنابراین تنها راه برای واداشتن دولت به تن دادن به خواسته های مردم، ریختن به خیابان ها است».
در چند کشور دیگر نیز خودسوزی هایی در اعتراض به دیکتاتوری رژیم کشورشان صورت گرفته است: «یک پیرمرد عربستانی که با الگو گرفتن از انقلاب تونس، علیه سیاستهای ملک عبدالله دست به خودسوزی زده بود، در بیمارستان درگذشت. به گزارش خبرگزاری فرانسه، بعد از مصر، الجزایر و موریتانی، با خودسوزی یک نفر دیگر در عربستان، دامنه اعتراضات سیاسی به سبک تونس به این کشور نفت خیز گسترش یافت.»
این ها برگرفته از کیهان امروز ۴ بهمن ماه تهران بود. روزنامه ای که خود در خدمت و در حفظ منافع ولی وقیح گام بر می دارد. از خواندن این گزارش ها، ۲ نتیجه زیر بر آورد می شود:
۱- هجوم و فشار خبرهای تظاهرات و خودکشی سیاسی در تونس، الجزیره، یمن، مصر، موریتانی، عربستان، بر مطبوعات ایران آن چنان گسترده و زیاد است که آن ها ناچارشدند اندکی از حقیقت و آن چه در جهان می گذرد، بازگو نمایند. بنا به گفته ای: « مرده آن چنان آش و لاش بود، که مرده شور زار، زار به حالش گریه می کرد».
۲- دیگر این که، گویا چشمان ولی وقیح کور است، و گوش هایش کر شده تا خرد شدن و به هم پاشیدن دیکتاتورهایی مانند پینوشه، صدام، آپارتایت آفریقای جنوبی، زین العابدین بن علی را بیند و بشنود تا شاید به خود آید و اندکی دست از آن همه جنایات بردارد، و رفتاری انسانی داشته باشد.