پس از آن که رژیم مرگبار آخوندی از سادگی و نا آگاهی مردم بهره گرفت و بر پشت ملتی سوارشد، شماری از آخوندهای دست اول، به دور ولایت وقیح حلقه زدند، و مملکت را مانند ارث پدری اشان میان خود پخش و پار نمودند. ما این سلسله ملاهای یکه تاز را گرگان پیر انقلاب می نامیم.
در این هنگام، نوکیسگان و فرصت طلبانی که از دور، لاشه بی صاحب کشور را پهن و گسترده می دیدند، مانند کفتارهایی که به پیکر یک آهوی بی جان یورش می برند، شتابانه خود را بدان رساندند، به حوزه علمیه رفتند، در خارج به اصطلاح تحصیلات دینی نمودند، در مسجدها، و تظاهرات حضور به هم رساندند، در کشورهای دیگر ظاهراً انجمن اسلامی برپا کردند، و یا در آن شرکت نمودند، و یا در زیر ردا و قبای ملای شکم گنده ای پنهان شدند، تا در این چپاول وغارت گری، سهمی داشته باشند.
مطالعه زندگی این سودجویان پیش از انقلاب، و پست های اشغالی پس از آن، نمایان گر فرصت طلبی آنان است. از آن جا که این گروه تازه به دوران رسیده، نتوانستند از گرگان پیر انقلاب پیشی بگیرند، به ناچار صحنه را ترک نمودند، و ظاهراً در پست مخالف و عموماً در بیرون کشور، به اصطلاح به فعالیت سیاسی پرداختند، و امید وارند تا بار دیگر و در انقلابی دیگر، به شکار بیشتری دست یابند، و پست های بالاتری بگیرند.
عده ای نیز مانند سروش ، و اکبر گنجی، که خود را یک سر و گردن از دیگران بالاتر می بینند، برای خود از هم اکنون دکانی دیگر باز کرده اند، تا باردیگر، و به روشی دیگر، از نادانان، و کم تجربگان، در مکتب خود ثبت نام کنند.
شماری چون ملاکدیور، و یا ۷۲ تن شهیدان زنده که شامه قوی در وزش باد سیاست دارند، خود را به تندی به جنبش سبز چسپاندند، تا در انحراف مسیر آن به نفع خود کوشش کنند. عده ای نیز مانند حسن اشکوری روش های متفاوتی در روضه خوانی خود، و جلب ساده دلان پرداختند. یکی از روش های زیرکانه این عده آخوندهای خارج نشین، آن است تا خود را در پناه و درسایه کسانی جای دهند، که زمانی مورد خواست و احترام مردم ایران بوده اند، و هنوز هم ساده اندیشانی بدون آگاهی و داشتن مطالعه لازم، خط سیاسی و یا دینی آنان را دنبال می کنند.
از جمله کسانی که ظاهراً مورد احترام این سودجویان است، علی شریعتی، و مهندس مهدی بازرگان می باشد. علی شریعتی یکی از شیادانی بود که در تاریکی شب، با شمع روشن، مردم را به بیراهه کشاند و انقلاب اسلامی را به حلق ملتی فرو کرد. سخنان این هنر پیشه روحانی نما، بی محتوا، و نوشته هایش بی ارزش و نه این که چراغی در تاریکی، بلکه تیری در تاریکی بود که بدبختانه به قلب جوانان کشورمان فرو کرد، و آنان را به گمراهی کشاند.
بر جوانان ایران است که با خردنگری، و اندیشمندی، کتاب های منحرف کننده و زهر آگین این فرصت طلب جامعه ایرانی را بخوانند، و زشتی های آن را به دیگران نیز یاد آور شوند. بی تردید در فردای آزاد ایران، خیانت فردی چون علی شریعتی که راه را برای رسیدن آخوندها به قدرت باز کرد، و یا ایرانی نماها و خائنینی که در فرانسه دست و بال و بلند گوی خمینی جنایت کار بودند، از پرده به در آمده، و مورد کنکاش و بررسی میهن دوستان و کارشناسان خواهد گرفت.
مهدی بازرگان، انسانی مهربان، فرهیخته و بزرگواری بود که در تاریکی دین و دیانت قدم بر می داشت. سال ها تجربه علمی خود در رشته ترمودینامیک را به یک باره با یک آفتابه و طهارت ملاها سودا و آلش کرد، و از قله خردمندی، به دره بی خردی سرنگون شد.
برای روشن شدن مطلب، می توان علم و دین را در کنار هم نهاد. البته این جمله بی ربط است، زیرا علم که از خرد و تعقل گفتگو می کند، با دیانت که بر اساس باورهای بی محتواست، دریک کیسه جای نمی گیرند، همان گونه که آب و روغن بایکدیگر در نمیآمیزند، چه رسد به آن که در کنار هم باشند.
از این روی، مهدی بازرگان، انسان محترم کشورمان، خرد و اندیشه خود را به لاطائلات دین فروخت، و خود را در اختیار آخوندی جنایتکار گذاشت.
عملکرد بازرگان را باید از روی سادگی، زودباوری، و ساده اندیشی او دانست که خود را نا آگاهانه، بدان لجن زار آلوده ساخت، و مردمی را نیز کورکورانه به دنبال خود کشانید. درستی و نیک سیرتی مهندس بازرگان مورد ستایش است، ولیکن اشتباه سیاسی او قابل بخشش نخواهد بود، و در تاریخ نیز بی تردید بدان اشاره خواهد شد.
البته کسانی چون آخوند حسن اشکوری، و یا آخوند کدیور که زیرکانه در زیر جامه کسانی چون شریعتی و بازرگان پنهان شده اند، مار مولکانی هستند که در هرحال زهر خود را به مردم و کشورمان خواهند پاشید.
Pingback: Tweets that mention ملایان: کدیور، اشکوری، و دیگر آخوندهای دست دوم رژیم، در انتظار پست و مقامی دیگر | فضول محله -- Topsy.com()