هم میهنان گرامی، تا کنون ما سعی بر این داشتیم که با آگاهی دادن و نشان دادن واقعیت ها ی تاریخی و بلایای بیشماری که اعراب با اسلام بر سر ما آورده اند، مردم بینوای کشورمان را به خود آورده و آنان را متوجّه امور گردانده و به آن ها بفهمانیم که این رژیم مالیخولیایی از خرافات و ترس و جهلی که در اسلام و در نتیجه در ذهن و قلب ایرانیان خانه کرده است، تغذیه می شود. برای شکست دادن این نظام فاشیستی، یکی از موثّرترین راهکارها، تابو زدایی و شکستن حرمت مقدّسات و گام نهادن بر خط های قرمزی است که در ذهن مسلمین به وضوح یافت می شود.
ما تا دست به قلم می بریم و قصد نوشتن درباره ی واقعیات اسلام و تمدّن نداشته ی اعراب می کنیم، هزاران پیام و درخواست و توهین نصیب مان می شود که همگی در اصل یک جمله را تکرار می کنند، و آن جمله ی کذایی این است:
“لطفاً با اعتقادات بیش از نود درصد جمعیت مردم ایران بازی نکنید و اگر به اصل دموکراسی و آزادی بیان عقیده دارید، باید به باور ها و اعتقادات ما احترام گذاشته و با نوشتن در رابطه با خاتم الانبیا و اهل بیت عصمت و طهارت آتش به جان ما نکشید”
هم وطنان عزیز و آزادی خواه من،
جوانی که سبز می پوشی و با شعار”یا حسین…میر حسین” جانت را کف دستت میگیری و شجاعانه به خیابان ها پای می گذاری، عزیزانی که شب ها، وقت و بی وقت، در یک اقدام نمادین به پشت بام ها رفته و فریاد “الله اکبر” سر می دهی تا تن سردمداران رژیم را بلرزانی، قدری فکر کن و به این بیاندیش که جان و خانواده ات را به چه شعاری در خطر قرار داده ای و اصلاً برای چه داری مبارزه می کنی؟.
با دسته گل، به میدان جنگ رفتن، حماقت است نه رشادت. مبارزه ای که منجر به پیروزی می شود، دارای اصول و ارکان و احکام است.
همین ندای “یا حسین” یا “الله اکبر” سر دادن تو، به این خونخواران می فهماند، که ایرانی وقتی که کارد به استخوانش رسیده باشد و کاسه ی صبرش لبریز شده باشد، باز هم سر آخر دست به دامان الله و ابوالفضل و حسن و حسین می برد.
هموطنی که از ظلم و ستمی که به تو میشود، به ستوه آمده ای، با قداست به جنگ آخوند نمی روند، چرا که آخوند خود قداست می سازد.
کم دیده ای یا شنیده ای که این آخوندهای مفت خور، شب می خوابند و صبح با یک روایت جدید از حضرت سجّاد از خواب بر می خیزند و مردم بی خرد هم، پا به پای دروغ ها و نیرنگ های آن آخوند بی صفّت، اشک می ریزند و جگر خون می کنند؟
وقتی تو می گویی “یا حسین”، یا “الله اکبر” می شود کوبنده ترین شعار تو در بحرانی ترین شرایط، آخوند به وابستگی عمیق تو به خرافات پی می برد و با حربه ای جدید، تو، من و ما را سر جای خودمان که هیچ، چند صد کیلومتری عقب تر، میخکوب می کند و آب سردی بر آتش افروخته ی جنبش آزادی خواهی مان می ریزد.
تا کی ما باید به خودمان و افکار پوچمان بازنده باشیم؟.
حکایت، همانند بازی فوتبال بین تیم ملّی ایران و تیم ملّی عربستان است که بازیکنان تیم عربستان، دست بر سینه، ایستاده اند و در حال نوشیدن آب خنک، تیم ما را تماشا می کنند که پشت سر هم، به خودمان گل میزنند و در آخر، اعراب قهقهه زنان به عنوان پیروز میدان، زمین مسابقه را ترک می کنند و ما می مانیم با آههای حسرت بار، و اشکهایی که پهنای صورتمان را فرا می گیرد.
هزار و چهار صد سال است که ما داریم به خودمان گل می زنیم. هزار و چهار صد سال است که ما داریم به خودمان می بازیم،
به هزار و سیصد و شصت و هشت سال پیشش کاری ندارم، چرا که اگر در آن سال ها، به اعراب باختیم، در عوض در جاهای دیگر دنیا، برد هایی هم داشته ایم.
ولی در این سی و دو سال ننگین، ما علاوه بر اینکه به خودمان می بازیم، به همه ی دنیا، حتّی کشورهایی که تا دیروز اسمی از آن ها روی نقشه ی جغرافیایی نبوده، و به عنوان یک کشور به حساب نمی آیند نیز باخته ایم،
چه شرم آورانه شده است، عاقبت فرزندان کوروش کبیر؟.
ما، این همه گفتیم و نوشتیم و دم زدیم و از جنایاتی که علی ابن ابوطالب و محمّد ابن عبدالله و دیگر تازیان، در حق ایرانیان مرتکب شده اند، ولی باز مردم بی نوا و خرد باخته ی ما، دارند خود را به آب و آتش می زنند که بتوانند برای چهل ام پسر علی، حسین تازی که سر هزاران ایرانی را بریده است، دیگ حلیمی، عدس پلویی یا هر چیز دیگری بار بگذارند و یاد او و هفتاد و دو تن بد بختی که به خاطر هوا و هوس های حسین برای رسیدن به قدرت، به درک واصل شدند را گرامی بدارند.
آیا این گل به خودی نیست؟ آیا این خود درد نیست؟ بیچارگی از این بالاتر هم وجود دارد؟.
به خاک عزیز ایران سوگند می خورم که می شناسم فردی را که با اقتصاد مریض همین آخوند ها و حکومت اسلامی، به روز سیاه نشسته و بالای سی میلیون تومان بدهی بالا آورده است و تا خرخره زیر قرض و قوله است، ولی همین امشب باز هم پول نزول کرده و گوسپندی خریده و بند و بساط سه دیگ حلیم را جور کرده است، که چه؟ که ضمن بخشیده شدن تمام گناهانش، آقایش حسین، کمکش کند تا بتواند بدهی هایش را با طلبکارانی که امروز و فرداست با شر خر به سراغش بروند را صاف کند.
به نظر شما خواننده ی گرامی، این کار، معنی دیگر جز جهل و نادانی دارد؟.
تا زمانی که هویت ایرانیمان، خلاصه شود در اسم پروفایل فیس بوک هایمان، ایران، از اسارت این دین اهریمنی و سر تا سر خرافه و مزخرفات، خلاص نخواهد شد.
ایرانیان عزیزی که با خواندن مقاله های ما، یا توسط راه های دیگری که جز مطالعه و مراجعه به انسان های خردمند، راه دیگری نمی تواند باشد، به اصل قضایا پی برده اید و خود را از شر چنگال این اسلام لعنتی که همچون وبا، واگیردار است و خرافات و جهلش سینه به سینه و فرد به فرد به دیگران منتقل می شود، رها ساخته اید، بیایید تا دست در دست یکدیگر بگذاریم و یکدل و همصدا، به نام پر شکوه ایران، و به هدف آزاد سازی مردمان بی خرد و فرهنگ باخته ی ایرانمان، سعی بر آگاه کردن و اطلاع رسانی کردن به مردم ناآگاه و فریب خورده کنیم.
به امید آزادی ایران زمین، از بند و زنجیز اعراب، تازی پرستان، اسلام و قرآن و سر آخر رژیم منحوس آخوندی.
Pingback: Tweets that mention تابو شکنی و اطلاع رسانی یا توهین به اعتقادات؟ | فضول محله -- Topsy.com()
Pingback: Tweets that mention تابو شکنی و اطلاع رسانی یا توهین به اعتقادات؟ | فضول محله -- Topsy.com()