هنگامی که انقلاب مصر را نگاه می کنیم؛ از یک سوی به مردم نستوه و خستگی ناپذیر و رهبران مخالفین سیاسی سخت کوش و همیشه در صحنه آن کشور درود و آفرین می فرستیم، و از سوی دیگر از وضع آشفته، پریشان، و درهم سیاسی کشور خودمان، زانوی غم بغل می گیریم، و در اندوه و ماتمی ژرف فرو می رویم.
در خرداد ماه سال پیش، هم میهنان ما ندانسته، و نا آگاهانه به پای صندوق های رأی رفتند، و به نخود، لوبیا، عدس، و ماش انتخابی شله قلمکار ولی وقیح رأی دادند، و این رژیم کشتارگر را بر جای تثبیت نمودند. آن گاه، آقای موسوی سپهسالار میدان نبرد شد، و عملاً رهبری مردمی را در نفی رژیم بر عهده گرفت.
درگرماگرم مبارزات مردمی، در روزهایی که جوانان پاکباخته و فرهیخته کشورمان مانند برگ درختان به زمین می ریختند، و زیر دست و پا و نعلین آخوندهای حاکم آش و لاش می شدند، آقای موسوی، مردم را از هر واکنش و عکس العمل یا مبارزه به مثلی وا داشت.
رژیم دهشتناک خونخوار هم از سکوت گوسفند وار ملت بی مبارز و بی حرکت، بهره گرفت، و به دستگیری، شکنجه، و کشتار هر چه بیشتر هم میهنان ما پرداخت.
در حالی که ما در مصر می بینیم، با عکس العمل و تلافی مردم، رژیم عقب نشینی کرد، و مردم توانستند بدون ترس، انسجام و همبستگی خود را همچنان پایدار نگاهدارند.
آقای موسوی پس از آن همه کشتار، و بی حرمتی نسبت به ۷۰ میلیون انسان دربند، بازهم فیلشان یاد هندوستان کرد، و به یاد روزهای درخشان انقلاب مقدس امام خمینی افتادند، و خود را ساختار شکن نخواندند. این رژیم جهنمی ضد بشری را پذیرا شدند، مشروط بر آن که شماری از نخود لوبیاهای آش شله قلمکار ولی وقیح تغییر یابد، و ایشان هم البته و صد البته به پست و مقامی برسند.
در این میان، روباه خندان، خاتمی نیز به آقای موسوی پیوست ، و در کنار آقای کروبی سه تفنگدار؛ «ساختار نشکن» را به وجود آوردند.
آن گاه همان گونه که همگی می دانیم، در اوج خیزش و رستاخیز مردمی، در ساعاتی که رژیم به شدت تحلیل می رفت، و رو به زوال بود، با پایان روز، آقای موسوی مردم را دلسرد، و به خانه هایشان فرستاد، سال را سال « صبر و استقامت » نامید، و آتش تنور انقلاب را سرد وخاموش نمود.
آقای موسوی، شما که هنوز هم به دوران طلایی رژیم جنایتکار خمینی وابسته اید، و مشکل شما از دوران خامنه ای آغاز می شود، به این ویدیو فریاد آزادی خواهی با نوی شجاع و وارسته ایران «زهرا بهرامی»، گوش فرا دهید. شیر زنی که مانند هزاران دیگر، به شما اعتماد کرد، بی باکانه در تظاهرات شرکت نمود، و به وسیله رژیم مرگبار اسلامی شما پرپر شد و به زیر خاک رفت. واقعاً اندکی شرافت و انسانیت نوبر است.
این خدمت بزرگ آقای موسوی، به ولی وقیح و گروه کشتارگر و قداره بند او فرصت داد تا با مراجعه به عکس و فیلم ها، از یک سال پیش تا کنون، برای گروه بیشماری پرونده سازی کنند، و خانه ها را بر سر مخالفین و بپاخاستگان انقلاب ویران نموده، آنان را به بند و زنجیر کشند، و هر روز وهرچند ساعت مبارزی را به نام قاچاقچی، یا جاسوس به چوبه دار آویزند.
باید گفت، احسنت، و آفرین بر شما آقای میر حسین موسوی که براستی سال « صبر و استقامت» شما، سال « زجر و بی حرمتی» برای ایرانیان، و سالی پر از « استقامت و پیروزی» برای رژیم جهل و جنایت بوده است.
آقای موسوی، ملت ایران از گربه رقصانی شما خسته شده، و به تنگ آمده اند. شما می بینید که مردم مصر با ارشاد و راهنمایی رهبران سیاسی خود، اکنون ۱۴ شبانه روز است که از تظاهرات و اشغال شهرها دست بر نداشته اند. در حالی که وضع مالی آنان بسیار بد است، و به دستور رژیم در این دو هفته، بانک ها و فروشگاههای اصلی خواربار بسته مانده اند، و مردم در تنگنای شدید زندگی به سر می برند.
آقای موسوی، شما به بهانه این که رژیم به شما اجازه راهپیمایی نمی دهد، رسماً بر روی انقلاب مردمی سرپوش گذاشته اید، و آن را تعطیل کردید!. این یک عذر بدتر از گناه است. شما می دانید، رژیم هم می داند، مردم هم می دانند که در کشورهای بارژیم خودکامه و استبدادی، قانون، و راه قانونی وجود ندارد. اگر بتوان کاری کرد، و به جایی رسید، در شکستن و سرپیچی از قانون های ضد مردمی است.
در مصر هم، رژیم کذایی از روز نخست خیزش مردمی، اعلام حکومت نظامی کرد، ولی مردم با راهنمایی سران اعتراض، هرگونه حکومت نظامی و محدودیت رژیم را نا روا ونادرست نامیدند، و به تظاهرات خود با گرمی و پیوستگی هرچه تمام تر ادامه دادند.
آقای موسوی، اگر باور دارید که سیاست و عملکرد گذشته اتان اشتباه بوده، به خود آیید، و روش سیاسی اتان را بر اساس خواست مردم ایران قراردهید. وگرنه، لطفاً بیش از این با مردم بازی نکنید، و رسماً خود را به کنار بکشید تا شیر زنان و ابرمردان شجاع میهنمان پرچم انقلاب را در دست گیرند، و از میان خود گروهی میهن پرست و پاکباز برگزینند، و با روشی درست، و بیباکانه پیش از آن که این رژیم کشتارگر بیشتر در فرهنگ و تاریخ ما ریشه بدواند، آن را از پای در آورند.
آقای موسوی، اگر با مردم ایرانید، اگر برای جان خود زیاد مایه نگذاشته اید، کمی از شجاعت و دلاوری ستارخان مایه بگیرید، و هم اکنون اعلام کنید که روز ۲۲ بهمن از خانه بیرون آمده، و در تظاهرات عمومی مردم شرکت خواهید نمود. اگر مردم بدانند که شما در خانه نمی نشینید، آنان نیز از شما پیروی خواهند کرد، و خود را به آب و آتش خواهند زد.
شاید عذر بیاورید که روز ۲۲ بهمن از بیرون آمدن شما از خانه جلوگیری می شود. در آن صورت می توانید چند روز پیش از آن، از خانه بیرون آمده، در خانه یکی از پیروان خود به طور گمنام به سر برید، آن گاه روز ۲۲ بهمن با پوششی ناشناس به میان مردم آیید، و سپس حضور خود را اعلام کنید.
دیگر این که، آقای موسوی، شما جوانی و سال های خوب زندگی را پشت سر گذاشته اید. اکنون نزدیک به ۶۰ سال دارید، آیا اکنون که تاریخ این موقعیت و خوشبختی را نصیب شما کرده، که جوانان ما از آن محرومند، در خود احساس بدهی و وظیفه به این مردم و این آب و خاک نمی کنید که اندکی از خود مایه بگذارید؟.
و کلام آخر، آقای موسوی، اگر شما و همدستانتان را دستگیر کنند، بی تردید مردم بیکار نخواهند نشست، و آن چنان ضربه ای به رژیم خواهند زد، که بیکباره هرکدام از اعضای آن، برای نجات جان خود از گوشه ای ناپدید شوند.
این نوشتار، گرچه از دید وابستگان رژیم، و مزدوران کنار آقای موسوی تلخ و ناگوار است، ولی ما ایمان داریم که هم میهنان راستین و پاکباز ما، مانند گذشته با ما همراه و هم اندیش خواهند بود.