این مقاله گویا و پرمحتوا در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ به چاپ رسیده، ولی از آن جا که مشکلات و اشتباهات ما همچنان در جای خود باقیست و ما کماکان به دور دایره می گردیم و نتوانستیم تا کنون گره کور مبارزه سیاسی با رژیم آدمخوار را باز کنیم، بی تردید یادآوری آن ضروری است، و می تواند راهنمای خوبی برای خوانندگان میهن دوستمان باشد.
بیست و پنجم بهمن ماه را، پشت سر گذاشتیم و همه ی ما از اتفاقاتی که به وقوع پیوست، آگاهیم. من به طور خلاصه، به وقایع مهم دیروز، اشاره می کنم:
۱- جمعیت بیش از حد انتظار بود و دلاور مردان و شیر زنان سرزمین مان، با اتحادی کم نظیر، در سراسر ایران زمین، به خصوص در تهران، شیراز و اصفهان، به خیابان ها گام نهادند و شعار مرگ بر دیکتاتور را سر دادند.
۲ – خبری از نیروهای سپاهی نبود و لباس شخصی ها نیز، همانند پارسال پر شمار نبودند، که این خود نشانه از پاشیدگی سپاه و نیروهای سرکوبگر از درون دارد.
این ویدیو تلاش قهرمانانه ملت بزرگ ایران در برابر مزدوران ولی وقیح نشان می دهد.
۳ – در تظاهرات مردمی دیروز، بنا به گفته بی بی سی و کمیته گزارشگران حقوق بشر، دست کم دو نفر کشته شدند، و ۱۵۰۰ نفر از مبارزان دستگیر شدند.
۴ – نه آقای موسوی، نه خانم رهنورد، نه مهدی کروبی، نه خاتمی و نه هیچ یک از نردیکان و بزرگان اصلاح طلب در خیابان ها حضور پیدا نکردند. ما در مقاله های پیشین گفتیم، که آنان باید پیش از اینکه روز راهپیمایی را اعلام کنند، محل سکونت خویش را به طور ناشناس به خانه ی یکی از آشنایان و یاران، تغییر دهند تا بتوانند در کنار مردم باشند.
۵ – جبهه ی مشارکت، در بیانیه ای، هدف جنبش سبز را اقتدار و پایداری نظام جمهوری اسلامی خواند و گفت که جنبش قصد براندازی ندارد و فقط خواستار کمی اصلاحات است.
این بیانیه، موجب دلسرد شدن و سلب اعتماد بسیاری از عزیزان شد و ضربه ی چشمگیری به اتحاد مردمی زد. ما از همین جا جبهه مشارکت و همه کسانی که سر به آخور ولایت وقیح دارند، و تلاش می کنند این رژیم آدم خوار را بر سر پا نگاه دارند، محکوم می کنیم، و بیزاری خود را از این گروههای وطن فروش و ضد ایرانی اعلام می داریم.
۶ – تظاهرات تا آخرین دقایق شب نیز، ادامه داشت ولی به صورت پراکنده و با جمعیتی نه چندان زیاد که در طی این مقاله به علّت ها و دلایل این امر، اشاره خواهم کرد.
۷- خبری از استان های شمال غربی نبود.
همه ی شما گرامیان، منظور من را به خوبی درک کرده اید، اینگونه به نظر می رسد که ایران دیگر باقر خان و ستار خان را در کنار خویش نمی بیند، در صورتی که تمامی حرکات انقلابی و مشروطه و ملّی شدن نفت کشورمان، با کمک و یاری چشم گیر آذری های عزیز، عملی شدند.
علّت این بی مهری و بی تفاوتی چیست؟.
برای درک بهتر و روشن شدن قضایا، از شما خوانندگان ارجمند، درخواست دارم که ادامه ی مقاله را که با تحقیق بنده بر انقلاب مصر و همچنین انقلاب سال پنجاه و هفت، به دست آمده است را با دقت بخوانید.
خان اوّل: می توانیم بیست و پنجم بهمن ماه را، خان اوّل آزادی بنامیم.
مردم، پس از یک سال و نیم سکوت و خاموشی، یا حضوری سبز، خیابان ها را به لرزه در آوردند و همه ی نظریه ها و فرضیات را مبنی بر مرگ جنبش سبز، و از بین رفتن شور و شوق مردم برای کسب آزادی را، نقض کردند.
مردم آمدند و شعارهایشان، شخص خامنه ای را مورد حمله قرار می داد، و این خود، نشان دهنده ی این است، که ملّت آگاه ایران، خواهان اصلاحات نیست، بلکه خواهان براندازی و جامعه ای آزاد و دموکرات است.
این مطلب را می توانیم از شعار رسای مردم که داد می زدند: “مرگ بر اصل ولایت فقیه” دریابیم.
در طی مسیر راهپیمایی، مردم دلیر، با خشونت و بی مهری سربازان و ماموران ضد شورش، مواجه شدند و با وجود گاز اشک آور و باتوم، نه ایستادند، و نه فرار کردند، بلکه کتک خوردند و شعار دادند و به راه خویش به سمت میدان آزادی ادامه دادند.
گاهی نیز، مردم با نشستن بر روی زمین، مظلومیت و حق طلبی خویش را با زبان سکوت، به مزدوران اهریمنی نشان دادند و عاجزانه از مامورین درخواست کردند، که به صفوف ملّت بپیوندند. ولی از آنجا که مغز آن ها با سخنان علی خامنه ای، شستشو داده شده، این همه محبت و دلاوری و مظلویمت مردم، در آن دیو صفتان اثری نکرد.
در حین تظاهرات، درگیری هایی نیز بین مامورین و مردم رخ داد، که در چند نمونه ی آن، جوانان، چند بسیجی خود فروخته را حسابی گوشمالی دادند ولی همانند همیشه، مردم مانع جوانان شدند و همینکه جوانان شیردل ایرانی، بسیجی کتک خورده را رها کردند، آن بسیجی بلند شد و با زنجیری به جان یک پیرمرد افتاد. این جاست که باید گفت: « توبه گرگ، عاقبت مرگ است ».
در این ویدیو، بسیجی مزدوری در چنگال مردم اسیر است، ولی مردم با دل رحمی بی جا او را رها کردند، تا به جنایت خود ادامه دهد.
هم میهنان عزیزم، پارسال، در بیست و پنجم خرداد ماه، من و دوستانم در یکی از کوچه های خیابان انقلاب، به سمت کارگر، یک گروه پنج نفره از لباس شخصی ها را که کمین کرده بودند را، دیدیم و از پشت غافلگیرشان کردیم، و حسابی از خجالتشان در آمدیم ولی پیرزنی مهربان، ما را قسم داد که ولشان کنیم، همین که ما ولشان کردیم، آن ها بیسیم زدند و تا ما به خودمان آمدیم، دوره مان کرده بودند و هم ما و هم پیرزن بینوا را کتک زدند.
تجربه نشان داده که نباید به بسیجی و لباس شخصی رحم کرد، چرا که همین که فرصتش را پیدا کنند، فراموش می کنند که من و تو به آن ها رحم کرده ایم و دمار از روزگارمان در خواهند آورد.
بنابراین، از هم میهنان عزیزی که این مقاله را میخوانند، خواهشمندم که مانع گوشمالی دادن بسیجی ها توسط جوانان نشوید، چرا که بسیجی محبت و مروّت نمیشناسد.
دیگر این که، تظاهرات، تا نیمه های شب ادامه داشت، جوانان آتش به پا کرده بودند و شعار آزادی آزادی آزادی سر می دادند.
حال، چرا نتوانستیم خیابان ها را در شب نیز به تصرف در آوریم ؟:
۱- نبود مواد غذایی همراه عزیزان آزادی خواه
۲- سرمای هوا در شب و نبود پتو و دیگر وسایل گرم کننده که بشود با آن ها شب را به صبح رساند.
۳- پراکندگی نیروهایمان و جمع نشدن همه در یک مکان.
۴- و مهم تر از همه، نبود برنامه برای بیست و ششم بهمن ماه.
جوانان ما، شجاعانه سکوت شب را نیز، با فریاد های آزادی خواهانه ی خویش، شکستند ولی از آنجا که نمی دانستند، فردا چه باید بکنند، و آیا فردا نیز، موج مردم، به آن ها خواهد پیوست، اجباراً صحنه ی مبارزه را ترک کردند.
ویدیویی دیگر از تظاهرات شبانه امشب تهران (۲۵ بهمن)
خان دوّم: امروز بیست و ششم بهمن ماه است، دیروز ثابت کردیم ما بیشماریم و قدرتمند تر از قبل، قدم به عرصه ی مبارزه گذاشتیم.
ترس دشمن، از من و تو، پریشانی دیکتاتور از اتحاد ما، آشکاراست. حال زمانی است، که نباید ثانیه ای را نیز تلف کنیم.
اکنون ما دوباره شور و شوقمان را باز یافته ایم، الان همه ی ما دوباره و مثل همیشه، سبز سبز سبزیم ولی ایندفعه، سبز بر اندازیم و تا ولی وقیح را روانه ی قبرستان تاریخ نکنیم، از پای نمی نشینیم.
دیروز مطالب بسیاری خواندم مبنی بر اینکه سپاه پاسداران، مخالف سرکوب و به خاک و خون کشیدن دوباره ی مردم است و عدّه ای از سرداران شیر پاک خورده ی سپاه، اعلام کرده اند که در صورت سرکوب مردم، به صفوف مردم خواهند پیوست. دستوری که به سپاهیان داده شده است، دخالت نکردن است و این یک پیروزی بزرگ برای ماست.
ارتش نیز که تکلیفش مشخص است، آن ها پارسال نیز خودشان را درگیر نکردند و گلوله ای از تفنگ یک ارتشی به سمت مردم، شلیک نشده است.
امیدواریم که سپاهیان و ارتشیان آن قدر شرافت انسانی داشته باشند که بدانند آنان در خدمت مردمند، یا نوکر و برده یک آخوند؟.
هر حال، بهتر است در تظاهرات های بعدی، با شعارهای خود، از ارتشیان و سپاهیان، دعوت کنیم که به ما بپیوندند. آن چنان که دیروز نیز، شعار هایی با این مضمون داده شد: “ارتشی با غیرت- حمایت حمایت”
دیگر اینکه، دیروز شیخ مهدی کروبی، اعلام کرد که مردم رهبر جنبش اند، و خواسته ی آن ها هدف جنبش سبز. عزیزان هم وطن، پس شما خودتان، رهبران جنبشید.
حال، سخن ما باشما گرامیان است: مگر در انقلاب مصر رهبر شناخته شده ای وجود داشت؟. مگر هنوز هم در آن کشور، رهبری وجود دارد.
این نقص و کمبود ما است که همیشه دنباله رو بوده ایم، و افساری به گردن خود آویخته، و آن را به دست یک نفر دادیم. حال، اگر این یک نفر توی زرد و عوضی از آب در آمد، ما را نیز به دنبال خود به منجلاب خواهد کشید.
بنابراین، ما به دنبال آزادی بی قید و شرط و سکولاریسم و دموکراسی تلاش می کنیم. هرکس و هر گروه با این برنامه و روش مخالفتی داشته باشد، دشمن آزادی و سربلندی مردم و کشور ایران است.
از آن چه گفته شد،، ما مردمان ایران زمین، که هر کدام از ما، یک رهبر است، از آقایان موسوی و کروبی درخواست داریم، که مردم را به اعتصاب سراسری دعوت کنند. با این کار کمر دولت خواهد شکست.
خان سوم: پس از اعتصاب سراسری، تظاهرات های هر روزه، بدون عقب نشینی، ما را زودتر به هدف مان خواهد رساند. در تظاهرات های بعدی، باید فکری به حال غذا و آب و وسایل گرم کننده بکنیم.
می توان از عزیزانی که محل سکونتشان نزدیک محل تجمع است، کمک گرفت و همچنین می شود، از مردم درخواست کرد، که کوله پشتی سبکی برای خود، تهیه کنند که در آن مقداری مواد غذایی وجود داشته باشد.
اگر توجه داشته باشید، می بینید که مزدوران نیز خود را با ساندیس و کیک تغذیه کرده و انرژی می گیرند و دوباره برای سرکوب ما حرکت می کنند، ما نیز همان رویه را در پیش خواهیم گرفت.
این ویدیو نشانگر آنست که مردم مصر برای ادامه تظاهرات شبانه خود خوراک و وسائل راحتی با خودشان آورده بودند.
همچنین، برای اتحاد بیشتر و برنامه ریزی دقیقتر، از نفرات تشکیل دهنده ی هسته ی تظاهرات، درخواست می شود، که خود را به یکدیگر شناسانده، و برنامه ریزی کنند که تظاهرات بعدی کی و کجا باشد و یا به چه صورت انجام بگیرد.
اگر بدین صورت باشد، جوانان همانند دیشب، پراکنده نمی شوند،بلکه با صلابت، در یک مکان جمع می شوند و شعار می دهند و تن عظمای چلاق را می لرزانند.
خان چهارم: همه ی ما سابقه ی دعوای خیابانی را داشته ایم، شاید در روزهای بسیار دور، شاید برای یکبار، ولی داشته ایم. امری که به انقلاب مصر و همچنین به انقلاب پنجاه و هفت کمک شایانی کرد، کمک گرفتن از جنگ های چریکی و خیابانی و زهره چشم گرفتن از مزدوران دولتی بود.
تا جایی که مزدوران دیگر می ترسیدند، به مردم نزدیک شوند و کم کم از دستورات مافوق خویش سر باز زدند و صحنه ی مبارزه را ترک کردند.
حال که کارد به استخوان رسیده و همه ی ما، با هم یکدل و یک صدا شدیم و برای آزادی ایرانمان می جنگیم، چرا از روش های خشونتی، در قبال این بی صفتان استفاده نکنیم؟
تا کنون جواب مشت و لگد و گلوله را با شعار و سکوت و فرار داده ایم، نتیجه ای نگرفتیم، و همواره بازنده بوده ایم. ولی ازین پس، ما نیز با شعار زیبای “می کشم می کشم آنکه برادرم کشت” اقتدا کرده، و دیگر فرار نمی کنیم، بلکه ما نیز با هر آنچه که دستمان بیاید، حمله می کنیم و این مزدورانند که باید فرار کنند. ما بر این باوریم که جواب سنگ، را با سنگ، و جواب گلوخ ،را باید با کلوخ داد.
خان پنجم: آمار دستگیری های دیروز بالاست، اعلام شده که با سران جنبش سبز، برخورد سخت خواهد شد. اگر دیر بجنبیم، باید مرگ عزیزانمان را هر چه بیشتر با چشم ببینیم.
یقین دارم که حکومت، برای سرکوب مردم و زهره چشم گرفتن دوباره، و فرستادن مردم به خانه هایشان، قصد دارد پروژه ی آدم کشی جدیدی را راه بیاندازد و در این پروژه، همه ی زندانیان سیاسی مان به علاوه ی پیشگامان جنبش، در خطرند. بنابراین، بر ماست که هر چه سریعتر دوباره دست یکدیگر را گرفته و به خیابان ها برویم و نگذاریم که حکومت دلاوران مان را به خاک و خون کشاند.
اکنون زمانی است، که باید از پدرانمان درس بگیریم. آن زمان، نه اینترنتی بود و نه امکانات اطلاع رسانی همانند الان، بدین گستردگی و آسانی بود.
پدران ما، با استفاده از شب نامه ها، همدیگر را از تظاهرات بعدی آگاه می کردند و راه کارهایشان را به اطلاع یکدیگر می رساندند. ما هم اکنون، امکانات بسیار گسترده ای در پخش اخبار، اطلاع رسانی، و همآهنگی با یکدیگر در اختیار داریم. پس از هم اکنون ، هر کدام از ما ایرانی ها، باید یک رسانه شود.
خبرهای تظاهرات، روزهایی که برای اعتراض اعلام خواهند شد، ساعت مرگ بر دیکتاتور گفتن ها، والله اکبر های شبانه، سخنان آموزنده و توصیه های ایمنی را باید به هر کس که می توانیم مخابره کنیم و اکنون زمانی است که خواب بر ما حرام است. باید بیدار باشیم و اطلاع رسانی کنیم.
خان ششم: برای نابودی دیکتاتور، ما به همه ی ایرانیان، از هر نقطه، و با هر زبان، و در هر شهری، نیازمندیم. ما باید اتحاد خود را دوباره با سایر هموطنان عزیزمان که در این سی و سه سال بهشان بیشتر ظلم شده، به دست بیاوریم.
روی سخنم با شماست، فرزندان غیور ستار خان و باقر خان: دلاوران آذری زبان، که در هر واقعه ی عظیم تاریخی این مرز و بوم نقش پر رنگ شما، چشم ها و دل های ما را نوازش می دهد.
آهای قارداش، آهای باجی: می دانم که به شما چه گذشته است، آگاهم که چه سختی ها کشیده اید و چقدر رنج برده اید، از دل پر دردتان مطلعم.
می دانم که بی خردان نا جوانمردانه، زبان اصیل و لهجه ی شیرینت را، مورد تمسخر قرار داده اند، امّا گویی که با این تمسخرخود را ضایع کرده اند، نه تو را. چرا که ما، همه ی ایرانیان، به دلاوری و جوانمردی و پاکبازی شما، آذریان ایمان داریم، به شما می بالیم، و به وجودتان، افتخار می کنیم.
ای آذری، ای هموطن، ای عزیز دل، بیا و یک بار دیگر، گذشت کن، مثل همیشه که ما کوتاهی و نادانی کرده ایم و تو بزرگوارانه بخشیده ای، مثل همه ی بازی های کودکانه ای که در حیات عزیز اینا، من و تو انجام داده ایم.
آهای ارسلان، رفیق شفیق دوران کودکیم، پسرکی به قول خودت محکم همانند سبلان، بیا و یک بار دیگر، با من باش، هوایم را داشته باش، این دفعهبه شرافت ایرانمان سوگند یاد می کنم که آزادی نصیب هر دوی ما می شود. درست مثل همان شکلات هایی که عزیز، یکی به من و یکی به تو میداد، یادت که هست رفیق؟. مساوی و برابر و چه شیرین و دوست داشتنی.
من به تو، به زبان ناب تو، به فرهنگ غنی تو، به دل پاک و بی آلایش تو، به همه ی آذریان شجاع، از صمیم قلبم، احترام می گذارم. برادران و خواهران آذریم، در این بهار آزادی، جای شما خیلی خالیست، منتظر خروش دلاورانه ی شما هستیم.
کرد های با مرام، لر های اصیل و دوست داشتنی، سیستانی های جوانمرد و ستم کشیده، جنوبی های خون گرم، همه ی ایرانیان نازنین، امروز وقت اتحاد است.
خان هفتم: دوستان و هم وطنان عزیز، ما درگیر جنگ و مبارزه برای کسب آزادی مان هستیم، بدیهی است، در این بین که سر ما شلوغ است و سخت در حال تلاشیم، افرادی موج سوار، می خواهند بر موج سبز من و تو سوار شوند و از راه نرسیده، گوی قدرت را از دستان ما، مردم ایران، که می خواهیم خودمان، شخص اوّل مملکتمان را انتخاب کنیم و رهبری ایران را برای مدتی مشخص شده به او بسپاریم، برباید و دوباره روز از نو، روزی از نو.
بر ماست که هوشیارانه عمل کنیم و حواسمان را جمع کنیم که مبادا گول شعارهای این اشخاص را بخوریم.
ما خواستار آزادی و دموکراسی در ایران هستیم و به هیچ وجه از خواسته ی مان، حتی یک سر سوزن نیز، کوتاه نمی آییم. به امید آزادی و روز پیروزی.
Pingback: Tweets that mention با افتخار به حماسه آفرینان، از دلاوران ترک، کرد، بلوچ، درخواست همکاری و کمک داریم | فضول محله -- Topsy.com()
Pingback: Tweets that mention با افتخار به حماسه آفرینان، از دلاوران ترک، کرد، بلوچ، درخواست همکاری و کمک داریم | فضول محله -- Topsy.com()