به تازگی آقای سروش نامه ای تند و انتقاد آمیز به خامنه ای نوشته، و با بازی کردن با کلمات، و هنر نمایی در نوشتن نامه ای پر سوز و گداز و اثر گذار، مانند زیارت نامه امامزاده ها، رفتار ناپسند رژیم را نسبت به دامادش « حامد»، مورد سرزنش قرار داده است.
آقای سروش که خود را فیلسوف و متفکر می داند، و مانند علی شریعتی با باز کردن دکانی، جوانان پاک و غرق در گرداب مذهب، و یا فرصت طلبانی را گرداگرد خود فراهم آورده، که برای او تخت و بارگاهی از دانش و فضل ساخته اند، از یک دانشگاه، به دانشگاهی، از یک شهر، به شهری، و از یک منبر، به منبری دیگر می رود تا بر افکار مسموم و خانه برانداز گذشته خود سرپوشی گذارد، و همچنان اسلام سراپا جنایت بار، و جنایت کار را بی گناه، معصوم، و تنها راه ترقی، و تعالی معنوی بشر نشان دهد، و جنایت های انجام گرفته، و ستم های روا شده را از مسئولین، و کارگزاران بداند، و همه تیرها را به سوی آنان رها سازد.
آقای سروش در پایه گذاری و جایگزینی رژیم ولایت وقیح تلاش فراوان نموده است، از این روی، حق هم دارد که خود را طلب کار سیستم بداند، و وقتی خامنه ای و نوکرانش نسبت به دامادش بی حرمتی می کنند، فریاد وا اسلامش به آسمان رود.
آقای سروش، اندکی پس از ورود خمینی به ایران، با دکترایی که از دست روباه پیر بریتانیا دریافت داشته بود، بساط رمالی و جادوگری خود را در ایران پهن، و هردم گسترده ترنمود.
نامبرده، به دنبال افکار علی شریعتی که راهها را برای حکومت اسلامی در ایران باز کرده بود، همراه و همگام باسیاست های کذایی خمینی به قلع و قمع استادان فرهیخته و گرانمایه دانشگاهها پرداخت، و آنان را افسرده، بی خانمان، و یا خانه نشین ساخت.
تا آن جا که عده ای بی سواد و فرصت طلب، و دعا و ثناگوی ولایت وقیح، کرسی های دانشگاهها را اشغال کردند، و مجلس ختمی برای دانش، پژوهش، و نوآوری برپا ساخنتد، و فلسفه و سیاست همآهنگی، و برابری حوزه و دانشگاه که مورد خواست خمینی برای نابودی دانش پژوهی و تحقیق بود، پیاده نمودند.
آقای سروش هم مانند علی شریعتی، همیشه تلاش نموده تا با بزک کردن و گریم نمودن مذهب شیعه، این هیولای بدهیبت و زشت را زیبا و دل آرا نشان دهد. هرکجا هم کجی و کاستی بود، جنایتی در گرفت، در زندان با شکنجه و آزار به دختران و زنان دسته جمعی تجاوز کردند، زن آبستنی را حلق آویز نمودند، و نوزاد او را درهنگام به دنیا آمدن سر به نیست نمودند، چشمان ایشان چیزی را ندید، و گوش هایش فریادی را نشنوید، و گناهانش را به گردن آن هایی دانست که این جنایت ها را به بار آورده اند.
تلاش آقای سروش همواره بر حرمت گذاشتن و ارج دادن به اسلام بوده، و اسلام را همواره تافته جدا بافته دانسته اند. ایشان نمی داند، و یا خود را به خواب و نادانی زده، که این ستم و بی دادگری که بر داماد محترم ایشان روا رفته است، اسلام است که از دست خامنه ای و مزدورانش به اجراء در می آید.
در حقیقت نه تنها از ۳۲ سال پیش بلکه از ۱۴۰۰ سال پیش تا کنون، جنایت کار اصلی اسلام و مرام اسلامی است که از دست خمینی، خامنه ای، و دیگر جنایتکاران گذشته و حال، انجام گردیده، و همچنان ادامه دارد.
آقای سروش؛ تا زمانی که افرادی چون شما، علی شریعتی، اشکوری، کدیور، و صدها هم اندیشه های شما، اسلام را تر و خشک می کنید، و بر آن چارقد، و پوشش فریبنده مانند گلدسته، ضریح، و گنبدهای طلا، نقره، و عطرآگین می سازید، و تا زمانی که امثال شما، هر روز و هرشب، به شستشوی مغزها و تحمیر مردم، به ویژه جوانان می پردازید، همین آش است، و همین کاسه. اسلام عزیز شما همچنان به دست خمینی ها، خامنه ای ها، و خلخالی ها، قربانی می طلبد، و قربانی می گیرد.
آقای دکتر محمود مرادخانی (تهرانی) خواهر زاده آقای خامنه ای و هم میهن محترم و گرامی ما، در پاسخ آقای سروش نامه ای بسیار مستدل و گویا نوشته، و در آن آقای سروش را به باد سرزنش و ملامت قرار می دهد که چگونه ایشان ۳۲ سال جنایت های بیشمار این رژیم را نادیده گرفته، و اکنون که دامادش مورد ستم رژیم است، داد، هوار، و فریاد بی قانونی، و ظلم و جور رژیم بر می آورد؟. بنا به مثال معروف: « نوبت به اولیاء که رسید، آسمان تپید».