چه باید کرد تا به یک همبستگی و اتحاد ملی رسید؟ آیا راههایی هست، و اگر هست، آن ها کدامند؟ ۶۸

تا زمانی که آقایان موسوی و کروبی اعلام کنند که قانون اساسی را فقط اصلاح می کنند، و به دنبال تغییر رژیم اسلامی به یک حکومت سکولار مردمی نیستند، بازار جادوگری و شعبده بازی ولی وقیح همچنان گرم است و پاسداران و بسیجی ها به غارت و چپاول کشور خواهند پرداخت. 

تا زمانی که آقایان موسوی و کروبی اعلام کنند که قانون اساسی را فقط اصلاح می کنند، و به دنبال تغییر رژیم اسلامی به یک حکومت سکولار مردمی نیستند، بازار جادوگری و شعبده بازی ولی وقیح همچنان گرم است و پاسداران و بسیجی ها به غارت و چپاول کشور خواهند پرداخت. 

اکنون ما با یک دشمن تا دندان مسلح، بی گذشت و جنایت کار روبروایم. رژیمی که کمترین ارزشی برای جان انسان ها قائل نیست. یک ملت بزرگ و متمدن را برده، بنده، و کارگر و گماشته خود می داند. رژیمی که بانوان، نیمی از جمعیت پویای کشور را کلفت، پرستار، کنیز، خدمتکار، و وسیله عیش و نوش، و تفریح خود به شمار می آورد، و کودکان را در آن جایی برای خودنمایی نیست.

رژیمی که شاید نزدیک به چهار میلیون خردباخته، به نام امت اسلامی، مزدوران، فرصت طلبان، کاسه لیسان، پاسدار، بسیجی، امنیتی، را «خودی»، و ۷۰ میلیون دیگر از جمعیت ایران را «غیر خودی»، و « بیگانه»، می داند.

رژیم ولایت وقیح، از آخوند بادستار، و بی دستار تشکیل شده، و در فرهنگ آنان از آزادی، دموکراسی، برابری، عدالت، قانونمندی، محبت، دوستی، شادی،عشق، صمیمیت، فداکاری، و ایثارگری اثری نیست.
۱۴۰۰ سال تاریخ کشور اشغال شده امان به دست بیابان گردان عربستان، بارها این موضوع را به اثبات رسانده، و دیگر جای اندیشیدن، و یا بحث و گفتگو نیست. هرگونه دگر اندیشی، و فرار از این حقیقت تلخ تاریخی، دلیل بر نادانی و نا آگاهی است، و یا سودجویی، و فرصت طلبی، و خیانت به مردم و این سرزمین.

آیا ما به یک اتفاق و همبستگی ملی رسیده ایم؟.

پاسخ منفی است. در تظاهرات اول اسفند دیدیم که با وجود درخواست زیاد گروههای مخالف رژیم، از میان بیش از ۱۷۰ شهر در ایران، تنها تهران، اصفهان، شیراز، کرمان، و دوشهر از کردستان در تظاهرات شرکت داشتند. تظاهرات کردها هم بیشتر به یاد و خاطره جوان ناکام، صانع ژاله بود.

تصویر بالا تظاهرات در شیراز، و تصویر پایین تظاهرات تهران را روز اول اسفند نشان می دهند. بیایید خودمان را گول نزنیم، و بی جهت در باغ سبز نشان ندهیم. مردم ایران از عملکرد اسلامی آقایان کروبی و موسوی دلسردند، و با این روش  نادرست، بدبختانه ما شاهد قیام ملی در سراسر کشور نخواهیم بود.

تصویر بالا تظاهرات در شیراز، و تصویر پایین تظاهرات تهران را روز اول اسفند نشان می دهند. بیایید خودمان را گول نزنیم، و بی جهت در باغ سبز نشان ندهیم. مردم ایران از عملکرد اسلامی آقایان کروبی و موسوی دلسردند، و با این روش  نادرست، بدبختانه ما شاهد قیام ملی در سراسر کشور نخواهیم بود.

چرا مردم که این چنین از رژیم، ستم و بیدادگری می بینند، به تظاهرکنندگان نمی پیوندند؟.

مردم دلسردند، و نمی دانند با سرنگونی این رژیم، کار به کجا می انجامد؟. گفتارهای نا امید کننده آقایان موسوی و کروبی مبنی بر حفظ نظام، و ترمیم قانون اساسی، با وجود رژیم جهل و جنایت آخوندی، چیزی را عوض نمی کند. آش همان آش، و کاسه همان کاسه است.

آقایان پرویز دستمالچی و محمد امینی طی نامه سرگشاده ای به آقایان میرحسین موسوی و حجه الاسلام مهدی کروبی نشان می دهند باوجود قانون اساسی کنونی که حق همه کار و همه چیز به ولی وقیح داده شده، شورای نگهبان، شورای مصلحت تشخیص که عموماً با انتصاب ولی وقیح کار می کنند، و بر مجلس شورا نظارت دارند، امکان هیچ بهبودی نیست، و رژیم با همان الگو و ساخت، بدون تغییر خواهد ماند.

بانوان گرامی که نیمی از جمعیت فعال کشورمان را تشکیل می دهند، با وجود هرگونه قانونی که در آن نامی از «اسلام، و یا اسلامی» برده شود، در امان نخواهند بود. زهر و تلخی تبعیض، حق کشی، مردسالاری، اتهامات ناروا و ناموسی، و صدها بدبختی دیگر را در تمام لحظات زندگی اشان با پوست و گوشت خود لمس خواهند کرد.

دیگر باوران، به ویژه بهایی ها، و یهودیان، که از دست رژیم، مزدوران، و خردباختگان مذهبی، بارها به زندان افتادند، ویا مورد توهین و اهانت، و یا اتهام نادرست قرار گرفتند، هرگونه اشاره به حکومت مذهبی را نمی توانند تحمل کنند. در نتیجه در سنگر مخالف هرگونه اصلاحات، و بودن رژیم مذهبی قرار می گیرند.

مردم دلاور آذربایجان، که بارها مورد ستم و بیدادگری رژیم ولایت وقیح قرار گرفته اند، با شرکت نداشتن در حماسه ملی، ناخرسندی و راضی نبودن خود را اعلام داشتند.
کردهای سلحشور، و فرزندان راستین کشورمان، بزرگترین آسیب و صدمه را از این رژیم اسلامی دیده اند. به همان ترتیب، هم میهنان بلوچ نیز از دست پاسداران جنایتکار، بارها، و بارها، قلع و قمع شدند.

آقایان موسوی و کروبی بهتر است کمی به خود بیایند، استخوان لای زخم نگذارند، و با مردم روی راست باشند. آنان به خوبی می دانند هنگامی می توانیم قانون اساسی را تغییر داده، و یا آن را ترمیم کنیم که واژه ای از ولی وقیح و اصولاً جمهوری اسلامی در آن دیده نشود.

گفتن مرگ بر خامنه ای: « مرگ بر ولایت وقیح، و یا مرگ بر حکومت اسلامی» نیست. همان گونه که در پیش گفتیم، از دید ولی وقیح تفاوت نمی کند که فریاد بکشیم: «مرگ بر خامنه ای، زنده باد دیگر تشکیلات»، و یا: «مرگ بر اصل ولایت وقیح، و مرگ بر حکومت اسلامی».
در هردو حال، از آن جا که خامنه ای رها شدن تیرها را به سوی خود می بیند، مزدوران، و امنیتی های خود را تحت راهنمایی و سرپرستی جلاد بزرگ، مجتبی خامنه ای، بیشتر و بیشتر به خیابان ها می فرستد. جوانان را همچنان دستگیر، و به تدریج در زیر چرخ های سلاخی خود، پس از روزها، و هفته ها درد و رنج، آش و لاش، و لت و پار می کند.

این ویدیو نشان می دهد که چگونه مردم لیبی از کتاب سبز اسلامی قذافی و هرچه سبز است روی گردانند، و همه آن ها را پاره پاره کرده، و یا به آتش می کشند.

چاره چیست، و چه باید کرد؟.

باید به یک توافق و اتحاد ملی رسید. باید همه با هم یک صدا و یک فریاد بود. در یک زمان، و درهمه جا قیام کرد. خیابان ها و کوچه های سراسر کشور را پر، و اشغال نمود. هرچه بیشتر، و هرچه زودتر، مبارزه آسان تر، پیروزی نزدیک تر، و تلفات کم تر.
مردم مصر، یمن، و لیبی در خیزش ملی خود، خواستار یک حکومت سکولار مردمی و دموکراسی شدند. مردم لیبی پرچم سبز را که نشانه اسلام خون و شمشیر است پاره پاره کردند، و سوزاندند. به جای آن، پرچم ملی خود را بر افراشتند.

گرچه رنگ سبز، رنگ طبیعت و زیبا است، ولی بدبختانه از ۱۴۰۰ سال پیش، از سوی اسلام به غنیمت و اسارت گرفته شده است. تازیان بیابان گرد با پرچم سبز خود، دنیا را به خاک و خون کشیدند، و ملت ما را به بردگی و اسارت گرفتند. بنابراین، این رنگ برای مردم ایران، مانند قانون اساسی رژیم ولایت وقیح، که بار مذهبی دارد، ناشکون و کراهت آور است.

این عکس نشانگر همبستگی اقشار مردم ایران نیست. تنها گروه خاصی که به همان اسلام و خرافات آن  باور دارند، و کنار گذاشتن اسلام از سیاست مملکت را گناه کبیره می دانند، و در ازدواج خود و مرگ بستگان به آخوند پناه می برند، به تظاهرات پرداخته اند. در این تظاهرات، خواسته مردمی، و منافع کشور دیده نمی شود. بلکه یک تظاهرات فردستایی، و بت سازی است. عملکرد نادرستی که همیشه برای ما دیکتاتور پرور بوده است.

این عکس نشانگر همبستگی اقشار مردم ایران نیست. تنها گروه خاصی که به همان اسلام و خرافات آن باور دارند، و کنار گذاشتن اسلام از سیاست مملکت را گناه کبیره می دانند، و در ازدواج خود و مرگ بستگان به آخوند پناه می برند، به تظاهرات پرداخته اند. در این تظاهرات، خواسته مردمی، و منافع کشور دیده نمی شود. بلکه یک تظاهرات فردستایی، و بت سازی است. عملکرد نادرستی که همیشه برای ما دیکتاتور پرور بوده است.

خوانندگان گرامی، آیا بهتر نیست، و نمی بایست که آقایان موسوی و کروبی  با مردم  یک رو بوده، و خواسته های آنان، نه فرصت طلبان گرداگردشان را هرچه زودتر اعلام کنند و به دنبال آن باشند. بی تردید، در آن صورت، پشتیبانی بیشترین مردم سراسر ایران را به دنبال خواهند داشت.

حال، اگر می خواهند هم چنان روی سیاست پیشین خود پافشاری کنند که یقیناً بر خلاف خواسته مردم ایران می باشد، بهتر است رسماً کنار بروند تا ملت برای نجات خود از این جرثومه های تاریخ، در فکر و اندیشه دیگری باشد، و بیش از این جوانان مملکت به خاک و خون کشیده نشون

  • سهراب جان تا زمانی که مردم ما اسیر این دین کثیف غیر انسانی هستند امیدی به رهایی واقعی نیست.

    • Khashayar_jawid

      dino mazhab khosusan eslam mesle rotubate ke ta zaminke hast nemishe gharcho rishe kan kard.

  • سهراب جان تا زمانی که مردم ما اسیر این دین کثیف غیر انسانی هستند امیدی به رهایی واقعی نیست.

    • Khashayar_jawid

      dino mazhab khosusan eslam mesle rotubate ke ta zaminke hast nemishe gharcho rishe kan kard.

  • سهراب جان تا زمانی که مردم ما اسیر این دین کثیف غیر انسانی هستند امیدی به رهایی واقعی نیست.

    • Khashayar_jawid

      dino mazhab khosusan eslam mesle rotubate ke ta zaminke hast nemishe gharcho rishe kan kard.

  • سهراب جان تا زمانی که مردم ما اسیر این دین کثیف غیر انسانی هستند امیدی به رهایی واقعی نیست.

    • Khashayar_jawid

      dino mazhab khosusan eslam mesle rotubate ke ta zaminke hast nemishe gharcho rishe kan kard.

  • سلام.میخواستم ۲تا موضوع رو برام بیشتر توضیح دهید…اول اینکه چه زمانی موسوی و کروبی ادعای رهبری جنبش رو اعلام کردند که همه ازشون انتظار معجزه دارن و سهم خودشونو فراموش کردن؟؟؟
    دوم اینکه بعد از نزدیک ۲سال چه کسی یاگروهی میتونه با یک درخواست از مردم این چنین غوغایی در ایران و جهان ایجاد کنه؟؟؟؟

    • رضای گرامی، با درود به شما، ما مشکلی با رهبریت آقایان موسوی و کروبی نداریم. این دو بزرگوار هم میهن ماهستند و ما برایشان احترام قائلیم همانگونه که به شما گرامی و ۷۰ میلیون ایرانی دیگر احترام می گذاریم، و به همگان عشق می ورزیم.
      ما حتی بدترین فرد میهن عزیز خود را بربیگانگان ترجیح می دهیم.
      واما، آقایان موسوی وکروبی تا کنون رهبری انقلاب بزرگ مردمی را عملاً عهده دار بوده اند.حال، اگر هم بگویند که نیستند، آن هم یک تعارف است، در هرصورت از مسئولیت و تعهد آنها برای آن چه تا کنون گفته اند و انجام داده اند کم نمی شود. آنان برای گفتار، و رفتارشان تا کنون و آن چه در آینده اتفاق می افتدپاسخ گوی ۷۰ میلیون مردم ایرانند، و درتاریخ نیز به ثبت خواهد رسید.
      اگر آنان رهبر نیستند پس چه کاره اند؟ چگونه به مردم می گونید چه روزی، در کجا، و چه گونه خضور به هم رسانند؟.
      فراموش نکنید. آقای خمینی هم تا زمانی که راهها برایش باز نشده بود و انقلاب ۵۷ پیروز نشده بود، می گفت من یک طلبه ام و به قم می روم تا کارهای طلبگی انجام دهم. ضمناً بارها در فرانسه و ایران گفته بود که هیچ آخوندی نباید کار اجرائی داشته باشد.
      آقایان موسوی نمی توانند ونباید به دنبال یک حکومت اسلامی دیگر باشند. این خواسته مردم نیست، و خیانت به کشور است.
      از شما گرامی درخواست می شود مقاله ما را بخوانید، و هرکجا اشتباه دیدید، انگشت روی آن گذاشته و با ما درمیان گذارید.

  • سلام.میخواستم ۲تا موضوع رو برام بیشتر توضیح دهید…اول اینکه چه زمانی موسوی و کروبی ادعای رهبری جنبش رو اعلام کردند که همه ازشون انتظار معجزه دارن و سهم خودشونو فراموش کردن؟؟؟
    دوم اینکه بعد از نزدیک ۲سال چه کسی یاگروهی میتونه با یک درخواست از مردم این چنین غوغایی در ایران و جهان ایجاد کنه؟؟؟؟

    • رضای گرامی، با درود به شما، ما مشکلی با رهبریت آقایان موسوی و کروبی نداریم. این دو بزرگوار هم میهن ماهستند و ما برایشان احترام قائلیم همانگونه که به شما گرامی و ۷۰ میلیون ایرانی دیگر احترام می گذاریم، و به همگان عشق می ورزیم.
      ما حتی بدترین فرد میهن عزیز خود را بربیگانگان ترجیح می دهیم.
      واما، آقایان موسوی وکروبی تا کنون رهبری انقلاب بزرگ مردمی را عملاً عهده دار بوده اند.حال، اگر هم بگویند که نیستند، آن هم یک تعارف است، در هرصورت از مسئولیت و تعهد آنها برای آن چه تا کنون گفته اند و انجام داده اند کم نمی شود. آنان برای گفتار، و رفتارشان تا کنون و آن چه در آینده اتفاق می افتدپاسخ گوی ۷۰ میلیون مردم ایرانند، و درتاریخ نیز به ثبت خواهد رسید.
      اگر آنان رهبر نیستند پس چه کاره اند؟ چگونه به مردم می گونید چه روزی، در کجا، و چه گونه خضور به هم رسانند؟.
      فراموش نکنید. آقای خمینی هم تا زمانی که راهها برایش باز نشده بود و انقلاب ۵۷ پیروز نشده بود، می گفت من یک طلبه ام و به قم می روم تا کارهای طلبگی انجام دهم. ضمناً بارها در فرانسه و ایران گفته بود که هیچ آخوندی نباید کار اجرائی داشته باشد.
      آقایان موسوی نمی توانند ونباید به دنبال یک حکومت اسلامی دیگر باشند. این خواسته مردم نیست، و خیانت به کشور است.
      از شما گرامی درخواست می شود مقاله ما را بخوانید، و هرکجا اشتباه دیدید، انگشت روی آن گذاشته و با ما درمیان گذارید.

  • سلام.میخواستم ۲تا موضوع رو برام بیشتر توضیح دهید…اول اینکه چه زمانی موسوی و کروبی ادعای رهبری جنبش رو اعلام کردند که همه ازشون انتظار معجزه دارن و سهم خودشونو فراموش کردن؟؟؟
    دوم اینکه بعد از نزدیک ۲سال چه کسی یاگروهی میتونه با یک درخواست از مردم این چنین غوغایی در ایران و جهان ایجاد کنه؟؟؟؟

    • رضای گرامی، با درود به شما، ما مشکلی با رهبریت آقایان موسوی و کروبی نداریم. این دو بزرگوار هم میهن ماهستند و ما برایشان احترام قائلیم همانگونه که به شما گرامی و ۷۰ میلیون ایرانی دیگر احترام می گذاریم، و به همگان عشق می ورزیم.
      ما حتی بدترین فرد میهن عزیز خود را بربیگانگان ترجیح می دهیم.
      واما، آقایان موسوی وکروبی تا کنون رهبری انقلاب بزرگ مردمی را عملاً عهده دار بوده اند.حال، اگر هم بگویند که نیستند، آن هم یک تعارف است، در هرصورت از مسئولیت و تعهد آنها برای آن چه تا کنون گفته اند و انجام داده اند کم نمی شود. آنان برای گفتار، و رفتارشان تا کنون و آن چه در آینده اتفاق می افتدپاسخ گوی ۷۰ میلیون مردم ایرانند، و درتاریخ نیز به ثبت خواهد رسید.
      اگر آنان رهبر نیستند پس چه کاره اند؟ چگونه به مردم می گونید چه روزی، در کجا، و چه گونه خضور به هم رسانند؟.
      فراموش نکنید. آقای خمینی هم تا زمانی که راهها برایش باز نشده بود و انقلاب ۵۷ پیروز نشده بود، می گفت من یک طلبه ام و به قم می روم تا کارهای طلبگی انجام دهم. ضمناً بارها در فرانسه و ایران گفته بود که هیچ آخوندی نباید کار اجرائی داشته باشد.
      آقایان موسوی نمی توانند ونباید به دنبال یک حکومت اسلامی دیگر باشند. این خواسته مردم نیست، و خیانت به کشور است.
      از شما گرامی درخواست می شود مقاله ما را بخوانید، و هرکجا اشتباه دیدید، انگشت روی آن گذاشته و با ما درمیان گذارید.

  • ba dorood be hamihanane gerami kharej va dakhele Irane aziz.be nazare man,haman tor ke khodetan behtar midanid ta zamani ke hameye mardom dino mazhab ro az siyasat joda nadanand in badbakhtie mamaleke eslami ast. agar har kasi be har chizi ke eteghad darad va ya nadarad ke an ra mazhab mitavan goft, baraye rafe niyazha va masaele manavi khod estefadeh konad va in ra dar 4choobe zendegie shakhsie khod jay dahad va be kasi asibe ejtemai naresanad az tarighe mazhab. khoob mitavanad raje be inke az mamlekat va dolatmardane mamlekatash che bekhahad biandishad. keshvari ke ghanoone asasiyash gheyre asasi ast chon faghat velayate vaghih tasmim girandeh mibashad va dastur dahandeh va inke hich kasi bekhosus melatash haghe ezhare nazar nadarad va agar hata koochaktarin ezhare nazar va khastare haghaniyati bashad az tarafe nochehaye velayateteh vaghihash taromar mishavand, chetor entezar darid ke be shoma melat goosh fara dahand va ya inke hata agar aghayan Musavi va Karobi ham raay mivardand ta zamani ke asle velayate vaghihe ra ghabool darand chetor mitavanestand ke eslahati dar ghanoone asasi dashteh bashand?! hich ta be hal be in mozue fekr kardehid ke hamishe ba shoarhaye mano shoma hast ke yek adame maamuli mishavad khoda?! va in ma hastim ke adamha ra bozorg jelve midahim va dar zehne khod bozorg mikonimeshan be had khoda va bar zamin mizanimeshan az ashghal va tof pastar?!!! aya chetor mitavan velayate vaghihi ra ghabul dasht ke dastash aloodeh be khoone javanan va hamvatanan ma ast az avle bevojood amadanash bar sar kar?! aya aghayan Musavi va Karobi in soalha ra az khod miporsand?! bekhosus aghaye Musavi ke dar zamane nokhost vazir budaneshan che edamha ke surat gereft!!! dar akhar az baradaran va khaharane khodam dar mihane hamishe javidam mikhaham ke bishtar biandishand va goosh fara dahand az tajrobiyate gozashtegan biamoozand va dast be amal bezanand va kamtar shoar bedahand. man dar in sare donya naneshasteham ke begooyam be tore mesal(Lengash konid) albateh ba puzesh,ghasd bi adabi nist. man shakhsan nemikhaham hata yek ghatre khoon az damaghe baradar va khaharim bechekad, balke mikhaham ba dide baztar eghdam be Azadi keshvar va mihanetan konid tajrobeh nangineh sale 57 kafi mibashad ta 3 va ya 4 nasla ra sookhteh va beresjteh kardeh va aghab oftadeh konad. dar akhar ba arezooye ayandei nazdik ke ba Dashtaneh tamamiyateh Azadi dar Mihaneh azizeman Iran. payandeh Iran.

  • ba dorood be hamihanane gerami kharej va dakhele Irane aziz.be nazare man,haman tor ke khodetan behtar midanid ta zamani ke hameye mardom dino mazhab ro az siyasat joda nadanand in badbakhtie mamaleke eslami ast. agar har kasi be har chizi ke eteghad darad va ya nadarad ke an ra mazhab mitavan goft, baraye rafe niyazha va masaele manavi khod estefadeh konad va in ra dar 4choobe zendegie shakhsie khod jay dahad va be kasi asibe ejtemai naresanad az tarighe mazhab. khoob mitavanad raje be inke az mamlekat va dolatmardane mamlekatash che bekhahad biandishad. keshvari ke ghanoone asasiyash gheyre asasi ast chon faghat velayate vaghih tasmim girandeh mibashad va dastur dahandeh va inke hich kasi bekhosus melatash haghe ezhare nazar nadarad va agar hata koochaktarin ezhare nazar va khastare haghaniyati bashad az tarafe nochehaye velayateteh vaghihash taromar mishavand, chetor entezar darid ke be shoma melat goosh fara dahand va ya inke hata agar aghayan Musavi va Karobi ham raay mivardand ta zamani ke asle velayate vaghihe ra ghabool darand chetor mitavanestand ke eslahati dar ghanoone asasi dashteh bashand?! hich ta be hal be in mozue fekr kardehid ke hamishe ba shoarhaye mano shoma hast ke yek adame maamuli mishavad khoda?! va in ma hastim ke adamha ra bozorg jelve midahim va dar zehne khod bozorg mikonimeshan be had khoda va bar zamin mizanimeshan az ashghal va tof pastar?!!! aya chetor mitavan velayate vaghihi ra ghabul dasht ke dastash aloodeh be khoone javanan va hamvatanan ma ast az avle bevojood amadanash bar sar kar?! aya aghayan Musavi va Karobi in soalha ra az khod miporsand?! bekhosus aghaye Musavi ke dar zamane nokhost vazir budaneshan che edamha ke surat gereft!!! dar akhar az baradaran va khaharane khodam dar mihane hamishe javidam mikhaham ke bishtar biandishand va goosh fara dahand az tajrobiyate gozashtegan biamoozand va dast be amal bezanand va kamtar shoar bedahand. man dar in sare donya naneshasteham ke begooyam be tore mesal(Lengash konid) albateh ba puzesh,ghasd bi adabi nist. man shakhsan nemikhaham hata yek ghatre khoon az damaghe baradar va khaharim bechekad, balke mikhaham ba dide baztar eghdam be Azadi keshvar va mihanetan konid tajrobeh nangineh sale 57 kafi mibashad ta 3 va ya 4 nasla ra sookhteh va beresjteh kardeh va aghab oftadeh konad. dar akhar ba arezooye ayandei nazdik ke ba Dashtaneh tamamiyateh Azadi dar Mihaneh azizeman Iran. payandeh Iran.

  • ba dorood be hamihanane gerami kharej va dakhele Irane aziz.be nazare man,haman tor ke khodetan behtar midanid ta zamani ke hameye mardom dino mazhab ro az siyasat joda nadanand in badbakhtie mamaleke eslami ast. agar har kasi be har chizi ke eteghad darad va ya nadarad ke an ra mazhab mitavan goft, baraye rafe niyazha va masaele manavi khod estefadeh konad va in ra dar 4choobe zendegie shakhsie khod jay dahad va be kasi asibe ejtemai naresanad az tarighe mazhab. khoob mitavanad raje be inke az mamlekat va dolatmardane mamlekatash che bekhahad biandishad. keshvari ke ghanoone asasiyash gheyre asasi ast chon faghat velayate vaghih tasmim girandeh mibashad va dastur dahandeh va inke hich kasi bekhosus melatash haghe ezhare nazar nadarad va agar hata koochaktarin ezhare nazar va khastare haghaniyati bashad az tarafe nochehaye velayateteh vaghihash taromar mishavand, chetor entezar darid ke be shoma melat goosh fara dahand va ya inke hata agar aghayan Musavi va Karobi ham raay mivardand ta zamani ke asle velayate vaghihe ra ghabool darand chetor mitavanestand ke eslahati dar ghanoone asasi dashteh bashand?! hich ta be hal be in mozue fekr kardehid ke hamishe ba shoarhaye mano shoma hast ke yek adame maamuli mishavad khoda?! va in ma hastim ke adamha ra bozorg jelve midahim va dar zehne khod bozorg mikonimeshan be had khoda va bar zamin mizanimeshan az ashghal va tof pastar?!!! aya chetor mitavan velayate vaghihi ra ghabul dasht ke dastash aloodeh be khoone javanan va hamvatanan ma ast az avle bevojood amadanash bar sar kar?! aya aghayan Musavi va Karobi in soalha ra az khod miporsand?! bekhosus aghaye Musavi ke dar zamane nokhost vazir budaneshan che edamha ke surat gereft!!! dar akhar az baradaran va khaharane khodam dar mihane hamishe javidam mikhaham ke bishtar biandishand va goosh fara dahand az tajrobiyate gozashtegan biamoozand va dast be amal bezanand va kamtar shoar bedahand. man dar in sare donya naneshasteham ke begooyam be tore mesal(Lengash konid) albateh ba puzesh,ghasd bi adabi nist. man shakhsan nemikhaham hata yek ghatre khoon az damaghe baradar va khaharim bechekad, balke mikhaham ba dide baztar eghdam be Azadi keshvar va mihanetan konid tajrobeh nangineh sale 57 kafi mibashad ta 3 va ya 4 nasla ra sookhteh va beresjteh kardeh va aghab oftadeh konad. dar akhar ba arezooye ayandei nazdik ke ba Dashtaneh tamamiyateh Azadi dar Mihaneh azizeman Iran. payandeh Iran.

  • مریم گرامی، با درود به شما، چه زیبا و منطقی مطلب را موشکافی کرده اید. اگر بتوانید با الفبای فارسی بنویسید، خواندن آن آسانتر و سریعتر است.
    دیگر این که اگر بتوانید مقاله هایی در موارد گوناگون به ویژه حقوق پایمال شده بانوان در ایران، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، سیاسی و در موارد روشنگری و آگاهی بنویسید، به نام خودتان در سایت فضول محله پخش می کنیم. باسپاسی دیگر به شما، سهراب ارژنگ

  • مریم گرامی، با درود به شما، چه زیبا و منطقی مطلب را موشکافی کرده اید. اگر بتوانید با الفبای فارسی بنویسید، خواندن آن آسانتر و سریعتر است.
    دیگر این که اگر بتوانید مقاله هایی در موارد گوناگون به ویژه حقوق پایمال شده بانوان در ایران، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، سیاسی و در موارد روشنگری و آگاهی بنویسید، به نام خودتان در سایت فضول محله پخش می کنیم. باسپاسی دیگر به شما، سهراب ارژنگ

  • مریم گرامی، با درود به شما، چه زیبا و منطقی مطلب را موشکافی کرده اید. اگر بتوانید با الفبای فارسی بنویسید، خواندن آن آسانتر و سریعتر است.
    دیگر این که اگر بتوانید مقاله هایی در موارد گوناگون به ویژه حقوق پایمال شده بانوان در ایران، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، سیاسی و در موارد روشنگری و آگاهی بنویسید، به نام خودتان در سایت فضول محله پخش می کنیم. باسپاسی دیگر به شما، سهراب ارژنگ

  • آیا تا به حال فکر کرده اید که مخالفین واقعی ر‍ژیم خونخوار و متاجوز و تحمیلی جمهوری اسلامی چقدر از آقایان کروبی و موسوی لطمه خوردند؟
    و می دانید این گرگ صفتان که دم از آزادی می زنند به وقت داشتن قدرت چه کردند؟
    فکر می کنم افرادی مانند خانواده ی من از زمان خود خمینی مخالف این نظام نگین بودند و از همان زمان مورد شکنجه قرار گرفته اند.
    شعار قلبی من مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر خونخوارانه قدیمی و جدیدش است.

  • آیا تا به حال فکر کرده اید که مخالفین واقعی ر‍ژیم خونخوار و متاجوز و تحمیلی جمهوری اسلامی چقدر از آقایان کروبی و موسوی لطمه خوردند؟
    و می دانید این گرگ صفتان که دم از آزادی می زنند به وقت داشتن قدرت چه کردند؟
    فکر می کنم افرادی مانند خانواده ی من از زمان خود خمینی مخالف این نظام نگین بودند و از همان زمان مورد شکنجه قرار گرفته اند.
    شعار قلبی من مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر خونخوارانه قدیمی و جدیدش است.

  • آیا تا به حال فکر کرده اید که مخالفین واقعی ر‍ژیم خونخوار و متاجوز و تحمیلی جمهوری اسلامی چقدر از آقایان کروبی و موسوی لطمه خوردند؟
    و می دانید این گرگ صفتان که دم از آزادی می زنند به وقت داشتن قدرت چه کردند؟
    فکر می کنم افرادی مانند خانواده ی من از زمان خود خمینی مخالف این نظام نگین بودند و از همان زمان مورد شکنجه قرار گرفته اند.
    شعار قلبی من مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر خونخوارانه قدیمی و جدیدش است.

  • آیا تا به حال فکر کرده اید که مخالفین واقعی ر‍ژیم خونخوار و متاجوز و تحمیلی جمهوری اسلامی چقدر از آقایان کروبی و موسوی لطمه خوردند؟
    و می دانید این گرگ صفتان که دم از آزادی می زنند به وقت داشتن قدرت چه کردند؟
    فکر می کنم افرادی مانند خانواده ی من از زمان خود خمینی مخالف این نظام نگین بودند و از همان زمان مورد شکنجه قرار گرفته اند.
    شعار قلبی من مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر خونخوارانه قدیمی و جدیدش است.

  • Maryam

    خودتونم بکشید ما به این خاطر امام و آقا را دوست داریم و برایشان جان میدهیم :

    امام :

    بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست حضرت مهدی خواهد داد …

    http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi

    • مریم گرامی، خرد و اندیشه ما را از مولا گری، کنیزی، بردگی، آقا داشتن، امام ته چاه داشتن آزاد می کند و به ما آزادی و درک و شعر می دهد. باور داشتن به این خرافات از بهره نبردن از عقل و خرد است.
      ادیان هم ساخته دست بشر و به دلیل نیازهای روحی و ناتونی جسمی و ندانستن علوم و دانش بوده است. در دنیای دانش و فن امروزی ثابت شده که همه این خرافات نادرست و از ناتوانی انسان های گذشته بوده است.

  • Maryam

    خودتونم بکشید ما به این خاطر امام و آقا را دوست داریم و برایشان جان میدهیم :

    امام :

    بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست حضرت مهدی خواهد داد …

    http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi

  • Maryam

    خودتونم بکشید ما به این خاطر امام و آقا را دوست داریم و برایشان جان میدهیم :

    امام :

    بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست حضرت مهدی خواهد داد …

    http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi

    • مریم گرامی، خرد و اندیشه ما را از مولا گری، کنیزی، بردگی، آقا داشتن، امام ته چاه داشتن آزاد می کند و به ما آزادی و درک و شعر می دهد. باور داشتن به این خرافات از بهره نبردن از عقل و خرد است.
      ادیان هم ساخته دست بشر و به دلیل نیازهای روحی و ناتونی جسمی و ندانستن علوم و دانش بوده است. در دنیای دانش و فن امروزی ثابت شده که همه این خرافات نادرست و از ناتوانی انسان های گذشته بوده است.

  • Maryam

    خودتونم بکشید ما به این خاطر امام و آقا را دوست داریم و برایشان جان میدهیم :

    امام :

    بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست حضرت مهدی خواهد داد …

    http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi

    • مریم گرامی، خرد و اندیشه ما را از مولا گری، کنیزی، بردگی، آقا داشتن، امام ته چاه داشتن آزاد می کند و به ما آزادی و درک و شعر می دهد. باور داشتن به این خرافات از بهره نبردن از عقل و خرد است.
      ادیان هم ساخته دست بشر و به دلیل نیازهای روحی و ناتونی جسمی و ندانستن علوم و دانش بوده است. در دنیای دانش و فن امروزی ثابت شده که همه این خرافات نادرست و از ناتوانی انسان های گذشته بوده است.

  • Stephan

    مینای عزیز،

    با تشکر از مطرح کردن بحث فوق، باید اجازه بخواهم که چند مطلب را به عنوانه انتقاد مطرح کنم.

    خواسته همه چیز‌های که شما مطرح کردید، هر چند خواسته بسیاری از ما می‌باشد، ولی‌ با واقعیت‌های جامعهی‌-ای ما همخوانی ندارد. امروز طبق اطلاعات من خواست جدای دین از سیاست خواست همگانی ‌ست، ولی‌ هنوز گروهی از جامعهی‌ ما که میتواند هزینه‌ای این جنبش مردمی را بالا ببرد مثل من و شما فکر نمیکند. و در نظر نگرفتن این گروه اشتباهی‌ بوده که بسیاری از افراد و گروه‌ها در ۳۰ سال گذشته مرتکب شدند و این راز موفقیت جمهوری اسلامی بوده.

    من بر این عقیده هستم چنانچه آقای موسوی و کروبی از خود این شجاعت رو نشان نمیداند، امروز بحث من و شما اینجا و در این فضا ممکن نمیبود. آقای موسوی با سیاستی که در تاریخ برای من فقط در زمان دکتر محمد مصدق نمونه‌ای آن را دیدم با تمام فشار‌ها حاضر به رهبری نشدند فقط به این دلیل که رهبری در دست مردم بماند. اینکه رنگ سبز نماد اسلام است، حرف بسیار اشتباهی‌ ‌ست که بالقوه امروزه مورد پسند جمهوری اسلامیست. رنگ سبز نشان اتحاد ماست.

    امروز جامعهی‌ ایران بر آقای موسوی و کروبی اتحاد نظر دارند. اینکه اصل ولایت فقیه دیگر در جامعهی‌‌ای ایران قابل قبول نیست را با شما همنظرم، ولی‌ در راه رسیدن به این مقصد با شما کاملا اختلاف نظر دارم. اعتماد کلمه‌ای ‌ست که بیشتر باید این روز‌ها مورد توجه قرار بگیرد. از نوشته‌های شما اینجور برداشت می‌کنم که شما نمیتوانید به آقای مساوی و آقای کروبی و راه حل آن‌ها اعتماد کنید. در همین راستا آقایانی را که شما اسم بردید به هیچ وجه نه‌ در گذشته و نه‌ در موقعیت کنونی‌ نتوانستند اعتماد ما مردم را جلب کنند. حالا باید راه حالی‌ پیدا کرد که شاید بتوانیم به هم اعتماد کنیم.

    با کامل احترام برای شما هموطن.

    ما در مسیر این جنبش می‌خواهیم به دمکرکی و عدالت برسیم، و ایران را برای تمامی‌ ایرانیان با هر عقیده، نژاد، مذهب وو قومی در کامل برابری و برادری می‌خواهیم.

  • Stephan

    مینای عزیز،

    با تشکر از مطرح کردن بحث فوق، باید اجازه بخواهم که چند مطلب را به عنوانه انتقاد مطرح کنم.

    خواسته همه چیز‌های که شما مطرح کردید، هر چند خواسته بسیاری از ما می‌باشد، ولی‌ با واقعیت‌های جامعهی‌-ای ما همخوانی ندارد. امروز طبق اطلاعات من خواست جدای دین از سیاست خواست همگانی ‌ست، ولی‌ هنوز گروهی از جامعهی‌ ما که میتواند هزینه‌ای این جنبش مردمی را بالا ببرد مثل من و شما فکر نمیکند. و در نظر نگرفتن این گروه اشتباهی‌ بوده که بسیاری از افراد و گروه‌ها در ۳۰ سال گذشته مرتکب شدند و این راز موفقیت جمهوری اسلامی بوده.

    من بر این عقیده هستم چنانچه آقای موسوی و کروبی از خود این شجاعت رو نشان نمیداند، امروز بحث من و شما اینجا و در این فضا ممکن نمیبود. آقای موسوی با سیاستی که در تاریخ برای من فقط در زمان دکتر محمد مصدق نمونه‌ای آن را دیدم با تمام فشار‌ها حاضر به رهبری نشدند فقط به این دلیل که رهبری در دست مردم بماند. اینکه رنگ سبز نماد اسلام است، حرف بسیار اشتباهی‌ ‌ست که بالقوه امروزه مورد پسند جمهوری اسلامیست. رنگ سبز نشان اتحاد ماست.

    امروز جامعهی‌ ایران بر آقای موسوی و کروبی اتحاد نظر دارند. اینکه اصل ولایت فقیه دیگر در جامعهی‌‌ای ایران قابل قبول نیست را با شما همنظرم، ولی‌ در راه رسیدن به این مقصد با شما کاملا اختلاف نظر دارم. اعتماد کلمه‌ای ‌ست که بیشتر باید این روز‌ها مورد توجه قرار بگیرد. از نوشته‌های شما اینجور برداشت می‌کنم که شما نمیتوانید به آقای مساوی و آقای کروبی و راه حل آن‌ها اعتماد کنید. در همین راستا آقایانی را که شما اسم بردید به هیچ وجه نه‌ در گذشته و نه‌ در موقعیت کنونی‌ نتوانستند اعتماد ما مردم را جلب کنند. حالا باید راه حالی‌ پیدا کرد که شاید بتوانیم به هم اعتماد کنیم.

    با کامل احترام برای شما هموطن.

    ما در مسیر این جنبش می‌خواهیم به دمکرکی و عدالت برسیم، و ایران را برای تمامی‌ ایرانیان با هر عقیده، نژاد، مذهب وو قومی در کامل برابری و برادری می‌خواهیم.

  • Stephan

    مینای عزیز،

    با تشکر از مطرح کردن بحث فوق، باید اجازه بخواهم که چند مطلب را به عنوانه انتقاد مطرح کنم.

    خواسته همه چیز‌های که شما مطرح کردید، هر چند خواسته بسیاری از ما می‌باشد، ولی‌ با واقعیت‌های جامعهی‌-ای ما همخوانی ندارد. امروز طبق اطلاعات من خواست جدای دین از سیاست خواست همگانی ‌ست، ولی‌ هنوز گروهی از جامعهی‌ ما که میتواند هزینه‌ای این جنبش مردمی را بالا ببرد مثل من و شما فکر نمیکند. و در نظر نگرفتن این گروه اشتباهی‌ بوده که بسیاری از افراد و گروه‌ها در ۳۰ سال گذشته مرتکب شدند و این راز موفقیت جمهوری اسلامی بوده.

    من بر این عقیده هستم چنانچه آقای موسوی و کروبی از خود این شجاعت رو نشان نمیداند، امروز بحث من و شما اینجا و در این فضا ممکن نمیبود. آقای موسوی با سیاستی که در تاریخ برای من فقط در زمان دکتر محمد مصدق نمونه‌ای آن را دیدم با تمام فشار‌ها حاضر به رهبری نشدند فقط به این دلیل که رهبری در دست مردم بماند. اینکه رنگ سبز نماد اسلام است، حرف بسیار اشتباهی‌ ‌ست که بالقوه امروزه مورد پسند جمهوری اسلامیست. رنگ سبز نشان اتحاد ماست.

    امروز جامعهی‌ ایران بر آقای موسوی و کروبی اتحاد نظر دارند. اینکه اصل ولایت فقیه دیگر در جامعهی‌‌ای ایران قابل قبول نیست را با شما همنظرم، ولی‌ در راه رسیدن به این مقصد با شما کاملا اختلاف نظر دارم. اعتماد کلمه‌ای ‌ست که بیشتر باید این روز‌ها مورد توجه قرار بگیرد. از نوشته‌های شما اینجور برداشت می‌کنم که شما نمیتوانید به آقای مساوی و آقای کروبی و راه حل آن‌ها اعتماد کنید. در همین راستا آقایانی را که شما اسم بردید به هیچ وجه نه‌ در گذشته و نه‌ در موقعیت کنونی‌ نتوانستند اعتماد ما مردم را جلب کنند. حالا باید راه حالی‌ پیدا کرد که شاید بتوانیم به هم اعتماد کنیم.

    با کامل احترام برای شما هموطن.

    ما در مسیر این جنبش می‌خواهیم به دمکرکی و عدالت برسیم، و ایران را برای تمامی‌ ایرانیان با هر عقیده، نژاد، مذهب وو قومی در کامل برابری و برادری می‌خواهیم.

  • Sabz

    چرا به همبستگی نمی رسیم ؟؟؟
    خوب که دقت می کنم می بینم که مردم گرسنه و بی سواد هستن
    و وقتی مردم یه کشور فکرشون فقط به سیر کردن شکمشون باشه مسلما چیز دیگه ای نمی تونه اونها رو توی خطر بندازه که گرسنه تر بشن
    متاسفانه آدمهای دور و بر ما با این وجود که از شرایط حاضر اصلا راضی نیستن اما چون نمی خوان همین یه لقمه نون رو هم از دست بدن سعی می کنن که مثل کبک رفتار کنن

  • Sabz

    چرا به همبستگی نمی رسیم ؟؟؟
    خوب که دقت می کنم می بینم که مردم گرسنه و بی سواد هستن
    و وقتی مردم یه کشور فکرشون فقط به سیر کردن شکمشون باشه مسلما چیز دیگه ای نمی تونه اونها رو توی خطر بندازه که گرسنه تر بشن
    متاسفانه آدمهای دور و بر ما با این وجود که از شرایط حاضر اصلا راضی نیستن اما چون نمی خوان همین یه لقمه نون رو هم از دست بدن سعی می کنن که مثل کبک رفتار کنن

  • Sabz

    چرا به همبستگی نمی رسیم ؟؟؟
    خوب که دقت می کنم می بینم که مردم گرسنه و بی سواد هستن
    و وقتی مردم یه کشور فکرشون فقط به سیر کردن شکمشون باشه مسلما چیز دیگه ای نمی تونه اونها رو توی خطر بندازه که گرسنه تر بشن
    متاسفانه آدمهای دور و بر ما با این وجود که از شرایط حاضر اصلا راضی نیستن اما چون نمی خوان همین یه لقمه نون رو هم از دست بدن سعی می کنن که مثل کبک رفتار کنن

  • irani ashegh iran

    شکل گیری شبکه های آلترناتیو، مهمترین نیازجنبش درلحظه کنونی است – تقی روزبه

    شکل گیری شبکه های آلترناتیو، مهمترین نیازجنبش درلحظه کنونی است

    تقی روزبه

    یکی ازبزرگترین درسهای انقلاب بهمن،افسون همه باهم بود.البته محتوای آن گردآوری توده وارمردم وادغام ومنفعل ساختن همه دگراندیشان ودگرباشان زیرچتروحول هژمونی یک گفتمان بود.گفتمانی که حاکمیت مذهب و روحانیت و وروایت آنها ازمبارزه ضداستبدادی –سلطنتی،حرف اول را می زد.درواقع هیچ خوره ای هم چون همه باهم بودن(همه درزیرچترمن) ذات دموکراتیک وبالنده یک جنبش واقعا توده ای را تهدید نمی کند.گفتمانی که با ایجاد کمترین تکان درجامعه فلاکت زده واستبدادی درصددحفظ بنیادهای فاسد وتبعیض آمیز آن است.
    بخاطرآوردن این آموزه بویژه درشرایطی که جنبش درفرایند رادیکالیزه شدن قرارگرفته است،اهمیت زیادی برای اجتناب از تکرار فاجعه شکست انقلاب بهمن، تجربه ای که دیگرکشورهای همسایه فاقد آنند،دارد. “همه باهم” حتی اگربتواند درشرایطی به سرنگونی استبداد حاکم منجرشود،که حتی این هم درصورت فرادستی اصلاح طلبان بدست آمدنی نیست،ازهمان فردای پیروزی پایه استبداد جدیدی را بنامی می نهد.

    فرایند رادیکالیزه شدن جنبش:
    رویکرد مثبت به ضرورت انقلاب برای درهم شکستن کلیت نظام حاکم، مطرح شدن شعارهای ساختارشکن وعلیه اصل ولایت فقیه ، تقویت پیوند آزادی ونان، وبالأخره گسترش اشکال رادیکال ترمبارزه وحرکات اعتراضی نشانه های محسوسی ازچنین روندی هستند که تحت تأثیرتحولات منطقه وسرنگونی دبکتاتورها شتاب بیشتری گرفته است.

    درپی برآمد انقلابی مردم درروزعاشورا،بخش اصلاح طلبان جنبش سبز،که بارهبری موسوی وکروبی شناخته می شوند،وازجانب حاکمیت که حاضربه مذاکره وبرسمیت شناختن آنها نبود وبویژه فشارازپائین که عملا ازمرزهای مجازمبارزه درچهارچوب نظام فراتررفته وشعارهای ساختارشکن معطوف به سرنگونی ونفی کلیت نظام را می دادند،دچارانفعال شدیدی شدند. ازاین رو برای تقویت موقعیت چانه زنی خود و مهمترازآن برای کنترل جنبش درحال رادیکالیزه شدن،تجدید سازماندهی خود را ،که زیرضرب هم قرارگرفته بود،دردستورکارخود قراردادند. ایجاد یک شورای مرکزی هدایت کننده که مدتها برسرعنوان حزب وجبهه یا جنبش ونظایران آن درمیانشان بگوومگوهم وجود داشت،تهیه یک منشوردربرگیرنده مطالبات اصلی آنها،ایجاد یک رسانه وایجاد تشکل ها وشبکه های توده ای وانتقال بخشی ازرهبری وکادرهای خود به خارج کشورازعناصراصلی تجدید سازماندهی نوین بود.
    انتشارمنشوراول که توسط موسوی ودستیارانش-بدون مشارکت عمومی- تهیه شد،گام اول بود که پس ازحک واصلاحات جزئی وباحفظ همان محتوا با امضای موسوی وکروبی اکنون انتشارمجدد پیداکرده است. هدف عمده برگزاری انتخابات آزاد دردرون نظام واجرای بی تنازل قانون اساسی وباصطلاح همه مواد آن است.بنابراین کلیت نظام ولایت فقیه وتداوم حکومت مذهبی وسرکوب آزادی ها هم چنان برقراراست ودعوا صرفا برسرقرائتی ازقانون اساسی وچرخش قدرت درمیان حامیان آن است(دعوا برسرلحاف ملا).
    باین ترتیب اصل سرنگونی استبدادمذهبی وهم چنین مطالباتی هم چون درهم شکستن سیاست لغو یارانه ها وسایروجوه سیاست های نئولیبرالیستی ولغواعدام وجدائی دین ازدولت وآزادی های بی قید وشرط سیاسی وبرابری جنسیتی وملی و… بطورکلی برقراری برابری اجتماعی-اقتصادی،به عنوان مطالبات عمده جنبش هم چنان دربیرون ازاین منشورودرمتن جامعه بی پاسخ می ماند.بدیهی است که وظیفه پیش بردآنها بردوش نیروهای اجتماعی دیگری قراردارد.

    فراافکنی!
    با این همه منشورسبزکه درعین حال بیانگرگفتمان یک رویکرد-مبارزه اصلاحی درون سیستمی است- تلاش دارد که با فراافکنی خود را بیانگرمطالبات عمومی معرفی کند و درعمل نیزبا سوارشدن برموج جنبش سرنگون طلبانه وباماهیت فرارونده، آن را تحت کنترل خود گرفته وبه سوی همان جاده خاکی مورد نظر،ودرخدمت چانه زنی های خود برای تقسیم قدرت، براند
    دراین رابطه قراردادن منشوردرجایگاه واقعی خود،یعنی به منزله گفتمان یک جریان اصلاح طلبانه ومعترض به این یا آن سیاست حاکمیت، ازطریق نقدوسیع آن وایجاد صف مستقل گفتمان رادیکال(یعنی ازطریق یک اقدام مثبت –دیالوگ باتوده ها وسازمان یابی- ونه پرخاشجوئی های بی حاصل) برای کانونی کردن مبارزه ضداستبدادی-مطالباتی فرارونده مهمترین وظیفه لحظه کنونی را تشکیل میدهد.

    موج سواری!
    موج سواری برروی جنبشی با محتوا وجهت گیری رادیکال، اکنون مهمترین تلاش اصلاح طلبان را تشکیل می دهد.البته هستند نیروها و رویکردهای دیگری درصفوف بورژوازی ویا حتی درصفوف اپوزیسیون خارج ازکشوروبرخا بایدک کشیدن عنوان چپ(رفرمیستی)، که آنها نیزباتوسل به تاکتیک موج سواری وابرازهمسوئی وهمبستگی با اصلاح طلبان وگذاشتن نیرووتوان خوددرخدمت تبلیغ مشی آنها وفراخوان های آنها ودادن اطلاعیه های حمایتی ازآنها، به نوبه خود مشغول موج سواری دراین آشفته بازارسیاست هستند.نمونه سازگاراها وشماری دیگرازاین جماعت تجسم بارزاین نوع از موج سواران هستند با این سودا که روزی نوبت خودشان وگفتمان خودش فرابرسد. هم چنان که رفرمیست های مدعی چپ وموارد مشابه آن نیزمشغول موج سواری برهمین بستروباهمین سوداها هستند.
    اما نیروهای واقعا معطوف به ریشه ها ومدافعان آزادی وبرابری اجتماعی که مطالبات واقعی وپرنسیب های خویش را فدای موج سواری وسودای دست یابی به قدرت نمی کنند،بجای موج سواری باید تمامی نیرووتلاش خود را برای شکل گیری این صف مستقل که ازقضا دارای زمنیه های مناسب اجتماعی برای گسترش هستند، متمرکزکنند.آن پایگاه اجتماعی که بجای سواری دادن به دیگران دریک جامعه استبداد خیزوصغیرپرور، آنقدرخویشتن را بالغ وصاحب صلاحیت و توانانی می دانند که زمام کنترل واداره جامعه وهرآنچه را که خود خالق ومولد آنهاهستند،بدست گیرند

    ضرورت شکل گیری شبکه های آلترناتیو
    اگراین واقعیت داردکه ضربان قلب جنبش،درتفاوت با ضربان اصلاح طلبان، به نوع دیگری می زند وکارگران وزنان وجوانان ودانشجویان ومزدوحقوق بگیران درصحنه خیابان ها،کارخانه ها وادارات ودانشگاه ها ومدارس وخانه ها و… عمدتا درگیریک مبارزه ضداستبدادی ازنوع دیگر و با مطالبات دیگری هستند ،واگرعموما برخلاف شعارها وتلاش های اصلاح طلبان شعارهای ساختارشکنانه می دهند، پس چرا نباید سریعا سازوکارهای مناسب خود را به وجود بیاورند؟ اگرمثلا جوانان مصرجنبش ۶ آپریل را به وجود آوردندو قادر به دادن فراخوانهای اعتراضات وتجمعات ضداستبدادی با استفاده ازشبکه های مجازی و شبکه های واقعی شدند وسرانجام هم مبارک را سرنگون کردند،چرا جوانان وجنبش ما باوجود سابقه وتجربه بیشترنتواند فراخوان دهندگان و شبکه های مستقل خود را برای پیشبردمبارزه هم اکنون جاری خود بوجود آورند؟ .بی شک بلوغ جنبش درگرو عبوربه این مرحله است.بنابراین اکنون ایجاد شبکه ها وحلقات مستقل برای جمع بندی پیشنهادات و تنظیم فراخوان های جوشیده ازمتن خود جنبش توسط جوانان وفعالین حاضروآگاه درجنبش ،توسط نیروهائی که نبض واقعی انقلاب درآنها می تپد،اهمیت مبرم دارد وگامی است تعیین کننده برای حضورمستقل وبرطرف کردن شکاف عمده موجود درجنبش(بین ماهیت جنبش ومدعیان رهبری آن)،برای ایجاد یگانگی وهم آهنگی بین رهبری وخود جنبش است:خودرهبری. اکنون هم شکاف فوق به عنوان مهمترین معضل جنبش، وهم شکل دادن به شبکه های آلترناتیوبه عنوان ضرورتی حیاتی پاسخ به این معضل، نیازلحظه حاضر برای تداوم وگسترش دامنه کمی وکیفی جنبش و روند انقلابی است.بدیهی است که درهمین رابطه تلاش برای دسته بندی ولیست کردن مطالبات اصلی(منشورمطالبات پایه ای هم اکنون موجود جنبش)،ایجاد کانون های هم آهنگ کننده وفراخوان دهنده درپیوند با شبکه های واقعی ومجازی، وتقویت رسانه های مستقل این گفتمان وبهره گیری حداکثر ازامکانات داخل وخارج برای پیشبرداین هدف، ضرورتی درنگ ناپذیراست. وگرنه حتم بداریم که خطربه بادرفتن پتانسیل آزاد شده ویا درشرف آزادشدن جنبش توسط رویکردهائی باافق های محدود وتنگ که بدنبال اهداف دیگری هستند، جدی است. چنانکه ازهم اکنون شاهد نمونه هائی ازآن نظیرصرف این شوروشوق به وجود آمده پیرامون بزرگداشت برگزاری روزتولد ویا شعارزنده باد این یا آن رهبروساختن اگرنه خمینی ها که باصطلاح “ماندلاهای جدید” ( درواقع درجهت رهبرسازی) ودادن شعارمعطوف به چهارچوب نظام ومرمت آن بجای شعارهای ساختارشکن وفرارونده وبطورکلی تقلیل دادن وتجزیه کردن مطالبات انقلابی واساسی وراهبردی انقلاب مردم به مطالبات خردهستیم.درهرحال ایجاد شبکه های آلترناتیومبرم ترین مساله کنونی است، شبکه هائی که بستر وعناصرمهم واصلی آن فراهم شده است و تأخیردرشکل یابی وبلوربندی آنها موجب خلأی می شود که توسط جریانات اصلاح طلب وسایرموج سواران پرمی می گردد.مردم باید خلأی را که توسط مبارزات خودآنان بوجودمی آید بلافاصله ازطریق اقدام های مستقل وارگانها وسازمانی جوشیده ازمتن خود پرکنند.

    بهرحال فعال شدن رویکرد اصلاح طلبانه ودرون سیستمی ویا حتی برون سیستمی صرفا معطوف به تغییرچهره ها ونه ریشه های نظام، درشرایطی که جنبش مردم به دیواره های نظام و مرزهای خروج ازآن رسیده است وتحولات شگرف و انقلابی منطقه هم براین رویکرد تأثیرمثبت وشتابنده می گذارد، معنائی جز عروج گفتمان نابهنگامی که زمانش سپری شده،ازطریق موج سواری برروی یک جنبش عمیقا ساختارشکن،جهت کسب هژمونی وهدایت آن به سوی باتلاق نیست.مقابله با آن نیزجزازطریق سازمان یابی مستقلانه پایگاه اجتماعی اکثریت بزرگ به گردمطالبات پایه ای خویش وبکارگیری اشکال متنوع و مکمل مبارزاتی نیست.نقد وآگاهی بخشی نسبت به آکسیونیسم آنها پیرامون مطالبات خرد برای تسخیر وانحراف اذهان توده ها وجوانان ازمطالبات کلان ونبردهای اساسی علیه نظام حاکم،ازدیگرشروط لازم برای پرکردن شکاف موجود بین پایگاه اجتماعی این اکثریت عظیم وگفتمان وسازمان یابی وحضور باسیمای مستقل و متعلق به خود است.
    ۲۰۱۱-۰۲-۲۷ ۰۸-۱۲-۸۹ تقی روزبه
    http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

  • irani ashegh iran

    شکل گیری شبکه های آلترناتیو، مهمترین نیازجنبش درلحظه کنونی است – تقی روزبه

    شکل گیری شبکه های آلترناتیو، مهمترین نیازجنبش درلحظه کنونی است

    تقی روزبه

    یکی ازبزرگترین درسهای انقلاب بهمن،افسون همه باهم بود.البته محتوای آن گردآوری توده وارمردم وادغام ومنفعل ساختن همه دگراندیشان ودگرباشان زیرچتروحول هژمونی یک گفتمان بود.گفتمانی که حاکمیت مذهب و روحانیت و وروایت آنها ازمبارزه ضداستبدادی –سلطنتی،حرف اول را می زد.درواقع هیچ خوره ای هم چون همه باهم بودن(همه درزیرچترمن) ذات دموکراتیک وبالنده یک جنبش واقعا توده ای را تهدید نمی کند.گفتمانی که با ایجاد کمترین تکان درجامعه فلاکت زده واستبدادی درصددحفظ بنیادهای فاسد وتبعیض آمیز آن است.
    بخاطرآوردن این آموزه بویژه درشرایطی که جنبش درفرایند رادیکالیزه شدن قرارگرفته است،اهمیت زیادی برای اجتناب از تکرار فاجعه شکست انقلاب بهمن، تجربه ای که دیگرکشورهای همسایه فاقد آنند،دارد. “همه باهم” حتی اگربتواند درشرایطی به سرنگونی استبداد حاکم منجرشود،که حتی این هم درصورت فرادستی اصلاح طلبان بدست آمدنی نیست،ازهمان فردای پیروزی پایه استبداد جدیدی را بنامی می نهد.

    فرایند رادیکالیزه شدن جنبش:
    رویکرد مثبت به ضرورت انقلاب برای درهم شکستن کلیت نظام حاکم، مطرح شدن شعارهای ساختارشکن وعلیه اصل ولایت فقیه ، تقویت پیوند آزادی ونان، وبالأخره گسترش اشکال رادیکال ترمبارزه وحرکات اعتراضی نشانه های محسوسی ازچنین روندی هستند که تحت تأثیرتحولات منطقه وسرنگونی دبکتاتورها شتاب بیشتری گرفته است.

    درپی برآمد انقلابی مردم درروزعاشورا،بخش اصلاح طلبان جنبش سبز،که بارهبری موسوی وکروبی شناخته می شوند،وازجانب حاکمیت که حاضربه مذاکره وبرسمیت شناختن آنها نبود وبویژه فشارازپائین که عملا ازمرزهای مجازمبارزه درچهارچوب نظام فراتررفته وشعارهای ساختارشکن معطوف به سرنگونی ونفی کلیت نظام را می دادند،دچارانفعال شدیدی شدند. ازاین رو برای تقویت موقعیت چانه زنی خود و مهمترازآن برای کنترل جنبش درحال رادیکالیزه شدن،تجدید سازماندهی خود را ،که زیرضرب هم قرارگرفته بود،دردستورکارخود قراردادند. ایجاد یک شورای مرکزی هدایت کننده که مدتها برسرعنوان حزب وجبهه یا جنبش ونظایران آن درمیانشان بگوومگوهم وجود داشت،تهیه یک منشوردربرگیرنده مطالبات اصلی آنها،ایجاد یک رسانه وایجاد تشکل ها وشبکه های توده ای وانتقال بخشی ازرهبری وکادرهای خود به خارج کشورازعناصراصلی تجدید سازماندهی نوین بود.
    انتشارمنشوراول که توسط موسوی ودستیارانش-بدون مشارکت عمومی- تهیه شد،گام اول بود که پس ازحک واصلاحات جزئی وباحفظ همان محتوا با امضای موسوی وکروبی اکنون انتشارمجدد پیداکرده است. هدف عمده برگزاری انتخابات آزاد دردرون نظام واجرای بی تنازل قانون اساسی وباصطلاح همه مواد آن است.بنابراین کلیت نظام ولایت فقیه وتداوم حکومت مذهبی وسرکوب آزادی ها هم چنان برقراراست ودعوا صرفا برسرقرائتی ازقانون اساسی وچرخش قدرت درمیان حامیان آن است(دعوا برسرلحاف ملا).
    باین ترتیب اصل سرنگونی استبدادمذهبی وهم چنین مطالباتی هم چون درهم شکستن سیاست لغو یارانه ها وسایروجوه سیاست های نئولیبرالیستی ولغواعدام وجدائی دین ازدولت وآزادی های بی قید وشرط سیاسی وبرابری جنسیتی وملی و… بطورکلی برقراری برابری اجتماعی-اقتصادی،به عنوان مطالبات عمده جنبش هم چنان دربیرون ازاین منشورودرمتن جامعه بی پاسخ می ماند.بدیهی است که وظیفه پیش بردآنها بردوش نیروهای اجتماعی دیگری قراردارد.

    فراافکنی!
    با این همه منشورسبزکه درعین حال بیانگرگفتمان یک رویکرد-مبارزه اصلاحی درون سیستمی است- تلاش دارد که با فراافکنی خود را بیانگرمطالبات عمومی معرفی کند و درعمل نیزبا سوارشدن برموج جنبش سرنگون طلبانه وباماهیت فرارونده، آن را تحت کنترل خود گرفته وبه سوی همان جاده خاکی مورد نظر،ودرخدمت چانه زنی های خود برای تقسیم قدرت، براند
    دراین رابطه قراردادن منشوردرجایگاه واقعی خود،یعنی به منزله گفتمان یک جریان اصلاح طلبانه ومعترض به این یا آن سیاست حاکمیت، ازطریق نقدوسیع آن وایجاد صف مستقل گفتمان رادیکال(یعنی ازطریق یک اقدام مثبت –دیالوگ باتوده ها وسازمان یابی- ونه پرخاشجوئی های بی حاصل) برای کانونی کردن مبارزه ضداستبدادی-مطالباتی فرارونده مهمترین وظیفه لحظه کنونی را تشکیل میدهد.

    موج سواری!
    موج سواری برروی جنبشی با محتوا وجهت گیری رادیکال، اکنون مهمترین تلاش اصلاح طلبان را تشکیل می دهد.البته هستند نیروها و رویکردهای دیگری درصفوف بورژوازی ویا حتی درصفوف اپوزیسیون خارج ازکشوروبرخا بایدک کشیدن عنوان چپ(رفرمیستی)، که آنها نیزباتوسل به تاکتیک موج سواری وابرازهمسوئی وهمبستگی با اصلاح طلبان وگذاشتن نیرووتوان خوددرخدمت تبلیغ مشی آنها وفراخوان های آنها ودادن اطلاعیه های حمایتی ازآنها، به نوبه خود مشغول موج سواری دراین آشفته بازارسیاست هستند.نمونه سازگاراها وشماری دیگرازاین جماعت تجسم بارزاین نوع از موج سواران هستند با این سودا که روزی نوبت خودشان وگفتمان خودش فرابرسد. هم چنان که رفرمیست های مدعی چپ وموارد مشابه آن نیزمشغول موج سواری برهمین بستروباهمین سوداها هستند.
    اما نیروهای واقعا معطوف به ریشه ها ومدافعان آزادی وبرابری اجتماعی که مطالبات واقعی وپرنسیب های خویش را فدای موج سواری وسودای دست یابی به قدرت نمی کنند،بجای موج سواری باید تمامی نیرووتلاش خود را برای شکل گیری این صف مستقل که ازقضا دارای زمنیه های مناسب اجتماعی برای گسترش هستند، متمرکزکنند.آن پایگاه اجتماعی که بجای سواری دادن به دیگران دریک جامعه استبداد خیزوصغیرپرور، آنقدرخویشتن را بالغ وصاحب صلاحیت و توانانی می دانند که زمام کنترل واداره جامعه وهرآنچه را که خود خالق ومولد آنهاهستند،بدست گیرند

    ضرورت شکل گیری شبکه های آلترناتیو
    اگراین واقعیت داردکه ضربان قلب جنبش،درتفاوت با ضربان اصلاح طلبان، به نوع دیگری می زند وکارگران وزنان وجوانان ودانشجویان ومزدوحقوق بگیران درصحنه خیابان ها،کارخانه ها وادارات ودانشگاه ها ومدارس وخانه ها و… عمدتا درگیریک مبارزه ضداستبدادی ازنوع دیگر و با مطالبات دیگری هستند ،واگرعموما برخلاف شعارها وتلاش های اصلاح طلبان شعارهای ساختارشکنانه می دهند، پس چرا نباید سریعا سازوکارهای مناسب خود را به وجود بیاورند؟ اگرمثلا جوانان مصرجنبش ۶ آپریل را به وجود آوردندو قادر به دادن فراخوانهای اعتراضات وتجمعات ضداستبدادی با استفاده ازشبکه های مجازی و شبکه های واقعی شدند وسرانجام هم مبارک را سرنگون کردند،چرا جوانان وجنبش ما باوجود سابقه وتجربه بیشترنتواند فراخوان دهندگان و شبکه های مستقل خود را برای پیشبردمبارزه هم اکنون جاری خود بوجود آورند؟ .بی شک بلوغ جنبش درگرو عبوربه این مرحله است.بنابراین اکنون ایجاد شبکه ها وحلقات مستقل برای جمع بندی پیشنهادات و تنظیم فراخوان های جوشیده ازمتن خود جنبش توسط جوانان وفعالین حاضروآگاه درجنبش ،توسط نیروهائی که نبض واقعی انقلاب درآنها می تپد،اهمیت مبرم دارد وگامی است تعیین کننده برای حضورمستقل وبرطرف کردن شکاف عمده موجود درجنبش(بین ماهیت جنبش ومدعیان رهبری آن)،برای ایجاد یگانگی وهم آهنگی بین رهبری وخود جنبش است:خودرهبری. اکنون هم شکاف فوق به عنوان مهمترین معضل جنبش، وهم شکل دادن به شبکه های آلترناتیوبه عنوان ضرورتی حیاتی پاسخ به این معضل، نیازلحظه حاضر برای تداوم وگسترش دامنه کمی وکیفی جنبش و روند انقلابی است.بدیهی است که درهمین رابطه تلاش برای دسته بندی ولیست کردن مطالبات اصلی(منشورمطالبات پایه ای هم اکنون موجود جنبش)،ایجاد کانون های هم آهنگ کننده وفراخوان دهنده درپیوند با شبکه های واقعی ومجازی، وتقویت رسانه های مستقل این گفتمان وبهره گیری حداکثر ازامکانات داخل وخارج برای پیشبرداین هدف، ضرورتی درنگ ناپذیراست. وگرنه حتم بداریم که خطربه بادرفتن پتانسیل آزاد شده ویا درشرف آزادشدن جنبش توسط رویکردهائی باافق های محدود وتنگ که بدنبال اهداف دیگری هستند، جدی است. چنانکه ازهم اکنون شاهد نمونه هائی ازآن نظیرصرف این شوروشوق به وجود آمده پیرامون بزرگداشت برگزاری روزتولد ویا شعارزنده باد این یا آن رهبروساختن اگرنه خمینی ها که باصطلاح “ماندلاهای جدید” ( درواقع درجهت رهبرسازی) ودادن شعارمعطوف به چهارچوب نظام ومرمت آن بجای شعارهای ساختارشکن وفرارونده وبطورکلی تقلیل دادن وتجزیه کردن مطالبات انقلابی واساسی وراهبردی انقلاب مردم به مطالبات خردهستیم.درهرحال ایجاد شبکه های آلترناتیومبرم ترین مساله کنونی است، شبکه هائی که بستر وعناصرمهم واصلی آن فراهم شده است و تأخیردرشکل یابی وبلوربندی آنها موجب خلأی می شود که توسط جریانات اصلاح طلب وسایرموج سواران پرمی می گردد.مردم باید خلأی را که توسط مبارزات خودآنان بوجودمی آید بلافاصله ازطریق اقدام های مستقل وارگانها وسازمانی جوشیده ازمتن خود پرکنند.

    بهرحال فعال شدن رویکرد اصلاح طلبانه ودرون سیستمی ویا حتی برون سیستمی صرفا معطوف به تغییرچهره ها ونه ریشه های نظام، درشرایطی که جنبش مردم به دیواره های نظام و مرزهای خروج ازآن رسیده است وتحولات شگرف و انقلابی منطقه هم براین رویکرد تأثیرمثبت وشتابنده می گذارد، معنائی جز عروج گفتمان نابهنگامی که زمانش سپری شده،ازطریق موج سواری برروی یک جنبش عمیقا ساختارشکن،جهت کسب هژمونی وهدایت آن به سوی باتلاق نیست.مقابله با آن نیزجزازطریق سازمان یابی مستقلانه پایگاه اجتماعی اکثریت بزرگ به گردمطالبات پایه ای خویش وبکارگیری اشکال متنوع و مکمل مبارزاتی نیست.نقد وآگاهی بخشی نسبت به آکسیونیسم آنها پیرامون مطالبات خرد برای تسخیر وانحراف اذهان توده ها وجوانان ازمطالبات کلان ونبردهای اساسی علیه نظام حاکم،ازدیگرشروط لازم برای پرکردن شکاف موجود بین پایگاه اجتماعی این اکثریت عظیم وگفتمان وسازمان یابی وحضور باسیمای مستقل و متعلق به خود است.
    ۲۰۱۱-۰۲-۲۷ ۰۸-۱۲-۸۹ تقی روزبه
    http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

  • irani ashegh iran

    شکل گیری شبکه های آلترناتیو، مهمترین نیازجنبش درلحظه کنونی است – تقی روزبه

    شکل گیری شبکه های آلترناتیو، مهمترین نیازجنبش درلحظه کنونی است

    تقی روزبه

    یکی ازبزرگترین درسهای انقلاب بهمن،افسون همه باهم بود.البته محتوای آن گردآوری توده وارمردم وادغام ومنفعل ساختن همه دگراندیشان ودگرباشان زیرچتروحول هژمونی یک گفتمان بود.گفتمانی که حاکمیت مذهب و روحانیت و وروایت آنها ازمبارزه ضداستبدادی –سلطنتی،حرف اول را می زد.درواقع هیچ خوره ای هم چون همه باهم بودن(همه درزیرچترمن) ذات دموکراتیک وبالنده یک جنبش واقعا توده ای را تهدید نمی کند.گفتمانی که با ایجاد کمترین تکان درجامعه فلاکت زده واستبدادی درصددحفظ بنیادهای فاسد وتبعیض آمیز آن است.
    بخاطرآوردن این آموزه بویژه درشرایطی که جنبش درفرایند رادیکالیزه شدن قرارگرفته است،اهمیت زیادی برای اجتناب از تکرار فاجعه شکست انقلاب بهمن، تجربه ای که دیگرکشورهای همسایه فاقد آنند،دارد. “همه باهم” حتی اگربتواند درشرایطی به سرنگونی استبداد حاکم منجرشود،که حتی این هم درصورت فرادستی اصلاح طلبان بدست آمدنی نیست،ازهمان فردای پیروزی پایه استبداد جدیدی را بنامی می نهد.

    فرایند رادیکالیزه شدن جنبش:
    رویکرد مثبت به ضرورت انقلاب برای درهم شکستن کلیت نظام حاکم، مطرح شدن شعارهای ساختارشکن وعلیه اصل ولایت فقیه ، تقویت پیوند آزادی ونان، وبالأخره گسترش اشکال رادیکال ترمبارزه وحرکات اعتراضی نشانه های محسوسی ازچنین روندی هستند که تحت تأثیرتحولات منطقه وسرنگونی دبکتاتورها شتاب بیشتری گرفته است.

    درپی برآمد انقلابی مردم درروزعاشورا،بخش اصلاح طلبان جنبش سبز،که بارهبری موسوی وکروبی شناخته می شوند،وازجانب حاکمیت که حاضربه مذاکره وبرسمیت شناختن آنها نبود وبویژه فشارازپائین که عملا ازمرزهای مجازمبارزه درچهارچوب نظام فراتررفته وشعارهای ساختارشکن معطوف به سرنگونی ونفی کلیت نظام را می دادند،دچارانفعال شدیدی شدند. ازاین رو برای تقویت موقعیت چانه زنی خود و مهمترازآن برای کنترل جنبش درحال رادیکالیزه شدن،تجدید سازماندهی خود را ،که زیرضرب هم قرارگرفته بود،دردستورکارخود قراردادند. ایجاد یک شورای مرکزی هدایت کننده که مدتها برسرعنوان حزب وجبهه یا جنبش ونظایران آن درمیانشان بگوومگوهم وجود داشت،تهیه یک منشوردربرگیرنده مطالبات اصلی آنها،ایجاد یک رسانه وایجاد تشکل ها وشبکه های توده ای وانتقال بخشی ازرهبری وکادرهای خود به خارج کشورازعناصراصلی تجدید سازماندهی نوین بود.
    انتشارمنشوراول که توسط موسوی ودستیارانش-بدون مشارکت عمومی- تهیه شد،گام اول بود که پس ازحک واصلاحات جزئی وباحفظ همان محتوا با امضای موسوی وکروبی اکنون انتشارمجدد پیداکرده است. هدف عمده برگزاری انتخابات آزاد دردرون نظام واجرای بی تنازل قانون اساسی وباصطلاح همه مواد آن است.بنابراین کلیت نظام ولایت فقیه وتداوم حکومت مذهبی وسرکوب آزادی ها هم چنان برقراراست ودعوا صرفا برسرقرائتی ازقانون اساسی وچرخش قدرت درمیان حامیان آن است(دعوا برسرلحاف ملا).
    باین ترتیب اصل سرنگونی استبدادمذهبی وهم چنین مطالباتی هم چون درهم شکستن سیاست لغو یارانه ها وسایروجوه سیاست های نئولیبرالیستی ولغواعدام وجدائی دین ازدولت وآزادی های بی قید وشرط سیاسی وبرابری جنسیتی وملی و… بطورکلی برقراری برابری اجتماعی-اقتصادی،به عنوان مطالبات عمده جنبش هم چنان دربیرون ازاین منشورودرمتن جامعه بی پاسخ می ماند.بدیهی است که وظیفه پیش بردآنها بردوش نیروهای اجتماعی دیگری قراردارد.

    فراافکنی!
    با این همه منشورسبزکه درعین حال بیانگرگفتمان یک رویکرد-مبارزه اصلاحی درون سیستمی است- تلاش دارد که با فراافکنی خود را بیانگرمطالبات عمومی معرفی کند و درعمل نیزبا سوارشدن برموج جنبش سرنگون طلبانه وباماهیت فرارونده، آن را تحت کنترل خود گرفته وبه سوی همان جاده خاکی مورد نظر،ودرخدمت چانه زنی های خود برای تقسیم قدرت، براند
    دراین رابطه قراردادن منشوردرجایگاه واقعی خود،یعنی به منزله گفتمان یک جریان اصلاح طلبانه ومعترض به این یا آن سیاست حاکمیت، ازطریق نقدوسیع آن وایجاد صف مستقل گفتمان رادیکال(یعنی ازطریق یک اقدام مثبت –دیالوگ باتوده ها وسازمان یابی- ونه پرخاشجوئی های بی حاصل) برای کانونی کردن مبارزه ضداستبدادی-مطالباتی فرارونده مهمترین وظیفه لحظه کنونی را تشکیل میدهد.

    موج سواری!
    موج سواری برروی جنبشی با محتوا وجهت گیری رادیکال، اکنون مهمترین تلاش اصلاح طلبان را تشکیل می دهد.البته هستند نیروها و رویکردهای دیگری درصفوف بورژوازی ویا حتی درصفوف اپوزیسیون خارج ازکشوروبرخا بایدک کشیدن عنوان چپ(رفرمیستی)، که آنها نیزباتوسل به تاکتیک موج سواری وابرازهمسوئی وهمبستگی با اصلاح طلبان وگذاشتن نیرووتوان خوددرخدمت تبلیغ مشی آنها وفراخوان های آنها ودادن اطلاعیه های حمایتی ازآنها، به نوبه خود مشغول موج سواری دراین آشفته بازارسیاست هستند.نمونه سازگاراها وشماری دیگرازاین جماعت تجسم بارزاین نوع از موج سواران هستند با این سودا که روزی نوبت خودشان وگفتمان خودش فرابرسد. هم چنان که رفرمیست های مدعی چپ وموارد مشابه آن نیزمشغول موج سواری برهمین بستروباهمین سوداها هستند.
    اما نیروهای واقعا معطوف به ریشه ها ومدافعان آزادی وبرابری اجتماعی که مطالبات واقعی وپرنسیب های خویش را فدای موج سواری وسودای دست یابی به قدرت نمی کنند،بجای موج سواری باید تمامی نیرووتلاش خود را برای شکل گیری این صف مستقل که ازقضا دارای زمنیه های مناسب اجتماعی برای گسترش هستند، متمرکزکنند.آن پایگاه اجتماعی که بجای سواری دادن به دیگران دریک جامعه استبداد خیزوصغیرپرور، آنقدرخویشتن را بالغ وصاحب صلاحیت و توانانی می دانند که زمام کنترل واداره جامعه وهرآنچه را که خود خالق ومولد آنهاهستند،بدست گیرند

    ضرورت شکل گیری شبکه های آلترناتیو
    اگراین واقعیت داردکه ضربان قلب جنبش،درتفاوت با ضربان اصلاح طلبان، به نوع دیگری می زند وکارگران وزنان وجوانان ودانشجویان ومزدوحقوق بگیران درصحنه خیابان ها،کارخانه ها وادارات ودانشگاه ها ومدارس وخانه ها و… عمدتا درگیریک مبارزه ضداستبدادی ازنوع دیگر و با مطالبات دیگری هستند ،واگرعموما برخلاف شعارها وتلاش های اصلاح طلبان شعارهای ساختارشکنانه می دهند، پس چرا نباید سریعا سازوکارهای مناسب خود را به وجود بیاورند؟ اگرمثلا جوانان مصرجنبش ۶ آپریل را به وجود آوردندو قادر به دادن فراخوانهای اعتراضات وتجمعات ضداستبدادی با استفاده ازشبکه های مجازی و شبکه های واقعی شدند وسرانجام هم مبارک را سرنگون کردند،چرا جوانان وجنبش ما باوجود سابقه وتجربه بیشترنتواند فراخوان دهندگان و شبکه های مستقل خود را برای پیشبردمبارزه هم اکنون جاری خود بوجود آورند؟ .بی شک بلوغ جنبش درگرو عبوربه این مرحله است.بنابراین اکنون ایجاد شبکه ها وحلقات مستقل برای جمع بندی پیشنهادات و تنظیم فراخوان های جوشیده ازمتن خود جنبش توسط جوانان وفعالین حاضروآگاه درجنبش ،توسط نیروهائی که نبض واقعی انقلاب درآنها می تپد،اهمیت مبرم دارد وگامی است تعیین کننده برای حضورمستقل وبرطرف کردن شکاف عمده موجود درجنبش(بین ماهیت جنبش ومدعیان رهبری آن)،برای ایجاد یگانگی وهم آهنگی بین رهبری وخود جنبش است:خودرهبری. اکنون هم شکاف فوق به عنوان مهمترین معضل جنبش، وهم شکل دادن به شبکه های آلترناتیوبه عنوان ضرورتی حیاتی پاسخ به این معضل، نیازلحظه حاضر برای تداوم وگسترش دامنه کمی وکیفی جنبش و روند انقلابی است.بدیهی است که درهمین رابطه تلاش برای دسته بندی ولیست کردن مطالبات اصلی(منشورمطالبات پایه ای هم اکنون موجود جنبش)،ایجاد کانون های هم آهنگ کننده وفراخوان دهنده درپیوند با شبکه های واقعی ومجازی، وتقویت رسانه های مستقل این گفتمان وبهره گیری حداکثر ازامکانات داخل وخارج برای پیشبرداین هدف، ضرورتی درنگ ناپذیراست. وگرنه حتم بداریم که خطربه بادرفتن پتانسیل آزاد شده ویا درشرف آزادشدن جنبش توسط رویکردهائی باافق های محدود وتنگ که بدنبال اهداف دیگری هستند، جدی است. چنانکه ازهم اکنون شاهد نمونه هائی ازآن نظیرصرف این شوروشوق به وجود آمده پیرامون بزرگداشت برگزاری روزتولد ویا شعارزنده باد این یا آن رهبروساختن اگرنه خمینی ها که باصطلاح “ماندلاهای جدید” ( درواقع درجهت رهبرسازی) ودادن شعارمعطوف به چهارچوب نظام ومرمت آن بجای شعارهای ساختارشکن وفرارونده وبطورکلی تقلیل دادن وتجزیه کردن مطالبات انقلابی واساسی وراهبردی انقلاب مردم به مطالبات خردهستیم.درهرحال ایجاد شبکه های آلترناتیومبرم ترین مساله کنونی است، شبکه هائی که بستر وعناصرمهم واصلی آن فراهم شده است و تأخیردرشکل یابی وبلوربندی آنها موجب خلأی می شود که توسط جریانات اصلاح طلب وسایرموج سواران پرمی می گردد.مردم باید خلأی را که توسط مبارزات خودآنان بوجودمی آید بلافاصله ازطریق اقدام های مستقل وارگانها وسازمانی جوشیده ازمتن خود پرکنند.

    بهرحال فعال شدن رویکرد اصلاح طلبانه ودرون سیستمی ویا حتی برون سیستمی صرفا معطوف به تغییرچهره ها ونه ریشه های نظام، درشرایطی که جنبش مردم به دیواره های نظام و مرزهای خروج ازآن رسیده است وتحولات شگرف و انقلابی منطقه هم براین رویکرد تأثیرمثبت وشتابنده می گذارد، معنائی جز عروج گفتمان نابهنگامی که زمانش سپری شده،ازطریق موج سواری برروی یک جنبش عمیقا ساختارشکن،جهت کسب هژمونی وهدایت آن به سوی باتلاق نیست.مقابله با آن نیزجزازطریق سازمان یابی مستقلانه پایگاه اجتماعی اکثریت بزرگ به گردمطالبات پایه ای خویش وبکارگیری اشکال متنوع و مکمل مبارزاتی نیست.نقد وآگاهی بخشی نسبت به آکسیونیسم آنها پیرامون مطالبات خرد برای تسخیر وانحراف اذهان توده ها وجوانان ازمطالبات کلان ونبردهای اساسی علیه نظام حاکم،ازدیگرشروط لازم برای پرکردن شکاف موجود بین پایگاه اجتماعی این اکثریت عظیم وگفتمان وسازمان یابی وحضور باسیمای مستقل و متعلق به خود است.
    ۲۰۱۱-۰۲-۲۷ ۰۸-۱۲-۸۹ تقی روزبه
    http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

  • irani ashegh iran

    نزار جاف- انقلابی که مصادره می‌شود و انقلابی که از نو به دنیا می‌آید
    شنبه، ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ / ۱۹ فوریه ۲۰۱۱
    ” انقلاب سفید ”شاه در حقیقت چیزی نبود جز نمایشنامه‌ای که در نمایش اجرای فصل اولش شکست خورد، در دومین فصل این نمایش هم تأسیس حزب ”رستاخیز ”یا خیزش مردم، توسط شاه بود که بیشتر از قبل رسوا و مفتضح گردید، حزب رستاخیز یک حزب تحمیلی برای آحاد مردم ایران بود چرا که عضویت در آن برای تک‌تک افراد مردم امری الزامی و گریزی از آن نبود. هر دوی این اقدامها نتیجه و محصول همان واقعیت ساختگی و تحمیلی بودن این پدیده‌ها با منطق زور و استبدادی را نمایش می‌داد، اما این وضعیت عجیب که مانند یک جسم قطعه قطعه شده و روی هم سوار شده بود، به همان میزانی که تأثیر منفی بزرگی در جامعه ایران ایجاد کرد ولی در همان حین هم عکس‌العملهای تحریک‌آمیز در بر داشت که منجر به روی آوردن مردم به خیابانها و به عکس‌العمل واداشتن آنها برای اقدام جدیدی که ابعاد آن از تظاهرات و اعتراضات بیشتر بود. علاوه بر این تبعید خمینی و کاهش نسبی نقش دیگر روحانیون از جمله اقدامات سرکوبگرانه‌ای بود که دستگاههای امنیتی شاه به آن مبادرت کردند. این وضعیت بهترین تأثیر در جوانان ایجاد کرد که دنبال چاره و راه‌حلهایی برای خروج از اوضاع تیره و تار که مردم ایران در آن به‌سر می‌بردند، بگردند.
    در اینجا بودکه برای اولین بار موضوع مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم شاه به‌عنوان تنها راه‌حل بحران مطرح شد و این بعد از آن بود که همگی متوجه شدند که نمی‌توان از فشارهای رژیم شاه رهایی پیدا کرد مگر این‌که به خواستهای آن تن داده و بدون هرگونه مقاومتی به آن تسلیم شد. از اینجاست که کم کم گروهها و سازمانهاو جریانهای سیاسی که اغلب آنها هم داری تمایلات چپگرانه بودند پدیدار شدند، این گروهها و سازمانها به وارد شدن در مبارزه مسلحانه برای تغییر رژیم دعوت می‌کردند، البته انتخاب این راه بیهوده و بی‌علت نبود، چرا که جهان در آنموقع مملو از اخبار جنبشهای آزدیخوانه و جنگ چریکی که بسیاری از جنبشهای آزادی خواهی و احزاب و سازمانهای چپ در آن وارد شده بودند، بود که می‌توان در اینجا از گروه فلسطین، سازمان مجاهدین خلق و سازمان فدائیان خلق نام برد، هر چند که گروه فلسطین بعد از دستگیری تمامی اعضایش در عراق که می‌خو استند از طریق بصره در سال ۱۹۷۰ به گروههای فلسطین برای فراگیری آموزشهای نظامی بپیوندند، بیش از آن‌که به‌طور عملی کاری کرده باشد هیاهوی تبلیغاتی ایجاد کرد، قصد آنها این بود که بعد از فراگیری دانش نظامی به ایران برگشته و با رژیم بجنگند، درحالی که تعدادشان ۱۸نفر بود- به تهران بازگردانده شدند و همگی به اتهام اخلال در امنیت و استقلال کشور در دادگاههای نظامی محاکمه شدند و حکم زندان ابد گرفتند. اما با آمدن سازمان مجاهدین خلق و سپس سازمان فدائیان خلق – که در نتیجه ادغام دو گروه صورت گرفت- به واقعیت ایران یک شکل و محتوای دیگری داد کلاً با مراحل قبلی تفاوت داشت، به‌خصوص که این سازمانها توسط جوانان تحصیل کرده تشکیل شده بودند که از درد و رنجهای مردمشان آگاهی داشتند.
    علی رغم حسن بلایا و قربانیهای بزرگی که فدائیان خلق تقدیم کردند، اما بعد از دریافت ضربات و شکستها از طرف نیروهای سرکوبگر رژیم شاه نقش آن کم کم شروع به کم رنگ شدن در جامعه ایران کرد، که این باعث گشودن راه سازمان مجاهدین خلق شد تا ابتکار عمل را به دست گرفته و به‌عنوان نیروی جوانی که می‌تواند جوانان ایران را جلب کرده و آنها را برای پیوستن به خود جذب کند، ظاهر شد. هرچند در آنزمان سازمانها و احزاب کلاسیک دیگری نیز وجود داشتند اما هیچکدام از آنها نمی‌توانستند آن تأثیر را روی باورهای فکری و پایه‌ای جوانان گذاشته و توجه آنها را جلب کنند.
    سازمان مجاهدین خلق که در سال ۱۹۶۵ توسط محمد حنیف نژاد و دوستانش سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان تأسیس شد، هر سه مهندس در رشته‌های مختلفی بودند، این افراد نظرات خود را عنوان کردند، به‌خصوص نظرات خود را در مورد مبارزات قبلی که مردم در دوره‌های قبل انجام داده بودند را طرح کرده و نتیجه گرفتند که: (علت اصلی شکستهای مبارزات قبلی مردم، نبود یک رهبر با دیدگاه انقلابی و مجهز به علم مبارزه و دارای تئوری انقلابی و آماده مبارزه و اقدام انقلابی می‌باشد). مؤسسین سازمان مجاهدین نظرات خود را در مورد مرحله بعد از ۱۵خرداد که خمینی در آن شرکت کرد ابراز کرده و گفتند: (اما در مورد اوضاع مرحله بعد از سرکوبی قیام ۱۵خرداد این‌که کلیه راههای مبارزه مسالمت‌آمیز به بن‌بست رسید و در نتیجه عصر مبارزه مسالمت‌آمیز پایان یافت و برای مقابله با رژیم دیکتاتوری شاه هیچ‌راهی جز راه مبارزه مسلحانه باقی نمانده است، قطعاً در آنموقع نمی‌توان موضوع جنگ مسلحانه را جدای از اوضاع جاری منطقه‌ای و ببن المللی که خلقها را برای التزام به مبارزه مسلحانه برای رسیدن به حقوق غصب شده خود توسط رژیمهای سرکوبگر و مستبد، تشویق ودعوت می‌نمود، طرح کرد. از ابتدای تأسیس سازمان مجاهدین خلق واضح و آشکار بودکه این سازمان مانند بقیه سازمانها و جریانهای سیاسی ایران نبود، بلکه یک شیوه جدیدی بود که در درون خود حامل یک ایده لوژی و نظرگاه سیاسی جدیدی برای مقابله با وضعیت ایران و تغییر آن به سمت بهتر بود. سازمان وقتی یکی از پایه‌های فکری خود را رابطه بین ”راه خدا و راه خلق ”قرار داد، مردم را به‌عنوان معیار وشاخص مهمی در مبارزات خود قرار داد. آنها معتقد بودند که (راه خدا همان راه مستضعفین است) هم‌چنین آنها در اطلاعیه‌های خود که خطاب به مردم منتشر می‌کردند، نام خلق را در کنار نام خدا قرار می‌دادند (بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران) و این بمعنی جمع کردن خالق و مخلوق در یک جا می‌باشد،
    این افکار به‌مثابه یک تفکر جدیدی برای اذهان و نزدیکتر به قلبها بود، هم‌چنین گفته‌های صریح و واضح و شفافی که از اعماق وجدانهای گروهی مؤمن و ملتزم به آرمان خلق بیان می‌شد، در قلبهای خلق تشنه فجر صادق جدید جای می‌گرفت و بدین خاطر بود که این سازمان یک حضور عملی بی‌نظیری در صحنه سیاسی ایران پیدا کرد، از طرف دیگر جامعه ایران در همان موقع شاهد افول و شکست و از بین رفتن بسیاری از نیروهای سیاسی و احزاب و جریانهای ایرانی بود. مجاهدین خلق علی رغم آن ضربه‌ها و شکستها و لرزشهای شدیدی که از بدو تأسیس تا به الآن با آن مواجه شده – که بعداً مهمترین وخطرناکترین آنها را توضیح خواهیم داد- ولی با اینحال حضور و نقش آن بیشتر و بیشتر گردیده است، به‌خصوص که اصالت فکری ایده‌های نظری و مدرنیسم و سرعت برخورد با حوادث و امور مختلف، نیرویی قوی به آن داده که بقیه نیروها از آن بی‌بهره‌اند. تمرکز ما روی سابقه تاریخی و فکری سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط تنکاتنگی با صحنه ایران در سال ۱۹۶۵سال تأسیس سازمان و تا به امروز دارد. و هر کس فکر کند که سازمان ولو یک روز از مبارزه برای آینده بهتری برای خلق ایران، دست برداشته باشد، اشتباه می‌کند. هر کس هم این اراجیف و نظریات مختلفی که در مورد این سازمان ساخته شده و یا در آینده ترویج می‌شود را درست بداند، بیشتر خطا کرده است، چرا که این اباطیل برای کم کردن نقش آن در جامعه ایران و پایین آوردن ارزش آن می‌باشد، در حالی که رژیم ایران برای همه جهان و در طول دهه‌های گذشته اصرار می‌کند که سازمان مجاهدین هیچ حضور عملی در صحنه ندارد، اما در عین‌حال خودش مجدداً بر حضور و قدرت و نقش سازمان و ”محوری بودن آن ”در کلیه اعتراضها و فعالیتها و خیزشها بر علیه این رژیم، تأکید می‌کند. این وضعیتی است که همه روشنفکران و محافل سیاسی را به فکر وامی دارد که در مورد آن‌چه در جامعه ایران نه تنها از زمان به قدرت رسیدن ملاها، بلکه از زمان رویاروی عملی با رژیم شاه و سقوط آن و پیروزی انقلاب و آن‌چه در روزها و سالهای اول آن رخ داده، با دقت و تأمل فکر کند. این بررسی برای یافتن حقایق و پی بردن به بسیاری از سؤالات و ابهامها کافی خواهد بود، به‌خصوص وقایع عقب‌نشینی از مواضع و بهم ریختگی و دیگر مسائل عجیب و غریبی که در انقلاب ۲۲بهمن۱۹۷۹ ایران بوقوع پیوست را نشان خواهد داد.
    بسیاری از اموری که از طرف رژیم در منطقه رخ می‌دهد، سازمان تحلیها و جوابهای مشخص و کافی برای آنها دارد و این تحلیلها در کتابها و نشریات دوره‌ای سازمان منتشر شده است، از جمله آنها هزاران سند و مدرک مهم و خطرناک که نقش تخریبی رژیم ایران و دست داشتن آن در بیش از یک زمینه در امور داخلی بعضی کشورهای منطقه را نشان می‌دهد که بعداً آنها را بیشتر توضیح خواهیم داد.
    تمرکز مجدد روی سوابق اختلاف و برخورد و درگیری شدید بین خمینی و اخوندهای وابسته به او از یک طرف و سازمان مجاهدین خلق از طرف دیگر و آن بهای سنگینی که سازمان و رهبرانش با طیب خاطر پرداخت کردند، امروزه با تمام مفاهیم ناپسند خود این حقیقت را برای تمامی جهانیان روشن می‌کند که این سازمان با چه رژیم سرکوبگر و مستبدی مبارزه می‌کرده است و چقدر درد و رنج کشیده و چه فداکاریهای بزرگی کرده است تا این واقعیت را به روشنی تمام برای همه جهان آشکار سازد. به‌ویژه‌این‌که ” انقلابی ”که همواره با آن همسایگانشان را تهدید می‌کردند که آن را به این کشورها صادر خواهند کرد، همین انقلاب اکنون به کابوسی تبدیل شده که آرام و قرار را از آنان سلب کرده است و بیش از پیش نگرانشان می‌کند. اینان چگونه انقلابیونی هستند که از انقلاب وحشت دارند؟ این سؤالی است که طی قرائت همه‌جانبه‌ای در رابطه با صحنه ایران با ابعاد و مراحل مختلفش به آن خواهیم پرداخت.
    ادامه دارد.
    برگردان از سایت ایلاف- ۲۹بهمن۸۹

  • irani ashegh iran

    نزار جاف- انقلابی که مصادره می‌شود و انقلابی که از نو به دنیا می‌آید
    شنبه، ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ / ۱۹ فوریه ۲۰۱۱
    ” انقلاب سفید ”شاه در حقیقت چیزی نبود جز نمایشنامه‌ای که در نمایش اجرای فصل اولش شکست خورد، در دومین فصل این نمایش هم تأسیس حزب ”رستاخیز ”یا خیزش مردم، توسط شاه بود که بیشتر از قبل رسوا و مفتضح گردید، حزب رستاخیز یک حزب تحمیلی برای آحاد مردم ایران بود چرا که عضویت در آن برای تک‌تک افراد مردم امری الزامی و گریزی از آن نبود. هر دوی این اقدامها نتیجه و محصول همان واقعیت ساختگی و تحمیلی بودن این پدیده‌ها با منطق زور و استبدادی را نمایش می‌داد، اما این وضعیت عجیب که مانند یک جسم قطعه قطعه شده و روی هم سوار شده بود، به همان میزانی که تأثیر منفی بزرگی در جامعه ایران ایجاد کرد ولی در همان حین هم عکس‌العملهای تحریک‌آمیز در بر داشت که منجر به روی آوردن مردم به خیابانها و به عکس‌العمل واداشتن آنها برای اقدام جدیدی که ابعاد آن از تظاهرات و اعتراضات بیشتر بود. علاوه بر این تبعید خمینی و کاهش نسبی نقش دیگر روحانیون از جمله اقدامات سرکوبگرانه‌ای بود که دستگاههای امنیتی شاه به آن مبادرت کردند. این وضعیت بهترین تأثیر در جوانان ایجاد کرد که دنبال چاره و راه‌حلهایی برای خروج از اوضاع تیره و تار که مردم ایران در آن به‌سر می‌بردند، بگردند.
    در اینجا بودکه برای اولین بار موضوع مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم شاه به‌عنوان تنها راه‌حل بحران مطرح شد و این بعد از آن بود که همگی متوجه شدند که نمی‌توان از فشارهای رژیم شاه رهایی پیدا کرد مگر این‌که به خواستهای آن تن داده و بدون هرگونه مقاومتی به آن تسلیم شد. از اینجاست که کم کم گروهها و سازمانهاو جریانهای سیاسی که اغلب آنها هم داری تمایلات چپگرانه بودند پدیدار شدند، این گروهها و سازمانها به وارد شدن در مبارزه مسلحانه برای تغییر رژیم دعوت می‌کردند، البته انتخاب این راه بیهوده و بی‌علت نبود، چرا که جهان در آنموقع مملو از اخبار جنبشهای آزدیخوانه و جنگ چریکی که بسیاری از جنبشهای آزادی خواهی و احزاب و سازمانهای چپ در آن وارد شده بودند، بود که می‌توان در اینجا از گروه فلسطین، سازمان مجاهدین خلق و سازمان فدائیان خلق نام برد، هر چند که گروه فلسطین بعد از دستگیری تمامی اعضایش در عراق که می‌خو استند از طریق بصره در سال ۱۹۷۰ به گروههای فلسطین برای فراگیری آموزشهای نظامی بپیوندند، بیش از آن‌که به‌طور عملی کاری کرده باشد هیاهوی تبلیغاتی ایجاد کرد، قصد آنها این بود که بعد از فراگیری دانش نظامی به ایران برگشته و با رژیم بجنگند، درحالی که تعدادشان ۱۸نفر بود- به تهران بازگردانده شدند و همگی به اتهام اخلال در امنیت و استقلال کشور در دادگاههای نظامی محاکمه شدند و حکم زندان ابد گرفتند. اما با آمدن سازمان مجاهدین خلق و سپس سازمان فدائیان خلق – که در نتیجه ادغام دو گروه صورت گرفت- به واقعیت ایران یک شکل و محتوای دیگری داد کلاً با مراحل قبلی تفاوت داشت، به‌خصوص که این سازمانها توسط جوانان تحصیل کرده تشکیل شده بودند که از درد و رنجهای مردمشان آگاهی داشتند.
    علی رغم حسن بلایا و قربانیهای بزرگی که فدائیان خلق تقدیم کردند، اما بعد از دریافت ضربات و شکستها از طرف نیروهای سرکوبگر رژیم شاه نقش آن کم کم شروع به کم رنگ شدن در جامعه ایران کرد، که این باعث گشودن راه سازمان مجاهدین خلق شد تا ابتکار عمل را به دست گرفته و به‌عنوان نیروی جوانی که می‌تواند جوانان ایران را جلب کرده و آنها را برای پیوستن به خود جذب کند، ظاهر شد. هرچند در آنزمان سازمانها و احزاب کلاسیک دیگری نیز وجود داشتند اما هیچکدام از آنها نمی‌توانستند آن تأثیر را روی باورهای فکری و پایه‌ای جوانان گذاشته و توجه آنها را جلب کنند.
    سازمان مجاهدین خلق که در سال ۱۹۶۵ توسط محمد حنیف نژاد و دوستانش سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان تأسیس شد، هر سه مهندس در رشته‌های مختلفی بودند، این افراد نظرات خود را عنوان کردند، به‌خصوص نظرات خود را در مورد مبارزات قبلی که مردم در دوره‌های قبل انجام داده بودند را طرح کرده و نتیجه گرفتند که: (علت اصلی شکستهای مبارزات قبلی مردم، نبود یک رهبر با دیدگاه انقلابی و مجهز به علم مبارزه و دارای تئوری انقلابی و آماده مبارزه و اقدام انقلابی می‌باشد). مؤسسین سازمان مجاهدین نظرات خود را در مورد مرحله بعد از ۱۵خرداد که خمینی در آن شرکت کرد ابراز کرده و گفتند: (اما در مورد اوضاع مرحله بعد از سرکوبی قیام ۱۵خرداد این‌که کلیه راههای مبارزه مسالمت‌آمیز به بن‌بست رسید و در نتیجه عصر مبارزه مسالمت‌آمیز پایان یافت و برای مقابله با رژیم دیکتاتوری شاه هیچ‌راهی جز راه مبارزه مسلحانه باقی نمانده است، قطعاً در آنموقع نمی‌توان موضوع جنگ مسلحانه را جدای از اوضاع جاری منطقه‌ای و ببن المللی که خلقها را برای التزام به مبارزه مسلحانه برای رسیدن به حقوق غصب شده خود توسط رژیمهای سرکوبگر و مستبد، تشویق ودعوت می‌نمود، طرح کرد. از ابتدای تأسیس سازمان مجاهدین خلق واضح و آشکار بودکه این سازمان مانند بقیه سازمانها و جریانهای سیاسی ایران نبود، بلکه یک شیوه جدیدی بود که در درون خود حامل یک ایده لوژی و نظرگاه سیاسی جدیدی برای مقابله با وضعیت ایران و تغییر آن به سمت بهتر بود. سازمان وقتی یکی از پایه‌های فکری خود را رابطه بین ”راه خدا و راه خلق ”قرار داد، مردم را به‌عنوان معیار وشاخص مهمی در مبارزات خود قرار داد. آنها معتقد بودند که (راه خدا همان راه مستضعفین است) هم‌چنین آنها در اطلاعیه‌های خود که خطاب به مردم منتشر می‌کردند، نام خلق را در کنار نام خدا قرار می‌دادند (بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران) و این بمعنی جمع کردن خالق و مخلوق در یک جا می‌باشد،
    این افکار به‌مثابه یک تفکر جدیدی برای اذهان و نزدیکتر به قلبها بود، هم‌چنین گفته‌های صریح و واضح و شفافی که از اعماق وجدانهای گروهی مؤمن و ملتزم به آرمان خلق بیان می‌شد، در قلبهای خلق تشنه فجر صادق جدید جای می‌گرفت و بدین خاطر بود که این سازمان یک حضور عملی بی‌نظیری در صحنه سیاسی ایران پیدا کرد، از طرف دیگر جامعه ایران در همان موقع شاهد افول و شکست و از بین رفتن بسیاری از نیروهای سیاسی و احزاب و جریانهای ایرانی بود. مجاهدین خلق علی رغم آن ضربه‌ها و شکستها و لرزشهای شدیدی که از بدو تأسیس تا به الآن با آن مواجه شده – که بعداً مهمترین وخطرناکترین آنها را توضیح خواهیم داد- ولی با اینحال حضور و نقش آن بیشتر و بیشتر گردیده است، به‌خصوص که اصالت فکری ایده‌های نظری و مدرنیسم و سرعت برخورد با حوادث و امور مختلف، نیرویی قوی به آن داده که بقیه نیروها از آن بی‌بهره‌اند. تمرکز ما روی سابقه تاریخی و فکری سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط تنکاتنگی با صحنه ایران در سال ۱۹۶۵سال تأسیس سازمان و تا به امروز دارد. و هر کس فکر کند که سازمان ولو یک روز از مبارزه برای آینده بهتری برای خلق ایران، دست برداشته باشد، اشتباه می‌کند. هر کس هم این اراجیف و نظریات مختلفی که در مورد این سازمان ساخته شده و یا در آینده ترویج می‌شود را درست بداند، بیشتر خطا کرده است، چرا که این اباطیل برای کم کردن نقش آن در جامعه ایران و پایین آوردن ارزش آن می‌باشد، در حالی که رژیم ایران برای همه جهان و در طول دهه‌های گذشته اصرار می‌کند که سازمان مجاهدین هیچ حضور عملی در صحنه ندارد، اما در عین‌حال خودش مجدداً بر حضور و قدرت و نقش سازمان و ”محوری بودن آن ”در کلیه اعتراضها و فعالیتها و خیزشها بر علیه این رژیم، تأکید می‌کند. این وضعیتی است که همه روشنفکران و محافل سیاسی را به فکر وامی دارد که در مورد آن‌چه در جامعه ایران نه تنها از زمان به قدرت رسیدن ملاها، بلکه از زمان رویاروی عملی با رژیم شاه و سقوط آن و پیروزی انقلاب و آن‌چه در روزها و سالهای اول آن رخ داده، با دقت و تأمل فکر کند. این بررسی برای یافتن حقایق و پی بردن به بسیاری از سؤالات و ابهامها کافی خواهد بود، به‌خصوص وقایع عقب‌نشینی از مواضع و بهم ریختگی و دیگر مسائل عجیب و غریبی که در انقلاب ۲۲بهمن۱۹۷۹ ایران بوقوع پیوست را نشان خواهد داد.
    بسیاری از اموری که از طرف رژیم در منطقه رخ می‌دهد، سازمان تحلیها و جوابهای مشخص و کافی برای آنها دارد و این تحلیلها در کتابها و نشریات دوره‌ای سازمان منتشر شده است، از جمله آنها هزاران سند و مدرک مهم و خطرناک که نقش تخریبی رژیم ایران و دست داشتن آن در بیش از یک زمینه در امور داخلی بعضی کشورهای منطقه را نشان می‌دهد که بعداً آنها را بیشتر توضیح خواهیم داد.
    تمرکز مجدد روی سوابق اختلاف و برخورد و درگیری شدید بین خمینی و اخوندهای وابسته به او از یک طرف و سازمان مجاهدین خلق از طرف دیگر و آن بهای سنگینی که سازمان و رهبرانش با طیب خاطر پرداخت کردند، امروزه با تمام مفاهیم ناپسند خود این حقیقت را برای تمامی جهانیان روشن می‌کند که این سازمان با چه رژیم سرکوبگر و مستبدی مبارزه می‌کرده است و چقدر درد و رنج کشیده و چه فداکاریهای بزرگی کرده است تا این واقعیت را به روشنی تمام برای همه جهان آشکار سازد. به‌ویژه‌این‌که ” انقلابی ”که همواره با آن همسایگانشان را تهدید می‌کردند که آن را به این کشورها صادر خواهند کرد، همین انقلاب اکنون به کابوسی تبدیل شده که آرام و قرار را از آنان سلب کرده است و بیش از پیش نگرانشان می‌کند. اینان چگونه انقلابیونی هستند که از انقلاب وحشت دارند؟ این سؤالی است که طی قرائت همه‌جانبه‌ای در رابطه با صحنه ایران با ابعاد و مراحل مختلفش به آن خواهیم پرداخت.
    ادامه دارد.
    برگردان از سایت ایلاف- ۲۹بهمن۸۹

  • irani ashegh iran

    نزار جاف- انقلابی که مصادره می‌شود و انقلابی که از نو به دنیا می‌آید
    شنبه، ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ / ۱۹ فوریه ۲۰۱۱
    ” انقلاب سفید ”شاه در حقیقت چیزی نبود جز نمایشنامه‌ای که در نمایش اجرای فصل اولش شکست خورد، در دومین فصل این نمایش هم تأسیس حزب ”رستاخیز ”یا خیزش مردم، توسط شاه بود که بیشتر از قبل رسوا و مفتضح گردید، حزب رستاخیز یک حزب تحمیلی برای آحاد مردم ایران بود چرا که عضویت در آن برای تک‌تک افراد مردم امری الزامی و گریزی از آن نبود. هر دوی این اقدامها نتیجه و محصول همان واقعیت ساختگی و تحمیلی بودن این پدیده‌ها با منطق زور و استبدادی را نمایش می‌داد، اما این وضعیت عجیب که مانند یک جسم قطعه قطعه شده و روی هم سوار شده بود، به همان میزانی که تأثیر منفی بزرگی در جامعه ایران ایجاد کرد ولی در همان حین هم عکس‌العملهای تحریک‌آمیز در بر داشت که منجر به روی آوردن مردم به خیابانها و به عکس‌العمل واداشتن آنها برای اقدام جدیدی که ابعاد آن از تظاهرات و اعتراضات بیشتر بود. علاوه بر این تبعید خمینی و کاهش نسبی نقش دیگر روحانیون از جمله اقدامات سرکوبگرانه‌ای بود که دستگاههای امنیتی شاه به آن مبادرت کردند. این وضعیت بهترین تأثیر در جوانان ایجاد کرد که دنبال چاره و راه‌حلهایی برای خروج از اوضاع تیره و تار که مردم ایران در آن به‌سر می‌بردند، بگردند.
    در اینجا بودکه برای اولین بار موضوع مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم شاه به‌عنوان تنها راه‌حل بحران مطرح شد و این بعد از آن بود که همگی متوجه شدند که نمی‌توان از فشارهای رژیم شاه رهایی پیدا کرد مگر این‌که به خواستهای آن تن داده و بدون هرگونه مقاومتی به آن تسلیم شد. از اینجاست که کم کم گروهها و سازمانهاو جریانهای سیاسی که اغلب آنها هم داری تمایلات چپگرانه بودند پدیدار شدند، این گروهها و سازمانها به وارد شدن در مبارزه مسلحانه برای تغییر رژیم دعوت می‌کردند، البته انتخاب این راه بیهوده و بی‌علت نبود، چرا که جهان در آنموقع مملو از اخبار جنبشهای آزدیخوانه و جنگ چریکی که بسیاری از جنبشهای آزادی خواهی و احزاب و سازمانهای چپ در آن وارد شده بودند، بود که می‌توان در اینجا از گروه فلسطین، سازمان مجاهدین خلق و سازمان فدائیان خلق نام برد، هر چند که گروه فلسطین بعد از دستگیری تمامی اعضایش در عراق که می‌خو استند از طریق بصره در سال ۱۹۷۰ به گروههای فلسطین برای فراگیری آموزشهای نظامی بپیوندند، بیش از آن‌که به‌طور عملی کاری کرده باشد هیاهوی تبلیغاتی ایجاد کرد، قصد آنها این بود که بعد از فراگیری دانش نظامی به ایران برگشته و با رژیم بجنگند، درحالی که تعدادشان ۱۸نفر بود- به تهران بازگردانده شدند و همگی به اتهام اخلال در امنیت و استقلال کشور در دادگاههای نظامی محاکمه شدند و حکم زندان ابد گرفتند. اما با آمدن سازمان مجاهدین خلق و سپس سازمان فدائیان خلق – که در نتیجه ادغام دو گروه صورت گرفت- به واقعیت ایران یک شکل و محتوای دیگری داد کلاً با مراحل قبلی تفاوت داشت، به‌خصوص که این سازمانها توسط جوانان تحصیل کرده تشکیل شده بودند که از درد و رنجهای مردمشان آگاهی داشتند.
    علی رغم حسن بلایا و قربانیهای بزرگی که فدائیان خلق تقدیم کردند، اما بعد از دریافت ضربات و شکستها از طرف نیروهای سرکوبگر رژیم شاه نقش آن کم کم شروع به کم رنگ شدن در جامعه ایران کرد، که این باعث گشودن راه سازمان مجاهدین خلق شد تا ابتکار عمل را به دست گرفته و به‌عنوان نیروی جوانی که می‌تواند جوانان ایران را جلب کرده و آنها را برای پیوستن به خود جذب کند، ظاهر شد. هرچند در آنزمان سازمانها و احزاب کلاسیک دیگری نیز وجود داشتند اما هیچکدام از آنها نمی‌توانستند آن تأثیر را روی باورهای فکری و پایه‌ای جوانان گذاشته و توجه آنها را جلب کنند.
    سازمان مجاهدین خلق که در سال ۱۹۶۵ توسط محمد حنیف نژاد و دوستانش سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان تأسیس شد، هر سه مهندس در رشته‌های مختلفی بودند، این افراد نظرات خود را عنوان کردند، به‌خصوص نظرات خود را در مورد مبارزات قبلی که مردم در دوره‌های قبل انجام داده بودند را طرح کرده و نتیجه گرفتند که: (علت اصلی شکستهای مبارزات قبلی مردم، نبود یک رهبر با دیدگاه انقلابی و مجهز به علم مبارزه و دارای تئوری انقلابی و آماده مبارزه و اقدام انقلابی می‌باشد). مؤسسین سازمان مجاهدین نظرات خود را در مورد مرحله بعد از ۱۵خرداد که خمینی در آن شرکت کرد ابراز کرده و گفتند: (اما در مورد اوضاع مرحله بعد از سرکوبی قیام ۱۵خرداد این‌که کلیه راههای مبارزه مسالمت‌آمیز به بن‌بست رسید و در نتیجه عصر مبارزه مسالمت‌آمیز پایان یافت و برای مقابله با رژیم دیکتاتوری شاه هیچ‌راهی جز راه مبارزه مسلحانه باقی نمانده است، قطعاً در آنموقع نمی‌توان موضوع جنگ مسلحانه را جدای از اوضاع جاری منطقه‌ای و ببن المللی که خلقها را برای التزام به مبارزه مسلحانه برای رسیدن به حقوق غصب شده خود توسط رژیمهای سرکوبگر و مستبد، تشویق ودعوت می‌نمود، طرح کرد. از ابتدای تأسیس سازمان مجاهدین خلق واضح و آشکار بودکه این سازمان مانند بقیه سازمانها و جریانهای سیاسی ایران نبود، بلکه یک شیوه جدیدی بود که در درون خود حامل یک ایده لوژی و نظرگاه سیاسی جدیدی برای مقابله با وضعیت ایران و تغییر آن به سمت بهتر بود. سازمان وقتی یکی از پایه‌های فکری خود را رابطه بین ”راه خدا و راه خلق ”قرار داد، مردم را به‌عنوان معیار وشاخص مهمی در مبارزات خود قرار داد. آنها معتقد بودند که (راه خدا همان راه مستضعفین است) هم‌چنین آنها در اطلاعیه‌های خود که خطاب به مردم منتشر می‌کردند، نام خلق را در کنار نام خدا قرار می‌دادند (بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران) و این بمعنی جمع کردن خالق و مخلوق در یک جا می‌باشد،
    این افکار به‌مثابه یک تفکر جدیدی برای اذهان و نزدیکتر به قلبها بود، هم‌چنین گفته‌های صریح و واضح و شفافی که از اعماق وجدانهای گروهی مؤمن و ملتزم به آرمان خلق بیان می‌شد، در قلبهای خلق تشنه فجر صادق جدید جای می‌گرفت و بدین خاطر بود که این سازمان یک حضور عملی بی‌نظیری در صحنه سیاسی ایران پیدا کرد، از طرف دیگر جامعه ایران در همان موقع شاهد افول و شکست و از بین رفتن بسیاری از نیروهای سیاسی و احزاب و جریانهای ایرانی بود. مجاهدین خلق علی رغم آن ضربه‌ها و شکستها و لرزشهای شدیدی که از بدو تأسیس تا به الآن با آن مواجه شده – که بعداً مهمترین وخطرناکترین آنها را توضیح خواهیم داد- ولی با اینحال حضور و نقش آن بیشتر و بیشتر گردیده است، به‌خصوص که اصالت فکری ایده‌های نظری و مدرنیسم و سرعت برخورد با حوادث و امور مختلف، نیرویی قوی به آن داده که بقیه نیروها از آن بی‌بهره‌اند. تمرکز ما روی سابقه تاریخی و فکری سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط تنکاتنگی با صحنه ایران در سال ۱۹۶۵سال تأسیس سازمان و تا به امروز دارد. و هر کس فکر کند که سازمان ولو یک روز از مبارزه برای آینده بهتری برای خلق ایران، دست برداشته باشد، اشتباه می‌کند. هر کس هم این اراجیف و نظریات مختلفی که در مورد این سازمان ساخته شده و یا در آینده ترویج می‌شود را درست بداند، بیشتر خطا کرده است، چرا که این اباطیل برای کم کردن نقش آن در جامعه ایران و پایین آوردن ارزش آن می‌باشد، در حالی که رژیم ایران برای همه جهان و در طول دهه‌های گذشته اصرار می‌کند که سازمان مجاهدین هیچ حضور عملی در صحنه ندارد، اما در عین‌حال خودش مجدداً بر حضور و قدرت و نقش سازمان و ”محوری بودن آن ”در کلیه اعتراضها و فعالیتها و خیزشها بر علیه این رژیم، تأکید می‌کند. این وضعیتی است که همه روشنفکران و محافل سیاسی را به فکر وامی دارد که در مورد آن‌چه در جامعه ایران نه تنها از زمان به قدرت رسیدن ملاها، بلکه از زمان رویاروی عملی با رژیم شاه و سقوط آن و پیروزی انقلاب و آن‌چه در روزها و سالهای اول آن رخ داده، با دقت و تأمل فکر کند. این بررسی برای یافتن حقایق و پی بردن به بسیاری از سؤالات و ابهامها کافی خواهد بود، به‌خصوص وقایع عقب‌نشینی از مواضع و بهم ریختگی و دیگر مسائل عجیب و غریبی که در انقلاب ۲۲بهمن۱۹۷۹ ایران بوقوع پیوست را نشان خواهد داد.
    بسیاری از اموری که از طرف رژیم در منطقه رخ می‌دهد، سازمان تحلیها و جوابهای مشخص و کافی برای آنها دارد و این تحلیلها در کتابها و نشریات دوره‌ای سازمان منتشر شده است، از جمله آنها هزاران سند و مدرک مهم و خطرناک که نقش تخریبی رژیم ایران و دست داشتن آن در بیش از یک زمینه در امور داخلی بعضی کشورهای منطقه را نشان می‌دهد که بعداً آنها را بیشتر توضیح خواهیم داد.
    تمرکز مجدد روی سوابق اختلاف و برخورد و درگیری شدید بین خمینی و اخوندهای وابسته به او از یک طرف و سازمان مجاهدین خلق از طرف دیگر و آن بهای سنگینی که سازمان و رهبرانش با طیب خاطر پرداخت کردند، امروزه با تمام مفاهیم ناپسند خود این حقیقت را برای تمامی جهانیان روشن می‌کند که این سازمان با چه رژیم سرکوبگر و مستبدی مبارزه می‌کرده است و چقدر درد و رنج کشیده و چه فداکاریهای بزرگی کرده است تا این واقعیت را به روشنی تمام برای همه جهان آشکار سازد. به‌ویژه‌این‌که ” انقلابی ”که همواره با آن همسایگانشان را تهدید می‌کردند که آن را به این کشورها صادر خواهند کرد، همین انقلاب اکنون به کابوسی تبدیل شده که آرام و قرار را از آنان سلب کرده است و بیش از پیش نگرانشان می‌کند. اینان چگونه انقلابیونی هستند که از انقلاب وحشت دارند؟ این سؤالی است که طی قرائت همه‌جانبه‌ای در رابطه با صحنه ایران با ابعاد و مراحل مختلفش به آن خواهیم پرداخت.
    ادامه دارد.
    برگردان از سایت ایلاف- ۲۹بهمن۸۹

  • irani ashegh iran

    http://www.youtube.com/watch?v=5hkm2iLEJSs&feature=player_embedded#at=38
    rah hal kamelan roshan va vagheii ast va vojod darad,agar khahan yek irani azad va bedoor az har goneh mazhab hokomati,va niz roshd va abadani va esteghlal va amniet va azadi bedon shart va shoroot ,laghv édamhay siasi va ya har no shekl digar an hastim,bayad yeki shavim va beh hameh erganhay siasi va ejtemaii jamee,ehteram gozasht va dast dar dast ham dad ta betavan iin iin regime khonkhar ra sarnegon ,yek mosht seda nadarad,ayandeh iran bad az iin regim khonkhar nemitavanad zir solteh yek dictator jadid gharar girad,bavar konid ghera keh poshtvaneh enghelab ,mamlo az nahadhay balandeh va pishro khahad bood,

  • irani ashegh iran

    http://www.youtube.com/watch?v=5hkm2iLEJSs&feature=player_embedded#at=38
    rah hal kamelan roshan va vagheii ast va vojod darad,agar khahan yek irani azad va bedoor az har goneh mazhab hokomati,va niz roshd va abadani va esteghlal va amniet va azadi bedon shart va shoroot ,laghv édamhay siasi va ya har no shekl digar an hastim,bayad yeki shavim va beh hameh erganhay siasi va ejtemaii jamee,ehteram gozasht va dast dar dast ham dad ta betavan iin iin regime khonkhar ra sarnegon ,yek mosht seda nadarad,ayandeh iran bad az iin regim khonkhar nemitavanad zir solteh yek dictator jadid gharar girad,bavar konid ghera keh poshtvaneh enghelab ,mamlo az nahadhay balandeh va pishro khahad bood,

  • irani ashegh iran

    http://www.youtube.com/watch?v=5hkm2iLEJSs&feature=player_embedded#at=38
    rah hal kamelan roshan va vagheii ast va vojod darad,agar khahan yek irani azad va bedoor az har goneh mazhab hokomati,va niz roshd va abadani va esteghlal va amniet va azadi bedon shart va shoroot ,laghv édamhay siasi va ya har no shekl digar an hastim,bayad yeki shavim va beh hameh erganhay siasi va ejtemaii jamee,ehteram gozasht va dast dar dast ham dad ta betavan iin iin regime khonkhar ra sarnegon ,yek mosht seda nadarad,ayandeh iran bad az iin regim khonkhar nemitavanad zir solteh yek dictator jadid gharar girad,bavar konid ghera keh poshtvaneh enghelab ,mamlo az nahadhay balandeh va pishro khahad bood,

  • irani ashegh iran

    regime dadmanesh va khonkhar vlayet faghih,dar modat iin 32 sal hokomat nanginash ,shabanh rooz mashghool khrab kardan ghehrah pak mobarezan va mojahedan moshtagh azadi,bedoon vaghfeh ,tablighat mikonad ,nagozarim dobareh beh dam vezaret ettelaat hokomat fashisti byoftim va baz dobareh frah residan baharan azadi beh takhyr byoftad,
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    iin payam vazeh va roshan ast va nyaz hameh ba har goneh gerayeshat,dar iin etelaf bozorg bray rahaii va niz tazmin azadi dar ayandeh mibashad,shad va khosh bashid

  • irani ashegh iran

    regime dadmanesh va khonkhar vlayet faghih,dar modat iin 32 sal hokomat nanginash ,shabanh rooz mashghool khrab kardan ghehrah pak mobarezan va mojahedan moshtagh azadi,bedoon vaghfeh ,tablighat mikonad ,nagozarim dobareh beh dam vezaret ettelaat hokomat fashisti byoftim va baz dobareh frah residan baharan azadi beh takhyr byoftad,
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    iin payam vazeh va roshan ast va nyaz hameh ba har goneh gerayeshat,dar iin etelaf bozorg bray rahaii va niz tazmin azadi dar ayandeh mibashad,shad va khosh bashid

  • irani ashegh iran

    regime dadmanesh va khonkhar vlayet faghih,dar modat iin 32 sal hokomat nanginash ,shabanh rooz mashghool khrab kardan ghehrah pak mobarezan va mojahedan moshtagh azadi,bedoon vaghfeh ,tablighat mikonad ,nagozarim dobareh beh dam vezaret ettelaat hokomat fashisti byoftim va baz dobareh frah residan baharan azadi beh takhyr byoftad,
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    iin payam vazeh va roshan ast va nyaz hameh ba har goneh gerayeshat,dar iin etelaf bozorg bray rahaii va niz tazmin azadi dar ayandeh mibashad,shad va khosh bashid

  • irani ashegh iran

    regime dadmanesh va khonkhar vlayet faghih,dar modat iin 32 sal hokomat nanginash ,shabanh rooz mashghool khrab kardan ghehrah pak mobarezan va mojahedan moshtagh azadi,bedoon vaghfeh ,tablighat mikonad ,nagozarim dobareh beh dam vezaret ettelaat hokomat fashisti byoftim va baz dobareh frah residan baharan azadi beh takhyr byoftad,
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    iin payam vazeh va roshan ast va nyaz hameh ba har goneh gerayeshat,dar iin etelaf bozorg bray rahaii va niz tazmin azadi dar ayandeh mibashad,shad va khosh bashid

  • Marshal Rainbow ./
    هرگونه فراحوان ملی از قبیل اعتصاب و تظاهرت ،تنها زمانی مبتواند معقول و امیدوار کننده باشد که دست کم هشتاد در صد جامعه شناحت و باور قلبی نسبتا مثبتی نسبت به مرجع حقیقی (باحقوقی) صادر کننده آن فراخوان داشته باشند یا حداقل اگر مثیت نبود نگرشی بدبینانه و خصمانه هم نسیت به مرجع مذکور نداشته باشند. فراحوانها و بیانیه های بی مغزی که توسط عده ای ناصالح ، منفور و حتی مجهول الهویه صادر میشود نه تنها نتیجه مثیتی ندارند ، چه بسا باعث نگرانی اذهان عمومی بابت از چاله به چاه افتادن شده و به جای ایجاد انگیزه ، تبدیل به یک مانع ذهنی قدرتمند و محرکی برای ذلت پذیری بیشتر میشوند

    رفتارمبارزاتی بسیاری ازما مثل این میمونه که از دور به تماشای فردی که داره
    اسکی بازی میکنه بشینیم و ما هم هوس اسکی به سرمون بزنه .بعدش بدون هیچ آموزش و
    تمرین از پیش انجام شده راه بیافتیم بریم کوه واسه اسکی بازی .اما در اولین
    خیزی که بر میداریم شست پامون بره توی چشممون . خوب اینجا آدم عاقل ناتوانی و
    ناآگاهی خودش نسبت به ورزش اسکی را محکوم میکنه ، نه اسکی بازی یا کلا ورزشهای
    این مدلی

    داشتن بلاغت ، جسارت ،حمایت ، مدنیت ، متا نت ، رشادت و انسانیت از ملزومات اصلی همه مبارزانیست که میخواهند به آزادی برسند.
    اما اگر
    بلاهت ،حقارت ، حسادت ، اهانت ، رذالت ،خیانت و خریت ،جایگرین موارد فوق شود نتایح حاصله کاملا برعکس هدفشان خواهد بود .
    به قول مارشال جان مادرت بی‌خیال شو ،،، ،،، من اضافه می‌کنم جان مادرت بیدار شو . الان که میدونیم لازمهٔ یک مبارزه واقعی برای آزادی داشتن بلاغت ، جسارت ، حمایت ، متانت، رشادت ، انسانیّت و و و و هست، چرا یاد نگیریم ؟؟؟یاا اگه بلدیم بکار نگیریم ؟ والا بخدا برای داشتن این صفات و این که یک آزاده باشیم و آزاد فکر کنیم نه لازمه که بریم دانشگاه ، نه تمرین فیزیکی‌ میخواد، نه لازمه که پولی‌ خرج بشه ،، فقط باید مغز بکار بیفته ، باید چشمو گوشو باز کرد. باید خود را به خرّیت نزد

    اگر اسکی بازی رو دوست داری تا برف آب نشده یاد بگیر که چه جوری اسکی بازی کنی‌، و یاد بگیر که روی یخ پاهات
    دچار لغزش نشه

    حواستان را بیشتر جمع کنید !

    صفحهٔ رنگین کمان ایران Iran Rainbow (videos)

    ./
    اگر ایران هنوز به دموکراسی نرسیده است دلیلش ظالم بودن دیکتاتور نیست .بلکه عدم حظور یکپارچه عموم مردم یا حداقل کسانیکه ادعای مخالفت با حکومت را دارند ، برای کسب آزادی بوده است . همواره تعداد محدودی برخاسته اند و سایرین یا کلا بی تفاوت بوده اند ،یا تظاهر به همیاری کرده اند ، یا فقط ماشالله ماشالله گفته اند و یا در مورد همکاری در بخشی خاص اعلام آمادگی کرده اند، اما به لحظه شکاربا آوردن بهانه های گوناگون راه سرویسهای بهداشتی را پیش گرفته اند.مردم هیچ کشوری با ناله و زاری و هارت و پورت آزاد نشده اند

  • Marshal Rainbow ./
    هرگونه فراحوان ملی از قبیل اعتصاب و تظاهرت ،تنها زمانی مبتواند معقول و امیدوار کننده باشد که دست کم هشتاد در صد جامعه شناحت و باور قلبی نسبتا مثبتی نسبت به مرجع حقیقی (باحقوقی) صادر کننده آن فراخوان داشته باشند یا حداقل اگر مثیت نبود نگرشی بدبینانه و خصمانه هم نسیت به مرجع مذکور نداشته باشند. فراحوانها و بیانیه های بی مغزی که توسط عده ای ناصالح ، منفور و حتی مجهول الهویه صادر میشود نه تنها نتیجه مثیتی ندارند ، چه بسا باعث نگرانی اذهان عمومی بابت از چاله به چاه افتادن شده و به جای ایجاد انگیزه ، تبدیل به یک مانع ذهنی قدرتمند و محرکی برای ذلت پذیری بیشتر میشوند

    رفتارمبارزاتی بسیاری ازما مثل این میمونه که از دور به تماشای فردی که داره
    اسکی بازی میکنه بشینیم و ما هم هوس اسکی به سرمون بزنه .بعدش بدون هیچ آموزش و
    تمرین از پیش انجام شده راه بیافتیم بریم کوه واسه اسکی بازی .اما در اولین
    خیزی که بر میداریم شست پامون بره توی چشممون . خوب اینجا آدم عاقل ناتوانی و
    ناآگاهی خودش نسبت به ورزش اسکی را محکوم میکنه ، نه اسکی بازی یا کلا ورزشهای
    این مدلی

    داشتن بلاغت ، جسارت ،حمایت ، مدنیت ، متا نت ، رشادت و انسانیت از ملزومات اصلی همه مبارزانیست که میخواهند به آزادی برسند.
    اما اگر
    بلاهت ،حقارت ، حسادت ، اهانت ، رذالت ،خیانت و خریت ،جایگرین موارد فوق شود نتایح حاصله کاملا برعکس هدفشان خواهد بود .
    به قول مارشال جان مادرت بی‌خیال شو ،،، ،،، من اضافه می‌کنم جان مادرت بیدار شو . الان که میدونیم لازمهٔ یک مبارزه واقعی برای آزادی داشتن بلاغت ، جسارت ، حمایت ، متانت، رشادت ، انسانیّت و و و و هست، چرا یاد نگیریم ؟؟؟یاا اگه بلدیم بکار نگیریم ؟ والا بخدا برای داشتن این صفات و این که یک آزاده باشیم و آزاد فکر کنیم نه لازمه که بریم دانشگاه ، نه تمرین فیزیکی‌ میخواد، نه لازمه که پولی‌ خرج بشه ،، فقط باید مغز بکار بیفته ، باید چشمو گوشو باز کرد. باید خود را به خرّیت نزد

    اگر اسکی بازی رو دوست داری تا برف آب نشده یاد بگیر که چه جوری اسکی بازی کنی‌، و یاد بگیر که روی یخ پاهات
    دچار لغزش نشه

    حواستان را بیشتر جمع کنید !

    صفحهٔ رنگین کمان ایران Iran Rainbow (videos)

    ./
    اگر ایران هنوز به دموکراسی نرسیده است دلیلش ظالم بودن دیکتاتور نیست .بلکه عدم حظور یکپارچه عموم مردم یا حداقل کسانیکه ادعای مخالفت با حکومت را دارند ، برای کسب آزادی بوده است . همواره تعداد محدودی برخاسته اند و سایرین یا کلا بی تفاوت بوده اند ،یا تظاهر به همیاری کرده اند ، یا فقط ماشالله ماشالله گفته اند و یا در مورد همکاری در بخشی خاص اعلام آمادگی کرده اند، اما به لحظه شکاربا آوردن بهانه های گوناگون راه سرویسهای بهداشتی را پیش گرفته اند.مردم هیچ کشوری با ناله و زاری و هارت و پورت آزاد نشده اند

  • Marshal Rainbow ./
    هرگونه فراحوان ملی از قبیل اعتصاب و تظاهرت ،تنها زمانی مبتواند معقول و امیدوار کننده باشد که دست کم هشتاد در صد جامعه شناحت و باور قلبی نسبتا مثبتی نسبت به مرجع حقیقی (باحقوقی) صادر کننده آن فراخوان داشته باشند یا حداقل اگر مثیت نبود نگرشی بدبینانه و خصمانه هم نسیت به مرجع مذکور نداشته باشند. فراحوانها و بیانیه های بی مغزی که توسط عده ای ناصالح ، منفور و حتی مجهول الهویه صادر میشود نه تنها نتیجه مثیتی ندارند ، چه بسا باعث نگرانی اذهان عمومی بابت از چاله به چاه افتادن شده و به جای ایجاد انگیزه ، تبدیل به یک مانع ذهنی قدرتمند و محرکی برای ذلت پذیری بیشتر میشوند

    رفتارمبارزاتی بسیاری ازما مثل این میمونه که از دور به تماشای فردی که داره
    اسکی بازی میکنه بشینیم و ما هم هوس اسکی به سرمون بزنه .بعدش بدون هیچ آموزش و
    تمرین از پیش انجام شده راه بیافتیم بریم کوه واسه اسکی بازی .اما در اولین
    خیزی که بر میداریم شست پامون بره توی چشممون . خوب اینجا آدم عاقل ناتوانی و
    ناآگاهی خودش نسبت به ورزش اسکی را محکوم میکنه ، نه اسکی بازی یا کلا ورزشهای
    این مدلی

    داشتن بلاغت ، جسارت ،حمایت ، مدنیت ، متا نت ، رشادت و انسانیت از ملزومات اصلی همه مبارزانیست که میخواهند به آزادی برسند.
    اما اگر
    بلاهت ،حقارت ، حسادت ، اهانت ، رذالت ،خیانت و خریت ،جایگرین موارد فوق شود نتایح حاصله کاملا برعکس هدفشان خواهد بود .
    به قول مارشال جان مادرت بی‌خیال شو ،،، ،،، من اضافه می‌کنم جان مادرت بیدار شو . الان که میدونیم لازمهٔ یک مبارزه واقعی برای آزادی داشتن بلاغت ، جسارت ، حمایت ، متانت، رشادت ، انسانیّت و و و و هست، چرا یاد نگیریم ؟؟؟یاا اگه بلدیم بکار نگیریم ؟ والا بخدا برای داشتن این صفات و این که یک آزاده باشیم و آزاد فکر کنیم نه لازمه که بریم دانشگاه ، نه تمرین فیزیکی‌ میخواد، نه لازمه که پولی‌ خرج بشه ،، فقط باید مغز بکار بیفته ، باید چشمو گوشو باز کرد. باید خود را به خرّیت نزد

    اگر اسکی بازی رو دوست داری تا برف آب نشده یاد بگیر که چه جوری اسکی بازی کنی‌، و یاد بگیر که روی یخ پاهات
    دچار لغزش نشه

    حواستان را بیشتر جمع کنید !

    صفحهٔ رنگین کمان ایران Iran Rainbow (videos)

    ./
    اگر ایران هنوز به دموکراسی نرسیده است دلیلش ظالم بودن دیکتاتور نیست .بلکه عدم حظور یکپارچه عموم مردم یا حداقل کسانیکه ادعای مخالفت با حکومت را دارند ، برای کسب آزادی بوده است . همواره تعداد محدودی برخاسته اند و سایرین یا کلا بی تفاوت بوده اند ،یا تظاهر به همیاری کرده اند ، یا فقط ماشالله ماشالله گفته اند و یا در مورد همکاری در بخشی خاص اعلام آمادگی کرده اند، اما به لحظه شکاربا آوردن بهانه های گوناگون راه سرویسهای بهداشتی را پیش گرفته اند.مردم هیچ کشوری با ناله و زاری و هارت و پورت آزاد نشده اند

  • Faridf6fa

    dorood bar fadaii salam bar mojahed. be ma (shorayemeli moghavemat bepeivandid)

    zendeh bad mobarezeh mosalahaneh

  • Faridf6fa

    dorood bar fadaii salam bar mojahed. be ma (shorayemeli moghavemat bepeivandid)

    zendeh bad mobarezeh mosalahaneh

  • Faridf6fa

    dorood bar fadaii salam bar mojahed. be ma (shorayemeli moghavemat bepeivandid)

    zendeh bad mobarezeh mosalahaneh

  • Amir S Ghiassi

    سو استفاده از نامهای کاپیتالیست  کمونیست مذهب برای غارت افراد و کشتاربیګناهان اهریمن ظلم و فساد شیادی در لباسهای مکتبهای اجتماعی و دینهای الهی که مورد سو استفاده متقلبان متظاهر واقع میشوددرحالیکه دیوانه ای بنام قذافی مشغول کشتن مردم میباشد  و مثلا بخودش هم میبالد که مردم را از دست امپریالیست ها نجات داده است  مثال همان ګوسفند  ای که شعر میخواند  شنیدم که در اثنای شبی  ربود مردی ګوسفندی را از دهان ګرګی   شبانګاه کارد بر حلقش بمالید  روان ګوسفند از وی بنالید   که ګرچه از چنګ دندان ګرګم در ربودی   ولی عاقبت ګرګم تو بودی   حالا حکایت ماست که عده ای بنام نبرد با کاپیالیست و کمونیست  و .. مارا غافل میکنند وخودشان جای آنان  می نشینند  و باز همان دزدیهای و همان غارتګری ها و همان فساد از نو پایه میګیرد  غارت ثروتهای ملی و دزدی ثروتهای مردم  که بعد بنامهای خودشان در کشورهای دیګر به بانکها می سپارند   مردم هم که درمانده شده اند بعضی ها همان روش را انتخاب میکنند . و به دزدیهای کوچک و رشوه خواری میپردازند زیرا وقتی رییس یک کشوری خودش دزد است و مال مردم را میچاپد چطور میتوان توقع داشت که دیګران که دستشان به دم ګاوی بند است اینکارها را نکنند  و بدین ترتیب شیرازه کشورهای از هم ګسسته میشود و بجای همکاری و پیشرفت دزدی و فساد و رشوه خوار رونق پیدا میکند   مردم بنام مکتبهای اجتماعی و به نامهای ګوناګون دسته بندی میشوند و به سرکله هم میزنند و حربه های مذهبی و غیر مذهبی شروع به غارت ودزدیهای عظیم میکنند و همانطوریکه می بینیم بنام دین ملیت و مکتبهای اجتماعی مردم را لخت میکنند و مردم هم سرشان ګرم به این است که چطور سرهم کلاه بګذارند  و از اعتمادها و دوستی ها سو استفاده کنند و در نتیجه هیچکس به هیچکس اعتمادی و اطمینانی و علاقه ای ندارد و همه عشق ها و محبت ها می میرند و تنها بقول آمریکایی ها این سرمایه است که حرف میزند  زنان شوهران خود را رها میکنند و مردان هم زنان را کنار میګذارند زیرا مبنا پول و ثروت است و هرکس که بخواهد سالم و پاک زندګی کند به او برچسب بی عرضه ګی میزنند   کمر ها در مقابل دزدان عظیم شان خم میشود و به کسانی که برای جامعه کار کرده اند باصطلاح محلی ګذاشته نمی شود  در جایی که داد و عدالت نیست همه چیز وارونه میشود  دزدان در مقامهای شامخ و پاکان به دریوزګی میروند  تا همه و یا بیشتر مردم متوجه شوند که بایست بی تفاوت و یا جبار بود  که میګویند  برو قوی شو اګر طعم زندګی خواهی که در نظام طبیعت ضعیف محکوم است   در نتیجه مردم با هم متحد نیستند و برای حکام جبار و دزد و بی شرف راه ها کاملا باز باقی میماند.    چون هرکاری زشتی که بکنند مردم متحد نیستند تا با خیزش خود جلوی فساد را بګیرند   تا انجا که کارد به استخوان همه برسد و دیګر ماندن و زندګی کردن معنای خود را از دست بدهد  تنها در آنصورت است که مردم شجاعانه بدون ترسی از مرګ به مقابل اژدهای شیاد  کاپیتالیست   کمونیست  و مذهبیون که همه آڼان قلابی هستند و تنها از این  نامها برای غارت و دزدی استفاده میکنند  به پا بر میخیزند   شاید بهترین راه محدود کردن قدرت و شفاف کردن ثروتها باشد تا کسی که از راه ناحق به ثروتهای نجومی رسیده است بداند که حساب وکتابی هم هست.  با وجود اینکه خشم مردم همیشه دامان دیکتاتورهای دیوانه را ګرفته است ولی متاسفانه این دیکتاتور ها مثل کوران وکران هستند که نه قدرت دیدن دارند  نه شنیدن و نه توانایی فکر کردن و خواندن تاریخ  هیچ دیکتاتوری نتوانسته است  تا ابد بر خر مراد سوار شود  بالاخره دیکتاتور دیګری با کمک مردم از جان ګذشته اورا به پایین کشیده است   تعصب های دینی و مذهبی و نادانی همیشه بهترین راه برای رشد دیکتاتوری بوده است  البته هستندکسانی که تنها مزدوران دیکتاتورها هستند یعنی تنها برای پول و احتیاج است که به دیکتاتورها خدمت میکنند ولی بیشتر کسان دور دیکتاتور ها کسانی هستند که از روی حماقت و یا جهالت دینی و یا اجتماعی و یا ګول خوردن ملی به دام افتاده اند .  اما وای به روزی که آنان هم بیدار و هشیار شوند و قدرت مردم و خود را بدانند  و این قاعده تفرقه بیانداز و حکومت غارت کن رنګ ببازد و مردم با هم واقعا متحد شوند و همه تا پای جان برای ګرفتن حق بایستند  نه اینکه تا چند نفر را ګرفتند دیګران در روند  این نداشتن اتحاد است که به دیکتاتورها کمک میکند بر سرقدرت پوشالی خود باقی بمانند   ترس و نداشتن اتحاد مردم است که دیکتاتور را قدرت می بخشد تا سوار مردم شوند و از آنان بردګان بسازند  امان از روزی که ترس بریزد و یا اتحاد جانشین خودخواهی ها شود و مردم منافع شخصی خود را به منافع عمومی ترجیح ندهند  آنوقت است که فاتحه دیکتاتورها خوانده شده است  آګاهی مردم  اتحاد آنان با هم و درهم ریختن ترس و بی تفاوتی و ظلم  
     

  • Amir S Ghiassi

    سو استفاده از نامهای کاپیتالیست  کمونیست مذهب برای غارت افراد و کشتاربیګناهان اهریمن ظلم و فساد شیادی در لباسهای مکتبهای اجتماعی و دینهای الهی که مورد سو استفاده متقلبان متظاهر واقع میشوددرحالیکه دیوانه ای بنام قذافی مشغول کشتن مردم میباشد  و مثلا بخودش هم میبالد که مردم را از دست امپریالیست ها نجات داده است  مثال همان ګوسفند  ای که شعر میخواند  شنیدم که در اثنای شبی  ربود مردی ګوسفندی را از دهان ګرګی   شبانګاه کارد بر حلقش بمالید  روان ګوسفند از وی بنالید   که ګرچه از چنګ دندان ګرګم در ربودی   ولی عاقبت ګرګم تو بودی   حالا حکایت ماست که عده ای بنام نبرد با کاپیالیست و کمونیست  و .. مارا غافل میکنند وخودشان جای آنان  می نشینند  و باز همان دزدیهای و همان غارتګری ها و همان فساد از نو پایه میګیرد  غارت ثروتهای ملی و دزدی ثروتهای مردم  که بعد بنامهای خودشان در کشورهای دیګر به بانکها می سپارند   مردم هم که درمانده شده اند بعضی ها همان روش را انتخاب میکنند . و به دزدیهای کوچک و رشوه خواری میپردازند زیرا وقتی رییس یک کشوری خودش دزد است و مال مردم را میچاپد چطور میتوان توقع داشت که دیګران که دستشان به دم ګاوی بند است اینکارها را نکنند  و بدین ترتیب شیرازه کشورهای از هم ګسسته میشود و بجای همکاری و پیشرفت دزدی و فساد و رشوه خوار رونق پیدا میکند   مردم بنام مکتبهای اجتماعی و به نامهای ګوناګون دسته بندی میشوند و به سرکله هم میزنند و حربه های مذهبی و غیر مذهبی شروع به غارت ودزدیهای عظیم میکنند و همانطوریکه می بینیم بنام دین ملیت و مکتبهای اجتماعی مردم را لخت میکنند و مردم هم سرشان ګرم به این است که چطور سرهم کلاه بګذارند  و از اعتمادها و دوستی ها سو استفاده کنند و در نتیجه هیچکس به هیچکس اعتمادی و اطمینانی و علاقه ای ندارد و همه عشق ها و محبت ها می میرند و تنها بقول آمریکایی ها این سرمایه است که حرف میزند  زنان شوهران خود را رها میکنند و مردان هم زنان را کنار میګذارند زیرا مبنا پول و ثروت است و هرکس که بخواهد سالم و پاک زندګی کند به او برچسب بی عرضه ګی میزنند   کمر ها در مقابل دزدان عظیم شان خم میشود و به کسانی که برای جامعه کار کرده اند باصطلاح محلی ګذاشته نمی شود  در جایی که داد و عدالت نیست همه چیز وارونه میشود  دزدان در مقامهای شامخ و پاکان به دریوزګی میروند  تا همه و یا بیشتر مردم متوجه شوند که بایست بی تفاوت و یا جبار بود  که میګویند  برو قوی شو اګر طعم زندګی خواهی که در نظام طبیعت ضعیف محکوم است   در نتیجه مردم با هم متحد نیستند و برای حکام جبار و دزد و بی شرف راه ها کاملا باز باقی میماند.    چون هرکاری زشتی که بکنند مردم متحد نیستند تا با خیزش خود جلوی فساد را بګیرند   تا انجا که کارد به استخوان همه برسد و دیګر ماندن و زندګی کردن معنای خود را از دست بدهد  تنها در آنصورت است که مردم شجاعانه بدون ترسی از مرګ به مقابل اژدهای شیاد  کاپیتالیست   کمونیست  و مذهبیون که همه آڼان قلابی هستند و تنها از این  نامها برای غارت و دزدی استفاده میکنند  به پا بر میخیزند   شاید بهترین راه محدود کردن قدرت و شفاف کردن ثروتها باشد تا کسی که از راه ناحق به ثروتهای نجومی رسیده است بداند که حساب وکتابی هم هست.  با وجود اینکه خشم مردم همیشه دامان دیکتاتورهای دیوانه را ګرفته است ولی متاسفانه این دیکتاتور ها مثل کوران وکران هستند که نه قدرت دیدن دارند  نه شنیدن و نه توانایی فکر کردن و خواندن تاریخ  هیچ دیکتاتوری نتوانسته است  تا ابد بر خر مراد سوار شود  بالاخره دیکتاتور دیګری با کمک مردم از جان ګذشته اورا به پایین کشیده است   تعصب های دینی و مذهبی و نادانی همیشه بهترین راه برای رشد دیکتاتوری بوده است  البته هستندکسانی که تنها مزدوران دیکتاتورها هستند یعنی تنها برای پول و احتیاج است که به دیکتاتورها خدمت میکنند ولی بیشتر کسان دور دیکتاتور ها کسانی هستند که از روی حماقت و یا جهالت دینی و یا اجتماعی و یا ګول خوردن ملی به دام افتاده اند .  اما وای به روزی که آنان هم بیدار و هشیار شوند و قدرت مردم و خود را بدانند  و این قاعده تفرقه بیانداز و حکومت غارت کن رنګ ببازد و مردم با هم واقعا متحد شوند و همه تا پای جان برای ګرفتن حق بایستند  نه اینکه تا چند نفر را ګرفتند دیګران در روند  این نداشتن اتحاد است که به دیکتاتورها کمک میکند بر سرقدرت پوشالی خود باقی بمانند   ترس و نداشتن اتحاد مردم است که دیکتاتور را قدرت می بخشد تا سوار مردم شوند و از آنان بردګان بسازند  امان از روزی که ترس بریزد و یا اتحاد جانشین خودخواهی ها شود و مردم منافع شخصی خود را به منافع عمومی ترجیح ندهند  آنوقت است که فاتحه دیکتاتورها خوانده شده است  آګاهی مردم  اتحاد آنان با هم و درهم ریختن ترس و بی تفاوتی و ظلم  
     

  • Amir S Ghiassi

    سو استفاده از نامهای کاپیتالیست  کمونیست مذهب برای غارت افراد و کشتاربیګناهان اهریمن ظلم و فساد شیادی در لباسهای مکتبهای اجتماعی و دینهای الهی که مورد سو استفاده متقلبان متظاهر واقع میشوددرحالیکه دیوانه ای بنام قذافی مشغول کشتن مردم میباشد  و مثلا بخودش هم میبالد که مردم را از دست امپریالیست ها نجات داده است  مثال همان ګوسفند  ای که شعر میخواند  شنیدم که در اثنای شبی  ربود مردی ګوسفندی را از دهان ګرګی   شبانګاه کارد بر حلقش بمالید  روان ګوسفند از وی بنالید   که ګرچه از چنګ دندان ګرګم در ربودی   ولی عاقبت ګرګم تو بودی   حالا حکایت ماست که عده ای بنام نبرد با کاپیالیست و کمونیست  و .. مارا غافل میکنند وخودشان جای آنان  می نشینند  و باز همان دزدیهای و همان غارتګری ها و همان فساد از نو پایه میګیرد  غارت ثروتهای ملی و دزدی ثروتهای مردم  که بعد بنامهای خودشان در کشورهای دیګر به بانکها می سپارند   مردم هم که درمانده شده اند بعضی ها همان روش را انتخاب میکنند . و به دزدیهای کوچک و رشوه خواری میپردازند زیرا وقتی رییس یک کشوری خودش دزد است و مال مردم را میچاپد چطور میتوان توقع داشت که دیګران که دستشان به دم ګاوی بند است اینکارها را نکنند  و بدین ترتیب شیرازه کشورهای از هم ګسسته میشود و بجای همکاری و پیشرفت دزدی و فساد و رشوه خوار رونق پیدا میکند   مردم بنام مکتبهای اجتماعی و به نامهای ګوناګون دسته بندی میشوند و به سرکله هم میزنند و حربه های مذهبی و غیر مذهبی شروع به غارت ودزدیهای عظیم میکنند و همانطوریکه می بینیم بنام دین ملیت و مکتبهای اجتماعی مردم را لخت میکنند و مردم هم سرشان ګرم به این است که چطور سرهم کلاه بګذارند  و از اعتمادها و دوستی ها سو استفاده کنند و در نتیجه هیچکس به هیچکس اعتمادی و اطمینانی و علاقه ای ندارد و همه عشق ها و محبت ها می میرند و تنها بقول آمریکایی ها این سرمایه است که حرف میزند  زنان شوهران خود را رها میکنند و مردان هم زنان را کنار میګذارند زیرا مبنا پول و ثروت است و هرکس که بخواهد سالم و پاک زندګی کند به او برچسب بی عرضه ګی میزنند   کمر ها در مقابل دزدان عظیم شان خم میشود و به کسانی که برای جامعه کار کرده اند باصطلاح محلی ګذاشته نمی شود  در جایی که داد و عدالت نیست همه چیز وارونه میشود  دزدان در مقامهای شامخ و پاکان به دریوزګی میروند  تا همه و یا بیشتر مردم متوجه شوند که بایست بی تفاوت و یا جبار بود  که میګویند  برو قوی شو اګر طعم زندګی خواهی که در نظام طبیعت ضعیف محکوم است   در نتیجه مردم با هم متحد نیستند و برای حکام جبار و دزد و بی شرف راه ها کاملا باز باقی میماند.    چون هرکاری زشتی که بکنند مردم متحد نیستند تا با خیزش خود جلوی فساد را بګیرند   تا انجا که کارد به استخوان همه برسد و دیګر ماندن و زندګی کردن معنای خود را از دست بدهد  تنها در آنصورت است که مردم شجاعانه بدون ترسی از مرګ به مقابل اژدهای شیاد  کاپیتالیست   کمونیست  و مذهبیون که همه آڼان قلابی هستند و تنها از این  نامها برای غارت و دزدی استفاده میکنند  به پا بر میخیزند   شاید بهترین راه محدود کردن قدرت و شفاف کردن ثروتها باشد تا کسی که از راه ناحق به ثروتهای نجومی رسیده است بداند که حساب وکتابی هم هست.  با وجود اینکه خشم مردم همیشه دامان دیکتاتورهای دیوانه را ګرفته است ولی متاسفانه این دیکتاتور ها مثل کوران وکران هستند که نه قدرت دیدن دارند  نه شنیدن و نه توانایی فکر کردن و خواندن تاریخ  هیچ دیکتاتوری نتوانسته است  تا ابد بر خر مراد سوار شود  بالاخره دیکتاتور دیګری با کمک مردم از جان ګذشته اورا به پایین کشیده است   تعصب های دینی و مذهبی و نادانی همیشه بهترین راه برای رشد دیکتاتوری بوده است  البته هستندکسانی که تنها مزدوران دیکتاتورها هستند یعنی تنها برای پول و احتیاج است که به دیکتاتورها خدمت میکنند ولی بیشتر کسان دور دیکتاتور ها کسانی هستند که از روی حماقت و یا جهالت دینی و یا اجتماعی و یا ګول خوردن ملی به دام افتاده اند .  اما وای به روزی که آنان هم بیدار و هشیار شوند و قدرت مردم و خود را بدانند  و این قاعده تفرقه بیانداز و حکومت غارت کن رنګ ببازد و مردم با هم واقعا متحد شوند و همه تا پای جان برای ګرفتن حق بایستند  نه اینکه تا چند نفر را ګرفتند دیګران در روند  این نداشتن اتحاد است که به دیکتاتورها کمک میکند بر سرقدرت پوشالی خود باقی بمانند   ترس و نداشتن اتحاد مردم است که دیکتاتور را قدرت می بخشد تا سوار مردم شوند و از آنان بردګان بسازند  امان از روزی که ترس بریزد و یا اتحاد جانشین خودخواهی ها شود و مردم منافع شخصی خود را به منافع عمومی ترجیح ندهند  آنوقت است که فاتحه دیکتاتورها خوانده شده است  آګاهی مردم  اتحاد آنان با هم و درهم ریختن ترس و بی تفاوتی و ظلم  
     

  • Amir S Ghiassi

    هدف: ریشه کن کردن دیکتاتوری در خاورمیانه
    اگر هدف همه ما ریشه کن کردن دیکتاتوری و برپا کردن آزادی همگانی باشد کاری بسیار مثبت انجام داد شده است.  به عبارت دیگر ما با دیکتاتوری نمی جنگیم برای اینکه خودمان دست در دیگ امکانهای دیکتاتور نداریم و یا دست ما به دم گاوی در رژیم دیکتاتور بند نیست و ماهم از سفره گشاده غارتگری سهمی نداریم  ما میخواهیم شاید دیکتاتور را سرنگون کنیم برای اینکه خودمان خیال داریم همراه با دنباله هایمان جایش را اشغال کرده و دوباره مردم را به زیجیر و سو استفاده بکشیم. 
    تا در ما تمامیت خواهی غرورهای بیجا و فساد و تنها فکر منافع شخصی نمیرد  پایین کشیدن یک دیکتاتور و بالا بردن دیکتاتوری دیگر دردی را دوا نخواهد کرد.  در قدم اول بایست زمینه دیکتاتوری و دیکتاتور شدن را از بین برد وگرنه همان مبارک را بررسی کنید جوانی با هوش و از طبقه فقیر مصر بوده که دراثر هوش و کار و دانشی که داشته به مقامات بالا رسیده است ولی متاسفانه برق تلا و زیبایی تجمل  از همان جوان شاید مردمی و ملی و با هوش یک دیکتاتور و یک مرد طمع کار و حریص ساخته است  که میگویند میزان ثروتش از حتی بیل گیت هم بیشتر است.  باید قوانینی باشد که بتواند جلوی دیکتاتوری و استبداد را سد کند  حتی دیکتاتورهای مردمی و ملی هم ممکن است در اثر مروز زمان و کرنش و تملق و چاپلوسی اطرافیان تبدیل به دیوانه گانی شوند که تنها زنجیر کردنشان از خطرشان خواهد کاست.  باید زمینه دیکتاتروی و پرورش دیکتاتور ها منهدم شود  درست مثل اینکه بایست مرض را شناخت و آنرا ریشه کن کرد وگرنه با دادن قرصهای مسکن و یا با حتی معالجه یک مریض مرض ریشه کن نخواهد شد   مثل همان ریشه کنی مالاریا  که سعی شد که پشه مالاریا را منهدم کنند نه تنها اینکه به بیمارها شفا عنایت کنند..   ما هم بایست پشه دیکتاتور ساز را ریشه کن کنیم و تمامی آبهای راکد و گندیده را که باعث رشد پشه دیکتاتور ساز میشود را خشک کنیم. 
    داشتن قوه قضای مستقل و قضات سیر و با وجدان و تحصیکرده و منصف   داشتن ارتش و پلیس مردمی و داشتن قوه مقننه تماما انتخابی نه انتصابی و کنترل قوا که یکی سر دیگران کلاه نگذارد  و نیز تعلیم و تربیت درست و داشتن مدرسه های خوب  با معلم های ورزیده و درس خوانده که از همان کودکی ریشه خودخواهی و تمامیت خواهی را در بچه ها از بین ببرند و انسانهایی والا و درستکار و اجتماعی و دوستدار مردم تحویل جامعه دهند  نه کودکانی خود خواه خود محور و تماممیت خواه که اگر آب ببینند شناگران قابلی هستند.  خیانت دزدی کلاهبرداری و فساد با کاملا نکوهیده شود و تامادامیکه ما به ثروتمندانی که از راه غیر مشروع و دزدی و فساد به ثروتهای نجومی رسیده اند احترام میگذاریم و به آنان اعتبار اجتماعی میدهیم و قانون از کجا و چگونه آورده ای را رعایت   نکنیم عوض کردن یک مستبد با مستبد دیگر کاری را درست نخواهد کرد؟  مشگل ما مشگل فساد  دورویی کلاهبرداری  تمامست خواهی  دزدی خیانت است و شاید این تنها دیکتاتور نیست که مقصر است بلکه تمامی کسانیکه بی تفاوت ظالم و تمامیت خواه شده اند مقصرند. 
    دیکتاتور تنها یک نفر و حداکثر یک گروه است ولی کسانیکه دانسته یا ندانسته و یا برای پول و رشوه دیکتاتور را حمایت میکنند خیلی بیشتر از یک نفر هستند و آنان هستند که دیکتاتور را سرپا نگه داشته اند.  آنان که با ثروتهای دزدی شده سهمی میگیرند و با سو استفاده از موقعیت ها به رشوه خواری  کلاهبرداری و فساد می پردازند. بایست پشه نیش زن و آلوده به مرض دیکتاتوری را نابود کرد  نه  بیمار مریض مالاریایی را ؟  شاید بشود بیماران هم معالجه کرد؟ زیرا همه بیماران به دیکتاتوری که از اول آلوده به نیش پشه دیکتاتور ساز نبوده اند؟ 
    داشتن خاورمیانه آزاد و یک پارچه متحد  نظیر اتحادیه اروپا  و یا ولایات آمریک بایست مد نظر باشد وگرنه تا ما با هم متحد نباشیم بازیچه ابر قدرتها خواهیم شد و مارا بر علیه هم بسیج و تربیت میکنند.  تا ما ایالات متفرق خاوریمانه باشیم و آنها متحد و متفق؟
     

  • Amir S Ghiassi

    هدف: ریشه کن کردن دیکتاتوری در خاورمیانه
    اگر هدف همه ما ریشه کن کردن دیکتاتوری و برپا کردن آزادی همگانی باشد کاری بسیار مثبت انجام داد شده است.  به عبارت دیگر ما با دیکتاتوری نمی جنگیم برای اینکه خودمان دست در دیگ امکانهای دیکتاتور نداریم و یا دست ما به دم گاوی در رژیم دیکتاتور بند نیست و ماهم از سفره گشاده غارتگری سهمی نداریم  ما میخواهیم شاید دیکتاتور را سرنگون کنیم برای اینکه خودمان خیال داریم همراه با دنباله هایمان جایش را اشغال کرده و دوباره مردم را به زیجیر و سو استفاده بکشیم. 
    تا در ما تمامیت خواهی غرورهای بیجا و فساد و تنها فکر منافع شخصی نمیرد  پایین کشیدن یک دیکتاتور و بالا بردن دیکتاتوری دیگر دردی را دوا نخواهد کرد.  در قدم اول بایست زمینه دیکتاتوری و دیکتاتور شدن را از بین برد وگرنه همان مبارک را بررسی کنید جوانی با هوش و از طبقه فقیر مصر بوده که دراثر هوش و کار و دانشی که داشته به مقامات بالا رسیده است ولی متاسفانه برق تلا و زیبایی تجمل  از همان جوان شاید مردمی و ملی و با هوش یک دیکتاتور و یک مرد طمع کار و حریص ساخته است  که میگویند میزان ثروتش از حتی بیل گیت هم بیشتر است.  باید قوانینی باشد که بتواند جلوی دیکتاتوری و استبداد را سد کند  حتی دیکتاتورهای مردمی و ملی هم ممکن است در اثر مروز زمان و کرنش و تملق و چاپلوسی اطرافیان تبدیل به دیوانه گانی شوند که تنها زنجیر کردنشان از خطرشان خواهد کاست.  باید زمینه دیکتاتروی و پرورش دیکتاتور ها منهدم شود  درست مثل اینکه بایست مرض را شناخت و آنرا ریشه کن کرد وگرنه با دادن قرصهای مسکن و یا با حتی معالجه یک مریض مرض ریشه کن نخواهد شد   مثل همان ریشه کنی مالاریا  که سعی شد که پشه مالاریا را منهدم کنند نه تنها اینکه به بیمارها شفا عنایت کنند..   ما هم بایست پشه دیکتاتور ساز را ریشه کن کنیم و تمامی آبهای راکد و گندیده را که باعث رشد پشه دیکتاتور ساز میشود را خشک کنیم. 
    داشتن قوه قضای مستقل و قضات سیر و با وجدان و تحصیکرده و منصف   داشتن ارتش و پلیس مردمی و داشتن قوه مقننه تماما انتخابی نه انتصابی و کنترل قوا که یکی سر دیگران کلاه نگذارد  و نیز تعلیم و تربیت درست و داشتن مدرسه های خوب  با معلم های ورزیده و درس خوانده که از همان کودکی ریشه خودخواهی و تمامیت خواهی را در بچه ها از بین ببرند و انسانهایی والا و درستکار و اجتماعی و دوستدار مردم تحویل جامعه دهند  نه کودکانی خود خواه خود محور و تماممیت خواه که اگر آب ببینند شناگران قابلی هستند.  خیانت دزدی کلاهبرداری و فساد با کاملا نکوهیده شود و تامادامیکه ما به ثروتمندانی که از راه غیر مشروع و دزدی و فساد به ثروتهای نجومی رسیده اند احترام میگذاریم و به آنان اعتبار اجتماعی میدهیم و قانون از کجا و چگونه آورده ای را رعایت   نکنیم عوض کردن یک مستبد با مستبد دیگر کاری را درست نخواهد کرد؟  مشگل ما مشگل فساد  دورویی کلاهبرداری  تمامست خواهی  دزدی خیانت است و شاید این تنها دیکتاتور نیست که مقصر است بلکه تمامی کسانیکه بی تفاوت ظالم و تمامیت خواه شده اند مقصرند. 
    دیکتاتور تنها یک نفر و حداکثر یک گروه است ولی کسانیکه دانسته یا ندانسته و یا برای پول و رشوه دیکتاتور را حمایت میکنند خیلی بیشتر از یک نفر هستند و آنان هستند که دیکتاتور را سرپا نگه داشته اند.  آنان که با ثروتهای دزدی شده سهمی میگیرند و با سو استفاده از موقعیت ها به رشوه خواری  کلاهبرداری و فساد می پردازند. بایست پشه نیش زن و آلوده به مرض دیکتاتوری را نابود کرد  نه  بیمار مریض مالاریایی را ؟  شاید بشود بیماران هم معالجه کرد؟ زیرا همه بیماران به دیکتاتوری که از اول آلوده به نیش پشه دیکتاتور ساز نبوده اند؟ 
    داشتن خاورمیانه آزاد و یک پارچه متحد  نظیر اتحادیه اروپا  و یا ولایات آمریک بایست مد نظر باشد وگرنه تا ما با هم متحد نباشیم بازیچه ابر قدرتها خواهیم شد و مارا بر علیه هم بسیج و تربیت میکنند.  تا ما ایالات متفرق خاوریمانه باشیم و آنها متحد و متفق؟
     

  • Amir S Ghiassi

    هدف: ریشه کن کردن دیکتاتوری در خاورمیانه
    اگر هدف همه ما ریشه کن کردن دیکتاتوری و برپا کردن آزادی همگانی باشد کاری بسیار مثبت انجام داد شده است.  به عبارت دیگر ما با دیکتاتوری نمی جنگیم برای اینکه خودمان دست در دیگ امکانهای دیکتاتور نداریم و یا دست ما به دم گاوی در رژیم دیکتاتور بند نیست و ماهم از سفره گشاده غارتگری سهمی نداریم  ما میخواهیم شاید دیکتاتور را سرنگون کنیم برای اینکه خودمان خیال داریم همراه با دنباله هایمان جایش را اشغال کرده و دوباره مردم را به زیجیر و سو استفاده بکشیم. 
    تا در ما تمامیت خواهی غرورهای بیجا و فساد و تنها فکر منافع شخصی نمیرد  پایین کشیدن یک دیکتاتور و بالا بردن دیکتاتوری دیگر دردی را دوا نخواهد کرد.  در قدم اول بایست زمینه دیکتاتوری و دیکتاتور شدن را از بین برد وگرنه همان مبارک را بررسی کنید جوانی با هوش و از طبقه فقیر مصر بوده که دراثر هوش و کار و دانشی که داشته به مقامات بالا رسیده است ولی متاسفانه برق تلا و زیبایی تجمل  از همان جوان شاید مردمی و ملی و با هوش یک دیکتاتور و یک مرد طمع کار و حریص ساخته است  که میگویند میزان ثروتش از حتی بیل گیت هم بیشتر است.  باید قوانینی باشد که بتواند جلوی دیکتاتوری و استبداد را سد کند  حتی دیکتاتورهای مردمی و ملی هم ممکن است در اثر مروز زمان و کرنش و تملق و چاپلوسی اطرافیان تبدیل به دیوانه گانی شوند که تنها زنجیر کردنشان از خطرشان خواهد کاست.  باید زمینه دیکتاتروی و پرورش دیکتاتور ها منهدم شود  درست مثل اینکه بایست مرض را شناخت و آنرا ریشه کن کرد وگرنه با دادن قرصهای مسکن و یا با حتی معالجه یک مریض مرض ریشه کن نخواهد شد   مثل همان ریشه کنی مالاریا  که سعی شد که پشه مالاریا را منهدم کنند نه تنها اینکه به بیمارها شفا عنایت کنند..   ما هم بایست پشه دیکتاتور ساز را ریشه کن کنیم و تمامی آبهای راکد و گندیده را که باعث رشد پشه دیکتاتور ساز میشود را خشک کنیم. 
    داشتن قوه قضای مستقل و قضات سیر و با وجدان و تحصیکرده و منصف   داشتن ارتش و پلیس مردمی و داشتن قوه مقننه تماما انتخابی نه انتصابی و کنترل قوا که یکی سر دیگران کلاه نگذارد  و نیز تعلیم و تربیت درست و داشتن مدرسه های خوب  با معلم های ورزیده و درس خوانده که از همان کودکی ریشه خودخواهی و تمامیت خواهی را در بچه ها از بین ببرند و انسانهایی والا و درستکار و اجتماعی و دوستدار مردم تحویل جامعه دهند  نه کودکانی خود خواه خود محور و تماممیت خواه که اگر آب ببینند شناگران قابلی هستند.  خیانت دزدی کلاهبرداری و فساد با کاملا نکوهیده شود و تامادامیکه ما به ثروتمندانی که از راه غیر مشروع و دزدی و فساد به ثروتهای نجومی رسیده اند احترام میگذاریم و به آنان اعتبار اجتماعی میدهیم و قانون از کجا و چگونه آورده ای را رعایت   نکنیم عوض کردن یک مستبد با مستبد دیگر کاری را درست نخواهد کرد؟  مشگل ما مشگل فساد  دورویی کلاهبرداری  تمامست خواهی  دزدی خیانت است و شاید این تنها دیکتاتور نیست که مقصر است بلکه تمامی کسانیکه بی تفاوت ظالم و تمامیت خواه شده اند مقصرند. 
    دیکتاتور تنها یک نفر و حداکثر یک گروه است ولی کسانیکه دانسته یا ندانسته و یا برای پول و رشوه دیکتاتور را حمایت میکنند خیلی بیشتر از یک نفر هستند و آنان هستند که دیکتاتور را سرپا نگه داشته اند.  آنان که با ثروتهای دزدی شده سهمی میگیرند و با سو استفاده از موقعیت ها به رشوه خواری  کلاهبرداری و فساد می پردازند. بایست پشه نیش زن و آلوده به مرض دیکتاتوری را نابود کرد  نه  بیمار مریض مالاریایی را ؟  شاید بشود بیماران هم معالجه کرد؟ زیرا همه بیماران به دیکتاتوری که از اول آلوده به نیش پشه دیکتاتور ساز نبوده اند؟ 
    داشتن خاورمیانه آزاد و یک پارچه متحد  نظیر اتحادیه اروپا  و یا ولایات آمریک بایست مد نظر باشد وگرنه تا ما با هم متحد نباشیم بازیچه ابر قدرتها خواهیم شد و مارا بر علیه هم بسیج و تربیت میکنند.  تا ما ایالات متفرق خاوریمانه باشیم و آنها متحد و متفق؟
     

  • Aydineha1

    نمیدونم  ولی خیلی سخته با یه طناب پوسیده رفت ته چاه و سالم بازگشت
    با مردم بی سواد ، فقیر ، مسلمان ، نادان ، چطور باید یک غول را کشت در جایی که مردم به این غول احساس وابستگی میکنند.

  • Aydineha1

    تمامی بحث های ضد اسلامی من با تحصیل کردهاست و تنها تعداد انگشت شماری از آنها میتوانند تعصب های دینی را به صورت منطقی بررسی کنند.
     اکثرا دانشجو های رشته های هنری مخصوصا موسیقی با اینکه فعالیت هنری و احساسی دارند ولی منطقی تر هستند و خیلی بهتر تعصبات خود را کنکاش میکنند ولی دانشجویان رشته های فنی مهندسی متاسفانه خیلی کمتر.
     متاسفانه.

  • Koroushe/saghir

    میتونید رسم ازدواج با دخترتان,خواهرتان و مادرتان را احیا کنید تا همبستگی و اتحاد پیدا کنید.  (از نصایح پا پا کورش)

  • Haghighatgo

     چه باید کرد تا به یک همبستگی و اتحاد ملی رسید ؟؟؟؟؟……من از یه چند نفری در این مورد پرسیدم یکیشون  اینجوری بهم جواب داد…….اینقدر از خواندن عنوان این مطلب عصبانی شدم …مثل اینه که یکی و یا ده ها میلیون ها خل و چل کور مادرزاد رو باید ازشون پرسید چه باید کرد که چشم های باز بشن و قدرت بینائی بهتون دست بده ؟؟؟!!!…جماعت ساکنان ایران بعه غیر از یه ۱۰ میلیون ۱۵ میلیونش باید هر روز صبع سعی یه قدری دهنشون رو به کونشون نزدیک و نزدیک تر تا اینکه دهنشون درست جلوی سوراخ کونشون قرار بگیره …اونقت  اولا” از بوش شاد بشن و دوما” یه قدری از گوهشون به چشن که چه مزه ای میده اگه غذای مسجد و ساندیس دولتی را بخورند …”ای بی تربیت مردم ایران چهارهزارو سیصد و سی و سه سال و دویست و بیست دو روز و ده ساعت تاریخ دارن ها ” …یکی دیگه ولشون کن بزارن بابا سی و چند ساله که مال تازی ها رو گرفتن دهنشون دارن مگ میزنن بزار یه صد سال دیگه هم بزنن …” بهش گفتم ای بی شرف به اون ملت شریف داری توهین می کنی” ؟؟…با کمال بی ادبی گفت بهم که آره جونم کیرم تو چشاش های بی غیرتشون اگر خیلی از حرفم ناراحت شدی پس همین جا و همین الان کیرم تو دهن تو باشه ….” این دیگه خیلی بی تربیت تر از اون یکی قبلی بود” ….مثلیکه اون آقا قیافش تحصیل کرده و دانشگاهی بنظر میرسه …ببخشید  آقاسئوالی ازتون داشتم ؟ اگر سئوال دارید بفرمائید …اگر می خواهید گدائی کنید براتون وقت ندارم …..نه بنده گدا نیستم می خواستم نظرتون رو راجع به اینکه چه باید تا به همبستگی و اتحاد ملی رسید؟ …علاجش اینکه خامنه ای و پسرها و فک و فامیل هاش و پاسدارچی هاش در نقاط مختلف شهر بعد از نماز جمعه شلوارشون رو بکش پائین و کیرشون علم کرده و اجازه بدن مردم همبستگی خواه و اتحاد ملی بعد از سی و چند سال که هنوز منتظر دوا و درمون هستند یه لیس تر رو تمیزاز کیرشان بزنن چونکه تا حالا هنوز میلیون ها نفهمیدن که تازی تا دسته ئو فلان جاشون کرده…”گفتم به این آقا من بخاطر اینکه قیافه شما درست و خسابی بود ازتون سئوال کردم کیر لیس زدن دیگه چی”..این آقای تحصیل کرده جواب داد اگر بیشتر از این وقت رو بگیری با سئوال تخمیت همجا میکشم پائین ترتیبت رو میدم … ” مردها مثلیکه خیلی بی تربیتن …خانم ” خانم با چادر”  ببخشید سئوال داشتم ….خفه شو مرتیکه اکبیری..راحتم بزار…دنبالم نیا دیگه …دادو هوار میزنم ها….من شوهر دارم !!!..اینکه نشد ..اونجا یه خانم ژیگول کرده ماتیک زده با عینک آفتابی از مغازه لوکس فروشی امد بیرون …خانم ببخشید سئوالی داشتم ….همبستگی و اتخاد ملی….تف به اون فهم و شعور مردهای ایرونی کنن که ما زن ها خیال میکردم اشرف مخلوقاتن …ولی اینها فقط در فقط خایه و شکم و زبون دراز دارن و بلدن مثل خروس بخونن و بهم دیگه نوک بزنن و ذره ای شعور و فهم نداشتن و ندارن و گرنه زن ها رو سی و چند سال پیش تا حالا تحویل مردهای تازی اشغال گر ایران نمی دادن …تو خونه مرده هر چند ساعت به ساعت چیزش علم میشه ….تو خیابون هم با نگاهاشون و حرکاتشون و بصورت مجازی بهمون وصل می کنن…خیلی ممنون خانم ” عجب چیزهای داره که با راه رفتن تکون تکون میخوره ” ….آقا شما نظرتون راجع به “….” چیه ..باید یه زلزه خیلی قوی کور بیاد که زمین دهن باز کنه یه چند میلیونی ببلعه و بعئد هم دهنش بسته بشه …آقا چرا زلزله کور ؟ بخاطر اینکه نبینه چه گوه هائی رو داره می بلعه…!!! آقا شما …من ترکم ما زیر فشاربودیم و هستیم فارس مرتبا” به ما توهین می کنیم ولی البته “ماها” هم در اداره جات با روشوه گیری کلان و بعنوان پاسدارو زندان بان پدرفارس ها رو در می آریم . من اصلا” با همبستگی مخالفم ..من می خوام یه تکه از این مملکت رو بردارم و دورش دیوار بلند علم کنم و اونجا از صبح تا شب سیگار بکشم و عشق کنم و درش رو بطرف “فارس ها ” رو کلا” تیغه کنم !!! اینم که نشد جواب ….آقا شما .راجع به ..برو گمشو وقت ندارم…. ” چقدر عصبانی یارو شله ” …خانم نظر شما …راجع به ….اگر “همه” به آیت الله خامنه ای درست و حسابی گوش میکردن و توش میکردن وضع ما اینجوری نبود….سابق پسربزرگم هر ماه سه تا چهارتا گونی برنج پاسدارخونه بهش میدان حالا دوتا بهش میدن !!! آقا شما نظرتون راجع به همبستگی چیه ؟ باید بر هر نفر حداقل صد هزار دلار داخل کیسه کنن و بندازن تو صندوق پستیش  که برای همبستگی حاضر بشه که باهاش بشه همبستگی رو شروع کرد …!!!آقا شما …میزنم دره کونت ها …مرتیکه هیز و پرو …قیافم به کونی ها میخوره که می خوای ازم سئوال کنی ؟؟؟  

  • ارداویراف

    نیاری ب رهبر نیست. با تعداد کافی مردم راحت انجام میشه

  • Pingback: ایران در حال ویرانی و ایرانیان غَرق در تَعصبِ مُضحکِ آریایی! – سیروس پارسا()