گویا ناف رفسنجانی را در هنگام تولد، با دروغ و ریا بریدند، ویا گلبول های خون این نا ایرانی را از ناپاکی و نادرستی سرشت داده اند.
ما از میزان کلاهبرداری این آخوندک دغلباز در زادگاهش رفسنجان، و ظلم و جوری که بر مردم ساده دل و زحمتکش آن دیار روا داشته است، چندان آگاهی نداریم. ولی این را به خوبی می دانیم که در این ۳۲ سال رنج و بدبختی ملت ایران، خود و خانواده اش در چپاول و غارتگری کشورمان، با یکدیگر مسابقه گذاشته اند، ودر سر راهشان هر جنبنده ای را از میان بردند.
رفسنجانی که یک روضه خوان سربار جامعه ایرانی بود، و لیاقت دربانی یک فروشگاه، و حتی یک کاروانسرا را نداشت، سالیانی چند به ریاست جمهوری و یا ریاست مجلس ملاها منصوب ، و برمردم و سرنوشت کشورمان تحمیل شد..
او در دوران ریاست خود، بادی به غبغب می انداخت و هیتلر وار به خبرنگاران و افراد گرداگرد خود می توپید، و غرش می کرد. هم اکنون، این عربده کش دیروز، مانند روباهی شل در دست همکار جنایت کار خود ولی وقیح و مزدورانش نای نفس کشیدن ندارد.
دو سال پیش، احمدی نژاد منیجک مرکز خلافت، در یک مصاحبه تلویزیونی با شمارش بخشی از دزدی های این شیخ روباه صفت، به سراپای او لجن کشید، او را از منبر پائین آورده، و وادار به دست بوسی و نوکری ولی وقیح نمود.
رفسنجانی که اموال دزدیده از ملت محروم را در خطر دزدان زرنگ تر از خود می دید، به ناچار کلاه نامردی را به سر گذاشت، و سر به نوکری مرکز خلافت علی گدا فرود آورد. با این کار، جنایت و دزدی های خود و فرزند خلفش یاسر برای مدتی در امان ماند.
در ماههای افتضاحات ( به اصطلاح انتخابات) ریاست جمهوری، که کوس رسوایی و تقلب ولی وقیح بر سر کوچه وبازار زده شد، این آخوندک که می توانست برای یک بار هم شده در زندگی نکبت بارش از حقه بازی و نادرستی کناره گیری کند و در کنار مردم بایستد، بازهم طبع نوکری و فرومایگی او بر وجودش غلبه کرد، و در کنار خامنه ای ایستاد.
اکنون کار به جایی رسیده است که اوباش و مزدوران ولی وقیح نمونه همان کسانی که سال ها گرداگرد خود رفسنجانی بوده اند، به دستور و خواسته ولی وقیح به فائزه دختر او یورش می آورند، و بدترین ناسزاها را نثار این بانوی ایرانی می کنند.
کاری که این رذل های پرورده حکومت اسلامی نکردند، آن بود که مانند درون زندان ها ، به این بانوی بی پناه در روز روشن تجاوز ننمودند.
براستی، این همه فرومایگی، و پستی، و رفتاری حیوانی به یک بانو، آن هم از سوی رژیمی که دم از عفت و پاکدامنی می زند و برای بیرون بودن و دیدن موی زنی، چگونه جانماز آب می کشد، و متهم را اذیت و آزار می کند، جای شرم و خجالت است.
آیا کشور ما به کجا می رود؟. در کدام دوره تاریخ این چنین بی حرمتی و بی شرافتی نسبت به یک زن روا شده است؟. بی تردید کشورما پس از ۳۲ سال حکومت این هرجایی ها و لات های بی فرهنگ و بی اصل و نسب، هم اکنون در پایین ترین موقعیت اخلاقی و شرف انسانی قرار گرفته است.
هنگامی که اوباشان رژیم به رفسنجانی یار غار خمینی و حمایت کننده خامنه ای چنین رفتاری کنند، و به ناموس او توهین و بی احترامی نمایند، آیا ناموس کسی در این کشور مصیبت زده در امان خواهد بود؟. ما که چنین تصوری نخواهیم داشت.
اوباشان و مزدوران ولایت وقیح به خانم فائزه رفسنجانی یورش برده، و به مقام و منزلت یک زن با وحشیگری توهین و جسارت می کنند. رفتاری که تازیان متجاوز ۱۴۰۰ سال پیش برای ۶ سده به نام اسلام به بانوان گرامی کشورمان، روا داشته اند
رفسنجانی، روباه ورشکسته سیاسی رژیم، به جای آن که در برابر اوباشان مزاحم دخترش از خود واکنشی نشان دهد، بار دیگر دستمال یزدی به دست می گیرد، و به چاپلوسی و سر سپردگی نسبت به ولی وقیح می پردازد.
در سایت جرس امروز یکشنبه ۸ اسفند، آمده است که آقای رفسنجانی با اشاره به وجود افراد یا گروههایی در کشور که از اول پیروزی انقلاب اسلامی با اصل انقلاب، جمهوری اسلامی، قانون اساسی و اصل ولایت فقیه زاویه داشتد و با توطئهها و ترفندهای گوناگون، اعم از کودتا، جاسوسی، ترور و توسل به راههای دیگر، سعی در مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته و دارند، گفت:
«تکلیف نظام اسلامی و مردم برای مقابله با اینگونه افراد و گروههای معاند که ممکن است هنوز هم عوامل اندک آنها با اعلام مواضع و شعارهای تند و تخریبی درپی تضعیف نظام باشند، روشن است که نمونه آن در ۲۵ بهمن ماه به روشنی اتفاق افتاد».
هاشمی رفسنجانی اکثریت جامعه را ازجمله وفاداران و علاقمند و دلسوز انقلاب و نظام اسلامی دانست و گفت: «از وظایف مهم امروز مسئولان این است که این اکثریت وفادار را متحد نگه داریم و از اعلام مواضع تفرقهانگیز و افراطی پرهیز شود». در جایی دیگر، انقلاب مصر، تونس، لیبی، و یمن را نهضت و روشنگری اسلامی می داند.
هم میهن گرامی، ببینید خیانت، پستی، نوکری، سرسپردگی، و بی ناموسی تا کجا؟. اگر این مرد شرافت انسانی داشت می بایست فریاد کشد، غوغا کند، و بنیاد ولایت وقیح را به آتش کشد، و اگر هم نمی توانست، دست به خود کشی زند، و کشوری را از شر وجود خود راحت سازد.
پرسش ما از آقای رفسنجانی اینست: شما که ۳۲ سال با بی غیرتی به مال و ناموس این کشور خیانت کردید، دست کم کمی در این سال های پایانی عمرخود، اندکی غیرت و شرافت داشته باشید تا از فرزند دلبند، و از ناموستان در برابر گرگ صفتان پرورش یافته مکتب ولایت وقیح خودتان، و اسلام ناب محمدی که به حلق مردم ساده دل این سرزمین فرو کرده اید، دفاع کنید.
اگر نمی توانید با شرافت باشید، و یا برایتان تفاوتی نمی کند زیرا اموال غارت شده بیشتر ارزش دارد، در آن صورت کلاه خود را کج بگذارید که شما از هرنامردی، نامردترید.