آیت الله موسوی اردبیلی، نطق فرمودند که چرا موسوی و کروبی را بدون محاکمه بازداشت کرده اند؟. این فعل از نظر شرعی درست نیست چرا که مخالف کرامت و شفقّت در اسلام است!.
لطف و مهربانی و دوستی و انسانیت، با اسلام و مسلمان واقعی در تضاد است. نمونه ی قابل لمسش، رفتار وحشیانه ی سیّد علی خامنه ای و سگان ولایت با مردمان مظلوم و آزادی خواه است که در مقایسه و برابر کردن با جنایات انجام شده توسط پیامبر مسلمین و یارانش، بسیار خرد و ناچیز است، و اعمال ضد انسانی این رژیم خونخوار، تنها گوشه ای از همه ی جنایات و اعمال پلیدی است که اسلام اجازه اش را به مسلمین داده است.
از اسلامی که ثمره ی تفکر “انسان نمایی” است که از طریق گردن کشی و دزدی و غارت و عمل ننگین برده داری و برده فروشی، رزق و روزی اش را به دست می آورده و بالاترین و بهترین توصیه ها و سفارشات ایشان برای سعادت بشر در رابطه با روابط جنسی و تک ماده ها و تبصره هایش است، که مثلاً می شود در صورت عدم دسترسی به کنیزکان و غلامان زیبا رو، از راه نزدیکی با الاغ و شتر و بزغاله آخر عاقبت به خیر شد، چه انتظاری می رود؟.
“محمّد ابن عبدالله” که به “محمّد بچّه باز” شهرت دارد، یه قدری از خودراضی و از خود متشکر است که سخنی بدین صورت گفته است:
“همانا که من شهر علمم و علی (قاتل اوّل شیعیان) دروازه اش”
به راستی علم و دانش این “محمّد ابن عبدالله” کجاست؟. امواج دریای علم و دانش ایشان تا به کجا ادامه دارد؟.
مگر نه اینکه هر آنکس که چیزی در چنته دارد و صاحب علم و معرفت است، در زمان حیاتش از خود یادگاری هایی به جای می گذارد که حتّی نسل های بعد نیز، از آن ارمغان ها استفاده کرده و سود ببرند؟.
مگر تمامی انسان های فاضل و با شعور و کمالات دنیا که از میزان هوشی بالاتری نسبت به دیگران بهره برده بودند، و یا اینکه در تلاش و پشتکار سرآمد دیگران بودند، و یا هدف زیبایی همچون خدمت به دیگر انسان ها داشتند، حاصل تفکرات و اندیشه های ناب خویش را در کتابی جمع نکرده اند تا نسل های بعدی همچون ما نیز از آن ها بهره مند شوند؟.
در مقابل انسان های شرف و وارسته و دانایی همچون فردوسی و حافظ و ابو علی سینا و ذکریا ی رازی و خیام، جایگاه محمّد ابن عبدالله قاتل و جنایتکار کجاست؟.
آیا مایه ی شرم و خجالت نیست که ما آن بزرگواران را با همچین جانوری که به والاترین هنرش، تجاوز به کودکان و خردسالان بوده است، مقایسه کنیم؟.
به راستی، محمّد از خود چه بر جای گذاشته است، که هموطنان مسلمان ما، با داشتن گذشته ای درخشان و فرهنگ غنی، اینچنین اختیار از کف داده اند و شیفته و اسیر این انسان بد سیرت گشته اند؟.
جز کتابی که مهم ترین جملاتش، در رابطه با کشتار مخالفین است، چه بر جای گذاشته است؟.
جز قرانی که همه ی انسان ها را به جز مسلمانان نجس و حرامی می خواند، چه بر جای گذاشته است؟.
جز بد بختی و سیه روزی و تیره گشتن زندگی هایمان، چه چیز دیگری برای ما به ارمغان آورده است؟.
محمّد و دینش با ما چه کردند؟ جز اینکه باعث نابودی تاریخ و فرهنگ و هویت ما شدند؟. جز اینکه سبب ویرانی “ایران” ما را فراهم آوردند؟ جز اینکه همه ی جشن ها و شادی ها و روزهای ملّی ما را از تقویم و ذهن هایمان پاک کردند و به جایش ما را انباشته و پرکردند از سوگواری و عزاداری برای توله های بیشمارشان؟.
اگر انسان از خرد خود بهره بگیرد و اندکی این اسلام کشتارگر را مطالعه کند و یا دست کم معنای “تازی نامه” را به پارسی بخواند، متوجّه خواهد شد که آن سخن شهر علم و دروازه برای محمّد صدق نمی کند و این سخن شایسته و برازنده ی او نیسست و این لباسی است که به قامت او زیادی می کند و برای او دوخته نشده است:
“قال محمّد(ص):همانا من طویله ی علمم و علی و نوادگانش گوساله های آن” تا به کی می خواهیم سر تعظیم و بردگی در قبال این اسلام شیطانی و این طاعون فرود آوریم؟.
هموطن عزیز و خواننده ی گرامی، از ما نخواه که راجع به اسلام ننویسیم، تا زمانی که اسلام بر سیاست مملکت ما پنجه افکنده، و حکمرانی می کند و در هر کوی و برزنی سخن از این سرطان واگیردار است، ما سخن می گوییم و می نویسیم و اسلام و بزرگانش را به چالش می کشیم.
هر بلا و مصیبتی که تا کنون بر سر ما ایرانیان آمده است، از دولت سر همین اسلام نکبت بار است. حال زمان آن فرا رسیده که این طرز فکر پوسیده ی اسلامی را به زباله دان تاریخ بفرستیم.
حال آقای موسوی اردبیلی، جناب فیلسوف اسلامی، اگر هیچ کس نداند، شما نیک می دانید که اگر این حکومت می خواست اسلامی تر عمل کند، به جای دستگیری میر حسین و شیخ، در میدان آزادی آن ها را سنگسار می کردند به جرم محاربه با امام زمان و الله مدینه، سپس بدن هایشان را از کاه پر می کردند و در شهر می چرخاندند،
این ها اگر می خواستند یک ذره اسلامی تر عمل کنند، اصلا اوین و کهریزک درست نمی کردند که، همه ی مخالفان را به گلوله می بستند و سپس ناموسشان را تصاحب می کردند، دقیقاً همانند کاری که “علی” با خوارج کرد، مگر غیر از این است؟
مگر خوارج، از مسلمان ترین مسلمانان نبودند؟ مگر جز آن دسته از مسلمین نبودند که دقیقه ای نیز از سجده و نماز غافل نمی شدند؟.
سخن آن ها چه بود؟ آن ها از نوع حکومت خشن و سراسر جنگ و آدم کشی “علی” به تنگ آمده بودند و از برادر کشی خسته شده بودند و خواهان تغییر در طرز حکومت “علی” بودند.
“علی” با آن ها چه کرد؟ “علی” گفت آن ها کافرند و خونشان حلال است و باید همه ی آن ها را از دم تیغ گذراند، سپس با لشگری بزرگ به آن جمع که حتّی مسلّح نیز نبودند حمله کرد و همه را به خاک و خون کشید و سپس شروع به تقسیم نوامیسشان کرد.
این عدالت “علی” است که از آن دم میزنید، حال بگویید که “بنده ی حقّم و تیغ از سر حق می زنم”
آقای موسوی اردبیلی، بس است چپاول ثروت ملی، بس است تحمیر اذهان عمومی و به خصوص جوانان.
بس است بی شرمی و دزدی و بی شرفی. شما که صدای کلنگ قبرتان به گوش می رسد، حداقل این چند روزه باقیمانده عمرسراپا خیانت بارتان، تلاش کنید که حتّی برای ثانیه ای هم که شده، طعم زندگی همانند یک انسان با شرف و با شعور را بچشید. تلاش کنید تا اگر انسان نیستید، اندکی انسانی بیاندیشید.
برای شما و هم قطارانتان متاسفم و به همه ی شما دزدان که ایرانمان را اشغال کرده اید، ننگ و نفرین می فرستم، و روزهایی را درپیش چشمان خود می آورم که شما جنایتکاران به دادگاه مردمی کشیده شده ، و اسیر پنجه عدالتید.
Pingback: خیانتی از این بالاتر که بگوییم ایرانیان اسلام را با آغوش باز پذیرفتند وجود ندارد. | نه جنگ و نه خشونت ما دیکتاتور نمی خواهیم هرگونه نژاد پرستی()