شاهزاده رضا پهلوی به تازگی دکان جدیدی به نام “اتّحادیه ی دموکراتیک ایران” باز کرده اند، تا درخواست کمک مالی از مردم گرسنه و بی نوای ایران زمین کنند. و از مردم خواسته اند که هریک از ۱۰۰ دلار به بالا به کسب و کارشان کمک کنند.
برای ما این پرسش پیش می آید که با وجود بیرون بردن پول و ثروت زیاد به وسیله پدر، پدر بزرگ، و خانواده اشان از کشور، و داشتن میلیون ها دلار ارز خارجی در حساب های بانکی، چرا این چنین کاسه ی گدایی به دست گرفته اند؟. و با آن سرمایه ی ملّی و باد آورده، چه کرده اند؟.
در وصف غارت و دزدی، و چپاول ثروت ملّی مملکت، توسط خاندان پهلوی، اسناد و مدارک انکار ناپذیر بیشماری موجود است، ولی ما در این جا به تنها چند نمونه ی ریز و ناچیز آن برای آگاهی شما خواننده ی گرامی، اشاره می کنیم:
رضا خان قزاق، پس ازنشستن به تخت سلطنت، حدود چهل و چهار هزار سند از دست مردم گرفت، املاک، زمین ها ی روستاییان اهالی گیلان، و مازندران، تنکابن، و نور و بسیاری جاهای دیگر را مالک شد. [۱]
رضا خان که درتاریخ سوم اسفند ۱۲۹۹ روی کار آمد، خانه کوچکی به ارزش بسیار کم در جنوب تهران داشت. هنگامی که وی پس از برکناری از سلطنت در تاریخ دهم شهریور ۱۳۲۰ به امر و خواسته دولت انگلیس، ایران را ترک می کرد، به گفته ی خودش و اظهارات دکتر سجادی وزیر دارایی وقت، شصت و هشت میلیون تومان در حساب شخصی خود، در بانک ملّی داشت، و تمام اموال منقول و غیر منقول را به پسرش محمّد رضا بخشیده بود.[۲]
برای آن که هم میهنان گرامی بتوانند به ارزش واقعی مبلغ ۶۸ میلیون تومان در حساب رضا شاه را در سال ۱۳۲۰ هنگام رفتن وی از ایران مجسم کنند، باید گفت که ارزش خانه در آن زمان در تهران بین ۳-۱۵ هزار تومان بود. حال اگر ارزش میانگین یک خانه را در تهران در آن زمان ۹ هزارتومان برآورد کنیم، رضا شاه در حساب بانک ملی خود، به ارزش بیش از ۷ هزار خانه پس انداز داشته است.
در حقیقت رضاشاه که دوستدارانش لقب «کبیر» را با صد من سریشم به او می چسبانند، سوای ارزهایی که در بانک های خارجی ذخیره داشت، ۷ هزار از خانه های مردم را نیز به تصرف خود در آورده بود.
آیا اگر رضا شاه هم مانند آتاترک رئیس جمهور ترکیه تنها به حقوق خود قناعت می کرد، و به مال مردم دست درازی نمی نمود، می توانست پس اندازی در بانک، ویا ارزی در خارج از کشور داشته باشد؟. تا آن جا که ما خبر داریم، آتاترک درهنگام مرگ، مالی از خود باقی نگذاشت، و همسرش از پول بازنشستگی وی تا پایان عمر زندگی می کرد.
محمّد رضا، اموال غیر منقول را طبق یک حرکت نمایشی به دولت بخشید و به دروغ گفت که اموال باقی مانده را خرج نیکوکاری خواهد کرد.
این خاندان همیشه بدین تصور بودند که اگر یک فقیری نان خشکی به دندان گرفته، از برکت و بزرگی شاهانه ی آنان است که چیزی در درست خوردن دارد و از گرسنگی نمی میرد و باید دعا به جان شاهنشاه آریا مهر کند!.
چند نمونه ازغارت گری و چپاول محمد رضا شاه ازسرمایه های مردمی:
در رابطه با ثروت محمّد رضا شاه پهلوی، ارقام و اعداد نجومی بسیاری وجود دارد.
مثلاً در یک مورد، روزنامه ی نیویورک تایمز در شماره ی مورّخ دهم ژانویه ی هزار و نهصد و هفتاد و نه خود، با استناد به گفته منابع بانکی جهانی نوشت که فقط اوراق بهادار متعلق به شاه بیش از یک میلیارد دلار قیمت دارد و نیز مبلغی بین ۲ تا ۴ میلیارد دلار تنها در طول این دو سال آخر (۱۳۵۶ و ۱۳۵۷) از سوی خانواده سلطنتی ایران به آمریکا منتقل شده است.[۷] [۳]
فردوست دوست وهم پیاله همیشگی شاه، می گوید که پس از رفتن رضا شاه، املاک زیادی به محمد رضا رسید. در آمد وی تنها از مستغلات شمال، سالی ۶۲ میلیون تومان بود. املاکی که شاه وپدرش به تدریج ازمردم گرفته ویا با بهای ناچیزی خریده بودند.( فراموش نشود ۶۲ میلیون تومان بین ۴۰-۵۰ سال پیش)
بنا به گفته مزین رئیس املاک بنیاد پهلوی گرگان، املاک شاه ازگرگان تا مرز شوروی ادامه داشت. مزین درمدت ده سال به فروش زمین های گرگان پرداخت، و آن گاه به سراغ زمین های بجنورد وگنبد رفت.
از سویی دیگر، اردشیر زاهدی درباره میزان ثروتی که شاه موفق به انتقال آنها به خارج از کشور شد، چنین نوشته است: «دادستان تهران در زمان شریف امامی فهرست دقیقی از افرادی که پول هایی را به شکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد. در میان این فهرست، شخص اعلیحضرت به خروج ۳۱ میلیارد دلار از کشور متهم شده بود. [۴]
باید توجه داشت که ۳۱ میلیارد ۳۵-۴۰ سال پیش دارای ارزشی برابر دست کم ۳۰۰-۴۰۰ میلیاارد امروزه بوده است.
بنا به نوشته هفته نامه آلمانی « فوکوس» [۵] ، شاه برای خرید ۶ فروند زیر دریائی از یک شرکت آلمانی، ۱۰۹ میلیون مارک رشوه دریافت می کند.
هم چنین، با گزارش روزنامه اتریشی کوریر [۶] در نتیجه سود جوئی وچپاول گری سرمایه مردمی، برای خانواده اش بیش از ۴۴ میلیارد دلارارث به جای می گذارد.
شاه با خانواده ۶۰ نفره و ۱۵۰۰ درباری چاپلوس ومفت خور، سالانه دست کم ۱۵ میلیون دلاراز پول مردم و کشوررا در آن دوران نابود می کرد. ارزش این پول در بازار امروز دست کم ۱۵۰-۲۰۰ میلیون دلار برآورد می شود.
ویلیام سولیوان آخرین سفیرآمریکا در ایران می نویسد که بیشترشرکت ها وموسسات آمریکائی بدون آن که در ایران سرمایه ای به کار انداخته باشند، قراردادهای خدماتی با دولت وموسسات ایرانی داشتند.
حال سوال ما اینجاست که آیا این ثروت شاهانه، از گلوی مردم ایران بریده نشده بود؟ آیا تمام این اموال متعلّق به ایران و ایرانی نبوده و نیست؟. به استناد به کدامین بند از قانون اساسی(در زمان پهلوی) شاه قدرت دزدی و تاراج مملکت را دارد؟.
اگر خاندان پهلوی و اطرافیان و نزدیکانشان که آن ها نیز، قطعاً مبالغی هنگفت را از مملکت دزدیده و همراه با پهلوی ها، به آمریکا منتقل کردند، این پول را فقط در بانک گذاشته بودند و سودش را خرج می کردند، این سرمایه تمام نشدنی و گنجینه ای بی نظیر بوده است. حال شاهزاده با این سرمایه ی ملّی چه کرده اند که در موسسه ی “اتّحادیه ی دموکراتیک ایران” که بنا نهاده اند، اینچنین کاسه ی گدایی دست گرفته اند و درخواست کمک مالی از مردم گرسنه و بی نوای ایران زمین دارند؟.
شاهزاده که از دموکراسی و شرافت سیاست مداری، فقط لمپن بازی هایش را آموخته اند، حتّی یکبار هم خیانت هایی که توسط پدر شان در حق ایران و مردمانش صورت گرفته است را نقد نکرده اند. و اعلام نمی کنند که پدرشان دارای اشتباهات فاحش سیاسی بوده است.
آیا سرمایه ی بزرگی را که پدر و پدربزرگشان، به آسانی و از طریق زورگویی و غارتگری جمع کرده بودند و برای ایشان به ارث گذاشته اند را به باد داده اند و خرج عیش و نوش ها و ژست های شاهنشاهی گرفتن کرده اند، که امروز دوباره به سمت مردم آمده، تا با فریبی تازه و نیرنگی جدید جیب این مردمان بی پناه و بی دفاع را بچاپند و به زندگی شاهانه ی خویش، ادامه دهند؟.
آقای رضا پهلوی گویا در تحصیل و اخذ مدرک دانشگاهی نیز کامیابی نداشته اند و زندگی و راه و روش سیاسی شان، از دنبال آمریکایی ها دویدن، و دست به دامان ارتش آمریکا برای حمله به ایران شدن می گذرد. زهی بی شرمی، زهی بی شرافتی. آیا شاهزاده تصمیم گرفته است دستگاه قدرت و حکومت خود را بر روی پیکرهای متلاشی شده، و ویرانی های حاصل از یورش آمریکا و یا اسرائیل بنا نهد؟.
ایشان با فشارهای بی شماری که بر روی برادر موفّق و خوش فکر و باهوش خود گماردند و مانع از مشاهده و دیده شدن آن مرحوم که عاشق واقعی ایران زمین بود، شدند. افسردگی و پریشانی، و سرانجام خودکشی آن جوان رعنا می توان نتیجه نادیده گرفتن، و فشارهای خانواده و سرکوبی آنان دانست.
جای نهایت اندوه و شگفتی است که شاهزاده و مادرشان باردیگرملت درمانده ی ایران زمین را نادان فرض کردند و گفتند که شاهپور علیرضا خودش را از غم از دست دادن پدر به خود کشی کشانده است. باید دید چه کسی این جملات مسخره را که توهین به شعور هر انسان است، باور دارد؟.
ایشان هیچ گونه قدم و گام مناسبی برای آزادی ایران برنداشته اند و هنوز که هنوز است، خود را تافته ی جدا بافته و یک سر و گردن از دیگر ایرانیان بالا تر می بینند و خطاب کردن ایشان، بدون استفاده از واژه ی “شاهزاده” که بد جوری بوی دیکتاتوری و تبعیض می دهد، گناه نا بخشودنی است.
چیز دیگری که باعث تاسّف و شرمساری است، ربط دادن خودشان، به کوروش کبیر است. یعنی خود را در مصاف ، انسان وارسته و پادشاه عادل و مایه ی افتخار هر ایران و ایرانی می دانند که مقایسه ای بس احمقانه و به دور از واقعیت می باشد.
شاهزاده با هم ردیف دادن، وتکیه بر کورش بزرگ کردن همانند آنست که علی خامنه ای خود را به امام زمان و الله مدینه می چسباند، واز زبان آنان دستور می دهد، و سخن می گوید.
دوستداران و سینه زنان و کاسه لیسان رضا پهلوی، او را شاهنشاه کوروش رضا پهلوی، می خوانند و از اینکه با یک واژه توانسته اند، شقیقه را به باد معده پیوند دهند، در پوست خود نمی گنجند.
کاش کمی از جربزه و غیرت و شرافت یک سرباز ایرانی زمان کوروش، در رگان این شاهزاده ی بی یال و کوپال و بی بخار ایرانی، جریان داشت.
عزیز هم میهنی که شاهزاده را می پرستی و او را نجات دهنده ی ایران در بند می دانی و خیال می کنی که تمام آرزوهایت با رسیدن او به قدرت، به واقعیت تبدیل می شوند، ای ایرانی بی دانشی که این شومن سیاسی را، کوروش می خوانی، کاش وقت می گذاشتی و کمی نیز تاریخ می خواندی که اینگونه روح ایران دوستان واقعی را آزار ندهی.
کوروش و رضا پهلوی!
نخست این که، کوروش بزرگ را، دولت های بیگانه بر سر کار نیاوردند و او خود بود که شجاعت را با شعور و درایت مخلوط کرد و معجونی به نام امپراطوری بزرگ پارس را به کام دشمنان و بیگانگان ریخت و جهانیان را بدین باور رسانید که ایران مهد تمدن و سرزمین شجاعان و زادگاه علم و دانش است.
دومّ- کی و کجا کوروش کبیر راضی به واگذاری یک وجب از خاک این سرزمین و یا یک ذرّه از ثروت این مرز و بوم به بیگانه شد که شما این ابر مرد تاریخ را، با زورگوی چماق به دستی همچون رضا شاه پهلوی که خیانتش در رابطه با نفت و دریای خزر و از میان بردن مشروطیت و بازگرداندن وضع سیاسی ایران به دوران دیکتاتوری و زورگویی ناصرالدین شاه، عرق شرم بر پیشانی هر ایرانی می نشاند، مقایسه می کنی؟
سومّ- در زمان کوروش، همه آزاد بودند، حتّی او بابلیان را در انتخاب پادشاه آزاد گذاشت. در دوران او، جزا و پاداش میهن دوستی و وارستگی را با محبّت و قدردانی می دادند. اما محمّد رضا شاه با دکتر مصدّق بینوا چه ها که نکرد؟
چهارم- شما شرم نمی کنید که این تازی صفتان و ریاکاران را که زیر عبای آخوند بزرگ شده اند و بر مرقد امام رضا بوسه زدند و تاریخ و فرهنگ خود را به یک مشت خرافات تازی فروختند، با کسی مقایسه می کنید که فرهنگ و تاریخ پر شکوه ما زیر سایه ی او بدان درجه از بالندگی و درخشندگی رسیده بود؟
پنجمین و آخرین جمله ام در این باره این است که، کوروش کبیر ایران را به اوج قدرت رسانید و شاه چهار گوشه ی آن مرز و بوم بود و در دل هر ایرانی نیز جایگاهی بس والا و ارزشمند داشت. حال، شاهزاده محترم به من بگویید که پدربزرگ شما چه دارد و برای ایران چه کرده است؟.
این ویدیو نشانگر مدیریت، دلیری، جهانگیری، و جهانداری کوروش بزرگ است. ببینید شاهان خودکامه و بی لیاقت ایران این کشور پهناور را چگونه و به چه صورت در آوردند.
آیا فکر نمی کنید جز شما که شیفته و فریفته ایشانید، قشر عظیمی از مردم ایران، گذشته ی تاریک و پر از جنایت خاندان پهلوی را فراموش نکرده، و ارزش چندانی برای خانواده شما، قائل نمی شوند، و از عملکرد شما به کلی دلسردند؟.
به طور قطعی، در تظاهرات، و حرکات اعتراضی داخل ایران که هیچ نقشی نداشته اید، جز اینکه در خارج از کشور بنشینید و پس از هر حرکتی، سعی بر مصادره ی اعترض به نام خود کنید، که کاری نکردید.
جز فحاشی و هتّاکی و قلدر بازی و شاخ و شانه کشیدن و تخریب شخصیت ها نیز که کاری از دست تان بر نمیاید، برای فهم خودتان هم که شده، بنشینید و فیلم های اعتراضی موجود از تظاهرات ها را ببینید و به شعار جوانان و مردمان دقّت کنید، آن ها خواستار جمهوری دموکرات و سکولار ایرانی هستند و بس. همه ی آن ها، از شاه و شیخ و هر آقا بالا سر دیگری خسته اند و مدّت مدیدی است که یا به اسم شاه و یا به نام شیخ توی سرشان زده اند و آنان را نادیده گرفتند.
در رابطه با نابودی ثروت ملّی که دزدیده شده بود و توسط رضا شاه، محمد رضا شاه، بانو فرح، و بستگانشان به باد فنا رفته نیز، باید در دادگاه ملّی جوابگوی مردم ایران زمین باشید.
یک فرد دلبسته و علاقمند به مردم و کشور ایران می توانست با آن ثروت چندین شبکه ی ماهواره ای راه انداخته و روشنگری کند. می توانست با پارازیت های ماهواره ای و فیلتر و سانسور اینترنت مبارزه کند، و مردم را در راه دستیابی به اخبار و آگاهی های مورد نیاز یاری نماید. درماندگان و پناهندگان را از کشورهای بیگانه یاری دهد، و دهها خدمات دیگرکه از از دست مردم عادی کاری ساخته نیست.
تا زمانی که بانو فرح ثروت ملّی را با ارث پدری شان اشتباه گرفته اند و به جای کمک به انجمن حمایت از حقوق زنان و یا هزاران کار ملّی-فرهنگی دیگری که بعد سیاسی و اجتماعی نیز دارد، مشغول سان دیدن از نمایشگاه های عکس و نقّاشی فرانسه اند و یا به جای حضور در تجمعات مردم شریف خارج از کشور در مقابل سفارت خانه های اشغالی رژیم و یا در جلوی ساختمان های سازمان ها و نهاد های بین المللی، در سالن های مد و شوهای لباس حضور می یابند، و یا هدیه یک میلیون یورو جهت عروسی فرزند پادشاه اسپانیا می پردازند، ثروت ملّی به باد می رود که هیچ، این خاندان بر لکّه ها و نقاط ضعف و جنایات و خیاناتشان بدین آب و خاک، افزوده می شود.
تنها می ماند چند هزار دستمال به دست، و به به ، چهچه گویان که مانند ساندنیست خوران به دور اعلیحضرت قدر قدرت، رضا شاه دوم، پرسه می زنند، و موس موس می کنند، تا بیشتر از مال و دارایی چپاول شده، بهره من شوند.
با درود به همه ی هم میهنان روشنفکر و آزاد اندیش که از سلطه ی شیخ و شاه بر جان و مال و زندگی هایشان، به ستوه آمده اند و خواستار دولتی مردمی و رژیمی دموکرات و سکولار هستند که حکومت ایران را به دست بگیرد.
نقد وپیشنهادی به شاهزاده گرامی – شاهزاده به خوبی می دانند که با وجود گذشته تاریک زندگی خانوادگی اشان، در شرایط کنونی و با رفتارغیر مردمی ، امکان موفقیت سیاسی اشان بسیار نا چیزاست.
در شرایط کنونی که سیاستمدار شناخته شده و مورد اعتمادی برای مردم ایران وجود ندارد، چنانچه شاهزاده از جلد فعلی بیرون آیند، افراد مغرض و بی سیاست گرداگرد خود را کنارگذاشته، و ۱۸۰ درجه روش نا درست سیاسی خود را چرخش دهند، می توانند در آزادی مردم وکشورمان نقش سازنده ای داشته باشند ، وثبت در تاریخ گردند. وگرنه، باروش کنونی، شاهزاده به یک حکمران و یا شاه در تماشاخانه و بر روی فیلم ها، و یا تصویر شاه بر روی برگ بازی بیشتر میمانند، و در همین نقش هم پایدار خواهند ماند.
به امید توجه، و درک شما از حسا سیت و موقعیت تاریخی ایران- سهراب ارژنگ (فضول محله)
منابع:
[۱]حسین مکی،تاریخ بیست ساله ی ایران، تهران، نشر ناشر،۱۳۶۲، جلد ۶، صفحه ی ۱۳۵.
[۲]مردان کیان به نقل از حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، انتشارات علمی، انتشارات ایران، ۱۳۶۶، جلد ۸، صفحه ی ۹۱.
[۳] ۱- هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، انتشارات اطلاعات، تهران ۱۳۶۵، صفحه ی ۱۴۶.
[۴]اردشیر زاهدی، ۲۵ سال در کنار پادشاه، به کوشش: ابوالفضل آتابای، نشر عطایی، تهران ۱۳۸۱، ص ۳۱۳
[۵]کیهان هوائی، شماره ۱۱۰۶- چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۳۷۴، ۹ نوامبر ۱۹۹۴
[۶]قضاوت تاریخ- نوشته اسماعیل رزم آرا- ص ۱۸۰- ۱۸۳
[۷] زندگی و خاطرات امیر عباس هویدا- نوشته اسکندر دلدم-چ۴- چاپ گلفام تهران ۱۳۷۵- ص۲۳۹-۲۴۲
Pingback: خانم عفت مرعشی پسر شما یک متقلب رشوه گیر شکنجه گر است!فضول محله | فضول محله()