سردم داران کشورهای باختری به جای آن که باملتی، و یا نمایندگان پارلمان آن ملت در نشست و گفتگو باشند، همیشه ترجیح داده اندبا یک یا چند دیکتاتور کنار آیند. این راه همیشه برای آنان ساده تر، و برای گاوبندی و چپاول بیشتر، با صرفه تر بوده است.
آن چنان که مثال زیبای فارسی؛ « کدخدا را ببین و ده را بچاپ»، گویای این حقیقت است.
روابط سیاسی و تجاری دولت های اروپا را با رژیم اسلامی ایران، و سودجویی و غارتگری آنها را نیز در این سه دهه دیدیم. دیدیم که کشتار پی در پی، و سرکوب بی رحمانه رژیم از مردم بیگناه کاملاً از چشم آن دولت ها پنهان ماند، و احساس همدردی و پشتیبانی به جا و تأثیر پذیری، از خود نشان ندادند. تنها مشکل آنان، ساختن بمب اتمی از سوی رژیم، و تهدید مناطق نفتی، و دولت وابسته اسرائیل بدانان بوده است.
رژیم های باختری، با خشن ترین و دیکتاتورترین رژیم های خاورمیانه اگر توانستند، تا کنون کنار آمده اند و سرمایه های ملی آنان را غارت کردند. نمونه آن، عربستان است که باوجود بزرگترین جنایت و بی دادگری رژیم آن، همواره مورد حمایت و پشتیبانی دولت های باختری بوده است.
پرزیدنت ریگان، از یک سوی، محرمانه به رژیم اسلامی اسلحه فروخت، و پول آن را برای سرکوبی مبارزان نیکاراگوآ پرداخت، ولی چون نتوانست سرهنگ قذافی را به یوغ و زیر فرمان خود در آورد، کاخ او را بمباران کرد، و گویا یکی از فرزندان او را کشت.
تاریخ گذشته کشور ما نیز گویای این واقعیت است که ملت ایران هرگز تا کنون، به حساب نیامده، و مردم در حقیقت رعیت و یا گوسفندانی بوده اند که به یک چوپان، و یا چماقدار نیاز داشتند، تا برسر آنان بکوبد، و برایشان خط و نشان کشد.
مردم ایران، همیشه دو نوع بردگی را با جان پذیرفنتد، و تا به امروز همچنان بر دوش و شانه های خود، آنها را تحمل می کنند: بردگی شاهان، و بردگی دکان داران دین.
ما در مقاله های گذشته به درازا به این دو نوع بردگی و خفت و خواری پرداختیم، و نیازی دیگر به باز گویی آن نمی بینیم. در این جا تنها به رویدادهای کنونی می پردازیم.
آقای اوباما، در حالی که خود را مردمی، و طرفدار گروه محروم در جامعه می دانست، و بر همین اساس توانست بر دیگر خواستاران پست ریاست جمهوری پیروز شود،
نخست تلاش کرد و بر آن شد تا بارژیم بی رویه و غیر منطقی ایران به کنار آید. در این تلاش یک طرفه و غیر مردمی، جای پای ایران نماها و مزدورانی چون تریتا پارسی، و هوشنگ امی احمدی که دور و بر کاخ سپید پرسه می زنند، و موس موس می کنند تا آمریکا را وادار به صلح و شناسایی رژیم کشتارگر ایران کنند، در همه جا دیده می شود.
خیزش مردمی ایران در ۲۲ ماه گذشته، و انقلاب های ناگهانی و پیاپی کشورهای گوناگون خاورمیانه، رشته سیاست کهنه و دیرین رژیم های باختری را از هم پاره کرد، و سیاست برون مرزی آنان را یک شبه ۱۸۰ درجه چرخاند.
این رژیم ها، از خروش مردم این را آموختند که از این پس نمی توان به توان و قدرت رژیم های دیکتاتور وابسته بود. اکنون زمانی فرا رسیده است، که این ملت ها و مردم هستند که باید به بازی گرفته شوند.
این جاست که آقای اوباما، در سخنرانی خود به مناسبت فرا رسیدن خجسته نوروز باستانی، و سال نوین ایرانی، شادباش های خود را همراه با پشتیبانی و حمایت از جوانان برومند ایران، اعلام می دارد.
از آن جا که ما طرفدار و پشتیبان آوازیم، نه آواز خوان، این پشتیبانی را به فال نیک می گیریم، و می بینیم اکنون سیاست جهانی همراه، و پشتیبان انقلاب و رستاخیز جوانان ایران است.
پرزیدنت اوباما، علیرغم وسوسه و تشویق وابستگان رژیم، اکنون جانب مردم را گرفت، و ضمن پیشکش شادباش های نوروز، حمایت بی دریغ خود را از جوانان سلحشور ایران، ابراز داست.
همان گونه که می دانیم انقلاب، یک حرکت و خیزش همگانی و آنی است. خواسته ها و خشم مردم، مانند انبوهی از چوب، هیزم، و بوته هاست که آرام، آرام با گرم شدن، به آتش بدل شده، شعله و شراره های آن، چنان فضا را می گیرد که می تواند جهانی را به کام خود کشد، و بسوزاند.
رستاخیز مردمی تونس، با خود سوزی یک دست فروش به نام محمد بوعزیزی سال پیش، در ۱۷ دسامبر۲۰۱۰، آغاز شد، و تماس مردم به ویژه جوانان تونس را از راه اینترنت به دنبال داشت، و آتش فروزان آن به کشورهای دیگر خاورمیانه سرایت نمود.
رستاخیز مردمی ایران هنگامی می تواند سودمند و اثربخش باشد که نخست، ناگهانی و بدون از پیش گفتن، و پیش آگاهی دادن بوده، تا رژیم غافلگیر شده، و نتواند هرگونه پیشگیری کند.
دیگر این که خیزش باید با شرکت همگان از هرگروه و قشری، انجام شود، و مردم به دستور و خواسته کسی میدان مبارزه را ترک نکنند، تا به نتیجه رسند. بهترین، مبارزه را مصری ها با پشتکار مداوم، از خود نشان دادند، و ما باید از آنان یاد بگیریم.
مورد دیگر این که، قانون اساسی آینده ایران، ویا پیش نویس آن، باید پاسخگوی حقوق سیاسی و اجتماعی دیگر باوران، و قومیت های گروهی، و همانند دیگر ایرانیان پیش بینی شده، و اجرای آن را تضمین کند.
از آن جا که رژیم ایران بسیار خونخوار و بی گذشت است، پیش بینی می شود که سرانجام، انقلاب ما همانند مردم لیبی با رویارویی و مبارزه مستقیم با رژیم، و مزدوران وابسته بدان به درازا کشید.