رژیم گذشته با به کار گماردن بهشتی، باهنر، علی گلزاده غفوری و برقعی که چندان دل خوشی به آیین و فرهنگ ایرانی نداشتند، و بیشتر در چمبره اسلام و الله مدینه گیر کرده بودند، به عنوان برنامه نویس تعلیمات دینی برای آموزش کودکان و جوانان در دبستان و دبیرستان ها، خرافات مذهبی و مطالب دروغین و بی اساس مربوط به زندگی امامان و اصول دین و مذهب را به مغز پاک و دست نخورده نوآموزان، و آنگاه کودکان دبیرستانی فرو می کردند.
تأکید و پافشاری این گونه آموزش در دانشسراهای مقدماتی که کانون تربیت آموزگاران بود، بیشتر اهمیت داشت. تا آن جا که کلیه دانش آموزان تربیت معلم ازهر درسی اعم از ادبیات، ریاضی، و یا علوم طبیعی نمرات پایینی می آوردند، در موفقیت و قبولی آنان تاثیر به سزایی نداشت، ولی در آموزش خرافات مذهبی به نام « تعلیمات دینی»، نمره کمتر از ۱۲ مردود بود.
در این ویدیو دختر نه ساله ای را نشان می دهد که قرآن را به آسانی و با قرائت می تواند از بر بخواند. این دخترک نوسال از سه سالگی به فراگرفتن قرآن نزد مادرش پرداخته است، حال، با توجه به این که خواندن قرآن چه از روی آن، و چه از حفظ، چیزی به انسان نمی افزاید، اگر این دخترک باهوش در یاد گرفتن ریاضی، ادبیات، زبان، و یا علوم دیگر تلاش می کرد، در بزرگی می توانست کارشناس بزرگی باشد که به اجتماع خود خدمت نماید.
اجتماع و محیط اداری نیز کاملاً و دربست در اختیار دکان داران دین بود، نیم روز و شامگاهان آهنگ و صدای مردم آزار و کر کننده روضه و اذان، از بلند گوههای دهها هزار مسجد، حسینیه ها، رادیوهای بیشمار از هر مکان و گذری، گوشها را خراش می داد، و آرامش مردم را می گرفت. این تبلیغات پی در پی، و خرافات مذهبی خواه و ناخواه در مغز بی مطالعه مردم کوچه و بازار، اثر پذیر بود، و انباشته می گشت.
تعطیل اجتماع و رکود کار و ایستادن فعالیت های گوناگون در ماههای به اصطلاح محرم و صفر و رمضان، و یا چند روز پیش و پس از درگذشت عربی به نام «امام یا امامزاده»، مردم را از مسیر تلاش و کوشش و پیشرفت های جامعه دور و برکنار می ساخت.
دستگاههای دولتی، علاوه بر آموزش و پرورش و دولتمردان آن، به طور ناخواسته و غیر مستقیم در اختیار و در راه تبلیغ و اشاعه خرافات دینی بودند. از هرگونه کنکاش و نگرش علمی و یا بحث و گفتگو در مورد دین، و دکانداران آنان جلو گیری می شد. نتیجه این که چهره درونی و دروغین آخوند از دید مردم عادی پوشیده ماند، واین طبقه از مفتخوران و سرباران جامعه مانند گرگی در پوشش میش، از دیدگاه واقعی مردم ایران پوشیده ماندند.
آقای احمد رأفت گزارش گر صدای آمریکا که کمی پیش از انقلاب در فرانسه و در جمع خبرنگاران بوده است، می گوید که پاسخ های خمینی به گزارش گران خارجی به وسیله آقایان بنیصدر، یزدی، و قطب زاده به دلخواه روز، همواره دستکاری و به اصطلاح ماست مالی می شد.
به عنوان نمونه هنگامی که گزارش گری در مورد پوشش بانوان از خمینی پرسش می کند، پاسخ او اینست که؛ « اسلام تکلیف بانوان را مشخص نموده»، ولی از سوی این سه نفر ترجمه می شود: « آن چه خواست مردم ایران باشد». ملاحظه می فرمایید تا چه اندازه شیادی و کلاهبرداری!.

آقای قطب زاده و آقای دکتر یزدی در خدمت بت اعظم خمینی امام سیزدهم نشسته و گفتار وی را آنچنان که خود صلاح بدانند، و در بازار ارزش بیشتری داشته باشد ترجمه می کنند. نتیجه این عملکر د خصمانه این دو مترجم نشناختن مردم از روحیه انتقام گیری، و مالیخولیایی این آخوند ایرانی نما بود. تا آن جا که مردم چشم بسته به گفتار و خواسته های این بیمار روانی گوش فرا دادند، و عمل کردند.
بنابراین، نه تنها رژیم گذشته با پوشاندن چهره درونی دکان داران دین، و اصرار و تلاش در آموزش خرافات آن، هم میهنان ما را به گمراهی و نا آگاهی می کشاند، گروه به اصطلاح تحصیل کرده همراه خمینی ویا در ایران نیز با دگر گون نشان دادن گفتار آن پیر مرد خرافاتی مالیخولیائی، از یک عجوزه و یک دیو سرشت دشمن بشریت، فرشته ای ساختند، و به خورد مردم ایران دادند.

آقای بنی صدر هم یکی از کسانی بود که چهره دیگری از خمینی به مردم نشان می داد. ایشان که به خواست و اراده خمینی به قدرت رسید، تا آن زمان هرچه را خمینی می گفت، بدون کمترین انتقادی می پذیرفت و انجام می داد. تصور آقای بنی صدر آن بود که وقتی بر صندلی ریاست جمهوری می نشیند، دیگر خواسته های ضد انسانی خمینی بر او کارگر نیست. در هرحال، آقای بنی صدر نیز در خیانت و بویژه کشتار خمینی شریک بود.
آقای رأفت بر این باور است و ما هم بارها گفته ایم که در جنبش سبز نیز یک نوع پرده پوشی و تغییر گفته و عملکردها وجود دارد که همانند انقلاب سال ۵۷، مردم را به گمراهی می کشاند.
ما در مقاله های گوناگونی در گذشته یاد آور شدیم که گروهی وابسته به رژیم کنونی، و یا از دکان داران دین که در گذشته در خط رژیم اسلامی گام بر می داشتند، جنبش سبز را فرا گرفته اند. آنان انتقاد ناپذیرند، و به هیچ پرسشی خود را پاسخگو نمی دانند.
به عنوان نمونه، ما در مقاله های پیشین۲، به بررسی منشور ۱۸ جنبش سبز پرداختیم، که در حقیقت رونوشت کم رنگ تری از قانون اساسی رژیم، اسلامی، و عملکرد ولایت وقیح است. به گفته دیگر، گمراه کردن مردم و سرپوش روی ناپسند و ناهنجار ها گذاشتن، در بیشتر برنامه ها و گفته های جنبش سبز دیده می شود.
اینجاست که می بینیم مردم ایران نسبت به این جنبش، دلسرد و نا امیدند، و در شرایط کنونی، و با وجود گردهم آیی برنامه گزارانی چون آقایان کدیور، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، عطا الله مهاجرانی، و عبدالعلی بازرگان در لندن، از خرد باختگان مکتب دکتر شریعتی و شرکت ۷۲ تن شهیدان زنده ۳وابسته به غزه و لبنان، و رنگ سبز اسلامی آن، یک خیزش و همایش عمومی از همه مردم، از قومیت ها و دیدگاههای مذهبی گوناگون، آسان و شدنی نیست ، و اعتصاب همگانی در سراسر کشور انجام پذیر نخواهد بود. و آن چه از جوانان پاکباخته و دلاور از دوسال پیش تا کنون، از سوی رژیم کشتارگر اسلامی، به خاک و خون کشانده شده اند، خونشان به هدر رفته، و گروه فرصت طلب و کیسه دوز درون جنبش سبز، مسئول خون آنان می باشند.