مثال معروفی داریم که میگه؛ «شکم سیر یادش از گرسنه نیست»، ما ملت راحت طلبی هستیم. همین که خودمان در آسایشیم، عزیزانمان در بند دیوان را پاک فراموش می کنیم. گویا ما شعر معروف سعدی بزرگوار؛ «بنی آدم اعضای یک پیکرند، چو در آفرینش ز یک گوهرند…» را از یاد برده ایم، و یا بدان اعتقادی نداریم.
رژیم ضحاک آخوندی، با به بند گرفتن نازنینان میهنمان، که برای آسایش و زندگی بهتر همه ما، و آزادی و سربلندی کشورمان، از جان خود مایه گذاشتند، و با رژیم غیر انسانی اسلامی چالش کردند، اکنون در سیاهچال ها، همواره با شکنجه جسمی و روانی روبرو هسنتد.
این هم میهنان پاکباز و فداکار ما، لحظات عمر خود را در رنج و شکنجه می گذرانند، آزادی بیان و هرگونه جنبشی از آنان گرفته شده است. آنان دسته جمعی در اطاقک های کوچک زندان اوین و رجایی شهر، و یا صدها زندانی های گمنام رژیم پربرکت اسلامی، در یک فضای محدود، و غیر بهداشتی، امکان جابه جا شدن ندارند، و حتی نمی توانند از تنها دستشویی وحمام آن جا آزادانه استفاده کنند. هرگونه حرکت، جنبش، و حرف زدنشان نیز با بد بینی، و شک و تردید تلقی می شود.
رابطه عزیزان زندانی ما با دنیای بیرون، تقریباً از میان رفته است، و هرگونه تماسی با دیگران، غیر ممکن است. زندان های رژیم اسلامی، آدمی را به یاد فراموش خانه های پیش از تاریخ می اندازد، که زندانی را درون یک سردابه بسته که با بیرون منفذی نداشته است، در حقیقت چال می کردند. روزی یک بار، مقداری مواد خوراکی که بی شباهت به خوراک گاو و سگ و اسب نبود، از روزنه ای به درون آن سلول سربسته می گذاشتند، و کاری به آن موجود زنده نداشتند، تا روزی که دیگر دست به آن مواد به اصطلاح خوراکی زده نشود، و نشانه آن بود که زندانی مرده است، و می بایست پیکر لاغر و نحیف بوگرفته اش را از آن سردابه بیرون برد، و اتاق مرگ را برای محکوم دیگری آماده نمود.
برنامه رژیم کشتار اسلامی اینست که زندانیان سیاسی را آن چنان زیر شکنجه تن و روان جای دهد، که شخصیت و کرامت انسانی او کاملاً از میان رفته، مانند کنیزان و برده های پیش از تاریخ، به دست و پای آخوند بیافتند، و به گریه و التماس پردازند، تا بلکه در بارگاه خلافت ولی وقیح، و نوکرانش، مورد عفو و آمرزش قرار گیرند، و جانشان نیمه سالم از معرکه به در رود.
زندانیان سیاسی بیشمار، در این فراموش خانه های بی شمار رژیم، آن چنان زیاد و ناگفتنی است، که ما تنها با نام عده ای از این گرامیان آشنا هستیم.
ما در این جا به شرح زندگی آقای ارژنگ داودی که یکی از صدها زجر کشیدگان در بند رژیم است، می پردازیم.
شرح زندگی آقای ارژنگ داودی
آقای ارژنگ داودی، این هم میهن مبارز درسال ۱۳۳۲ در آبادان به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم دبیرستان، به آمریکا رفت، ولیسانس مهندسی مکانیک وفوق لیسانس در رشته مدیریت صنعتی را ازدانشگاه تگزاس گرفت.
در اواخر حکومت شاه، ارژنگ از جمله دانشجویان فعال در “کنفدراسیون دانشجویان ایرانی” قبل از انقلاب بود. پس از انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و در وزارت نفت مشغول به کار شد. ولی خیلی زود متوجه انحراف از آرمانهای انقلاب در رهبران آن گردیده و به جمع معترضان به افراطی گریهای انقلابیون پیوست و از وزارت نفت اخراج شد. از آن پس مجتمع آموزشی با عنوان “پرتو حکمت” که موسسه ای غیر دولتی و غیر انتفاعی بود تاسیس کرد و به تربیت نسل جدید مبارزان در پوشش این مرکز پرداخت.
ارژنگ در آبانماه ۱۳۸۲ خورشیدی، دستگیر، و تحت شدیدترین شکنجه ها در سلولهای انفرادی زندان ”۳۲۸” سپاه پاسداران، بند دو الف قرار گرفت. در این دوران ۸ سال زندانی بودن، ارژنگ بر اثرشکنجه های رژیم، بخشی از بینایی و شنوایی خود را از دست داد. اما همچنان به مقاومت قهرمانانه اش در راه دشوار آزادی ادامه می دهد.
سرانجام، دادگاه شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، از سوی قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، ارژنگ را به پانزده سال زندان تعزیری، پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی، انفصال دائم از مدیریت “مجتمع آموزشی فرهنگی پرتو حکمت”، ۷۴ ضربه شلاق و تبعید به زندانهای جنوب کشور محکوم شد.
اتهام ارژنگ “تاسیس و هدایت جنبش آزادی ایرانیان””نوشتن مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی”، توهین به رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسولین نظام و روحانیون”، توهین به مقدسات ، و همکاری با خبر نگار کانادایی جین کوکان برای ساخت فیلم ”ایران ممنوع” می باشد.
ارژنگ داودی، در سال گذشته پس از۶۴ روز اعتصاب غذا، به کوما coma رفت، و او را به بهداری زندان بردند.
از آن جا که رژیم همواره در پی نابودی این پیکارگران است، بدبختانه انتظار می رود که سرنوشت این انسان والاتبار، و هم چنین شماری دیگر از زندانیان ناشناخته در شرایط کنونی با از دست دادن سلامت و تندرستی کامل، و یا به مرگ آنان پایان یابد.
در هرحال، یاد و خاطره این عزیزان،ویاهمانند زنده یاد ترانه موسوی، اکبر محمدی، و زنده یاد ولیالله فیض مهدوی، نزد ما همیشه جاودانه است.
Pingback: نمایندگان مجلس؛ اُسرای فلسطینی را فراموش کنید و به فکر زندانیان سیاسی ایرانی باشید | « برای آزادی()
Pingback: نمایندگان مجلس؛ اُسرای فلسطینی را فراموش کنید و به فکر زندانیان سیاسی ایرانی باشید | فضول محله | شۆڕشگێران()