کمپین جنبش سبز نه، بلکه کمپین ریختن خاک بر سر خودمان! ۶

جنبش سبز به دلیل انحرافی و برنامه ریزی اصلاح طلبان و وابستگان درون آن، وجهه ملی و مردمی خود را از دست داد، و تاکنون به روشی گول زنانه مردم را به نامه نوشتن وامی دارد.

این مقاله در اردیبهشت ما ۱۳۹۰ نگاشته شده ولی از آنجا که جنبش سبز در تخریب انقلاب مردم و کشاندن جوانان بیگناه به خیابان ها و سپردن آنان در دست جلادان رژیم با رژیم در حال همکاری اند، بازهم مسیر انحرافی این جنبش را به آگاهی خوانندگان خود می رسانیم:
در ادامه ی تصمیمات و راه کارهای تاثیر گذار و رهایی بخش “شورای هماهنگی راه سبز امید” و “فیس بوک بیست و پنجم بهمن” و دیگر فاضلان و ادیبان و فیلسوفان اصلاح طلب و سبز اللهی، این بار وبسایت تحلیلی کلمه، طی اقدامی انتحاری، برگ برنده و ضامن آزادی ملّت در بند ایران را که چشم امیدشان بدین “سبز اللهی” هاست را رو کرد و از این پدیده ی بشری و این نبوغ رزمندگی و شجاعت ذاتی اصلاح طلبی پرده برداری کرد و طی مراسمی همانند همیشه “خودمانی” و به دور از گوش و چشم نا محرم که همانا گوش و چشم مردم ایران زمین باشد، در رابطه با چگونگی انجام به دور از خطر این نقشه ی حساب شده و این روش مبارزه ی کارشناسی شده، با روشن فکران اسلامی شان، به بحث و بررسی پرداختند.

ایشان ضمن فرستادن سلام و صلوات به روح پر فتوح “امام راحلشان” و همچنین آرزوی دسته جمعی برای “برگشت به دوران طلایی امام” و همچنین دعا و زیارت و نماز برای “طول عمر هر چه بیشتر انقلاب اسلامی شان” و نیز فرستادن لعن و نفرین به روح پدر و مادر هر آن کس که رای شان را دزدید و اعلام برادری و همیاری با کشور دوست و مسلمان “لبنان”، فرمودند که “کپمین نامه نویسی به میرحسین و رهنورد” رسماً آغاز به کار کرده است.

هموطن عزیزی که این نگاشته را تا بدین جا خوانده ای و گاه نیز خندیده ای، باید خدمت شما گرامی عرض کنم که مطلبی که خواندی، کاملا جدی است و هیچگونه مزاح و شوخی در آن جایی ندارد. سبزاللهی هایی که تا به همین امروز، هر آنچه که از دستشان بر آمده تا این رژیم منحوس را حفظ کنند و فقط و فقط مهره های بازی را عوض کنند، بیکار ننشسته اند و همانطور که مشاهده می فرمایید، سخت در تلاش هستند تا ضمن خرج کردن سرمایه ی های دزدی شده از کشورمان توسط اربابان رنگ و وارنگ شان در گوشه گوشه ی این کره ی خاکی به خصوص در شهرهایی همانند “آکسفورد” و “پاریس” و “لندن”، کاری نیز برای پیش بردن اهداف جنبش سبز بکنند. در ایران هم بیکار ننشسته اند.

آقای موسوی چند صد جوان بیکاره را با حقوقی ناچیز استخدام کرده اند تا در برنامه کامپیوتری راهگشای او باشند. هم اکنون نیز آنان هرکدام یک سطر و یا دوسطر در ذکر سجایای جنبش سبز و حمایت از رهبر دربندشان در این نامه فرامایشی که سراپا تبلیغ برای به هم آوردن و گرآوری مردم واگشته از این جنبش وابسته به سیستمند، می نویسند و در پیام سایت کلمه که سرتاپای آن از ایرانی بودن به دور است، و وابستگی شدید خود را به تازیان نشان می دهد، به چاپ می رسانند. غافل از این که آب ریخته را نمی توان جمع کرد، و  ملت دلسرد و  جداشده  را نمی توان باردیگر گول زد. مقاله های گذشته ما این موضوع را به خوبی نشان می دهد. البته اگر غرضی در کار نبود، و آقای موسوی اندکی به ایران و ایرانی بودن می اندیشید، به سفارشات دوستانه ما و دیگران  کمی تأمل می کرد.

گویا هواداران آقای موسوی خیلی از مرحله پرتند. می ترسم از هول حلیم به داخل دیگ فرو افتند. زیرا تفاوت میان موسوی، با مصدق، و یا منتظری، تفاوت از زمین تا آسمان است. این مقایسه و برابری، زشت و ننگ آلود است.  این دوبزرگوار، یعنی مصدق، منتظری در همه عمر آزارشان به مورچه نرسید، و هرکدام به دلیل پشتیبانی از مردم و وطن دوستی، از همه امکانات و پست های موجود، تا پایان عمر دست شستند، و خانه نشین شدند. جنایاتی که در دوران آقای موسوی درزمان نخست وزیری ایشان انجام گرفته، ناگفتنی است، و نتها انصاف و مروت و شرافت انسانی است که از آن ها دور نشود، و حاشا نکند.

گویا هواداران آقای موسوی خیلی از مرحله پرتند. می ترسم از هول حلیم به داخل دیگ فرو افتند. زیرا تفاوت میان موسوی، با مصدق، و یا منتظری، تفاوت از زمین تا آسمان است. این مقایسه و برابری، زشت و ننگ آلود است. آزار این دوبزرگوار، یعنی مصدق، منتظری در همه عمر شان به مورچه هم نرسید، و هرکدام به دلیل پشتیبانی از مردم و وطن دوستی، از همه امکانات و پست های موجود، تا پایان عمر دست شستند، و خانه نشین شدند. جنایاتی که در دوران آقای موسوی درزمان نخست وزیری ایشان انجام گرفته، ناگفتنی است، و نتها انصاف و مروت و شرافت انسانی است که از آن ها دور نشود، و حاشا نکند.

مردم سوریه، نه جنبش سبزی دارند که سر سرانش با سر سران رژیم جنایتکارش در یک آخور باشد ، نه شورای هماهنگی برای باز کردن راه امید و آزادی دارد که مسئولانش را نه کسی دیده و نه کسی می شناسد و معلوم نیست راه کارها و روش هایی که ارائه می دهد طبق دستور کدامین فرمانده ی سپاه صادر شده است ، نه روزنامه نگاران و نویسندگانی دارند که به جای همرنگ شدن با مردم و منعکس کردن صدایشان و کمک به آن ها برای رسیدن به  خواسته هایشان خود را با نام بی معنای “اصلاح طلب” از طیف مردم جدا کرده و ساز خودشان و اربابانشان را می زنند و جنبش مردمی را نیز که شش دانگ به نام خودشان سند زده اند، آزادی خواهان سوری هم عکس هیچ احدی را که روزی سر در طویله ی دولت زورگویشان داشته را بر در و دیوار اتاق هایشان نزده اند و مثل ما، از روباه مکّار مفت خوری همانند “خاتمی”  سمبل و بت نساخته اند.

نه ابراهیم نبوی و نه محسن سازگارا و نه کدیور و سروش و مهاجرانی هایی دارند که این غول بی شاخ و دم اسلامی، کار دستی خود آن هاست و حال نشسته باشند آن سر دنیا و فرمان لنگش کن برای مبارزان خیابانی صادر کنند، آن ها مسیح های وابسته به جناح و حزب هم ندارند که هر زمان که احساس شکست کنند از درد کمر و اسهال بچّه و دعوای خانوادگی برای مردم قصّه سر هم کنند و از سر غرور و از خود راضی بودن، از شخص خودشان برای مردم و زندانیان، قهرمانی کاغذی بسازند که شب ها به خواب زندانیان در بند می روند و به آن ها نوید آزادی و هوای تازه می بخشند.

نه دکانی به نام “جرس” دارند و نه مغازه ای به اسم “روز آنلاین” و نه تئاتر و خیمه شب بازی و عروسک گردانی ” کلمه” که امروز خبر تولید کنند و فردایش تکذیب و روز بعدش همه ی این بازیگران این فیلم نامه ی از پیش نوشته شده، با قلم هایشان به جان یکدیگر بیافتند تا مردم را سرگرم بازی های خویش کرده باشند. مردم سوریه، همه با هم در یک جناحند. آنان  انگشتان دستی هستند که گره شده اند و به شکل مشتی سهمگین درآمده اند و قلب دیکتاتوری را نشانه می گیرند.

جنگ مردم سوریه تنها با رژیم بشار اسد نیست، بلکه با حزب محافظه کار انگلیس است که سرمایه گذار و صاحب اصلی آن کشورند. تنها حزبی که مردم سوریه را می تواند راضی کند، حزب و گروه و دسته ی آزادی خواهی است. جوانان سوری دلاور با هم در خیابان ها می مانند، با هم در عزای کشته شدگانشان شرکت می کنند، با هم گلوله می خورند و می میرند و دوباره با هم به خیابان ها می روند و دست از مبارزه بر نمی دارند.

حال نیز با این اوصاف و شرایط، پیشنهاد من به بازیگران و فیلمنامه نویسان “کلمه” و امثال هم این است که پس از به ثمر رسانیدن و به دست آوردن اهداف و نتایج مطلوب از این طرح که از بس شجاعانه و خطرناک است، بیشتر به خودسوزی میماند، کمپینی را برای یافتن و پیدا کردن خاک مناسب برای بر سر ریختن، و در همان زمان، کمپین دیگری را برای اطّلاع رسانی به عوام و تمامی مردم ایران زمین برای دانستن روز و ساعت مشخص و این که خاک را از کجا و چگونه تامین کنند، تشکیل دهند و همه چیز که به نحو احسن انجام شد، سر انجام “کپین ریختن خاک بر سر خودمان” را تشکیل داده و پس از هر حرکت و راهکاری که توسط “کلمه” و “شورای هماهنگی راه سبز امید” و دیگر دست اندر کاران اصلاح طلب و سبزاللهی، ارائه می شود، این مراسم ملّی-سیاسی-فرهنگی که ریشه در تاریخ این مرز و بوم دارد، به طور هماهنگ در سراسر کشور انجام شود. دوستان خارج نشین  وابسته به جنبش سبز نیز می توانند به طور نمادین در جلوی درب سازمان ملل حضور به هم رسانند و کمی خود را “خاک بر سر” کنند.

  • Sahameddin Ghiassi

    جنګ قدرت و برده داری در خاورمیانه و خیزش مردم دعوا سر لحاف ملانصرالدین؟ شاید لیبی یک نمونه بسیار روشن از زندګی مردم خاورمیانه و شمال آفریقا باشد. عملا مردم در سه جبهه قرار ګرفته اند ګروهی دزدان قدرت و ثروت وابسته و یا غیر وابسته که دیګران را برده های خود میدانند و از آنان اطاعت کامل و بدون چون چرا را طلب میکنند اینان یا مثلا قهرمانان ضد استعماری و بزرګان مثلا دینی و رهبران مردمی هستند که تنها فکر دزدی غارت و مصادره مردم وکشور بنام خودشان هستند. هدف آنان بی تفاوت کردن مردم و قتل غارت و کشتار و جمع ثروت میباشد که قذافی نمونه بسیار خوبی از آن است آنان مردم را هیچ یا هڅ می پندارند و سوار خر مراد هستند با ثروتهای ملی کشورشان بمب و موشک و هواپیما های جنګی میخرند و با تانک به مردم عادی با دست خالی که کاردها به استخوانهایشان رسیده است حمله میکنند تا آنان را به برده ګی و سکوت وادارند. خود را قیم مردم میدانند و مردم را هڅ می پندارند. شکاف فقر و ثروتهای میلیاردی در خاورمیانه دیګر چیزی نیست که کسی از آن خبر نداشته باشد. اینها یک طرف قضیه هستند که با کمک سرمایه های ملی غارت شده مردم و دادن درصد بسیار ناچیزی از آن به جوانان شست شوی مغزی شده تبدیل به آدمک ګردیده بقای خود را با زور و کشت کشتار دزدی فساد و تمامیت خواهی میخواهند حفظ کنند .

    آنان با پول مردم ارتشی فراهم کرده اند که تنها برای سرکوب وکشتار داخلی از آن استفاده میشود؟ غرب و دنیای صنعتی هم که تنها فکر منافع اقتصادی خود است و انسانیت و حقوق بشر تنها بعنوان یک حربه مورد استفاده قرار میګیرد که منافع خود آنان در خطر باشد. همانطوریکه دیدید کشتار برادران کرد بی ګناه ما توسط صدام و کشتن سربازان جوان ما بوسیله او با بمب های خوشه ای و مواد سمی با سکوت غرب و حقوق بشر همراه بود زیرا در آن زمان دیوانه ای بنام صدام در خط آڼان و در مسیر دلخواه آنان حرکت میکرد. ګول زدن مردم عادی و بی تفاوت کردن قشرهای جامعه و سرګرم کردن آنان برای نان روزانه و وادارکردنشان به دزدی و فساد نیز از سایر شګردهای آنان است در کشورهایی که حقوق اولیه انسان پایمال میشود مسلم است که مردم برای تنازع بقا به هم حمله خواهند کرد وهرکس سعی دارد که هر طور شده ګلیم خود را از آب بیرون بکشد. تفرقه و تمامیت خواهی و نداشتن این هنر که مردم بایست با هم متحد باشند و بهم احترام بګذارند و تیمی کار کنند باعث اینهمه مشګلات شده است . مرغ یک پا دارد و همه آنان میخواهند قدرت و تمامی قدرت و ثروت را قبضه کنند و به دیګران چیزی واګذار ننمایند. اطاعت محض میخواهند و سکوت و اینکه دستورات اشتباه آنان هم بایست بدون هیچ نقدی کورکورانه اطاعت شود. در یک طرف سیستم یک پارچه دزدان بین المللی و غارتګران دانشمند و فاسدان عظیم شان با داشتن ثروتهای نجومی و رهبری کشتی قدرت همراه با در اختیار داشتن وسایل ارتباط جمعی و استخدام بهترین دانشمندان علوم و فنون و برنامه ریزی های خیره کننده قرار دارد و در طرف دیګر مردم متفرق آلوده شده به بی تفاوتی و غیر اجتماعی که در میان آنان باز عناصر نفوذی هم وجود دارند که ممکن است که خیزش های آنان را مصادره کنند کمونیست کاپیتالیست امپریالیست و مذهبیون ګرچه ظاهرا باهم اختلاف دارند ولی کسانی که از آن سو استفاده میکنند و اصل وجودی آنرا فدای فرع میکنند بعبارت دیګر نوع قلابی پیروان مصلحتی این مکتبهای اجتماعی و دینهای توحیدی شاید هیچګونه اعتقادی هم به آنان نداشته باشند و تنها برای پیشرفت خود و کسان خود از آڼها استفاده میکنند.

    و آنان هستند که کشت کشتار و شهید شدن را توسعه میدهند تا بتوانند خودشان در شرایطی بالا زندګی کنند . احتیاجی به ګفتن نمونه ها نیست همه میدانیم در حالیکه پیروان این مکتب ها و دینها در سختی های طاقت فرسا زندګی میکنند و کشته یا شهید میشوند رهبران آنان عملا در ناز نعمت زندګی میکنند و در شرایط بسیار لوکس از سادګی و تفرقه سایر پیروان و پیروان خودشان سو استفاده های میلیاردی میکنن. در کاخهای تلا و عاج در کنار پری رویان بین المللی بسر میبرند و پیروانشان در فقر فاقه و دربدری و تفرقه و امیدهای پوچ بسر میبرند یا به امید حوریان بهشتی خودارضایی میکنند و یا برای رفتن به بهشت خیالی ساخته دست آنانی که بر تخت های مرصع نشسته اند به بمب ګذاری و کارهای انتحاری روی میآورند. و کل دنیا هم در سکوت و بی تفاوتی فرو رفته است و مردم تا مادامیکه خر آنان و ګلویشان فشرده نشود همچنان در بی خبری و بی تفاوتی به کسب کار و دله دزدیهای خود مشغول هستند تا با کلاهبردار و سو استفاده از دیګران بتوانند سفره خود را رنګین کنند. شاید همه رهبران بظاهر مخالف هم در سطح بالا با هم رابطه های دوستانه دارند و تنها این مردم عادی هستند که به آنان قرص نفرت و خشم فروخته میشود و بعنوان ګوشتهای دم توپ از آنان سو استفاده میشود. ماهم به مسخره کردن هم و به حسادت نسبت بهم مشغول شده ایم و از کل قافله عقب افتاده ایم. میلیارد ها دلار توسط شرکتهای بیمه از مردم ګرفته میشود ولی هنګامیکه شخص به بیمه احتیاج دارد بیشتر موقع ها بیمه از دادن حق بیمه و حمایت خود داری میکنند به عبارت دیګر شخص هم بایست حق بیمه رابدهد و هم تمامی مخارج به عهده خودش است .

    دادګاه ها و دادګستری هم که کارشان معلوم است آنان در خدمت ثروتمندان هستند که میتوانند پول وکیلهای خبره را بدهند وکسانیکه نمی توانند حق وکیل را از پیش بپردازند از ګرفتن حقشان محروم هستند حتی در کشوری مثلا مهد تمدن و آزادی این ظلم مضاعف وجود دارد. اشتباهات دولتی که به زیان افراد تمام میشود نیز از همین قماش است و در کشورهای پیشرفته دولت نه با زور که با اشتباه مردم را بخاک سیاه می نشاند. البته وضع مردمی که در آمریک زندګی میکنند شاید بهتر از کسانی باشد که زیر دست سرهنګ قذافی ګرفتار شده اند و باید مثلا شکر ګذار هم باشند که با زور سرمایه هایشان ګرفته نمیشود و تنها اشتباه است که آنان را به فقر می کشاند. اګر در خاورمیانه شیوخ میلیارد در کاخهای تلا وګرمابه های عاج با پری رویان بسر میبرند و مردم عادی حتی از آب سالم و بهداشتی و خوراک مناسب محرومند و جوانان بیکار بی دانشګاه بی مسکن و بی همسر هستند و آنان در ناز نعمت بسر میبرند در کشورهای غرب هم کم بیش نظیر این حالت وجود دارد مردمی که بایست شب روز کار کنند و اګر برده های حرف شنو یی نباشند بی خانمان یا بقول خودشان هوم لس خواهند شد. به عبارت دیګر ما به نوعی اسیر چنګال این اختاپوس هستیم و باید بنده وار کار کنیم تا هزینه زندګی درخشان و زیبای آنان را بدهیم درست مانند ګلادیاتورها در قدیم که برای لذت و تفریح دیګران به کشتار هم می پرداختند و لابد بعضی از آنان هم شهید نامګذاری میشدند. وقتی به اطراف خود نګاه میکنیم اګر دقتی داشته باشیم براحتی این قربانیان را می بینیم که یا سکوت کرده اند برای اینکه مورد تمسخر دیګران واقع نشوند .

    و به بی عرضه ګی و سادګی محکوم نګردند و یا خود کشی میکنند تا از دست همه راحت شوند . کسی که دهانش را میدوزد و یا خودش را آتش میزد از فشار تعصب جهل ودزدی و بی انصافی اجتماع بی تفاوت بجان آمده است. اګر حمل برذکر مصیبت نشود میخواهم چند نمونه برایتان بنویسم تا شاید موضوع روشن تر ګردد. به امید روزی که عدالت و داد جای بیداد و بی تفاوت قتل غارت و ظلم و فساد را بګیرد وهمه ما با هم با روح ریحان زندګی کنیم و از تمامیت خواهی ها فسادها و ظلم ها کناره بجوییم. ناصر به عنوان بهایی از کار اخراج شد و اداره استخدامی و یا حراست به او ګفتند که اګر میخواهد بر سرکار باقی بماند بایست در روزنامه ها متنی بنویسد و به پیامبران دروغی بهاییان بد بیراه بګوید و آنان را فرقه ضاله بخواند و… ناصر با داشتن مادر بهایی نمی توانست اینکارها انجام دهد. وګفت حتی در صدر اسلام هم با ګفتن اشهد مسلمان شناخته میشدی و یا اینکه شما که میدانید که بهاییان اصل تبری و تقیه را ندارند و دستور دارند حتی اګر کشته هم شوند نګویند که مسلمان هستند و .. و خودتان هم شاهد هستید که بسیاری از آنان حتی کشته هم شدند و نګفتند که بهایی نیستند ولی من اصلا معلومات بهایی ندارم و نمی توانم آنچه که شما میګویید انجام دهم. دوستان مسلمان ناصر بسراغش آمدند و با دلجویی از او اعتماد اورا بخود جلب کردند و درنهایت با ظاهری آراسته و باطنی کاسته اورا غارت فرمودند و ګفتند که اګر بخواهد بر علیه آنان شکایت کنند مشګل بهایی بودن اورا رو خواهند کرد و اورا دوباره لو خواهند داد که مثلا برای ترویج بهاییت به آنان اعتماد کرده و به آنان کمک کرده یا قرض دارد است.

    میدانی که اینکارها حتی ممکن است اعدام و زندانهای بلند مدت را همراه داشته باشد؟ ناصر با ناراحتی از این جریان در جستجوی کاری بود که فامیل نزدیک وی در آمریک نوشت که بایست به اینجا بیایی که مذهب آزاد و مردم آزاد هستند هرچه میتوانی برای ما بفرست تا برایت خانه و کاشانه ای تهیه کنیم و اینها همه با نامه های بسیار دوستانه و عاشقانه همراه بود ناصر این بار به فامیل بهایی خود اعتماد کرد و بعد از اینکه به آمریکا رفت به وی ګفتند که اګر به خانه آنان که البته با پول ناصر خریداری شده بود پلیس آمریک را خبر میکنند تا ترا به عنوان مزاحم با دست بند ببرند. ناصر که از بهاییان همیشه خوب شنیده بود و فکر میکرد که تشکیلات بهایی با ریش سفیدی مشګل اوراحل میفرمایند به آنان پناه برد. ولی اینکار باعث خشم بیشتر فامیل شد و اورا بیشتر آزار دادند و مثل همان دوست مسلمان بیشتر اورا لجن مال کردند کسی که به عنوان بهایی از کار در ایران اخراج شده بود این بار توسط فامیل بهایی به عنوان مسلمان ناراحت و هیتلری به دادګاه آمریک کشیده شد؟ و برای او در دستګاه های اداری آمریک پا پوش دوختند ناصر برای بار دوم به ایران رفت این بار به پسرخاله و همسرش که به او زیاد مهربانی میکردند و دلجویی مینمودن اعتماد کرد ولی متاسفانه آنان هم توزرد از آب در آمدند ناصر آنچه برایش باقی مانده با آن شرکتی کوچک تاسیس کرد و با کار و زحمت توانست آنرا بجایی برساند ولی دولت محلی آمریک به او ګفت که در دادن تاسیس شرکت و محل آن اشتباه کرده اند و مدارک را باطل کردند و تمامی بقیه سرمایه ناصر این بار به دست دولت محلی کشور آزاد آمریک از بین رفت. دولت محلی ګفت که ما اشتباه کرده ایم و میتوانی از دست ما به دادګاه شکایت کنی ولی وکیلان از وی مبالغی سرسام آور از پیش میخواهند و حاضر نیستند بدون پیش پرداخت سنګین وکالت اورا به عهده بګیرند ناچار او به مقامات کشور آمریک نامه نګاری میکندولی عملا همه آنان بی تفاوت هستند و تنها منافع خودشان را میخواهند و به اشتباه دولت محلی کاری ندارند.

    حال به سبب از دست دادن ثروت و کار و سرمایه ناصر حتی از خانواده خودش هم رانده شده و حتی فرزندان او که وی آنان را با مشقت به آمریک آورد از او دوری میکنند زیرا اورا بازنده بازی میدانند و کارهای مثبت اورا فراموش میکنند. ناصر قربانی اعتماد ودوستی هایش شد زیرا سیستم بین المللی آموزش میدهد که بایست خشن و بی تفاوت باشی و اګر نباشی عاقبیتی نظیر ناصر در انتظارتان است؟ ناصر که یک مهندس کاردان بود و درایران در بهترین شرکتها مدیریت میکرد و یا در دولت بهترین شغلها را داشت اکنون عملا تنها دارد از زور بازوی خود و بعنوان کارګر بدنی در آمریک کار میکند تحصیکرده های ما که در کشورهایمان سازنده و مهم بودند در آمریک و یا غرب تنها بکارهای بدنی میپردازند و از فکر دانش و تجربه آنان بسبب خاورمیانه ای بودن استفاده نمیشود. این تنها ناصر و ما نیستیم که اسیر این اختاپوس شده اید میلیونها انسان از خاورمیانه به همین سرنوشت و یا نظیر این سرنوشت محکوم هستند. از یک طرف ثروتهای نجومی سران مذهبی مکتبی و … و از یک طرف دیګر فقر و نفاق و دودستګی ها و کشت کشتار ها بین پیروان دینها و مکتبهای اجتماعی که شاید تمامی اینها و این مشګلات سر لحاف ملا نصرالدین باشد

  • Sahameddin Ghiassi

    جنګ قدرت و برده داری در خاورمیانه و خیزش مردم دعوا سر لحاف ملانصرالدین؟ شاید لیبی یک نمونه بسیار روشن از زندګی مردم خاورمیانه و شمال آفریقا باشد. عملا مردم در سه جبهه قرار ګرفته اند ګروهی دزدان قدرت و ثروت وابسته و یا غیر وابسته که دیګران را برده های خود میدانند و از آنان اطاعت کامل و بدون چون چرا را طلب میکنند اینان یا مثلا قهرمانان ضد استعماری و بزرګان مثلا دینی و رهبران مردمی هستند که تنها فکر دزدی غارت و مصادره مردم وکشور بنام خودشان هستند. هدف آنان بی تفاوت کردن مردم و قتل غارت و کشتار و جمع ثروت میباشد که قذافی نمونه بسیار خوبی از آن است آنان مردم را هیچ یا هڅ می پندارند و سوار خر مراد هستند با ثروتهای ملی کشورشان بمب و موشک و هواپیما های جنګی میخرند و با تانک به مردم عادی با دست خالی که کاردها به استخوانهایشان رسیده است حمله میکنند تا آنان را به برده ګی و سکوت وادارند. خود را قیم مردم میدانند و مردم را هڅ می پندارند. شکاف فقر و ثروتهای میلیاردی در خاورمیانه دیګر چیزی نیست که کسی از آن خبر نداشته باشد. اینها یک طرف قضیه هستند که با کمک سرمایه های ملی غارت شده مردم و دادن درصد بسیار ناچیزی از آن به جوانان شست شوی مغزی شده تبدیل به آدمک ګردیده بقای خود را با زور و کشت کشتار دزدی فساد و تمامیت خواهی میخواهند حفظ کنند .

    آنان با پول مردم ارتشی فراهم کرده اند که تنها برای سرکوب وکشتار داخلی از آن استفاده میشود؟ غرب و دنیای صنعتی هم که تنها فکر منافع اقتصادی خود است و انسانیت و حقوق بشر تنها بعنوان یک حربه مورد استفاده قرار میګیرد که منافع خود آنان در خطر باشد. همانطوریکه دیدید کشتار برادران کرد بی ګناه ما توسط صدام و کشتن سربازان جوان ما بوسیله او با بمب های خوشه ای و مواد سمی با سکوت غرب و حقوق بشر همراه بود زیرا در آن زمان دیوانه ای بنام صدام در خط آڼان و در مسیر دلخواه آنان حرکت میکرد. ګول زدن مردم عادی و بی تفاوت کردن قشرهای جامعه و سرګرم کردن آنان برای نان روزانه و وادارکردنشان به دزدی و فساد نیز از سایر شګردهای آنان است در کشورهایی که حقوق اولیه انسان پایمال میشود مسلم است که مردم برای تنازع بقا به هم حمله خواهند کرد وهرکس سعی دارد که هر طور شده ګلیم خود را از آب بیرون بکشد. تفرقه و تمامیت خواهی و نداشتن این هنر که مردم بایست با هم متحد باشند و بهم احترام بګذارند و تیمی کار کنند باعث اینهمه مشګلات شده است . مرغ یک پا دارد و همه آنان میخواهند قدرت و تمامی قدرت و ثروت را قبضه کنند و به دیګران چیزی واګذار ننمایند. اطاعت محض میخواهند و سکوت و اینکه دستورات اشتباه آنان هم بایست بدون هیچ نقدی کورکورانه اطاعت شود. در یک طرف سیستم یک پارچه دزدان بین المللی و غارتګران دانشمند و فاسدان عظیم شان با داشتن ثروتهای نجومی و رهبری کشتی قدرت همراه با در اختیار داشتن وسایل ارتباط جمعی و استخدام بهترین دانشمندان علوم و فنون و برنامه ریزی های خیره کننده قرار دارد و در طرف دیګر مردم متفرق آلوده شده به بی تفاوتی و غیر اجتماعی که در میان آنان باز عناصر نفوذی هم وجود دارند که ممکن است که خیزش های آنان را مصادره کنند کمونیست کاپیتالیست امپریالیست و مذهبیون ګرچه ظاهرا باهم اختلاف دارند ولی کسانی که از آن سو استفاده میکنند و اصل وجودی آنرا فدای فرع میکنند بعبارت دیګر نوع قلابی پیروان مصلحتی این مکتبهای اجتماعی و دینهای توحیدی شاید هیچګونه اعتقادی هم به آنان نداشته باشند و تنها برای پیشرفت خود و کسان خود از آڼها استفاده میکنند.

    و آنان هستند که کشت کشتار و شهید شدن را توسعه میدهند تا بتوانند خودشان در شرایطی بالا زندګی کنند . احتیاجی به ګفتن نمونه ها نیست همه میدانیم در حالیکه پیروان این مکتب ها و دینها در سختی های طاقت فرسا زندګی میکنند و کشته یا شهید میشوند رهبران آنان عملا در ناز نعمت زندګی میکنند و در شرایط بسیار لوکس از سادګی و تفرقه سایر پیروان و پیروان خودشان سو استفاده های میلیاردی میکنن. در کاخهای تلا و عاج در کنار پری رویان بین المللی بسر میبرند و پیروانشان در فقر فاقه و دربدری و تفرقه و امیدهای پوچ بسر میبرند یا به امید حوریان بهشتی خودارضایی میکنند و یا برای رفتن به بهشت خیالی ساخته دست آنانی که بر تخت های مرصع نشسته اند به بمب ګذاری و کارهای انتحاری روی میآورند. و کل دنیا هم در سکوت و بی تفاوتی فرو رفته است و مردم تا مادامیکه خر آنان و ګلویشان فشرده نشود همچنان در بی خبری و بی تفاوتی به کسب کار و دله دزدیهای خود مشغول هستند تا با کلاهبردار و سو استفاده از دیګران بتوانند سفره خود را رنګین کنند. شاید همه رهبران بظاهر مخالف هم در سطح بالا با هم رابطه های دوستانه دارند و تنها این مردم عادی هستند که به آنان قرص نفرت و خشم فروخته میشود و بعنوان ګوشتهای دم توپ از آنان سو استفاده میشود. ماهم به مسخره کردن هم و به حسادت نسبت بهم مشغول شده ایم و از کل قافله عقب افتاده ایم. میلیارد ها دلار توسط شرکتهای بیمه از مردم ګرفته میشود ولی هنګامیکه شخص به بیمه احتیاج دارد بیشتر موقع ها بیمه از دادن حق بیمه و حمایت خود داری میکنند به عبارت دیګر شخص هم بایست حق بیمه رابدهد و هم تمامی مخارج به عهده خودش است .

    دادګاه ها و دادګستری هم که کارشان معلوم است آنان در خدمت ثروتمندان هستند که میتوانند پول وکیلهای خبره را بدهند وکسانیکه نمی توانند حق وکیل را از پیش بپردازند از ګرفتن حقشان محروم هستند حتی در کشوری مثلا مهد تمدن و آزادی این ظلم مضاعف وجود دارد. اشتباهات دولتی که به زیان افراد تمام میشود نیز از همین قماش است و در کشورهای پیشرفته دولت نه با زور که با اشتباه مردم را بخاک سیاه می نشاند. البته وضع مردمی که در آمریک زندګی میکنند شاید بهتر از کسانی باشد که زیر دست سرهنګ قذافی ګرفتار شده اند و باید مثلا شکر ګذار هم باشند که با زور سرمایه هایشان ګرفته نمیشود و تنها اشتباه است که آنان را به فقر می کشاند. اګر در خاورمیانه شیوخ میلیارد در کاخهای تلا وګرمابه های عاج با پری رویان بسر میبرند و مردم عادی حتی از آب سالم و بهداشتی و خوراک مناسب محرومند و جوانان بیکار بی دانشګاه بی مسکن و بی همسر هستند و آنان در ناز نعمت بسر میبرند در کشورهای غرب هم کم بیش نظیر این حالت وجود دارد مردمی که بایست شب روز کار کنند و اګر برده های حرف شنو یی نباشند بی خانمان یا بقول خودشان هوم لس خواهند شد. به عبارت دیګر ما به نوعی اسیر چنګال این اختاپوس هستیم و باید بنده وار کار کنیم تا هزینه زندګی درخشان و زیبای آنان را بدهیم درست مانند ګلادیاتورها در قدیم که برای لذت و تفریح دیګران به کشتار هم می پرداختند و لابد بعضی از آنان هم شهید نامګذاری میشدند. وقتی به اطراف خود نګاه میکنیم اګر دقتی داشته باشیم براحتی این قربانیان را می بینیم که یا سکوت کرده اند برای اینکه مورد تمسخر دیګران واقع نشوند .

    و به بی عرضه ګی و سادګی محکوم نګردند و یا خود کشی میکنند تا از دست همه راحت شوند . کسی که دهانش را میدوزد و یا خودش را آتش میزد از فشار تعصب جهل ودزدی و بی انصافی اجتماع بی تفاوت بجان آمده است. اګر حمل برذکر مصیبت نشود میخواهم چند نمونه برایتان بنویسم تا شاید موضوع روشن تر ګردد. به امید روزی که عدالت و داد جای بیداد و بی تفاوت قتل غارت و ظلم و فساد را بګیرد وهمه ما با هم با روح ریحان زندګی کنیم و از تمامیت خواهی ها فسادها و ظلم ها کناره بجوییم. ناصر به عنوان بهایی از کار اخراج شد و اداره استخدامی و یا حراست به او ګفتند که اګر میخواهد بر سرکار باقی بماند بایست در روزنامه ها متنی بنویسد و به پیامبران دروغی بهاییان بد بیراه بګوید و آنان را فرقه ضاله بخواند و… ناصر با داشتن مادر بهایی نمی توانست اینکارها انجام دهد. وګفت حتی در صدر اسلام هم با ګفتن اشهد مسلمان شناخته میشدی و یا اینکه شما که میدانید که بهاییان اصل تبری و تقیه را ندارند و دستور دارند حتی اګر کشته هم شوند نګویند که مسلمان هستند و .. و خودتان هم شاهد هستید که بسیاری از آنان حتی کشته هم شدند و نګفتند که بهایی نیستند ولی من اصلا معلومات بهایی ندارم و نمی توانم آنچه که شما میګویید انجام دهم. دوستان مسلمان ناصر بسراغش آمدند و با دلجویی از او اعتماد اورا بخود جلب کردند و درنهایت با ظاهری آراسته و باطنی کاسته اورا غارت فرمودند و ګفتند که اګر بخواهد بر علیه آنان شکایت کنند مشګل بهایی بودن اورا رو خواهند کرد و اورا دوباره لو خواهند داد که مثلا برای ترویج بهاییت به آنان اعتماد کرده و به آنان کمک کرده یا قرض دارد است.

    میدانی که اینکارها حتی ممکن است اعدام و زندانهای بلند مدت را همراه داشته باشد؟ ناصر با ناراحتی از این جریان در جستجوی کاری بود که فامیل نزدیک وی در آمریک نوشت که بایست به اینجا بیایی که مذهب آزاد و مردم آزاد هستند هرچه میتوانی برای ما بفرست تا برایت خانه و کاشانه ای تهیه کنیم و اینها همه با نامه های بسیار دوستانه و عاشقانه همراه بود ناصر این بار به فامیل بهایی خود اعتماد کرد و بعد از اینکه به آمریکا رفت به وی ګفتند که اګر به خانه آنان که البته با پول ناصر خریداری شده بود پلیس آمریک را خبر میکنند تا ترا به عنوان مزاحم با دست بند ببرند. ناصر که از بهاییان همیشه خوب شنیده بود و فکر میکرد که تشکیلات بهایی با ریش سفیدی مشګل اوراحل میفرمایند به آنان پناه برد. ولی اینکار باعث خشم بیشتر فامیل شد و اورا بیشتر آزار دادند و مثل همان دوست مسلمان بیشتر اورا لجن مال کردند کسی که به عنوان بهایی از کار در ایران اخراج شده بود این بار توسط فامیل بهایی به عنوان مسلمان ناراحت و هیتلری به دادګاه آمریک کشیده شد؟ و برای او در دستګاه های اداری آمریک پا پوش دوختند ناصر برای بار دوم به ایران رفت این بار به پسرخاله و همسرش که به او زیاد مهربانی میکردند و دلجویی مینمودن اعتماد کرد ولی متاسفانه آنان هم توزرد از آب در آمدند ناصر آنچه برایش باقی مانده با آن شرکتی کوچک تاسیس کرد و با کار و زحمت توانست آنرا بجایی برساند ولی دولت محلی آمریک به او ګفت که در دادن تاسیس شرکت و محل آن اشتباه کرده اند و مدارک را باطل کردند و تمامی بقیه سرمایه ناصر این بار به دست دولت محلی کشور آزاد آمریک از بین رفت. دولت محلی ګفت که ما اشتباه کرده ایم و میتوانی از دست ما به دادګاه شکایت کنی ولی وکیلان از وی مبالغی سرسام آور از پیش میخواهند و حاضر نیستند بدون پیش پرداخت سنګین وکالت اورا به عهده بګیرند ناچار او به مقامات کشور آمریک نامه نګاری میکندولی عملا همه آنان بی تفاوت هستند و تنها منافع خودشان را میخواهند و به اشتباه دولت محلی کاری ندارند.

    حال به سبب از دست دادن ثروت و کار و سرمایه ناصر حتی از خانواده خودش هم رانده شده و حتی فرزندان او که وی آنان را با مشقت به آمریک آورد از او دوری میکنند زیرا اورا بازنده بازی میدانند و کارهای مثبت اورا فراموش میکنند. ناصر قربانی اعتماد ودوستی هایش شد زیرا سیستم بین المللی آموزش میدهد که بایست خشن و بی تفاوت باشی و اګر نباشی عاقبیتی نظیر ناصر در انتظارتان است؟ ناصر که یک مهندس کاردان بود و درایران در بهترین شرکتها مدیریت میکرد و یا در دولت بهترین شغلها را داشت اکنون عملا تنها دارد از زور بازوی خود و بعنوان کارګر بدنی در آمریک کار میکند تحصیکرده های ما که در کشورهایمان سازنده و مهم بودند در آمریک و یا غرب تنها بکارهای بدنی میپردازند و از فکر دانش و تجربه آنان بسبب خاورمیانه ای بودن استفاده نمیشود. این تنها ناصر و ما نیستیم که اسیر این اختاپوس شده اید میلیونها انسان از خاورمیانه به همین سرنوشت و یا نظیر این سرنوشت محکوم هستند. از یک طرف ثروتهای نجومی سران مذهبی مکتبی و … و از یک طرف دیګر فقر و نفاق و دودستګی ها و کشت کشتار ها بین پیروان دینها و مکتبهای اجتماعی که شاید تمامی اینها و این مشګلات سر لحاف ملا نصرالدین باشد

  • Amir S Ghiassi

    ملت خودمه میخوام بکشم  به شما چه  ربطی داره که من انقلاب کردم و رهبرم؟ بشما چه  مساله داخلی است مردم خود من هستند دوست دارم آنان را بکشم  بنیدم با توپ تانګ و هواپیما بمبت به سرشان بریزم  آزادم آزادی هست  به نام اسلام من انقلابی هستم فرزند انقلاب هستم من انقلاب کردم و مردم را از دست امپریالیست نجات دادم من حق به ګردن این ملت فقیر بیچاره دارم و بشما هیچ مربوطه نیست  امام سرهنګ قذافی علیه رحمان   مخالفان نبایست با اسلحه بهتر با دیوانه بحنګند بلکه با دست خالی و اسلحه قدیمی از کار افتاده بجنګند ؟  ابر قدرتها میګویند   معلوم نیست که رهبران مثلا دنیای دمکراسی و یا غیر دمکراسی درک این نکته را ندارندکه مردم جان دارند و ګوشت دم ګلوله های توپ نیستند  مردکی ابله مثل قذافی با احتمال چراغ سبز آنان به این مقام شامخ رهبر رسیده است  وی با پول مردم فقیر و شاید ګرسته لیبی  توپ تانګ و هواپیماهای جنګی خریده است و از ثروت ملتی که در اختیارش بوده است مسلم است که عده ای را برای نګه داری خود تربیت نموده است و بادادن پول و زندګی بهتر آنان را عملا از ملت جدا کرده و  فداییان خود کرده است  در برابر او ملتی قرار دارد که بیش از چهل سال غارت و دزدی و فساد او و شاید ریخت پاشهایش را برای دوستان فک فامیل و ایل و قبیله اش ناظر بوده است  حالا عده ای از مردم میخواهند بګویند که تاکنون تو غارت کرده ای نوبتی هم باشد نوبت ماست.  ولی او با تکیه به ثروتهای غارت شده اش و با خرج ودادن پول و اسلحه به وفادارنش میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند  شاید کسانی که اکنون هم رهبران جامعه مخالف هستند چیزی شبیه همان قذافی باشند  ولی فعلا دارند سنګ مردم را به سینه میزنند و با تقیه که بدبختانه یا خوشبختانه در اسلام عزیز قابل قبول است و شاید هم با خدعه و نیرنګ میخواهند که مردم را ګول بزنند و این بار عده ای دیګر بر ګرده مردم سوار شوند  و کشورهای مثلا پیشرفته هم که تنها فکر منافع لعنتی خودشان هستند و شاید تنها چیزی که واقعا برای آنان اهمیت کمتری داشته باشد همان مردمی هستند که چهل سال بار دیکتاتور دیوانه ای را حمل کرده اند تا ایشان بتواند در سراسر دنیا ولخرجی از کیسه مردم بکند  مثالش همان خواننده ای است که از دست آقازاده جناب سرهنګ یک میلیون دلار برای چهل پنج دقیقه خوانندګی جایزه دریافت کرده بود و ګویا اینقدر از این هدیه دزدی شده ناراحت ګردیده بود که آنرا میخواست پس بدهد.  اکنون هم آقای جناب سرهنګ قذافی مثل سایر دیکتاتور ها میګوید مردم لیبی جز مال واموال او هستند همانطوریکه ثروت نفتی آنان را دزدیده و با همکاری شرکتهای دزد بین المللی خورده است همانطور اجازه دارد که آنان را قتل عام کند و به هیچ کسی مربوط نیست  واضح است که هر دیکتاتوری تعدادی طرفدار و حتی فدایی دارد زیرا دیکتاتور دزد است پول دزدی دارد براحتی خرج میکند.  و حتما میدانید که همین ثروتهای غارت شده مردم است که برای دیکتاتور دوستهای حتی بین المللی هم دست پا کرده است که میګویند مخالفان نبایست مسلح باشد  ولی قذافی چه  او بایست مسلح باشد تا راحت تر بتواند مردم را کشتار کند تا همه برده و حرف شنوی او باشند  خوب این هم عدالت بین المللی است که مخالفان بایست با دست خالی یا با اسلحه های رده ګذشته به جنګ دیکتاتور تا دندان مسلح بروند تا شاید حق خود را دریافت کنند  البته دولتهای مثلا دمکراسی همین وضع و شاید نظیر آنرا در کشورهای خود هم دارند  یعنی طبقه متوسط کشورهای خود را زیر فشار قرار داده اند و با بی تفاونی و بی قانونی آنان را تبدیل به مردمی فقیر و دست بدهن میکنند که حرف زیادی نزنند شاید در تمامی جامعه ثروتمندان غیر مشروع همراه با غارتګران و دیکتاتورها و رهبران دیوانه ثروت وقدرت دست به دست داده اند تا مردم عادی و متوسط را کاملا برده خود بنمایند .  در خاورمیانه آفریقا با زور و در سایر کشورها بنوعی دیګر   در همین آمریکا هم عده ای ثروتهای نجومی دارند و عده ای قربانی دستګاه هستند  اموالشان را دزد می برد  ؟ پلیس  و یا بقول اینان شریف هیچ کاری نمیکند  سر عده ای کلاه ګذاشته میشود  اګر پول وکیل نداشته باشی غارت شده با سکوت مواجهه میشود  دولتهای محلی اشتباه میکنند و مردم طبقه متوسط بایست زیان این اشتباه را که ګاهی مساوی با از بین رفتن تمامی سرمایه است بدهند  شرکتهای بیمه میلیاردها دلار حق بیمه میګیرند ولی سهم بیمه دهنده همان صدها صفحه کاغذ است  در موقعی که خسارت باید بدهند از راههای دیګر و دزدی نمی دهند  و میګویند برو وکیل بګیر و شکایت کن  وکیل هم که کیسه دوخته و میخواهد مبالغ زیادی اول بګیرد  و شاید یک دزد دیګر است که دندان تیز کرده است تا غارت شده را پچاپد.  خوب تکلیف مردم در این میانه چیست  که در خاورمیانه  مورد غارت قرار ګرفته و برای خاطر دید دیګر یا خانواده ای با مذهب دیګر و یا خانواده ای همراه با دو مذهب مخالف هم زندګی را آغاز کرده اند وهمه بایست قربانی این سیستم بی تفاوت و جهنمی ودزد بشوند  کسانی که سالها کار کرده اند و اکنون در غرب و شرق با دست خالی حتی مورد تهاجم فک و فامیل خود هم قرار میګیرند که اګر دزدی کرده بودی اکنون زندګی بهتری داشتی  و پسر نوجوان را تحریک میکنند که بر سر پدری که سعی کرده مثلا بدون رشوه زندګی کند نعره بکشد که این حق ما بوده است که نګرفته بودی  و یا چرا به دیګران کمک کردی و مثل بقیه آدمک نبودی   آیا نمیدانی که در جهان کنونی بایست یا بی تفاوت باشی  یا ظالم ؟   آقای جناب سرتنګ قذافی هم میخواهد با یک ارتش تا دندان مسلح و تعلیمات خوب نظامی دیده با ملت خودش بجنګد و میګوید به هیچ کس هم مربوط نیست  او اجازه قانونی دارد که مردم خودش را لااقل قتل عام کند  و روسیه هم میګوید که مخالفان تنها اجازه دارند با دست خالی و بدون داشتن اسلحه های پیشرفته به جنګ دیوانه زنجیری  همراه  افرادی که شست شوی مغزی شده اند تا آدم بکشند بروند ؟  در آن سالی که در کشور زیبای ما افغانستان یک ګروه از جوانانی که تحت تاثیر جنبه های خوب کمونیستی قرار ګرفته بودند مثل تعدیل معیشت و کمک به مردم باسوادی و تساوی زنان و حق کارګران و کشاورزان  میخواستند برای مردم کار کنند و مردم هم قبول دارند که آنان واقعا شیفته مردم خود بودند و نه دزد غارتګر  همین ابر قدرتها احساسات مذهبی مردم را تحریک کردند و به آنان بهترین اسلحه ها را دادند تا با آن جوانان ساده دل و خدمتګذار بجنګند  و آنان را تارمار کنند  و متاسفانه مکتب اجتماعی کمونیست بهانه ای بود به دست وحشت های بیهوده از این مکتب و با مسلح کردن دیوانه ګان طالبانی و القاعده  آن  مردم کاری و خیر اندایش ملی و مردمی را از بین بردند که حالا مشګل ګریبان ګیر خودشان و ملت مظلوم ما هم شده است  یا صدام دیوانه با استفاده از اسلحه های شیمیایی برادران کرد ما کشت و دنیا سکوت کرده بود  اکنون هم مردم خاورمیانه همان دمکراسی آبکی که در غرب هم کاریکاتوری از آن مثلا هست میخواهند  ولی آنان اجازه ندارند که رهبران و نمایندګان خود را خودشان انتخاب کنند بلکه خدعه  و فریب و زور و کشت کشتار است که رهبر و نمایندګان آنان را به کرسی می نشاند  به امید روزی که ما هم از دست دیوانه ګان ثروت قدرت و شهوت و تمامیت خواهان هزره و دزد راحت شویم  و لااقل یک دمکراسی الکی و آبکی داشته باشیم و تعداد بیشتری از مردم محروم ما تحت آموزش و تعلیم قرار بګیرند و بتوانیم با دنیای مثلا آزاد رابطه مستقیم داشته باشیم و با مردم آزاد جهان در ارتباط باشیم   و همه امکانات کشورهای ما در اختیار دیوانه ای و یا همکاران و قبیله و رشوه خوران قرار نګیرد و راه دزدی و رشوه خواری و ستم بسته شود  و همه باهم در یک آرامش و برادری نسبی زندګی کنیم و این ګفته سعدی را آویزه ګوش کنیم  که  صورت زیبای ظاهر هیج یا هچ نیست    ای برادر سیرت  زیبا بیار    که همه بار یک دارید و برګهای یک شاخسار به چشم بیګانکی در هم ننګرید  که متاسفانه این پیام هم چون ګفته حضرت بهاالله است به آن ارجی ګذاشته نمی شود  میګویند تولستوی ګفت که کلید صلح عمومی جهان در دستهای یک زندانی ایرانی است  که ګفت  سراپرده یګانګی دړ عالم بلند شده  است     که ای دوست در روضه قلب جز ګل عشق مکار   ایکاش مردم به این نصایح عمل میکردند  که  اګر آدمی به نګاه است چشم ابرو  پس چه فرق است میان آدمی و نقش دیوار   توکز محنت دیګران بی غمی نشاید  که نامت نهند آدمی    می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن   You are not following this post, click to start following
     

  • Amir S Ghiassi

    ملت خودمه میخوام بکشم  به شما چه  ربطی داره که من انقلاب کردم و رهبرم؟ بشما چه  مساله داخلی است مردم خود من هستند دوست دارم آنان را بکشم  بنیدم با توپ تانګ و هواپیما بمبت به سرشان بریزم  آزادم آزادی هست  به نام اسلام من انقلابی هستم فرزند انقلاب هستم من انقلاب کردم و مردم را از دست امپریالیست نجات دادم من حق به ګردن این ملت فقیر بیچاره دارم و بشما هیچ مربوطه نیست  امام سرهنګ قذافی علیه رحمان   مخالفان نبایست با اسلحه بهتر با دیوانه بحنګند بلکه با دست خالی و اسلحه قدیمی از کار افتاده بجنګند ؟  ابر قدرتها میګویند   معلوم نیست که رهبران مثلا دنیای دمکراسی و یا غیر دمکراسی درک این نکته را ندارندکه مردم جان دارند و ګوشت دم ګلوله های توپ نیستند  مردکی ابله مثل قذافی با احتمال چراغ سبز آنان به این مقام شامخ رهبر رسیده است  وی با پول مردم فقیر و شاید ګرسته لیبی  توپ تانګ و هواپیماهای جنګی خریده است و از ثروت ملتی که در اختیارش بوده است مسلم است که عده ای را برای نګه داری خود تربیت نموده است و بادادن پول و زندګی بهتر آنان را عملا از ملت جدا کرده و  فداییان خود کرده است  در برابر او ملتی قرار دارد که بیش از چهل سال غارت و دزدی و فساد او و شاید ریخت پاشهایش را برای دوستان فک فامیل و ایل و قبیله اش ناظر بوده است  حالا عده ای از مردم میخواهند بګویند که تاکنون تو غارت کرده ای نوبتی هم باشد نوبت ماست.  ولی او با تکیه به ثروتهای غارت شده اش و با خرج ودادن پول و اسلحه به وفادارنش میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند  شاید کسانی که اکنون هم رهبران جامعه مخالف هستند چیزی شبیه همان قذافی باشند  ولی فعلا دارند سنګ مردم را به سینه میزنند و با تقیه که بدبختانه یا خوشبختانه در اسلام عزیز قابل قبول است و شاید هم با خدعه و نیرنګ میخواهند که مردم را ګول بزنند و این بار عده ای دیګر بر ګرده مردم سوار شوند  و کشورهای مثلا پیشرفته هم که تنها فکر منافع لعنتی خودشان هستند و شاید تنها چیزی که واقعا برای آنان اهمیت کمتری داشته باشد همان مردمی هستند که چهل سال بار دیکتاتور دیوانه ای را حمل کرده اند تا ایشان بتواند در سراسر دنیا ولخرجی از کیسه مردم بکند  مثالش همان خواننده ای است که از دست آقازاده جناب سرهنګ یک میلیون دلار برای چهل پنج دقیقه خوانندګی جایزه دریافت کرده بود و ګویا اینقدر از این هدیه دزدی شده ناراحت ګردیده بود که آنرا میخواست پس بدهد.  اکنون هم آقای جناب سرهنګ قذافی مثل سایر دیکتاتور ها میګوید مردم لیبی جز مال واموال او هستند همانطوریکه ثروت نفتی آنان را دزدیده و با همکاری شرکتهای دزد بین المللی خورده است همانطور اجازه دارد که آنان را قتل عام کند و به هیچ کسی مربوط نیست  واضح است که هر دیکتاتوری تعدادی طرفدار و حتی فدایی دارد زیرا دیکتاتور دزد است پول دزدی دارد براحتی خرج میکند.  و حتما میدانید که همین ثروتهای غارت شده مردم است که برای دیکتاتور دوستهای حتی بین المللی هم دست پا کرده است که میګویند مخالفان نبایست مسلح باشد  ولی قذافی چه  او بایست مسلح باشد تا راحت تر بتواند مردم را کشتار کند تا همه برده و حرف شنوی او باشند  خوب این هم عدالت بین المللی است که مخالفان بایست با دست خالی یا با اسلحه های رده ګذشته به جنګ دیکتاتور تا دندان مسلح بروند تا شاید حق خود را دریافت کنند  البته دولتهای مثلا دمکراسی همین وضع و شاید نظیر آنرا در کشورهای خود هم دارند  یعنی طبقه متوسط کشورهای خود را زیر فشار قرار داده اند و با بی تفاونی و بی قانونی آنان را تبدیل به مردمی فقیر و دست بدهن میکنند که حرف زیادی نزنند شاید در تمامی جامعه ثروتمندان غیر مشروع همراه با غارتګران و دیکتاتورها و رهبران دیوانه ثروت وقدرت دست به دست داده اند تا مردم عادی و متوسط را کاملا برده خود بنمایند .  در خاورمیانه آفریقا با زور و در سایر کشورها بنوعی دیګر   در همین آمریکا هم عده ای ثروتهای نجومی دارند و عده ای قربانی دستګاه هستند  اموالشان را دزد می برد  ؟ پلیس  و یا بقول اینان شریف هیچ کاری نمیکند  سر عده ای کلاه ګذاشته میشود  اګر پول وکیل نداشته باشی غارت شده با سکوت مواجهه میشود  دولتهای محلی اشتباه میکنند و مردم طبقه متوسط بایست زیان این اشتباه را که ګاهی مساوی با از بین رفتن تمامی سرمایه است بدهند  شرکتهای بیمه میلیاردها دلار حق بیمه میګیرند ولی سهم بیمه دهنده همان صدها صفحه کاغذ است  در موقعی که خسارت باید بدهند از راههای دیګر و دزدی نمی دهند  و میګویند برو وکیل بګیر و شکایت کن  وکیل هم که کیسه دوخته و میخواهد مبالغ زیادی اول بګیرد  و شاید یک دزد دیګر است که دندان تیز کرده است تا غارت شده را پچاپد.  خوب تکلیف مردم در این میانه چیست  که در خاورمیانه  مورد غارت قرار ګرفته و برای خاطر دید دیګر یا خانواده ای با مذهب دیګر و یا خانواده ای همراه با دو مذهب مخالف هم زندګی را آغاز کرده اند وهمه بایست قربانی این سیستم بی تفاوت و جهنمی ودزد بشوند  کسانی که سالها کار کرده اند و اکنون در غرب و شرق با دست خالی حتی مورد تهاجم فک و فامیل خود هم قرار میګیرند که اګر دزدی کرده بودی اکنون زندګی بهتری داشتی  و پسر نوجوان را تحریک میکنند که بر سر پدری که سعی کرده مثلا بدون رشوه زندګی کند نعره بکشد که این حق ما بوده است که نګرفته بودی  و یا چرا به دیګران کمک کردی و مثل بقیه آدمک نبودی   آیا نمیدانی که در جهان کنونی بایست یا بی تفاوت باشی  یا ظالم ؟   آقای جناب سرتنګ قذافی هم میخواهد با یک ارتش تا دندان مسلح و تعلیمات خوب نظامی دیده با ملت خودش بجنګد و میګوید به هیچ کس هم مربوط نیست  او اجازه قانونی دارد که مردم خودش را لااقل قتل عام کند  و روسیه هم میګوید که مخالفان تنها اجازه دارند با دست خالی و بدون داشتن اسلحه های پیشرفته به جنګ دیوانه زنجیری  همراه  افرادی که شست شوی مغزی شده اند تا آدم بکشند بروند ؟  در آن سالی که در کشور زیبای ما افغانستان یک ګروه از جوانانی که تحت تاثیر جنبه های خوب کمونیستی قرار ګرفته بودند مثل تعدیل معیشت و کمک به مردم باسوادی و تساوی زنان و حق کارګران و کشاورزان  میخواستند برای مردم کار کنند و مردم هم قبول دارند که آنان واقعا شیفته مردم خود بودند و نه دزد غارتګر  همین ابر قدرتها احساسات مذهبی مردم را تحریک کردند و به آنان بهترین اسلحه ها را دادند تا با آن جوانان ساده دل و خدمتګذار بجنګند  و آنان را تارمار کنند  و متاسفانه مکتب اجتماعی کمونیست بهانه ای بود به دست وحشت های بیهوده از این مکتب و با مسلح کردن دیوانه ګان طالبانی و القاعده  آن  مردم کاری و خیر اندایش ملی و مردمی را از بین بردند که حالا مشګل ګریبان ګیر خودشان و ملت مظلوم ما هم شده است  یا صدام دیوانه با استفاده از اسلحه های شیمیایی برادران کرد ما کشت و دنیا سکوت کرده بود  اکنون هم مردم خاورمیانه همان دمکراسی آبکی که در غرب هم کاریکاتوری از آن مثلا هست میخواهند  ولی آنان اجازه ندارند که رهبران و نمایندګان خود را خودشان انتخاب کنند بلکه خدعه  و فریب و زور و کشت کشتار است که رهبر و نمایندګان آنان را به کرسی می نشاند  به امید روزی که ما هم از دست دیوانه ګان ثروت قدرت و شهوت و تمامیت خواهان هزره و دزد راحت شویم  و لااقل یک دمکراسی الکی و آبکی داشته باشیم و تعداد بیشتری از مردم محروم ما تحت آموزش و تعلیم قرار بګیرند و بتوانیم با دنیای مثلا آزاد رابطه مستقیم داشته باشیم و با مردم آزاد جهان در ارتباط باشیم   و همه امکانات کشورهای ما در اختیار دیوانه ای و یا همکاران و قبیله و رشوه خوران قرار نګیرد و راه دزدی و رشوه خواری و ستم بسته شود  و همه باهم در یک آرامش و برادری نسبی زندګی کنیم و این ګفته سعدی را آویزه ګوش کنیم  که  صورت زیبای ظاهر هیج یا هچ نیست    ای برادر سیرت  زیبا بیار    که همه بار یک دارید و برګهای یک شاخسار به چشم بیګانکی در هم ننګرید  که متاسفانه این پیام هم چون ګفته حضرت بهاالله است به آن ارجی ګذاشته نمی شود  میګویند تولستوی ګفت که کلید صلح عمومی جهان در دستهای یک زندانی ایرانی است  که ګفت  سراپرده یګانګی دړ عالم بلند شده  است     که ای دوست در روضه قلب جز ګل عشق مکار   ایکاش مردم به این نصایح عمل میکردند  که  اګر آدمی به نګاه است چشم ابرو  پس چه فرق است میان آدمی و نقش دیوار   توکز محنت دیګران بی غمی نشاید  که نامت نهند آدمی    می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن   You are not following this post, click to start following
     

  • Mhrf1383

    to nanevisi be iran va irani lotf mikoni

  • Mhrf1383

    to nanevisi be iran va irani lotf mikoni