“سید حسن خمینی رسما در جمع تعدادی از اعضای مجمع روحانیون مبارز، نامزدی خود را برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری اعلام کرد. وی با تحلیل شرایط موجود و آینده گفت: «من ۳۰ میلیون رای دارم. نخبگان مرا جزو اصلاح طلبان، و مردم به دلیل ارتباط با خانواده امام (ره)، فراجناحی میدانند.»
هم وطنان گرامی آیا نتیجه ی تمامی مبارزات، جان فشانی، و دلاوری های زنان و مردان شجاع این مرز و بوم، به قدرت رسیدن نوه ی خمینی دجّال است؟.
این همه جوان به خاک و خون کشیده شده اند، تعداد بیشماری زندانی و شکنجه شدند و می شوند، آیا ما نباید پاسدار خون کشته شدگان خیزش آزادی خواهی ایران زمین باشیم؟.
آیا این سرنوشت و پیشرفت کشور ما در قرن ۲۱ است که یک مشت چاقوکش به نام پاسدار، و بسیجی، و عده ای روضه خوان دوره گرد که همیشه چشم هیز و ناپاک به دنبال ناموسمان داشته اند، و شماری لات کله پوک و بی فرهنگ از دهات و نقاط عقب نگاه داشته ایران، نمایندگان و قاصدان راه آزادی ، عمران، و آبادی ما در مجلس ملی اند؟. آیا این ننگ و خفت و خواری را شما می پذیرید؟. اگر چنین نیست، و با ما هم عقیده اید، با تمام قدرت و توانایی اتان، مردم را از انتخاب کردن، و تأیید این جانوران، جلوگیری نمایید، و به هیچ روی، در این شعبده بازی و نمایش مسخرهبه نام انتخابات شرکت نکنید.
ما در مورد به اصطلاح تئاتر و خیمه شبب بازی انتخابات ریاست جمهوری در دوره دهم مقاله هایی نوشتیم، و هشدار دادیم که شرکت در این افتضاحات، موجب برقراری و پایداری رژیم، و خیانت به کشور است. اصطلاح این که میان «بد»، و «بدتر»، ما «بد» را انتخاب می کنیم، اشتباه بزرگی است، و انتخاب «بد»، به آسانی می تواند سرنوشت ما را به «بدتر»، و حتی «بدترین»، می رساند.
به اسم اصلاح طلبی و خواستار آزادی در چهارچوب قانون اساسی، دهان ما را دوختند و قلم های ما را شکستند. هر آنکس که “سبزاللهی” نیست را غریبه و مزدور و اجنبی خواندند، و اهداف همه ی ما، مردم ایران زمین را که در خیابان های تهران و دیگر شهرهای مملکت مان، زیر باران آتش و گلوله و در پس باد و طوفان مشت و باطوم و لگد، بی پروا فریاد بر آوردیم:
“مرگ بر اصل ولایت فقیه“،نشنیده گرفتند، و خواسته های ما را همانند همیشه له کردند و جنبش مردمی را به جنبشی به نام مردم و به کام اربابان لندن نشین تبدیل کردند و گفتند:
“هدف جنبش، حفظ اصول و محافظت از پایه های انقلاب است و ما فقط خواستار انتخابات سالم و پس گیری رای های دزدی شده ی مان هستیم.”
در طی این دو سال، بارها با تصمیمات غلط و نسنجیده ی خود، مانع از فروپاشی نطام شدند که هیچ، زمینه ی دستگیری های خیابانی، و خانگی، و ضرب و شتم های فجیح و کشتار های خیابانی را نیز فراهم آوردند.
دو سال همه ی ما را به بازی گرفتند، دو سال مبارزات مردمی را به سخره گرفتند و هر آنکس را که کورسوی امیدی به دیدن صبح آزادی در آسمان پهناور “ایران” را داشت را نا امید ساخته و جوانان را از خیابان ها، به خانه ها و پشت کامپیوتر ها روانه کردند و همه ی مبارزات اصلاح طلبانه ی شان را خلاصه کردند در استاتوس های فیس بوکی شان و در نهایت دو سال نه، بلکه چند سال دیگر به عمر این رژیم جنایتکار اضافه کردند.
ولی کاش جنایات این جماعت تازی صفت که کوچکترین دلبستگی و علاقه ای به ایران و هویت ملّی شان ندارند و خرجشان را به یورو و پوند از درآمد نفتی مملکت می دهند تا باشند و بنویسند و بیشتر مردم را سرگرم کنند و تا می توانند جوانان و آزادی خواهان را از مسیر اصلی گمراه کنند، به همینجا ختم می شد.
این روبه صفتان بی ریشه، همه ی این بازی ها را انجام داده اند تا سیّد حسن خمینی را به قدرت برسانند. نمی دانم اگر محمّد مختاری زنده بود و این خبر را می شنید چه حالی به او دست می داد؟
شاید دستبند سبزش را از مچ دستش می کند و به گوشه ای می انداخت و به یاد همه ی عزیزانی که در این دو سال خونشان به ناحق ریخته شده و طبق سناریوی از پیش نوشته شده ی همین اصلاح طلبان، جانشان را به عشق آزادی از دست داده اند، زار زار می گریست.
در این ویدیو دلاور دختری بی باکانه و با دلیری تمام در دانشگاه سوره (زشت ترین واژه به نام دانشگاه) در جلو دانشجویان، رفتار زشت و ستمگری رژیم جهل و جنایت را به انتقاد ذر آورده، و آنان را به چالش می کشد. آیا این دختران، زنان، جوانان، و مردان میهن دوست که چنین در برابر رژیم کشتارگر ایستاده اند، نباید رئیس جمهور کشورمان باشند؟، و یا یک آخوند مفتخور و خیکی بی غیرت و ضد فرهنگ و مردم ایران را به ریاست جمهوری قرار دهیم؟. زهی بی غیرتی، بی شرافتی، و حماقت، و نادانی از ما ملت خردباخته و بی تمدن.
سیّد حسن خمینی خود را رسماً نامزد انتخابات بعدی اعلام می کند و با پر رویی تمام، از رای سی میلیونی اش سخن می گوید، یعنی انتخاباتی دیگر در راه است، انتخابات یعنی بقای این رژیم خونخوار، انتخابات یعنی رای هایی که دزدیده خواهند شد و خون هایی که دوباره ریخته خواهند شد و خانواده هایی که داغ دار خواهند شد.
انتخابات یعنی ماری از یک سوراخ، نه دو بار، بلکه چندین بار نیش خوردن. به قدرت رسیدن سّید حسن خمینی یعنی دوران طلایی امام و همه ی آن کشتارهای دسته جمعی.
هم میهن، گول اعمال و کردار این هندی زاده ی کثیف را نخور و نگاه نکن که می رود و از آتش کده ی زرتشتیان دیدن می کند، فریب این عوام فریبی ها را با یاد آوری سخنان و قول هایی که خمینی پیش از به قدرت رسیدن می داد و جنایاتی که پس از آن مرتکب شد، نخور.
ما بار ها شنیده ایم که:
“عاقبت گرگ زاده گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود.” بیا و برای یک بار هم که شده، دست دوستی و اتّحاد یکدیگر به هم دهیم، و فارغ از هر حزب و گروه و دسته ای و رها از هر دین و مسلک و فرقه ای، فقط و فقط به عشق آب و خاک مشترکمان “ایران” برای به چنگ آوردن آزادی، یکبار برای همیشه، به جنگ دیکتاتور برویم.