هم میهنان و خوانندگان گرامی،
این مقاله، یک دستاورد بسیار ارزنده و علمی است که همکار آگاه و اندیشمند ما آقای ستار دوشوکی پس از بررسی های ژرف و گسترده خود، به نگارش در آورده است. به دلیل بزرگ بودن مقاله، ما آن را در سه بخش و در سه هفته تقدیم حضور شما عزیزان می کنیم:
پـیـش گـفـتـار
کشته شدن رهبر القاعده که اندیشه های سلفی آن تاثیرات فراوانی بر روی جندالله داشته است، و سخنان مـُهم نماز جمعه اخیر مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه زاهدان و همچنین انتشار کتابی بنام “در چنگال عقاب” که جدال و “دستگیری” عبدالمالک ریگی را تشریح می کند، مناسبتی را فراهم نمودند تا نتیجه تحقیقات خویش در مورد سبب و ذهنیت “تروریسم انتحاری” در منطقه و بلوچستان و دیگر نقاط جهان را به رشته تحریر درآورم.
موضع نگارنده در تقبیح خشونت در هر شکل متصور آن از جمله بمب گذاری، کشتار و اعدام انسانها بر همگان روشن است. بازتاب تفاسیر مطالعات موجود و انعکاس یافته های پژوهشگران در مقام امانت داری علمی و تحقیقی، و نه از دیدگاه “توجیهی” بلکه از منظر “تحلیلی”، صورت گرفته است، زیرا کشتار و خشونت در هر شکل آن و تحت هیچ شرایط و بهانه ای قابل توجیه نیست و محکوم است.
در جهان امروز بسیاری از مردم پدیده انتحاری یا “عملیات استشهادی” را مختص مسلمانان بنیادگرا و جهادی می دانند. در حقیقت این پدیده نه تنها مختص مسلمانها نیست، بلکه بر اساس مطالعات انجام شده اکثر عوامل انتحاری شخصا ً انسان های متعصب و بنیادگرای مذهبی نیستند.
در تاریخ معاصر خلبانان کامیکازی ژاپنی بخاطر عـِـرق ملی عملیات انتحاری انجام می دادند. در حالیکه عملیات انتحاری توسط ویت کنگ های کمونیست بر علیه ارتش آمریکا و زنان انتحاری الـجـزایر بر علیه ارتش فرانسه و بـبـرهای هندو مذهب تـامـِل ایلام در سریلانکا و حتی گروه بودائی اُم شینریکیو مسئول کشتار و مجروح شدن تعداد زیادی در مترو توکیو توسط حملات گاز کشنده سارین، نمونه های بارز این شیوه خشونت بار مبارزه می باشند.
ترور آیت الله دستغیب و آیت الله مدنی توسط عوامل انتحاری مجاهدین خلق در اوایل انقلاب و اسطوره سازی نوجوان انتحاری بنام حسین فـهـمـیده توسط جمهوری اسلامی مثال های دیگری در این زمینه هستند.
البته خودکشی های سیاسی ـ اعتراضی مانند اعتصاب غذا تا مرگ و یا خودسوزی راهبان بودائی ویتنامی در دهه ۱۳۵۰ و خودسوزی هواداران سازمان مجاهدین خلق در اعتراض به دستگیری رهبران این سازمان توسط دولت فرانسه در سال ۱۳۸۲ را نمی توان جزو موارد کلاسیک عملیات انتحاری بحساب آورد.
در طی سالهای اخیر بمبگذاری های انتحاری مستمر و تقریبا ً روزمره عوامل ِ بنیادگرا در عراق، پاکستان و افغانستان معنای دهشتناکتری به مقوله انتحاری یا “عملیات استشهادی” داده است.
پیش زمینه تاریخی و روانکاوی بمبگذاری در منطقه
در منطقه ما چهار نظام “جمهوری اسلامی” موجودند که عبارتند از جمهوری اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی عراق. اکثریت قاطع کشتارهای مرگبار انتحاری و یا “عملیات استشهادی” یا در این چهار کشور رخ می دهد، و یا به تحریک و تشویق آنها در کشورهای دیگر نظیر دخالت پاکستان در افغانستان و هندوستان و یا دخالت و تشویق ایران در لبنان و فلسطین (نوار غزه) صورت می گیرد.
آمار منتشر شده توسط پایگاه داده های تروریسم جهانی (Global Terrorism Database) نیز دال بر این واقعیت است.
بمب گذاری مقر تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ میلادی آغاز بدیـُمنی بود در تاریخچه عملیات انتحاری در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا. رژیم جمهوری اسلامی و پیروان آن نظیر حزب الله در لبنان، جهاد اسلامی و حماس در فلسطین به ترویج و اسطوره سازی “عملیات استشهادی” روی آوردند.
داوطلب شدن برای عملیات بمبگذاری توسط انتحاریون فلسطینی تبدیل به یک “ارزش” شد. تحقیقات علمی و پژوهشی فراوانی در زمینه ریشه یابی انگیزه و علل “عملیات استشهادی” و یا بعبارتی “تروریسم انتحاری” بخصوص در فلسطین اشغالی و اسرائیل و اخیرا در پاکستان، عراق، افغانستان، چین، اندونزی و دیگر کشورهای اسلامی و غربی صورت گرفته است.
تحقیقات روانکاری و بررسی عوامل انتحاری
بر اساس یافته های موسسه مطالعات سیاست خارجی (Foreign Policy Research Institute) دو تئوری مختلف مورد قبول محققین می باشند. تئوری ارائه شده توسط پروفسور رابرت پئیپ (Robert Pape) نویسنده کتاب “از جان گذشته برای فتح ـ استدلال استراتژیک تروریسم انتحاری” از دانشگاه شیکاگو؛ که بعد از مطالعه بیش از ۲۲۰ فقره عملیات انتحاری و روانکاوی عوامل انتحاری در طی ۳۰ سال، “تروریسم انتحاری” را معلول “اشغالگری نظامی” و سرکوب توسط نیروهای اشغالگر می داند.
پروفسور رابرت پئیپ در کتاب دیگری بنام “قطع فیوز ـ رشد انفجارآمیز جهانی تروریسم انتحاری و راه مقابله با آن” بهمراه جیمز فیلدمن توضیحات بیشتری در این زمینه می دهد. پئیپ با کالبد شکافی گروه های انتحاری مذهبی و سکولار از جمله ببرهای تامل در سریلانکا و انتحاریون کـُـرد پی ک ک در ترکیه تئوری مقابله با اشغال و سرکوب نظامی را بطور مستند و تجربی تشریح می کند.
تئوری دوم توسط خانم میا بـلـوُم استاد دانشگاه پنسیلوانیا تحت مبانی رقابت در صیانت از حقوق پایمال شده مردم و مزایده و مناقصه تبلیغاتی برای جلب افکارعمومی “خودی” در کتابی بنام “از جان گذشته برای کـُشتن ـ جاذبه ترور انتحاری” بیان شده است.
اگر چه خانم بلوم با پرفسور پئیپ در مورد مقوله “ستیز علیه اشغالگری و مبارزه برای خودگردانی و یا استقلال” موافق است ـ یعنی بعنوان مثال سازمانهای انتحاری نظیر جندالله با بقیه نیروهای فعال مخالف سرکوب و مدافع حقوق مردم (بعنوان مثال، علمای اهل سنت در بلوچستان)، برای صیانت از حقوق پایمال شده “جمع” و جلب افکارعمومی بلوچ رقابت می کنند ـ اما با این حال خانم بـلـوُم معتقد است که انگیزه های اجتماعی و سیاسی انتحاریون قویتر از انگیزه های مذهبی آنان می باشد.
نتیجه ای که یافته های بسیاری از محققین از جمله مطالعات گسترده علمی پروفسور آرئیل مِراری استاد روانشناس بازنشسته دانشگاه تل آویو و نویسنده کتاب “سوق دادن به سوی مرگ ـ جنبه های روانی و اجتماعی تروریسم انتحاری” با آن همخوانی دارد.
آنات برکو در کتاب خود به نام “جاده ای بسوی بهشت ـ روانکاوی بمبگذار انتحاری و مسئولین اعزام کننده او” به علل مذهبی و پوچگرایی دنیوی عوامل انتحاری می پردازد. در جمله آغازین کتاب خود به نقل از عوامل انتحاری ناموفق در زندانهای اسرائیل، “اشغال سرزمین فلسطین” توسط اسرائیل را انگیزه اصلی در ذهن عامل انتحاری مطرح می کند.
والتر رئیخ از مرکز بین المللی مطالعات ویلسون ویدرو در کتاب خود بنام ” منشاء تروریسم: روانشناسی، ایدئولوژی، الهیات و ذهنیت” در تبیین ریشه های تروریسم انتحاری به عامل مهم ناسیونالیسم (ملی گرایی و یا قومگرایی) در کنار مذهب و ایدئولوژی می پردازد.
نمودار ذهنی و خصیصه های روانی بمبگذار انتحاری
از آنجائیکه تشابهات فراوانی بین استدلال مذهبی ـ سیاسی و عملکرد انتحاریون جندالله در بلوچستان و انتحاریون منطقه ای و فرامنطقه ای وجود دارد، ضروریت دارد تا با فراگشایی کردن تصویر کلی و فراگیر و درک جامع از فلسفه “عملیات استشهادی” ، با عملکرد و ذهنیت آنها آشنا شویم. پروفسور آرئیل مِراری و تیم او در دانشکده روانشناسی دانشگاه تل آویو با بسیاری از “اعزام کنندگان” و انتحاریون ناموفق فلسطینی در زندان های اسرائیل مصاحبه کرده و در این زمینه نتایج تحقیقات گسترده خود را ارائه داده است.
او نتیجه گیری می کند که هیچکدام از انتحاریون ناموفق، از یک فلسطینی معمولی و عادی رادیکالتر و ستیزه جو تر نیستند؛ و ماموریت انتحاری اولین درگیری آنها با خشونت و تروریسم بوده است.
انگیزه ایدئولوژیکی (مذهبی) دلیل اصلی تبدیل آنها به بمبگذار انتحاری نیست. دکتر ایاد سراج رئیس تنها درمانگاه روانپزشکی نوار غزه که خانواده انتحاریون فلسطینی به درمانگاه وی مراجعه می کنند، نیز تاکید می کند که از نظر روانی عوامل انتحاری انسانهای بسیار ساکت، آرام و “خویشتنگرا” هستند و اصلا ً ستیزه جو و پرخاشگر نیستند و نمی توان گفت که از بیماری روانی رنج می برند.
کتاب معتبر “روانشناسی تروریسم انتحاری” تالیف شده توسط شش روانپزشک و روانشناس بالینی متخصص در امور تروریسم و خشونت سیاسی، بر این نکته تاکید دارد که بمبگذار انتحاری از دیدگاه روانشناسی و روانپزشکی یک انسان “نـُورمال” یا “عادی” است. پرفسور فتحعلی مـقدم استاد روانشناس دانشگاه جورج تاون نیز به این امر معتقد است و روانکاوی بمبگذار انتحاری را در بحران هویت جمعی و ریشه های آن را در فاکتور یاس و ناامیدی می داند.
سرلیتو ویراوان سرونو از دانشگاه اندونزی که با بمبگذاران مسلمان اندونزیایی مصاحبه کرده است، ادعا می کند که خلاء و “پوچی” موجود در روان (ضمیر درونی) و “جهان” (دنیای بیرونی) عامل بمبگذار بالقوه، به همرا یاس و سرخوردگی از زندگی، جزو عوامل عمده در شکل گیری ذهنیت انتحاری او می باشند.
اما دکتر یوسف یادگاری محقق افغان و استاد آسیب شناسی دانشکده پزشکی دانشگاه کابل ادعا می کند که حدود هشتاد درصد از بمبگذاران انتحاری افغانستان به بیماری های روانی و یا جسمی مبتلا هستند.
یافته های دکتر یادگاری با نتایج محققین در فلسطین اشغالی سازگاری ندارد، اگرچه استفاده از معلولین ذهنی و یا زنان و کودکان تحت عنوانین “پرواز کنندگان بسوی بهشت” توسط القاعده در عراق گزارش شده است. پروفسور برایان ویلیام استاد اسلام شناسی دانشگاه دورتمند و تعداد اندکی از محققین نیز بر این عقیده استوار هستند که حداقل بخشی از داوطلبان بمبگذاری انتحاری افکار و تمایلات برای “خودکشی کلاسیک” دارند.
خانم جوئس دئویس در کتاب خود بنام “شهدا، معصومیت، یاس وانتقام در خاور میانه” به نقش مهم فاکتور یاس و انتقام در توجیه “فرهنگ شهادت” می پردازد. پرفسور ریاض حسن با انجام تحقیقات و بررسی داده ها و اطلاعات موجود که در کتاب او بنام “جان بمثابه یک سلاح ـ رشد جهانی بمبگذاری های انتحاری” منتشر شده است، عوامل تعیین کننده در ذهن بمبگذار انتحاری را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است.
بر پایه یافته های پرفسور ریاض حسن، عواملی نظیر سرکوب، توهین، تحقیر، محرومیت، بیعدالتی و تبعیض باعث بروز نفرت و حس انتقامجویی شدید آمیخته با حس “فداکاری و از خود گذشتگی” مملو از نوعی “نوع پرستی” در ذهن یک بمبگذار انتحاری بالفعل می شود.
هیو بارلو در کتاب “مـُرده برای همیشه ـ شهادت و پیدایش بمبگذار انتحاری” بمبگذاری انتحاری را مرحله مدرن در راستای تکامل اجتناب ناپذیر فلسفه شهادت در ادیان مختلف از جمله یهودیت، مسیحیت، اسلام و مذهب سیک ها می داند. اما پرفسور فرهاد خسرو خاور استاد ایرانی تبار مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس و مولف کتاب “بمبگذاران انتحاری ـ شهدای نوین الله” معتقد است که تعابیر، تفاسیر و بهره برداری کاملا ً متفاوت و بعضا ً متضاد از مفهوم “شهادت” در کشورهای مختلف بنا به اهداف و ملاحضات سیاسی توسط دولتمردان و یا گروههای مختلف می شود.
حتی سید احمد (سیئت احمت) رئیس دایره ضد تروریسم پلیس ملی ترکیه که سخنرانی وی در خرداد ١٣٨۶ در کنفرانس “بمبگذاری انتحاری” کشورهای عضو نــاتــو در ترکیه در کتاب “انتحار به مثابه یک ســلاح” درج شده، معتقد است که خلاصه کردن تروریسم انتحاری صرفاً بعنوان یک پدیده کور مذهبی سلفی ـ جهادی، بدون پرداختن به عوامل تاثیر گذار دیگر گره گشا نخواهد بود.
عوامل موثر در تشدید تضادها و تقابل مرگبار در بلوچستان
قبل از پرداختن به زمینه های نظری و عملی بستر خشونت زا در بلوچستان و مکانیسم تاثیرگذاری آنها، لازم است حداقل اشاره ای اجمالی و تیتروار به حضور نیروها و عوامل تاثیرگذار تاریخ سه ده اخیر در منطقه و بخصوص در مثلث جغرافیائی پاکستان ـ افغانستان ـ ایران داشته باشیم، زیرا بمبگذاری انتحاری نشئت گرفته از فرهنگ و مذهب مردم بلوچ نیست، بلکه محصول عناصر و عوامل متعدد خارجی و منطقه ای می باشد. این فاکتورها عبارتند از:
۱- حمله و اشغال نظامی ارتش سرخ به افغانستان و رشد اسلام بنیادگرا و “فرهنگ جهادی” سـُنی مذهب در منطقه
٢ ـ انقلاب اسلامی ایران و به قدرت رسیدن اسلام بنیادگرای تشیع در ایران
٣ ـ کودتای ژنرال ضیاالحق با حمایت آمریکا در پاکستان، و حمایت مستمر ارتش پاکستان از “جهاد در افغانستان”، و گروه های بنیادگرای افراطی سُـنی مذهب برای مبارزه در کشمیر بر علیه هندوستان به اصطلاح کافر
۴ ـ پشتیبانی بیدریغ آمریکا، غرب و کشورهای اسلامی از “جهاد در افغانستان”، و ارتش و اسلام بنیادگرا در پاکستان، بمثابه یک سپر در مقابل کمونیسم.
۵ ـ تبدیل شدن منطقه به صحنه جنگ بین دو ابر قدرت شرق و غرب از یک سو، و جهاد بین کفر و اسلام از سوی دیگر
۶ ـ تعلیم، آموزش و بقدرت رساندن متعصب ترین جهادیون استشهادی (طالبان) در افغانستان توسط ارتش پاکستان و بخصوص نقش آی اِس آی در گره خوردن گروه های متعدد جهادیون متعصب پاکستانی، عرب و کشمیری با اندیشه طالبانی و القاعده ای و تشویق عملیات انتحاری در کشورهای همسایه پاکستان
٧ ـ فاجعه یازده سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی طالبان، و آغاز جهاد جدید بر علیه آمریکا
٨ ـ حمله آمریکا به عراق و رشد تفکر تکفیری ـ جهادی در منطقه علاوه بر موضوع فلسطین به مثابه یک زخم در روان آزرده مسلمانان منطقه
٩ ـ تحریک و حمایت ایران از شیعیان کشورهای منطقه و بخصوص شیعیان پاکستان در جدال مرگبار آنها با گروه های افراطی سُنی مذهب ضد شیعه نظیر لشکر جنگهوی و سپاه صحابه که تحت حمایت کامل سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان (ISI) قرار دارند
١٠ ـ گسترش و توسعه دادن محدوده جغرافیایی صحنه “جنگ نیابتی” بین بنیادگرایی افراطی سُنی مذهب و بنیادگرایی شیعی طرفدار جمهوری اسلامی، از پاکستان و افغانستان به داخل خاک ایران (بلوچستان).
١١ ـ حضور نیروهای آمریکایی و ناتو و تبدیل منطقه به یکی از صحنه های نبرد جهانی بین “استکبار جهانی” و “ا ُم القرای جهان تشیع”
١٢ـ رقابت ایدئولوژیکی برای گسترش و رهبری اسلام انقلابی و رهایبخش بین جمهوری اسلامی و رقبای سُنی مذهب آن در صحنه های مختلف. از کشتارهای عراق و کوئته پاکستان گرفته تا جدال حقوقی بر سر کنترل مساجد در لندن و کانادا؛ از غزه و بحرین گرفته تا یمن و سنگال.
مهمترین عامل موثر در بلوچستان، عملکرد توهین آمیز، اجحاف آمیز، تبعیض آمیز، تحقیر آمیز، و سرکوب مردم بلوچ و مذهب اهل سُـنت می باشند که جندالله آن را به “وضعیت اشغالگری و اشغال” تشبیه و تبلیغ می کند. این شرایط امنیتی ـ نظامی و سرکوب شدید سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی، بهمراه انسداد کامل هر نوع کانال متمدنانه اعتراض و شیوه مسالمت آمیز مدنی، بستر مطلوب (اما نامناسبی) را برای تاثیرگذاری
١٢ عامل ذکر شده بالا و جذب نوجوانان بلوچ بسوی جندالله و اندیشه مرگبار و انتقامجویانه “جهادی ـ تکفیری” در بلوچستان فراهم آورده است.
این مقاله مـُستـنَد، پـژوهشی و تحقیقی که در نوع خود شاید اولین مقاله به زبان فارسی است که با بررسی شواهد و یافته های علمی موجود و با استناد به مطالعات جامعه شناسی و روانشناسی منتشر شده و مراجعه به شواهد علمی فزاینده و موثق و منابع معتبر دانشگاهی و پژوهش های موسسات تحقیقی در مورد عناصر انتحاری و جوامع متلاطم آنها تلاش دارد تا حد مقدور اسلوب و پروسه تکوین روانی و ذهنیت “انتحاریون” و بخصوص تاثیر عوامل عینی مشهود در بلوچستان در شکل گیری فرایند ذهنی و کنش های روانی بمبگذار انتحاری بلوچ را در چارچوب تنازعات سیاسی، اجتماعی، قومی، فرهنگی و مذهبی موجود در بلوچستان و منطقه مورد کنکاش و درون بینی علمی قرار دهد.
این مقاله در بخش ۲، و ۳ ادامه دارد.