شوربختانه، جنبش سبز به دلیل های گوناگونی که اکنون مورد بررسی ما در این نوشتار نیست، نخواست یا نتوانست بر رژیم جهل و جنایت پیروز شود. بنابراین پیش از آن که این رژیم جاودانی شود، و بتواند چند دهه دیگر بر جان، مال، و ناموسمان دست اندازی داشته باشد، بهتر است چاره اندیشی کنیم.
اکنون با توجه به کشمکش و تنش شدید میان پاسداران، به سرکردگی احمدی نژاد، و آخوندها، به سرپرستی ولی وقیح، چنانچه منجر به پیروزی پاسداران شود، کشور به تندی به سوی یک دیکتاتوری نظامی، مانند چین به جلو می رود، و یا امکان دارد شرارت آخوند با بهره گیری از امت خردباخته اسلامی، موجب گردد که اتحاد نامقدسی میان پاسداران، و آخوند به وجود آید که بی تردید، نوع حکومت، دیکتاتوری نظامی- مذهبی همانند ترکیبی از رژیم چین، و عربستان خواهد بود. در هریک از آن دو صورت، نه تنها آش همان آش، و کاسه همان کاسه نیست، بلکه آش پخته شده، شور، تلخ، زهرآگین، و خوراک چند دهه دیگر مردم کشورمان خواهد بود.
در چنان شرایطی، مردم کمترین سهم و شرکت در سرنوشت کشور، و اختیار و اراده ای در تصمیم گیری ها، برپایی، و اجرای قانون، و صرف بودجه و درآمدها، نخواهند داشت و همه گونه آزادی فردی و اجتماعی از آنان گرفته می شود. مردم، کارگران و نوکرانی بی اختیار، و بازیچه دست چند ده هزار آخوند، و سپاهی دیکتاتور خواهند بود.
نگارنده را بر این باور است که برای سرنگونی رژیم و رسیدن به آزادی، باید دست کم چهار اصل زیر را مبنای کار خود قرار داد، و در اجرای آن هرچه زوردتر و هرچه بیشتر تلاش نمود:
اصل نخست- اتحاد، و همبستگی میان همه اقشار مردم، از زن، مرد، قومیت های گوناگون، با هر زبان، آداب و رسوم، ویا هرباور دینی.
اصل دوم – اتحاد و همبستگی میان مبارزه کنندگان برون مرزی
اصل سوم – ایجاد مشکلات و دستکاری در کار رژیم
اصل چهارم – جلوگیری دولت های خارجی از داشتن روابط سیاسی و اقتصادی با رژیم
برای آگاهی شما عزیزان، به طور کوتاه به شرح هرکدام از این اصل های چهارگانه می پردازیم:
اصل نخست – برای آن که بتوان بر رژیم آدم کش ایران پیروز شد، اتحاد و همبستگی همه گروههای ایرانی، از کرد، لر، بلوچ، عرب، فارس، و دیگر قومیت ها، از هر نژاد، هرزبان، و یا هر مرام دینی، زن و مرد ضروری و لازم است.
بدبختانه، جنبش سبز، با نوشتن منشور اسلامی، تکیه بر قانون اساسی ولایت وقیح، و ارج نهادن به آدم کشی و پایمال کردن حیثیت و کرامت انسانی دوران خمینی، بیشتر هم میهنان ما را به جای همبستگی، دلسرد، نا امید، و پخش و پار نمود.
ما به شدت به یک وحدت و یگانگی ملی نیازمندیم. ما باید نشان دهیم و ثابت کنیم که ایران آینده آزاد، برای همه ایرانیان، با شرایط و قوانین برابر و مساوی وجود دارد.
بنابراین، پیشنهاد می شود که جوانان ایران، و همه مبارزان، و گروههای سیاسی، در درون، و برون کشور، نکات زیر را همواره اعلام فرمایند، تا موجب دلگرمی و هم بستگی همه هم میهنان شود:
۱- زنان و مردان، با هرباور سیاسی و دینی، و با هر زبان، در برابر همه قانون ها بایکدیگر برابرند.
۲- زنان می توانند ۵۰٪ نمایندگی پارلمان، و هیأت دولت، انجمن ها، و شوراها را داشته باشند.
۳- ملیت های ایرانی، مانند کردها، آذری، بلوچ، اعراب، و یا هرگروه دیگر، می توانند قوانین را بر اساس نیازهای محلی خود بنویسند، و به اجراء در آورند. ضمناً به آموزش زبان مادری خود، همراه و پا به پای زبان پارسی در آموزشگاهها، درهرسطحی بپردازند، و محدودیتی برای آنان نخواهد بود.
۴- رژیم آینده، یک رژیم دموکراسی و سکولاریسم خواهد بود، که هدف اصلی آن تأمین نیازها و حقوق فراموش شده بانوان، کودکان، قوم های گوناگون ایرانی، و دیگر باوران خواهد بود. از این روی، از هرگونه تبلیغ و اجرای مراسم مذهبی بیرون از خانه و جایگاه های عمومی برای هر دین و مذهبی جلوگیری خواهد شد.
اصل دوم – اتحاد و همبستگی میان مبارزان برون مرزی- تا زمانی که گروههای سیاسی برون مرزی دست از تمامیت خواهی، و خودبینی بر ندارند، و بخواهند همه را به کیش و در سلک سیاسی خود درآورند، و به مسائل مشترک مورد نیاز مردم ایران که عموماً در بخش نخست یادآوری گردید، تکیه نکنند، نمی توانند کمکی به همبستگی در درون کشور کنند، و هدف و آرمان های آنان برای مردم درون کشور بی ارزش خواهد بود.
بنا براین، همه گروههای سیاسی، از شاهنشاهی، مجاهدین، مشروطه خواهان،سوسیالیست، کمونیست، و هر اندیشه سیاسی دیگر، باید بر محورهای مشترک مورد خواست مردم درون کشور تکیه کنند. باید همگی یک کاسه شوند، روشها، و شعارهای سیاسی ویژه گروه خود را به بعد از آزادی ایران واگذار نمایند.
اصل سوم – ایجاد مشکلات و دستکاری در کار رژیم- باید در درون کشور، چوب لای چرخ رژیم گذاشت. هرگونه خراب کاری از انفجار پایگاههای نظامی، مؤسسات دولتی گرفته، تا قطع سیم های برق و تلفن، گروگان گیری اعضاء، و وابستگان رژیم، کم کاری و بیکاری می تواند رژیم را به ستوه در آورد، نیروهای او را پراکنده کند، و بر اعتراضات و نارضایتی مردم بیافزاید.
روش مسالمت و دوستی با رژیم جنایتکار، هرگز به جایی نمی رسد. سه شنبه های اعتراض مردمی مانند گذشته باز هم تکرار می شود، و رژیم پیاپی قربانی می گیرد، و روزبه روز چاق تر، و ضربه ناپذیرتر می شود.
در گذشته هم ما بارها یاد آور شدیم که همیشه، «پاسخ سنگ، سنگ، و پاسخ کلوخ، کلوخ است». بنابراین، هرگز نمی توان با دست خالی و شعار دادن، به جایی رسید، و این روش، یک نوع سکوت و تسلیم در برابر رژیم است، و هرروز بر توانایی و قدرت آن افزوده تر خواهد شد.
اگر به مبارزات دگر نقاط جهان نگاه کنیم، هنگامی که ملتی با رژیم دیکتاتوری و خودکامه ای روبرو بوده اند، برای رسیدن به آزادی، روشی سوای رفتار متقابل خشونت بار نداشته اند. نلسن مندلا، و یارانش، سال ها با رژیم پارتایت جنگیدند، و تسلیم نشدند.
مسأله گاندی کاملاً متفاوت است. زیرا گاندی با رژیمی برخاسته از قوانین اروپایی سر وکار داشت، و روشی سوای آن چه در پیش گرفت، به جایی نمی رسید.
آنهایی که می خواهند با دست خالی، و در صلح و آرامش رژیم کشتارگر ضد بشری را به زانو در آورند، هرگز موفق، و پیروز نخواهند شد. این رژیم، بی رحم، ضد ایرانی، بی فرهنگ، و افسار گسیخته است. بنا به گفته ای، «چاره گرگ، مرگ است».
کسانی که اصرار بر تظاهرات آرام و صلح آمیز دارند، بی تردید، یا از سیاست و روش مبارزه چیزی به دورند، و یا ریگی ته کفششان است، و به نحوی وابسته به رژیم می باشند.
اصل چهارم – جلوگیری دولت های خارجی از داشتن روابط سیاسی و اقتصادی با رژیم- رژیم های خارجی، با داشتن روابط اقتصادی و سیاسی، و فروش وسائل سرکوب و شکنجه، این رژیم را تا کنون بر سرپا نگه داشته اند. وظیفه همه مردم ایران به ویژه سیاستمداران برون مرزی آنست که با نوشتن نامه، تلفن کردن، فرستادن فاکس و ای مئیل به سفارت خانه ها، و سازمان ملل، و بر پایی تظاهرات از هرگونه همکاری آنان با رژیم جلو گیری نموده، و درخواست کنیم تا نمایندگان خود را در شرایط کنونی که رژیم برخاسته از مردم نیست، فرا خوانند.
نکته ای که می تواند پاسخگوی همه این ها باشد، و رژیم را به سرعت به زانو در آورد، اعتصاب منفی است. و آن این که ما در هیچ انجمن و جایگاهی که رژیم یا نمایندگان آن شرکت دارند حضور نداشته باشیم. زیرا شرکت ما در هر محفل و مجلس آخوند و وابستگان آن ها، تأیید رژیم است.
بدبختانه، گروهی از امت خردباخته که هویت ایرانی را نیز اشتباهاً به یدک می کشند، آبشخور، و مجلس آرای رژیمند. حضور این خردباختگان در مسجد، حسینیه، جایگاههای سخنرانی، و مراسم مذهبی، خون به زمین ریخته جوانان میهنمان را پایمال می کند، و به رژیم برسر ماندن و ادامه جنایات و کشتار خود، نیرو و قدرت می بخشد.
بنابراین، وظیفه دیگر ما آن است که اگر نتوانیم با توصیه و اندرز، و یا نکوهش از شرکت دیگران به ویژه پیران خانواده در این گونه گردهم آیی جلوگیری کنیم، باید محیط را آن چنان ناامن و نامساعد سازیم تا کسی جرأت رفتن به این گونه مجالس رانداشته باشد.
مسالمت و رفتاری صلح آمیز در برابر رژیمی خودکامه و افسار گسیخته، موجب بهم پاشیدن اتحاد و نیروهای مردمی، دلسردی و پرکندگی جامعه، و در برابر آن تجهیز و آمادگی بیشتر رژیم برای رودررویی و سرکوبی انقلاب مردم شد. این سیاست نابخردانه، مردم را کاملاً خلع سلاح کرده، و بر عمرخودکامگی رژیم افزوده گشت. یک اتحاد و همبستگی ملی میان همه اقشار، از زن و مرد، و از هرگروه، همراه با اعتصاب منفی و شرکت ننمودن در مجلس آخوند و و ابستگان آن، و ایستادگی و مبارزه به مثل می تواند رژیم ضحاکی را به زانو درآورد.