آقای جوادی آملی; شما به همسرتان مشکوکید، تقصیر مابقی مردم چیست؟ ۲۹

آیت‌الله جوادی آملی در دیدار با شهردار تهران گفت:
«ساختن خانه‌های با آشپزخانه‌های به اصطلاح “open که در آن صاحبخانه نتواند خود را از مهمان مصون و مستور نگه دار اسلامی نیست.»
جوادی آملی معتقد است که در آشپزخانه «باز»، بانوی خانه از چشمان مهمان به هنگام پخت و پز مصون و محفوظ نیست. آیت‌الله جوادی آملی روز گذشته در دیدار اعضای کمیته تخصصی شهرسازی سازمان نظام مهندسی کشور، به تشریح نگاه خود از معماری اسلامی و لزوم توجه به مسائل شرعی در ساخت و ساز مسکن پرداخت.

آیت الله جوادی آملی، با دستورات چپ و راست اسلامی اش، نشان می دهد که اسلام تا چه اندازه وامانده و پس گرا، و آخوندها تا چه اندازه بی سواد، و پرت از جامعه مترقی و پیشرفته کنونی اند.

آیت الله جوادی آملی، با دستورات چپ و راست اسلامی اش، نشان می دهد که اسلام تا چه اندازه وامانده و پس گرا، و آخوندها تا چه اندازه بی سواد، و پرت از جامعه مترقی و پیشرفته کنونی اند.

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت‌الله جوادی آملی گفت: “ساختن خانه‌های با آشپزخانه‌های به اصطلاح “open” که در آن صاحبخانه نتواند خود را از مهمان مصون و مستور نگه دار اسلامی نیست.”
این مدرس حوزه علمیه همچنین تاکید کرد: “زن باید هنگامی که در خانه مهمانی وجود دارد بتواند بدون آنکه در معرض دید مهمان باشد کارهای خود را انجام دهد و از نگاه دیگران مصون و محفوظ بماند.”

هم میهن گرامی، پرسش ما اینجاست که زنان ایرانی، تا به کی باید این نگاه ابزاری زننده ای که به آنان می شود را تحمّل کنند؟. چرا زنان حق راحت پوشیدن و در آسایش زندگی کردن را فقط و فقط به دلیل یدک کشیدن نام زن و اندام زنانه اشان، طبق شرع اسلام، از دست می دهند؟. ما چه وقت می خواهیم به این کینه و دشمنی که اسلام با زنان دارد، پایان بدهیم؟.

اگر میهمانی به خانه ی ما می آید، هدف دور هم بودن و زمان را به خوشی سپری کردن است، حال چرا ما باید مادر و یا زن خانواده را، به اتاقی محصور تبعید کرده، تا برای ما و میهمان ما آشپزی کند و به دلیل وجود دیوار، از شنیدن سخنان و بحث ها نیز محروم شود؟. نکته ی دیگر اینکه پس از آشپزی نیز زن خانواده است که باید میز را بچیند و پس از اینکه همه غذا را خوردند، وسایل را برای شستن به آشپزخانه منتقل کند.

آیا زن خانواده از چنین میهمانی که با دیوار کشیدن دور آشپزخانه اش، از وارد شدن به نشست و بحث با میهمانان محرومش کرده ایم، لذّت می برد؟.
آیا این عمل زشت، همانند این نیست که ما زن را به کلفتی و نوکری خود و میهمانمان گمارده ایم؟. یقیناً همین است که در اسلام زنان جزء خانواده و میزبان به شمار نمی آیند، بلکه خدمتکار، و مستخدم خانه می باشند.

در این ویدیو، جوادی عاملی، افسار گسیخته، به جامعه پزشکان، و مهندسین گرانمایه کشورمان یورش می برد. ببینید، و از آن همه فضله ها و دانش بهره بگیرید.

مطلب دیگر این است که چرا ما باید به میهمانان خود، به چشم شک و تردید بنگریم؟. آیا میهمانی که قدم به خانه ی ما گذاشته است و نان و نمک ما را می خورد، می خواهد چشم چرانی کند و هیز بازی در بیاورد؟. اگر میهمان ما چنین آدمی باشد، پس مشکل از ماست که با چنین اشخاصی در رفت و آمدیم.  چرا باید همه ی فشار های حاصل از اشتباهات خود را، با محدود کردن زنان مان، جبران کنیم؟.

چرا ما باید با دید منفی به دنیا و اطرافیان خویش نگاه کنیم؟. چرا به زنان فقط به چشم موجوداتی باید نگاه کرد که مردان را ارضاء می کنند؟. این جنایات همه و همه، از قرآن و اسلام ناب محمّدی سرچشمه می گیرد. زیرا آخوند از آن ها سرچشمه می گیرد، و خود، محصول و زاییده اسلام است.
حال، سخن ما به مهندس دکتر آیت الله جوادی آملی این است که جناب اگر زن شما مشکل دارد و شما به ناموس خود شک دارید و میهمانانتان که نیز از دم، همگی آخوند و بچّه آخوند و خلاصه زنباز هستند، مابقی زنان و مردمان چه گناهی کرده اند که باید با نظریه های مهندسی اسلامی شما، محل زندگی شان را خراب کنند؟.

البته جای دور نرویم، این ها همه ناشی از چشم چرانی و هیزی خود آخوند  است. آخوندی که تنها به شکم و زیر شکم فکر می کند، و بدان می اندیشد، هرگز نمی تواند در حال روضه خواندن،  در محافل گوناگون،  و در خیابان، چشم هیز خود را از نگاه کردن به ناموس دیگران باز دارد. این جنایتکار، همه جا، و همه طرف، به دنبال ناموس دیگران است.

آخوند توانسته، با وسوسه های شیطانی، زنان بسیاری را به دام اندازد، و یا از شوهر، خانواده، و زندگی باز دارد. در فردای آزاد ایران خواهیم دید که چه کتاب هایی در مورد بی ناموسی، چشم چرانی و به دام انداختن زنان، که  از سوی این قوم فاسد و ضد انسان، انجام شده است، به نگارش در می آید، و چه نمایش و سناریو هایی که در تئاترها بر روی صحنه به چشم می آید. از این جا است، که بنا به یادواره معروف؛ «کافر همه را به کیش خود پندارد»، آخوند نیز دیگر مردم رانیز مانندخود می بیند.

اسلام که دین زن ستیز است، آخوندها دکان داران آن، در هرفرصت و موقعیتی میان زن و مرد که از دید خدواند بزرگ تفاوتی نیانشان نیست، دیوار کشیده و آن ها از هم جدا ساخته اند. از نمازجماعت گرفته، تا درون اتوبوس، و یا هراجتماع دیگر. این ها از مغز بیمارگونه و نگاه شیطنت آخوند بر می آید. فضله پراکنی اخیر جوادی ٰاملی مبنی بر آشپزخانه بسته اسلامی نیز بر همین منوال است.

اسلام که دین زن ستیز است، آخوندها دکان داران آن، در هرفرصت و موقعیتی میان زن و مرد که از دید خدواند بزرگ تفاوتی میانشان نیست، دیوار کشیده و آن ها از هم جدا ساخته اند. از نمازجماعت گرفته، تا درون اتوبوس، و یا هراجتماع دیگر. این ها از مغز بیمارگونه و نگاه شیطنت آخوند بر می آید. فضله پراکنی اخیر جوادی ٰاملی مبنی بر آشپزخانه بسته اسلامی نیز بر همین منوال است.

حالا، تنها  کم بود که مهندسی اسلامی نیز به بدبختی ها و فلاکت های اسلامی این مملکت اضافه شود، که شور بختانه این اتّفاق نا میمون اسلامی نیز ، افتاده است.
سال ها پیش، مهندس شهرستانی با هزینه خود توالت های مکه را به سبک  اروپا تغییر داد. آخر تفاوت  توالت های فرنگی با توالت های ذبح اسلامی که در کشور مانیز  متداول  می باشد، آنست که در توالت های فرنگی پس از هر شستشو، آب در آن جمع می شود تا مانع بیرون آمدن بوی کثافت از درون توالت شود.

آنچنان که همه می دانیم، در توالت های ذبح اسلامی، بوی هنرنمایی پیشینیان، از درون و ژرف چاه همواره محیط توالت را بدبو و گندیده می کند. تا آنجا که ، بایدهنگام رفتن  به این توالت ها، بینی های خود را گرفت، وگرنه دستگاه تنفسی ما از آن بهره برداری می کند.

پس از آن که این توالت های فرنگی آقای شهرستانی آماده  شد، مفتی عربستان سعودی به دلیل آن که آنها اسلامی نیستند،  دستور به خراب کردن آنها داد. شاید او بر این باور بود که امت خردباخته اسلامی بدون استشمام کردن بوی توالت نمی تواند مراسم دینی خود را انجام دهد.

هم وطن عزیز مسلمان، شما که مسلمان دو آتشه هستید و تمام زندگی تان را وقت اسلام کرده اید، ضمن رعایت بند اوّل دستورات مهندسی اسلامی، این قانون را هم که نماینده ی الله تان، دستور اجرایش را داده اند را نیز، خودتان به صورت خودجوش، به کار ببندید تا رستگار شوید.

“جوادی آملی همچنان خواستار توجه به ساخته شدن اتاق ویژه‌ای در منزل شد که می‌تواند در هنگام جان دادن سخت صاحب خانه نیز، مردن را برایش راحت‌تر کند.
او گفت: ” اتاقی در خانه به عنوان مصلا باید در نظر گرفته شود چرا که در هنگام نیازمندی انسان باید جایی را برای دعا و نیایش داشته باشد. مکان دعا می‌تواند بسیار موثر باشد و از طرفی در روایات آمده است اگر کسی در هنگام جان دادن با دشواری روبه رو شده است او را به مکانی ببرید که در آن مکان نماز اقامه می‌کرد.”

با امید به اینکه دوستان مسلمان، با به کار بستن این راه کارهای کارشناسی شده ی اسلامی، هم راحت تر جان دهند و هم زنان شان از دید میهمان هایشان مصون بمانند و هم در دنیا و آخرت به سعادت و کمال اسلامی برسند.
به راستی شرم بر کسانی که تاریخ و هویت ملّی کشورمان را به دست فراموشی سپرده اند و به جایش دل و جانشان را وقف این خزعبلات اسلامی کرده اند.

  • S ghiassi

    مردم  ما نان ندارند  جوانان ما کار ندارند  دانشګاه ندارند  مسکن ندارند  نمی توانند عروسی کنند  آنوقت دل بعضی ها در ګرو عشق آښپزخانه  اوپن یا غیر اوپن است  ؟  یکی میمرد ز درد بینوایی یکی میګفت خانم زردک میخواهی؟  مردم ما و جوانان ما آواره همه کشورها شده اند  و آنوقت کسی فکر زیر ابرو برداشتن است؟ چرا جوانان ما خودکشی میکنند؟ آیا همه ما مقصریم یا نه؟   نمیدانم شما این داستان پیرمردی که داشت درخت ګردو میکاشت را شنیده اید یا نه که پادشاه آن زمان بوی ګفت مرد این درخت سالها طول میکشد تا ګردو بدهد و تو شاید در عرض چندماه آینده از بین بروی چرا این چنین زحمت بیهوده ای میکشی ودر حالیکه پای لب ګور داری و هشتاد ساله بیشتر عمر کرده ای درختی میکاری که چندین سال دیګر میوه خواهد داد.  پیرمرد پاسخ داد ای پادشاه دیګران کاشتند و ما خوردیم و ما میکاریم و دیګران بخورند.  اګر به متن خوب توجه کنید می بینید که پادشاه به فکر مردم و آینده ګان نبوده ولی پیرمرد در واقع کار پادشاهان را میکرده  وی برای مردم کار میکرده تا مردم از ثمره زحمت وی استفاده کنند.  در واقع این پیرمرد بود که فکری رهبر را یا پادشاه را داشت و این پادشاه بود که تنها فکر خودش و اطرافیان خود بود و همه چیز را ظاهرا برای  استفاده خودش میخواست؟ 

     اګر اینطور فکر کنیم که هرکس بایست تنها برای خودش کار کند و ثمره زحمتش را تنها خودش ببرد و وقتی هم از کار خسته شد و یانګران ګردید خودش را نابود کند که مشګل جامعه را چګونه بایست دید؟  دانشجویی که باخرج مردم یا خانواده اش به درجه دکتری رسیده است دیګر تنها مال خودش نیست و بایست سهم اجتماعی خودش را هم محترم بشمارد.  مثلا یک جراح قلب که با ثمره کار مردم و یا ثروت خانواده اش و یا بورسهای تحصیلی دکتر شده است یا بدن او و دانش او تنها مال خودش است و هیج دینی به جامعه ندارد؟  یا مثلا یک دختر بسیار زیبا تنها به این دلیل که بدنش مال خودش است میتواند آنرا نابود کندو مثلا فاحشه بشود و بعد هم خودکشی بکند؟  البته اجتماع هم که شرایطی را فراهم میکند که جوانی تحصیکرده ناامید شده و خودکشی کند نیز مقصر است و شاید همه ما مقصر هستیم با درجه های متفاوت همه ما ګناه اینکار را بر دوش داریم. زیرا بنی آدم اعضای یک پیکرند. شاید سعدی هم در زمانی که مینوشت  سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرګز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند  از همین مبنی سخن میګفت که اګر زندګی بخور خواب است خفتن  پس چه فرق است میان آدم و حیوان یا نقش دیوار و انسان؟  اګر ما همه با عشق و محبت زندګی کنیم  میشود ګفت که رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند  بنګر که تاکجاست مکان و آدمیت.   مشګل از کجاست  شاید مهمترین مشګل ما همانا نداشتن عشق و ایمان به انسانیت باشد که تنها خودرا می بینیم و وقتی از خود خسته و ناامید شدیم به مرګ پناه میبریم. و باز متاسفانه حکومتها و دزدان و دغلان و چپاولګران و تمامیت خواهان و خودخوانان زندګی را به خود و دیګران تلخ و مشګل میسازند. یکی از مشګلات عمومی که دنیا با آن در نبرد است همین اختلاف های بسیار وحشتناک  طبقاتی است که یکی از زور پرخوری میترکد و به هزار مرض مبتلا میشود و دیګری از ګرسنګی  یکی بوقلمون درسته را در سطل خاکروبه میاندازد و دیګری تکه نان کپک زده را با اشتهای هرچه بیشتر میخورد. 

     از یک طرف طمع دزدی فساد  غارتګری تمامیت خواهی بیداد میکند و از طرف دیګر فقر فاقه انسانها را بکام مرګ میفرستد.   مثلا کسانی که برای حضرت امام حسین اینهمه قمه میزنند و حتی خود را با همین قمه زنی ها و زنجیر زنی ها به کشتن میدهند آیا هیجوقت مثلا قرآن را خوانده اند و سعی کرده اند معنی آنرا بیابند؟ آیا کتابهایی که درباره دین و مذهب نوشته شده اند را خوانده اند؟  یا اینکه دنباله روی شیادانی هستند که نه بخدا متعقد هستند نه به دین و نه به انسانیت و عشق و دوستی  آنان از دین یک حربه برنده برای خود ساخته اند که با خرافات و جهل مردم را تابع خود کنند و ثروت و سرمایه هایشان را غارت نمایند و به حریم زندګی آنان تجاور نموده حتی کودکانشان را هم قربانی شهوت و تمناهای شیطانی خود کنند. نمونه اش کشیش ها یا مثلا پدران روحانی هستند که در ناز نعمت بسر میبرند و از صدقه سر دین به ثروتهای باد آورده رسیده اند  و باز هم به این قانع نیستند و آلتهای منحوس خود را میان پای کودکان مومنان خود فرو میکنند وروح و جسم آنان را از بین میبرند و دعا هم میخوانند و جانماز هم آبکشی میکنند که مردم را عملا خر کرده و سوارشان شده اند  یا همان شیوخ عرب که در ناز نعمت زندګی میکنند و اتوموبیلهایشان از نقره خالص ساخته شده و ادعای برابری و برادری هم میکنند و زنان مردم را حرم سراهای خود اسیر شهوت خویش میکنند و باحتمال تعدادی از جوانان مردم را هم اخته کرده به نګه داری زنان میګمارند؟ آیا این انصاف است؟   به عنوان یک معلم از اینکه بسیاری از شاګردان و دانشجویان من حتی باګرفتن درجه دکتری از بهترین دانشګاه ها خودکشی کرده اند بسیار دلګیر هستم و حتی خودم را مقصر میدانم که چرا با این جوانان باهوش و درس خوان بیشتر نرسیده ام.  و تنها از اینکه آنان شاګردان ویا دانشجویانی ممتاز بودند دلم خوش بود. چرا آنان نبایست به عشق مردم زندګی میکردند نه تنها بخاطر خودشان؟

     هنګامیکه دانشجویان با مشګلاتی برخورد کرده اند بایست مثل کوه و سنګ باشند و وقتی که به مقام رسیده اند بایست مثل شیر نرم باشند و به مردم برسند؟  همه ما مقصریم یکی بیشتر و یک کمتر ما که تنها به خودمان فکر میکنیم و تنها منافع خود را در نظر میګیریم حسادت و تمامیت خواهی و خودخواهی تمامی وجودمان را کم بیش فرا ګرفته است.  در اجتماعی که ظلم و فساد و فحشا باشد حتی خود حاکم ظالم هم در امان نخواهد بود وحتی خانواده او هم در خطر است نمونه اش همان صدام بود که نه تنها خودش را بخاک خون کشانید بلکه خانواده و ملتش را هم ذلیل و بینوا کرد و به دیار نیستی فرستاد.  شاید مشګل اصلی همان بیسوادی و بی دانشی باشد ولی چرا جوانان تحصیکرده بجای خدمت به مردم و ګرفتن دست دیګران خودرا ازبین میبرند؟  مثلا چرا همان آقایان آیت الله های عظمی که باید دید بهتر و برداشت علمی از اسلام داشته باشند سینه زنی نمیکنند و قمه کشی هم نمیکنند؟ چرا جوانانی که بایست به تحصیل علوم قرآنی بپردازند وقت خود را تلف کرده سینه زنی میکنند بجای اینکه کتابی در باره حضرت امام حسین بخوانند و شخصیت و فکر اورا اول درک کنند؟  مقلدانی که بدون داشتن اندک دانشی از مقام حضرت امام حسین و فلسفه وی تنها به زنجیر زنی می پردازند؟   چرا بایست جوانان رعنا و تحصیکرده و دختران زیبا و دانشمند خود کشی کنند؟ که دو فرزند شاه تنها نمونه ای کوچک از این رهګذر هست. 

     ناباوری ما از اندوهی که بر قلب اینان نشسته است بی نهایت است و ما همه مقصریم که جوانان ما خود را نابود میکنند. جوانی فوق لیسانس در تونس خود را آتش میزند چون همه دربها را بروی او بسته اند و ګویا او حتی اجازه سبزی فروشی هم نداشته است؟ در حالیکه ثروتمندان تونسی میلیاردها دلار در بانکهای سویس ذخیره کرده اند و حالا هم همان سویسی ها ثروتهای دزدی شده آنان را مسدود کرده اند ثروت هایی که بایست خرج تولیدکار  ایجاد دانشګاه  میشد ولی به دست دزدان به دست غارتګرانی دیګر میافتد؟  صدها هزار و شاید میلیونها جوانان همین طور پرپر میشوند و در سکوت از بین میروند و کک کسی هم ګزیده نمی شود.  همه فکر میکنندکه خودشان محفوظ هستند در حالیکه خودتان هم میدانید آتش که ګرفت تر و خشک با هم میسوزد و حتی حاکم ظالم و خانواده اش هم در امان نخواهند بود.  درست است که ابر قدرتها با سیستم پیچیده ای که دارند مارا روبه روی هم قرار میدهند و بنام شیعه و سنی  ترک و لر  بختیاری و کرد و فارس  بلوچ  و… یا بهایی مسلمان مسیحی  یهودی  به جان هم میاندازند وخودشان از این ابله بودن ما کمال سو استفاده را میکنند و هرچه بنجل دارند با قیمت های سرسام آوری به ما میفروشند و ما هنوز در رویا هستیم بجای نشانه رفتن به دزد واقعی و اصلی با سایه هایش در نبرد هستیم.  و کسانی که بایست دست ما را بګیرند یا خودکشی میکنند ویا ما آنان را می کشیم؟  

     راه چاره چیست   دوستی محبت  علم دانش تساهل احترام بهم و بازیچه دست ابرقدرتها نشدن و از تمامیت خواهی دزدی فساد دوری کردن ومنافع مردم و ملی را در نظر ګرفتن است وبس.  وګرنه با تعویض مهره ها با مهره هایی دیګر وضع یا بدتر میشود یا همان که هست باقی میماند. بایست همه باهم برای خدمت به مردم آماده شویم و در این از تفرقه  پرهیز کنیم و ګول مکتب ها را نخوریم و برای خاطر مثلا مکتب کاپیتالسیم یا کمونیست و یا دیګر ایست ها خودمان را عروسک دست آنان و ګردانندګانشان نکنیم.  با خرافات و جهل و بی دانشی بجنګیم و چراغ دانش و انسانیت را روشن نګه داریم و از حقد حسادت کناره ګیری کنیم.  شاهپور علیرضا و شاهدخت لیلا هم فرزندان ایران بودند که با دسترنج همه ما رشد کرده بودند و همه ما در پرپر شدن آنان وسایر ګلهای پرپر شده ایران زمین و حتی خاورمیانه مقصریم،‎.  

  • S ghiassi

    مردم  ما نان ندارند  جوانان ما کار ندارند  دانشګاه ندارند  مسکن ندارند  نمی توانند عروسی کنند  آنوقت دل بعضی ها در ګرو عشق آښپزخانه  اوپن یا غیر اوپن است  ؟  یکی میمرد ز درد بینوایی یکی میګفت خانم زردک میخواهی؟  مردم ما و جوانان ما آواره همه کشورها شده اند  و آنوقت کسی فکر زیر ابرو برداشتن است؟ چرا جوانان ما خودکشی میکنند؟ آیا همه ما مقصریم یا نه؟   نمیدانم شما این داستان پیرمردی که داشت درخت ګردو میکاشت را شنیده اید یا نه که پادشاه آن زمان بوی ګفت مرد این درخت سالها طول میکشد تا ګردو بدهد و تو شاید در عرض چندماه آینده از بین بروی چرا این چنین زحمت بیهوده ای میکشی ودر حالیکه پای لب ګور داری و هشتاد ساله بیشتر عمر کرده ای درختی میکاری که چندین سال دیګر میوه خواهد داد.  پیرمرد پاسخ داد ای پادشاه دیګران کاشتند و ما خوردیم و ما میکاریم و دیګران بخورند.  اګر به متن خوب توجه کنید می بینید که پادشاه به فکر مردم و آینده ګان نبوده ولی پیرمرد در واقع کار پادشاهان را میکرده  وی برای مردم کار میکرده تا مردم از ثمره زحمت وی استفاده کنند.  در واقع این پیرمرد بود که فکری رهبر را یا پادشاه را داشت و این پادشاه بود که تنها فکر خودش و اطرافیان خود بود و همه چیز را ظاهرا برای  استفاده خودش میخواست؟ 

     اګر اینطور فکر کنیم که هرکس بایست تنها برای خودش کار کند و ثمره زحمتش را تنها خودش ببرد و وقتی هم از کار خسته شد و یانګران ګردید خودش را نابود کند که مشګل جامعه را چګونه بایست دید؟  دانشجویی که باخرج مردم یا خانواده اش به درجه دکتری رسیده است دیګر تنها مال خودش نیست و بایست سهم اجتماعی خودش را هم محترم بشمارد.  مثلا یک جراح قلب که با ثمره کار مردم و یا ثروت خانواده اش و یا بورسهای تحصیلی دکتر شده است یا بدن او و دانش او تنها مال خودش است و هیج دینی به جامعه ندارد؟  یا مثلا یک دختر بسیار زیبا تنها به این دلیل که بدنش مال خودش است میتواند آنرا نابود کندو مثلا فاحشه بشود و بعد هم خودکشی بکند؟  البته اجتماع هم که شرایطی را فراهم میکند که جوانی تحصیکرده ناامید شده و خودکشی کند نیز مقصر است و شاید همه ما مقصر هستیم با درجه های متفاوت همه ما ګناه اینکار را بر دوش داریم. زیرا بنی آدم اعضای یک پیکرند. شاید سعدی هم در زمانی که مینوشت  سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرګز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند  از همین مبنی سخن میګفت که اګر زندګی بخور خواب است خفتن  پس چه فرق است میان آدم و حیوان یا نقش دیوار و انسان؟  اګر ما همه با عشق و محبت زندګی کنیم  میشود ګفت که رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند  بنګر که تاکجاست مکان و آدمیت.   مشګل از کجاست  شاید مهمترین مشګل ما همانا نداشتن عشق و ایمان به انسانیت باشد که تنها خودرا می بینیم و وقتی از خود خسته و ناامید شدیم به مرګ پناه میبریم. و باز متاسفانه حکومتها و دزدان و دغلان و چپاولګران و تمامیت خواهان و خودخوانان زندګی را به خود و دیګران تلخ و مشګل میسازند. یکی از مشګلات عمومی که دنیا با آن در نبرد است همین اختلاف های بسیار وحشتناک  طبقاتی است که یکی از زور پرخوری میترکد و به هزار مرض مبتلا میشود و دیګری از ګرسنګی  یکی بوقلمون درسته را در سطل خاکروبه میاندازد و دیګری تکه نان کپک زده را با اشتهای هرچه بیشتر میخورد. 

     از یک طرف طمع دزدی فساد  غارتګری تمامیت خواهی بیداد میکند و از طرف دیګر فقر فاقه انسانها را بکام مرګ میفرستد.   مثلا کسانی که برای حضرت امام حسین اینهمه قمه میزنند و حتی خود را با همین قمه زنی ها و زنجیر زنی ها به کشتن میدهند آیا هیجوقت مثلا قرآن را خوانده اند و سعی کرده اند معنی آنرا بیابند؟ آیا کتابهایی که درباره دین و مذهب نوشته شده اند را خوانده اند؟  یا اینکه دنباله روی شیادانی هستند که نه بخدا متعقد هستند نه به دین و نه به انسانیت و عشق و دوستی  آنان از دین یک حربه برنده برای خود ساخته اند که با خرافات و جهل مردم را تابع خود کنند و ثروت و سرمایه هایشان را غارت نمایند و به حریم زندګی آنان تجاور نموده حتی کودکانشان را هم قربانی شهوت و تمناهای شیطانی خود کنند. نمونه اش کشیش ها یا مثلا پدران روحانی هستند که در ناز نعمت بسر میبرند و از صدقه سر دین به ثروتهای باد آورده رسیده اند  و باز هم به این قانع نیستند و آلتهای منحوس خود را میان پای کودکان مومنان خود فرو میکنند وروح و جسم آنان را از بین میبرند و دعا هم میخوانند و جانماز هم آبکشی میکنند که مردم را عملا خر کرده و سوارشان شده اند  یا همان شیوخ عرب که در ناز نعمت زندګی میکنند و اتوموبیلهایشان از نقره خالص ساخته شده و ادعای برابری و برادری هم میکنند و زنان مردم را حرم سراهای خود اسیر شهوت خویش میکنند و باحتمال تعدادی از جوانان مردم را هم اخته کرده به نګه داری زنان میګمارند؟ آیا این انصاف است؟   به عنوان یک معلم از اینکه بسیاری از شاګردان و دانشجویان من حتی باګرفتن درجه دکتری از بهترین دانشګاه ها خودکشی کرده اند بسیار دلګیر هستم و حتی خودم را مقصر میدانم که چرا با این جوانان باهوش و درس خوان بیشتر نرسیده ام.  و تنها از اینکه آنان شاګردان ویا دانشجویانی ممتاز بودند دلم خوش بود. چرا آنان نبایست به عشق مردم زندګی میکردند نه تنها بخاطر خودشان؟

     هنګامیکه دانشجویان با مشګلاتی برخورد کرده اند بایست مثل کوه و سنګ باشند و وقتی که به مقام رسیده اند بایست مثل شیر نرم باشند و به مردم برسند؟  همه ما مقصریم یکی بیشتر و یک کمتر ما که تنها به خودمان فکر میکنیم و تنها منافع خود را در نظر میګیریم حسادت و تمامیت خواهی و خودخواهی تمامی وجودمان را کم بیش فرا ګرفته است.  در اجتماعی که ظلم و فساد و فحشا باشد حتی خود حاکم ظالم هم در امان نخواهد بود وحتی خانواده او هم در خطر است نمونه اش همان صدام بود که نه تنها خودش را بخاک خون کشانید بلکه خانواده و ملتش را هم ذلیل و بینوا کرد و به دیار نیستی فرستاد.  شاید مشګل اصلی همان بیسوادی و بی دانشی باشد ولی چرا جوانان تحصیکرده بجای خدمت به مردم و ګرفتن دست دیګران خودرا ازبین میبرند؟  مثلا چرا همان آقایان آیت الله های عظمی که باید دید بهتر و برداشت علمی از اسلام داشته باشند سینه زنی نمیکنند و قمه کشی هم نمیکنند؟ چرا جوانانی که بایست به تحصیل علوم قرآنی بپردازند وقت خود را تلف کرده سینه زنی میکنند بجای اینکه کتابی در باره حضرت امام حسین بخوانند و شخصیت و فکر اورا اول درک کنند؟  مقلدانی که بدون داشتن اندک دانشی از مقام حضرت امام حسین و فلسفه وی تنها به زنجیر زنی می پردازند؟   چرا بایست جوانان رعنا و تحصیکرده و دختران زیبا و دانشمند خود کشی کنند؟ که دو فرزند شاه تنها نمونه ای کوچک از این رهګذر هست. 

     ناباوری ما از اندوهی که بر قلب اینان نشسته است بی نهایت است و ما همه مقصریم که جوانان ما خود را نابود میکنند. جوانی فوق لیسانس در تونس خود را آتش میزند چون همه دربها را بروی او بسته اند و ګویا او حتی اجازه سبزی فروشی هم نداشته است؟ در حالیکه ثروتمندان تونسی میلیاردها دلار در بانکهای سویس ذخیره کرده اند و حالا هم همان سویسی ها ثروتهای دزدی شده آنان را مسدود کرده اند ثروت هایی که بایست خرج تولیدکار  ایجاد دانشګاه  میشد ولی به دست دزدان به دست غارتګرانی دیګر میافتد؟  صدها هزار و شاید میلیونها جوانان همین طور پرپر میشوند و در سکوت از بین میروند و کک کسی هم ګزیده نمی شود.  همه فکر میکنندکه خودشان محفوظ هستند در حالیکه خودتان هم میدانید آتش که ګرفت تر و خشک با هم میسوزد و حتی حاکم ظالم و خانواده اش هم در امان نخواهند بود.  درست است که ابر قدرتها با سیستم پیچیده ای که دارند مارا روبه روی هم قرار میدهند و بنام شیعه و سنی  ترک و لر  بختیاری و کرد و فارس  بلوچ  و… یا بهایی مسلمان مسیحی  یهودی  به جان هم میاندازند وخودشان از این ابله بودن ما کمال سو استفاده را میکنند و هرچه بنجل دارند با قیمت های سرسام آوری به ما میفروشند و ما هنوز در رویا هستیم بجای نشانه رفتن به دزد واقعی و اصلی با سایه هایش در نبرد هستیم.  و کسانی که بایست دست ما را بګیرند یا خودکشی میکنند ویا ما آنان را می کشیم؟  

     راه چاره چیست   دوستی محبت  علم دانش تساهل احترام بهم و بازیچه دست ابرقدرتها نشدن و از تمامیت خواهی دزدی فساد دوری کردن ومنافع مردم و ملی را در نظر ګرفتن است وبس.  وګرنه با تعویض مهره ها با مهره هایی دیګر وضع یا بدتر میشود یا همان که هست باقی میماند. بایست همه باهم برای خدمت به مردم آماده شویم و در این از تفرقه  پرهیز کنیم و ګول مکتب ها را نخوریم و برای خاطر مثلا مکتب کاپیتالسیم یا کمونیست و یا دیګر ایست ها خودمان را عروسک دست آنان و ګردانندګانشان نکنیم.  با خرافات و جهل و بی دانشی بجنګیم و چراغ دانش و انسانیت را روشن نګه داریم و از حقد حسادت کناره ګیری کنیم.  شاهپور علیرضا و شاهدخت لیلا هم فرزندان ایران بودند که با دسترنج همه ما رشد کرده بودند و همه ما در پرپر شدن آنان وسایر ګلهای پرپر شده ایران زمین و حتی خاورمیانه مقصریم،‎.  

  • S ghiassi

    مردم  ما نان ندارند  جوانان ما کار ندارند  دانشګاه ندارند  مسکن ندارند  نمی توانند عروسی کنند  آنوقت دل بعضی ها در ګرو عشق آښپزخانه  اوپن یا غیر اوپن است  ؟  یکی میمرد ز درد بینوایی یکی میګفت خانم زردک میخواهی؟  مردم ما و جوانان ما آواره همه کشورها شده اند  و آنوقت کسی فکر زیر ابرو برداشتن است؟ چرا جوانان ما خودکشی میکنند؟ آیا همه ما مقصریم یا نه؟   نمیدانم شما این داستان پیرمردی که داشت درخت ګردو میکاشت را شنیده اید یا نه که پادشاه آن زمان بوی ګفت مرد این درخت سالها طول میکشد تا ګردو بدهد و تو شاید در عرض چندماه آینده از بین بروی چرا این چنین زحمت بیهوده ای میکشی ودر حالیکه پای لب ګور داری و هشتاد ساله بیشتر عمر کرده ای درختی میکاری که چندین سال دیګر میوه خواهد داد.  پیرمرد پاسخ داد ای پادشاه دیګران کاشتند و ما خوردیم و ما میکاریم و دیګران بخورند.  اګر به متن خوب توجه کنید می بینید که پادشاه به فکر مردم و آینده ګان نبوده ولی پیرمرد در واقع کار پادشاهان را میکرده  وی برای مردم کار میکرده تا مردم از ثمره زحمت وی استفاده کنند.  در واقع این پیرمرد بود که فکری رهبر را یا پادشاه را داشت و این پادشاه بود که تنها فکر خودش و اطرافیان خود بود و همه چیز را ظاهرا برای  استفاده خودش میخواست؟ 

     اګر اینطور فکر کنیم که هرکس بایست تنها برای خودش کار کند و ثمره زحمتش را تنها خودش ببرد و وقتی هم از کار خسته شد و یانګران ګردید خودش را نابود کند که مشګل جامعه را چګونه بایست دید؟  دانشجویی که باخرج مردم یا خانواده اش به درجه دکتری رسیده است دیګر تنها مال خودش نیست و بایست سهم اجتماعی خودش را هم محترم بشمارد.  مثلا یک جراح قلب که با ثمره کار مردم و یا ثروت خانواده اش و یا بورسهای تحصیلی دکتر شده است یا بدن او و دانش او تنها مال خودش است و هیج دینی به جامعه ندارد؟  یا مثلا یک دختر بسیار زیبا تنها به این دلیل که بدنش مال خودش است میتواند آنرا نابود کندو مثلا فاحشه بشود و بعد هم خودکشی بکند؟  البته اجتماع هم که شرایطی را فراهم میکند که جوانی تحصیکرده ناامید شده و خودکشی کند نیز مقصر است و شاید همه ما مقصر هستیم با درجه های متفاوت همه ما ګناه اینکار را بر دوش داریم. زیرا بنی آدم اعضای یک پیکرند. شاید سعدی هم در زمانی که مینوشت  سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرګز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند  از همین مبنی سخن میګفت که اګر زندګی بخور خواب است خفتن  پس چه فرق است میان آدم و حیوان یا نقش دیوار و انسان؟  اګر ما همه با عشق و محبت زندګی کنیم  میشود ګفت که رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند  بنګر که تاکجاست مکان و آدمیت.   مشګل از کجاست  شاید مهمترین مشګل ما همانا نداشتن عشق و ایمان به انسانیت باشد که تنها خودرا می بینیم و وقتی از خود خسته و ناامید شدیم به مرګ پناه میبریم. و باز متاسفانه حکومتها و دزدان و دغلان و چپاولګران و تمامیت خواهان و خودخوانان زندګی را به خود و دیګران تلخ و مشګل میسازند. یکی از مشګلات عمومی که دنیا با آن در نبرد است همین اختلاف های بسیار وحشتناک  طبقاتی است که یکی از زور پرخوری میترکد و به هزار مرض مبتلا میشود و دیګری از ګرسنګی  یکی بوقلمون درسته را در سطل خاکروبه میاندازد و دیګری تکه نان کپک زده را با اشتهای هرچه بیشتر میخورد. 

     از یک طرف طمع دزدی فساد  غارتګری تمامیت خواهی بیداد میکند و از طرف دیګر فقر فاقه انسانها را بکام مرګ میفرستد.   مثلا کسانی که برای حضرت امام حسین اینهمه قمه میزنند و حتی خود را با همین قمه زنی ها و زنجیر زنی ها به کشتن میدهند آیا هیجوقت مثلا قرآن را خوانده اند و سعی کرده اند معنی آنرا بیابند؟ آیا کتابهایی که درباره دین و مذهب نوشته شده اند را خوانده اند؟  یا اینکه دنباله روی شیادانی هستند که نه بخدا متعقد هستند نه به دین و نه به انسانیت و عشق و دوستی  آنان از دین یک حربه برنده برای خود ساخته اند که با خرافات و جهل مردم را تابع خود کنند و ثروت و سرمایه هایشان را غارت نمایند و به حریم زندګی آنان تجاور نموده حتی کودکانشان را هم قربانی شهوت و تمناهای شیطانی خود کنند. نمونه اش کشیش ها یا مثلا پدران روحانی هستند که در ناز نعمت بسر میبرند و از صدقه سر دین به ثروتهای باد آورده رسیده اند  و باز هم به این قانع نیستند و آلتهای منحوس خود را میان پای کودکان مومنان خود فرو میکنند وروح و جسم آنان را از بین میبرند و دعا هم میخوانند و جانماز هم آبکشی میکنند که مردم را عملا خر کرده و سوارشان شده اند  یا همان شیوخ عرب که در ناز نعمت زندګی میکنند و اتوموبیلهایشان از نقره خالص ساخته شده و ادعای برابری و برادری هم میکنند و زنان مردم را حرم سراهای خود اسیر شهوت خویش میکنند و باحتمال تعدادی از جوانان مردم را هم اخته کرده به نګه داری زنان میګمارند؟ آیا این انصاف است؟   به عنوان یک معلم از اینکه بسیاری از شاګردان و دانشجویان من حتی باګرفتن درجه دکتری از بهترین دانشګاه ها خودکشی کرده اند بسیار دلګیر هستم و حتی خودم را مقصر میدانم که چرا با این جوانان باهوش و درس خوان بیشتر نرسیده ام.  و تنها از اینکه آنان شاګردان ویا دانشجویانی ممتاز بودند دلم خوش بود. چرا آنان نبایست به عشق مردم زندګی میکردند نه تنها بخاطر خودشان؟

     هنګامیکه دانشجویان با مشګلاتی برخورد کرده اند بایست مثل کوه و سنګ باشند و وقتی که به مقام رسیده اند بایست مثل شیر نرم باشند و به مردم برسند؟  همه ما مقصریم یکی بیشتر و یک کمتر ما که تنها به خودمان فکر میکنیم و تنها منافع خود را در نظر میګیریم حسادت و تمامیت خواهی و خودخواهی تمامی وجودمان را کم بیش فرا ګرفته است.  در اجتماعی که ظلم و فساد و فحشا باشد حتی خود حاکم ظالم هم در امان نخواهد بود وحتی خانواده او هم در خطر است نمونه اش همان صدام بود که نه تنها خودش را بخاک خون کشانید بلکه خانواده و ملتش را هم ذلیل و بینوا کرد و به دیار نیستی فرستاد.  شاید مشګل اصلی همان بیسوادی و بی دانشی باشد ولی چرا جوانان تحصیکرده بجای خدمت به مردم و ګرفتن دست دیګران خودرا ازبین میبرند؟  مثلا چرا همان آقایان آیت الله های عظمی که باید دید بهتر و برداشت علمی از اسلام داشته باشند سینه زنی نمیکنند و قمه کشی هم نمیکنند؟ چرا جوانانی که بایست به تحصیل علوم قرآنی بپردازند وقت خود را تلف کرده سینه زنی میکنند بجای اینکه کتابی در باره حضرت امام حسین بخوانند و شخصیت و فکر اورا اول درک کنند؟  مقلدانی که بدون داشتن اندک دانشی از مقام حضرت امام حسین و فلسفه وی تنها به زنجیر زنی می پردازند؟   چرا بایست جوانان رعنا و تحصیکرده و دختران زیبا و دانشمند خود کشی کنند؟ که دو فرزند شاه تنها نمونه ای کوچک از این رهګذر هست. 

     ناباوری ما از اندوهی که بر قلب اینان نشسته است بی نهایت است و ما همه مقصریم که جوانان ما خود را نابود میکنند. جوانی فوق لیسانس در تونس خود را آتش میزند چون همه دربها را بروی او بسته اند و ګویا او حتی اجازه سبزی فروشی هم نداشته است؟ در حالیکه ثروتمندان تونسی میلیاردها دلار در بانکهای سویس ذخیره کرده اند و حالا هم همان سویسی ها ثروتهای دزدی شده آنان را مسدود کرده اند ثروت هایی که بایست خرج تولیدکار  ایجاد دانشګاه  میشد ولی به دست دزدان به دست غارتګرانی دیګر میافتد؟  صدها هزار و شاید میلیونها جوانان همین طور پرپر میشوند و در سکوت از بین میروند و کک کسی هم ګزیده نمی شود.  همه فکر میکنندکه خودشان محفوظ هستند در حالیکه خودتان هم میدانید آتش که ګرفت تر و خشک با هم میسوزد و حتی حاکم ظالم و خانواده اش هم در امان نخواهند بود.  درست است که ابر قدرتها با سیستم پیچیده ای که دارند مارا روبه روی هم قرار میدهند و بنام شیعه و سنی  ترک و لر  بختیاری و کرد و فارس  بلوچ  و… یا بهایی مسلمان مسیحی  یهودی  به جان هم میاندازند وخودشان از این ابله بودن ما کمال سو استفاده را میکنند و هرچه بنجل دارند با قیمت های سرسام آوری به ما میفروشند و ما هنوز در رویا هستیم بجای نشانه رفتن به دزد واقعی و اصلی با سایه هایش در نبرد هستیم.  و کسانی که بایست دست ما را بګیرند یا خودکشی میکنند ویا ما آنان را می کشیم؟  

     راه چاره چیست   دوستی محبت  علم دانش تساهل احترام بهم و بازیچه دست ابرقدرتها نشدن و از تمامیت خواهی دزدی فساد دوری کردن ومنافع مردم و ملی را در نظر ګرفتن است وبس.  وګرنه با تعویض مهره ها با مهره هایی دیګر وضع یا بدتر میشود یا همان که هست باقی میماند. بایست همه باهم برای خدمت به مردم آماده شویم و در این از تفرقه  پرهیز کنیم و ګول مکتب ها را نخوریم و برای خاطر مثلا مکتب کاپیتالسیم یا کمونیست و یا دیګر ایست ها خودمان را عروسک دست آنان و ګردانندګانشان نکنیم.  با خرافات و جهل و بی دانشی بجنګیم و چراغ دانش و انسانیت را روشن نګه داریم و از حقد حسادت کناره ګیری کنیم.  شاهپور علیرضا و شاهدخت لیلا هم فرزندان ایران بودند که با دسترنج همه ما رشد کرده بودند و همه ما در پرپر شدن آنان وسایر ګلهای پرپر شده ایران زمین و حتی خاورمیانه مقصریم،‎.  

  • S ghiassi

    مردم  ما نان ندارند  جوانان ما کار ندارند  دانشګاه ندارند  مسکن ندارند  نمی توانند عروسی کنند  آنوقت دل بعضی ها در ګرو عشق آښپزخانه  اوپن یا غیر اوپن است  ؟  یکی میمرد ز درد بینوایی یکی میګفت خانم زردک میخواهی؟  مردم ما و جوانان ما آواره همه کشورها شده اند  و آنوقت کسی فکر زیر ابرو برداشتن است؟ چرا جوانان ما خودکشی میکنند؟ آیا همه ما مقصریم یا نه؟   نمیدانم شما این داستان پیرمردی که داشت درخت ګردو میکاشت را شنیده اید یا نه که پادشاه آن زمان بوی ګفت مرد این درخت سالها طول میکشد تا ګردو بدهد و تو شاید در عرض چندماه آینده از بین بروی چرا این چنین زحمت بیهوده ای میکشی ودر حالیکه پای لب ګور داری و هشتاد ساله بیشتر عمر کرده ای درختی میکاری که چندین سال دیګر میوه خواهد داد.  پیرمرد پاسخ داد ای پادشاه دیګران کاشتند و ما خوردیم و ما میکاریم و دیګران بخورند.  اګر به متن خوب توجه کنید می بینید که پادشاه به فکر مردم و آینده ګان نبوده ولی پیرمرد در واقع کار پادشاهان را میکرده  وی برای مردم کار میکرده تا مردم از ثمره زحمت وی استفاده کنند.  در واقع این پیرمرد بود که فکری رهبر را یا پادشاه را داشت و این پادشاه بود که تنها فکر خودش و اطرافیان خود بود و همه چیز را ظاهرا برای  استفاده خودش میخواست؟ 

     اګر اینطور فکر کنیم که هرکس بایست تنها برای خودش کار کند و ثمره زحمتش را تنها خودش ببرد و وقتی هم از کار خسته شد و یانګران ګردید خودش را نابود کند که مشګل جامعه را چګونه بایست دید؟  دانشجویی که باخرج مردم یا خانواده اش به درجه دکتری رسیده است دیګر تنها مال خودش نیست و بایست سهم اجتماعی خودش را هم محترم بشمارد.  مثلا یک جراح قلب که با ثمره کار مردم و یا ثروت خانواده اش و یا بورسهای تحصیلی دکتر شده است یا بدن او و دانش او تنها مال خودش است و هیج دینی به جامعه ندارد؟  یا مثلا یک دختر بسیار زیبا تنها به این دلیل که بدنش مال خودش است میتواند آنرا نابود کندو مثلا فاحشه بشود و بعد هم خودکشی بکند؟  البته اجتماع هم که شرایطی را فراهم میکند که جوانی تحصیکرده ناامید شده و خودکشی کند نیز مقصر است و شاید همه ما مقصر هستیم با درجه های متفاوت همه ما ګناه اینکار را بر دوش داریم. زیرا بنی آدم اعضای یک پیکرند. شاید سعدی هم در زمانی که مینوشت  سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرګز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند  از همین مبنی سخن میګفت که اګر زندګی بخور خواب است خفتن  پس چه فرق است میان آدم و حیوان یا نقش دیوار و انسان؟  اګر ما همه با عشق و محبت زندګی کنیم  میشود ګفت که رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند  بنګر که تاکجاست مکان و آدمیت.   مشګل از کجاست  شاید مهمترین مشګل ما همانا نداشتن عشق و ایمان به انسانیت باشد که تنها خودرا می بینیم و وقتی از خود خسته و ناامید شدیم به مرګ پناه میبریم. و باز متاسفانه حکومتها و دزدان و دغلان و چپاولګران و تمامیت خواهان و خودخوانان زندګی را به خود و دیګران تلخ و مشګل میسازند. یکی از مشګلات عمومی که دنیا با آن در نبرد است همین اختلاف های بسیار وحشتناک  طبقاتی است که یکی از زور پرخوری میترکد و به هزار مرض مبتلا میشود و دیګری از ګرسنګی  یکی بوقلمون درسته را در سطل خاکروبه میاندازد و دیګری تکه نان کپک زده را با اشتهای هرچه بیشتر میخورد. 

     از یک طرف طمع دزدی فساد  غارتګری تمامیت خواهی بیداد میکند و از طرف دیګر فقر فاقه انسانها را بکام مرګ میفرستد.   مثلا کسانی که برای حضرت امام حسین اینهمه قمه میزنند و حتی خود را با همین قمه زنی ها و زنجیر زنی ها به کشتن میدهند آیا هیجوقت مثلا قرآن را خوانده اند و سعی کرده اند معنی آنرا بیابند؟ آیا کتابهایی که درباره دین و مذهب نوشته شده اند را خوانده اند؟  یا اینکه دنباله روی شیادانی هستند که نه بخدا متعقد هستند نه به دین و نه به انسانیت و عشق و دوستی  آنان از دین یک حربه برنده برای خود ساخته اند که با خرافات و جهل مردم را تابع خود کنند و ثروت و سرمایه هایشان را غارت نمایند و به حریم زندګی آنان تجاور نموده حتی کودکانشان را هم قربانی شهوت و تمناهای شیطانی خود کنند. نمونه اش کشیش ها یا مثلا پدران روحانی هستند که در ناز نعمت بسر میبرند و از صدقه سر دین به ثروتهای باد آورده رسیده اند  و باز هم به این قانع نیستند و آلتهای منحوس خود را میان پای کودکان مومنان خود فرو میکنند وروح و جسم آنان را از بین میبرند و دعا هم میخوانند و جانماز هم آبکشی میکنند که مردم را عملا خر کرده و سوارشان شده اند  یا همان شیوخ عرب که در ناز نعمت زندګی میکنند و اتوموبیلهایشان از نقره خالص ساخته شده و ادعای برابری و برادری هم میکنند و زنان مردم را حرم سراهای خود اسیر شهوت خویش میکنند و باحتمال تعدادی از جوانان مردم را هم اخته کرده به نګه داری زنان میګمارند؟ آیا این انصاف است؟   به عنوان یک معلم از اینکه بسیاری از شاګردان و دانشجویان من حتی باګرفتن درجه دکتری از بهترین دانشګاه ها خودکشی کرده اند بسیار دلګیر هستم و حتی خودم را مقصر میدانم که چرا با این جوانان باهوش و درس خوان بیشتر نرسیده ام.  و تنها از اینکه آنان شاګردان ویا دانشجویانی ممتاز بودند دلم خوش بود. چرا آنان نبایست به عشق مردم زندګی میکردند نه تنها بخاطر خودشان؟

     هنګامیکه دانشجویان با مشګلاتی برخورد کرده اند بایست مثل کوه و سنګ باشند و وقتی که به مقام رسیده اند بایست مثل شیر نرم باشند و به مردم برسند؟  همه ما مقصریم یکی بیشتر و یک کمتر ما که تنها به خودمان فکر میکنیم و تنها منافع خود را در نظر میګیریم حسادت و تمامیت خواهی و خودخواهی تمامی وجودمان را کم بیش فرا ګرفته است.  در اجتماعی که ظلم و فساد و فحشا باشد حتی خود حاکم ظالم هم در امان نخواهد بود وحتی خانواده او هم در خطر است نمونه اش همان صدام بود که نه تنها خودش را بخاک خون کشانید بلکه خانواده و ملتش را هم ذلیل و بینوا کرد و به دیار نیستی فرستاد.  شاید مشګل اصلی همان بیسوادی و بی دانشی باشد ولی چرا جوانان تحصیکرده بجای خدمت به مردم و ګرفتن دست دیګران خودرا ازبین میبرند؟  مثلا چرا همان آقایان آیت الله های عظمی که باید دید بهتر و برداشت علمی از اسلام داشته باشند سینه زنی نمیکنند و قمه کشی هم نمیکنند؟ چرا جوانانی که بایست به تحصیل علوم قرآنی بپردازند وقت خود را تلف کرده سینه زنی میکنند بجای اینکه کتابی در باره حضرت امام حسین بخوانند و شخصیت و فکر اورا اول درک کنند؟  مقلدانی که بدون داشتن اندک دانشی از مقام حضرت امام حسین و فلسفه وی تنها به زنجیر زنی می پردازند؟   چرا بایست جوانان رعنا و تحصیکرده و دختران زیبا و دانشمند خود کشی کنند؟ که دو فرزند شاه تنها نمونه ای کوچک از این رهګذر هست. 

     ناباوری ما از اندوهی که بر قلب اینان نشسته است بی نهایت است و ما همه مقصریم که جوانان ما خود را نابود میکنند. جوانی فوق لیسانس در تونس خود را آتش میزند چون همه دربها را بروی او بسته اند و ګویا او حتی اجازه سبزی فروشی هم نداشته است؟ در حالیکه ثروتمندان تونسی میلیاردها دلار در بانکهای سویس ذخیره کرده اند و حالا هم همان سویسی ها ثروتهای دزدی شده آنان را مسدود کرده اند ثروت هایی که بایست خرج تولیدکار  ایجاد دانشګاه  میشد ولی به دست دزدان به دست غارتګرانی دیګر میافتد؟  صدها هزار و شاید میلیونها جوانان همین طور پرپر میشوند و در سکوت از بین میروند و کک کسی هم ګزیده نمی شود.  همه فکر میکنندکه خودشان محفوظ هستند در حالیکه خودتان هم میدانید آتش که ګرفت تر و خشک با هم میسوزد و حتی حاکم ظالم و خانواده اش هم در امان نخواهند بود.  درست است که ابر قدرتها با سیستم پیچیده ای که دارند مارا روبه روی هم قرار میدهند و بنام شیعه و سنی  ترک و لر  بختیاری و کرد و فارس  بلوچ  و… یا بهایی مسلمان مسیحی  یهودی  به جان هم میاندازند وخودشان از این ابله بودن ما کمال سو استفاده را میکنند و هرچه بنجل دارند با قیمت های سرسام آوری به ما میفروشند و ما هنوز در رویا هستیم بجای نشانه رفتن به دزد واقعی و اصلی با سایه هایش در نبرد هستیم.  و کسانی که بایست دست ما را بګیرند یا خودکشی میکنند ویا ما آنان را می کشیم؟  

     راه چاره چیست   دوستی محبت  علم دانش تساهل احترام بهم و بازیچه دست ابرقدرتها نشدن و از تمامیت خواهی دزدی فساد دوری کردن ومنافع مردم و ملی را در نظر ګرفتن است وبس.  وګرنه با تعویض مهره ها با مهره هایی دیګر وضع یا بدتر میشود یا همان که هست باقی میماند. بایست همه باهم برای خدمت به مردم آماده شویم و در این از تفرقه  پرهیز کنیم و ګول مکتب ها را نخوریم و برای خاطر مثلا مکتب کاپیتالسیم یا کمونیست و یا دیګر ایست ها خودمان را عروسک دست آنان و ګردانندګانشان نکنیم.  با خرافات و جهل و بی دانشی بجنګیم و چراغ دانش و انسانیت را روشن نګه داریم و از حقد حسادت کناره ګیری کنیم.  شاهپور علیرضا و شاهدخت لیلا هم فرزندان ایران بودند که با دسترنج همه ما رشد کرده بودند و همه ما در پرپر شدن آنان وسایر ګلهای پرپر شده ایران زمین و حتی خاورمیانه مقصریم،‎.  

  • S ghiassi

    مردم  ما نان ندارند  جوانان ما کار ندارند  دانشګاه ندارند  مسکن ندارند  نمی توانند عروسی کنند  آنوقت دل بعضی ها در ګرو عشق آښپزخانه  اوپن یا غیر اوپن است  ؟  یکی میمرد ز درد بینوایی یکی میګفت خانم زردک میخواهی؟  مردم ما و جوانان ما آواره همه کشورها شده اند  و آنوقت کسی فکر زیر ابرو برداشتن است؟ چرا جوانان ما خودکشی میکنند؟ آیا همه ما مقصریم یا نه؟   نمیدانم شما این داستان پیرمردی که داشت درخت ګردو میکاشت را شنیده اید یا نه که پادشاه آن زمان بوی ګفت مرد این درخت سالها طول میکشد تا ګردو بدهد و تو شاید در عرض چندماه آینده از بین بروی چرا این چنین زحمت بیهوده ای میکشی ودر حالیکه پای لب ګور داری و هشتاد ساله بیشتر عمر کرده ای درختی میکاری که چندین سال دیګر میوه خواهد داد.  پیرمرد پاسخ داد ای پادشاه دیګران کاشتند و ما خوردیم و ما میکاریم و دیګران بخورند.  اګر به متن خوب توجه کنید می بینید که پادشاه به فکر مردم و آینده ګان نبوده ولی پیرمرد در واقع کار پادشاهان را میکرده  وی برای مردم کار میکرده تا مردم از ثمره زحمت وی استفاده کنند.  در واقع این پیرمرد بود که فکری رهبر را یا پادشاه را داشت و این پادشاه بود که تنها فکر خودش و اطرافیان خود بود و همه چیز را ظاهرا برای  استفاده خودش میخواست؟ 

     اګر اینطور فکر کنیم که هرکس بایست تنها برای خودش کار کند و ثمره زحمتش را تنها خودش ببرد و وقتی هم از کار خسته شد و یانګران ګردید خودش را نابود کند که مشګل جامعه را چګونه بایست دید؟  دانشجویی که باخرج مردم یا خانواده اش به درجه دکتری رسیده است دیګر تنها مال خودش نیست و بایست سهم اجتماعی خودش را هم محترم بشمارد.  مثلا یک جراح قلب که با ثمره کار مردم و یا ثروت خانواده اش و یا بورسهای تحصیلی دکتر شده است یا بدن او و دانش او تنها مال خودش است و هیج دینی به جامعه ندارد؟  یا مثلا یک دختر بسیار زیبا تنها به این دلیل که بدنش مال خودش است میتواند آنرا نابود کندو مثلا فاحشه بشود و بعد هم خودکشی بکند؟  البته اجتماع هم که شرایطی را فراهم میکند که جوانی تحصیکرده ناامید شده و خودکشی کند نیز مقصر است و شاید همه ما مقصر هستیم با درجه های متفاوت همه ما ګناه اینکار را بر دوش داریم. زیرا بنی آدم اعضای یک پیکرند. شاید سعدی هم در زمانی که مینوشت  سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرګز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند  از همین مبنی سخن میګفت که اګر زندګی بخور خواب است خفتن  پس چه فرق است میان آدم و حیوان یا نقش دیوار و انسان؟  اګر ما همه با عشق و محبت زندګی کنیم  میشود ګفت که رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند  بنګر که تاکجاست مکان و آدمیت.   مشګل از کجاست  شاید مهمترین مشګل ما همانا نداشتن عشق و ایمان به انسانیت باشد که تنها خودرا می بینیم و وقتی از خود خسته و ناامید شدیم به مرګ پناه میبریم. و باز متاسفانه حکومتها و دزدان و دغلان و چپاولګران و تمامیت خواهان و خودخوانان زندګی را به خود و دیګران تلخ و مشګل میسازند. یکی از مشګلات عمومی که دنیا با آن در نبرد است همین اختلاف های بسیار وحشتناک  طبقاتی است که یکی از زور پرخوری میترکد و به هزار مرض مبتلا میشود و دیګری از ګرسنګی  یکی بوقلمون درسته را در سطل خاکروبه میاندازد و دیګری تکه نان کپک زده را با اشتهای هرچه بیشتر میخورد. 

     از یک طرف طمع دزدی فساد  غارتګری تمامیت خواهی بیداد میکند و از طرف دیګر فقر فاقه انسانها را بکام مرګ میفرستد.   مثلا کسانی که برای حضرت امام حسین اینهمه قمه میزنند و حتی خود را با همین قمه زنی ها و زنجیر زنی ها به کشتن میدهند آیا هیجوقت مثلا قرآن را خوانده اند و سعی کرده اند معنی آنرا بیابند؟ آیا کتابهایی که درباره دین و مذهب نوشته شده اند را خوانده اند؟  یا اینکه دنباله روی شیادانی هستند که نه بخدا متعقد هستند نه به دین و نه به انسانیت و عشق و دوستی  آنان از دین یک حربه برنده برای خود ساخته اند که با خرافات و جهل مردم را تابع خود کنند و ثروت و سرمایه هایشان را غارت نمایند و به حریم زندګی آنان تجاور نموده حتی کودکانشان را هم قربانی شهوت و تمناهای شیطانی خود کنند. نمونه اش کشیش ها یا مثلا پدران روحانی هستند که در ناز نعمت بسر میبرند و از صدقه سر دین به ثروتهای باد آورده رسیده اند  و باز هم به این قانع نیستند و آلتهای منحوس خود را میان پای کودکان مومنان خود فرو میکنند وروح و جسم آنان را از بین میبرند و دعا هم میخوانند و جانماز هم آبکشی میکنند که مردم را عملا خر کرده و سوارشان شده اند  یا همان شیوخ عرب که در ناز نعمت زندګی میکنند و اتوموبیلهایشان از نقره خالص ساخته شده و ادعای برابری و برادری هم میکنند و زنان مردم را حرم سراهای خود اسیر شهوت خویش میکنند و باحتمال تعدادی از جوانان مردم را هم اخته کرده به نګه داری زنان میګمارند؟ آیا این انصاف است؟   به عنوان یک معلم از اینکه بسیاری از شاګردان و دانشجویان من حتی باګرفتن درجه دکتری از بهترین دانشګاه ها خودکشی کرده اند بسیار دلګیر هستم و حتی خودم را مقصر میدانم که چرا با این جوانان باهوش و درس خوان بیشتر نرسیده ام.  و تنها از اینکه آنان شاګردان ویا دانشجویانی ممتاز بودند دلم خوش بود. چرا آنان نبایست به عشق مردم زندګی میکردند نه تنها بخاطر خودشان؟

     هنګامیکه دانشجویان با مشګلاتی برخورد کرده اند بایست مثل کوه و سنګ باشند و وقتی که به مقام رسیده اند بایست مثل شیر نرم باشند و به مردم برسند؟  همه ما مقصریم یکی بیشتر و یک کمتر ما که تنها به خودمان فکر میکنیم و تنها منافع خود را در نظر میګیریم حسادت و تمامیت خواهی و خودخواهی تمامی وجودمان را کم بیش فرا ګرفته است.  در اجتماعی که ظلم و فساد و فحشا باشد حتی خود حاکم ظالم هم در امان نخواهد بود وحتی خانواده او هم در خطر است نمونه اش همان صدام بود که نه تنها خودش را بخاک خون کشانید بلکه خانواده و ملتش را هم ذلیل و بینوا کرد و به دیار نیستی فرستاد.  شاید مشګل اصلی همان بیسوادی و بی دانشی باشد ولی چرا جوانان تحصیکرده بجای خدمت به مردم و ګرفتن دست دیګران خودرا ازبین میبرند؟  مثلا چرا همان آقایان آیت الله های عظمی که باید دید بهتر و برداشت علمی از اسلام داشته باشند سینه زنی نمیکنند و قمه کشی هم نمیکنند؟ چرا جوانانی که بایست به تحصیل علوم قرآنی بپردازند وقت خود را تلف کرده سینه زنی میکنند بجای اینکه کتابی در باره حضرت امام حسین بخوانند و شخصیت و فکر اورا اول درک کنند؟  مقلدانی که بدون داشتن اندک دانشی از مقام حضرت امام حسین و فلسفه وی تنها به زنجیر زنی می پردازند؟   چرا بایست جوانان رعنا و تحصیکرده و دختران زیبا و دانشمند خود کشی کنند؟ که دو فرزند شاه تنها نمونه ای کوچک از این رهګذر هست. 

     ناباوری ما از اندوهی که بر قلب اینان نشسته است بی نهایت است و ما همه مقصریم که جوانان ما خود را نابود میکنند. جوانی فوق لیسانس در تونس خود را آتش میزند چون همه دربها را بروی او بسته اند و ګویا او حتی اجازه سبزی فروشی هم نداشته است؟ در حالیکه ثروتمندان تونسی میلیاردها دلار در بانکهای سویس ذخیره کرده اند و حالا هم همان سویسی ها ثروتهای دزدی شده آنان را مسدود کرده اند ثروت هایی که بایست خرج تولیدکار  ایجاد دانشګاه  میشد ولی به دست دزدان به دست غارتګرانی دیګر میافتد؟  صدها هزار و شاید میلیونها جوانان همین طور پرپر میشوند و در سکوت از بین میروند و کک کسی هم ګزیده نمی شود.  همه فکر میکنندکه خودشان محفوظ هستند در حالیکه خودتان هم میدانید آتش که ګرفت تر و خشک با هم میسوزد و حتی حاکم ظالم و خانواده اش هم در امان نخواهند بود.  درست است که ابر قدرتها با سیستم پیچیده ای که دارند مارا روبه روی هم قرار میدهند و بنام شیعه و سنی  ترک و لر  بختیاری و کرد و فارس  بلوچ  و… یا بهایی مسلمان مسیحی  یهودی  به جان هم میاندازند وخودشان از این ابله بودن ما کمال سو استفاده را میکنند و هرچه بنجل دارند با قیمت های سرسام آوری به ما میفروشند و ما هنوز در رویا هستیم بجای نشانه رفتن به دزد واقعی و اصلی با سایه هایش در نبرد هستیم.  و کسانی که بایست دست ما را بګیرند یا خودکشی میکنند ویا ما آنان را می کشیم؟  

     راه چاره چیست   دوستی محبت  علم دانش تساهل احترام بهم و بازیچه دست ابرقدرتها نشدن و از تمامیت خواهی دزدی فساد دوری کردن ومنافع مردم و ملی را در نظر ګرفتن است وبس.  وګرنه با تعویض مهره ها با مهره هایی دیګر وضع یا بدتر میشود یا همان که هست باقی میماند. بایست همه باهم برای خدمت به مردم آماده شویم و در این از تفرقه  پرهیز کنیم و ګول مکتب ها را نخوریم و برای خاطر مثلا مکتب کاپیتالسیم یا کمونیست و یا دیګر ایست ها خودمان را عروسک دست آنان و ګردانندګانشان نکنیم.  با خرافات و جهل و بی دانشی بجنګیم و چراغ دانش و انسانیت را روشن نګه داریم و از حقد حسادت کناره ګیری کنیم.  شاهپور علیرضا و شاهدخت لیلا هم فرزندان ایران بودند که با دسترنج همه ما رشد کرده بودند و همه ما در پرپر شدن آنان وسایر ګلهای پرپر شده ایران زمین و حتی خاورمیانه مقصریم،‎.  

  • S Ghiassi Amir

    عوض ساختن دانشګاه  ایجاد صنعت مادر  تحصیل همګانی و فنی  ساختن راه  و ایجاد شهرهای مدرن و برنامه داشتن برای نقشه شهر  با این ترافیک سنګین و با این هوای آلوده خراب کردن تمامی ساختمانهای قدیمی و ویلاهای  بریدن و از بین بردن درختان  تخریب شهر و ساختمان های  اصیل  و بساز بفروشی و آپارتمان سازی  بیکاری و بیهودګی و دلال باری   آنوقت زعما فکر اښپرخانه ها هستند که چطور بایست باشد؟  خانه از بیخ بن  ویران است  خواجه در فکر نقش ایوان است   مشگل ما تمامیت خواهی و تعصبهای غیرعادی و بیش از اندازه هست؟ متاسفانه این مشگل گریبان گیر بسیاری از ما شده است در کوچکترین مقیاس تا در بزرگترینها.  ما فکر خود و کار خود و یا دین خود و افکار خود را برتر و بهتر از سایرین میدانیم و حاضر نیستیم در باره آن به بحث و گفتگو بنشینیم.  مثلا مدیری که مسولیت یک دبستان را به عهده گرفته اگر کار در این دبستان به مناسبت مثلا داشتن شاگردان ثروتمند و مثلا امکان درس دادن خصوصی زیاد باشد او بلافاصله دست بکار میشود و دیگران و معلمان پر سابقه همان دبستان را تارمار میکندو برای هر کدامشان با حیله و نیرنگ پاپوشی دست پا میکند و عقب نکته ها ضعف آنان میگردد و آنها را زیر ذره بین میگذارد .  مثلا اگر معلمی سخت گیر باشد و بخواهد خوب درس بدهد شاگردان تنبل واولیای آنان را به دور خود جمع میکند و راهی برای کله کردن معلم سخت گیر پیدا میکند و اگر معلمی شل ول و خوب نمره بده باشد باز شاگردان درس خوان و اولیای آنان را تحریک میکند تا معلم نگون بخت را کله پا کنند و با مکاتبه به اداره های خودش برای آنان آشی میپزد که رویش یک وجب روغن داغ باشد.

     بعدا از اینکه همه را دک کرد و دبستان را از وجود آنان پاک ساخت آنوقت دست بکار میشود و پسر عمو دختر عمه و شوهر خواهر و زن برادرش بعنوان کارمندان تازه خبره به آن دبستان وارد میشوند.  و او تمامی درآمد وکار آن دبستان را در دستهای خود قبضه میکند.  خانمی با معلومات بسیار کم و سطحی از اسلام که یک مثلا مسلمان دو آتشه بود بنا به شرایطی ناگهان مسیحی میشود و او که تا دیروز دیگران را که مسلمان نبودند کفار میخواند و گمراه حالا با مسیحی شدن دیگران غیر مسیحی را کفار میداند و لایق ورود به جهنم.  او میگفت که همه مسلمانان به جهنم میروند  گفتم مثلا حافظ سعدی  مولوی عطار و… که مسلمان بودند هم لایق جهنم هستند گفت آری ولی من فکر میکنم که آنان مسیحی بودند ولی جرات نداشتند که بگویند مسیحی هستند زیرا مسلمانان آن دوره به رهبری ملایان آن دوره آنان را می کشتند؟  شکنجه شده گانی بقول خودشان که بسیار شکنجه شده بودند ویا در حبس های طولانی بودند بعداز بیرون آمدن از زندانها و یا به قدرت رسیدن درست همان شکنجه ها را به دیگران که با آنان صددرصد همراه نبودند روا داشتند زیرا آنان با اصل بدی دزدی شکنجه و آزار دیگران مشگلی نداشتند  بلکه آنان این مشگل را داشتند که چرا خود آنان دزد شکنجه گر و غارتگر نیستند؟  به کسانیکه اعتماد میکنی زیر و رو راغارت میکنند و بعد از اینکه گلایه میکنی میگویند می خواستی ندی؟ و یا باید سر مالت میبودی؟  فرید از کار بیکار شده بود و فریدون که دید او احتیاج بکار دارد اورا بشرکت خود برد و تقریبا همه کاره اش کرد. فریدون به یک سفر میرود وکارها را به فرید میسپارد بعد از برگشت شرکت زیر و رو شده بود و فرید تا آنجا که توانسته بود شرکت را از بین برده بود یا خودش برده بود و یا با بی تفاوتی گذاشته بود که دیگران هم تاراج کنند. 

     فریدون که دید فرید از قبل غارت شرکت به مال منالی رسیده است گفت من بتو اعتماد کردی این چه کاری بود که کردی . فرید گفت مملکت قانون دارد و وزارت دادگستری برو شکایت کن و حقت را بگیر؟  ما بعد از اینکه کسی را غارت و به خاک سیاه نشاندیم باز برای اینکه نگوییم که لوطی نباخته است و ما کار بدی نکرده ایم طرف را لجن مال میکنیم.  متاسفانه نه ادیان الهی و نه برزگان ما با آنهمه نصیحت و دلالت هم نتوانسته اند که به این بیماری و بلای خانمانسور تمامیت خواهی غلبه کنند.  تعالیم همه ادیان الهی تنها خوانده میشود و کسی به آنها عمل نمیکند و اگر کسی هم عمل کند خامش میخوانند؟  مثلا ایرانیان ثروتمند وبسیار موفق هم در خارج از کشور بسیارند ولی هیچکدامشان برای گرد آوری فرزندان آواره ایران قدمی محکم برنداشته اند مثلا با تاسیس یک دانشگاه و یا یک شرکت بزرگ که از ایرانیان حمایت کند و یا تولید کار و فعالیتهای اجتماعی برای آنان.  مثل اینکه این همکاری و همیاری و اینکه بهم برسند شاید نزد یهودیان و کره ای ها ریشه داشته باشد ولی متاسفانه هنوز ما به این مرحله نرسیده ایم که فکرهای اجتماعی وسیع داشته باشیم و برای ایران کار کنیم  که البته ایران یک مشت خاک نیست همان جوانانی هستند که از زور مشگلات دهانهای خود را میدوزند ویا دست بخودکشی میزنند.  در جایی که فرزندان شاه خودکشی میکنند حساب دیگران روشن است.  ما یک خانواده بزرک هستیم که متاسفانه نسبت بهم بیگانه شده ایم و تنها حسادت و تمامیت طلبی و فرصت طلبی و فساد و رشوه خواری دارد زندگی مارا تباه میکند. در این شکی نیست که بیگانگان و سرویس های اطلاعاتی آنان برای ما برنامه ریزی کرده اند و با تبلیغات وسیعی هر راهی را که بخواهند جلوی پای ما میگذارند ولی اگر ما باهم متحد باشیم  آنان آنقدر نیرو ندارند که برای هر یک از ما یک مامور اجیر کنند.  که از ماست که برماست. 

     با امید که عشق به همنوع و عشق به سازندگی و داشتن ایرانی و یا شاید دنیایی خوب برای فرزندانمان در ما ریشه بدواندو با تاسی به بزرگان خود همانند مولوی و عطار و دیگران راه را از چاه باز شناسیم و برده وار به مادیات روی نیاوریم و همه چیز را فدای خور خواب  نکنیم. صدای مولوی در گوشمان زنگ بزند که ای بیخبران کجایید کجایید محبوب در اینجاست بیایید بیایید؟ آنکه هر روز تمنای سوختن ما میکرد   ایکاش میآمد از دور تماشا میکرد.   توراه رسم سکندری  من ره رسم قلندری  اگر آن خوش است ترا روا و اگر این بد است مرا سزا.  به امید اینکه ما هم برای سامان دادن به خانواده های از هم پاشیده خود با هم همکاری کنیم و از بی تفاوتی و ظلم و ستم دست برداریم.

  • S Ghiassi Amir

    عوض ساختن دانشګاه  ایجاد صنعت مادر  تحصیل همګانی و فنی  ساختن راه  و ایجاد شهرهای مدرن و برنامه داشتن برای نقشه شهر  با این ترافیک سنګین و با این هوای آلوده خراب کردن تمامی ساختمانهای قدیمی و ویلاهای  بریدن و از بین بردن درختان  تخریب شهر و ساختمان های  اصیل  و بساز بفروشی و آپارتمان سازی  بیکاری و بیهودګی و دلال باری   آنوقت زعما فکر اښپرخانه ها هستند که چطور بایست باشد؟  خانه از بیخ بن  ویران است  خواجه در فکر نقش ایوان است   مشگل ما تمامیت خواهی و تعصبهای غیرعادی و بیش از اندازه هست؟ متاسفانه این مشگل گریبان گیر بسیاری از ما شده است در کوچکترین مقیاس تا در بزرگترینها.  ما فکر خود و کار خود و یا دین خود و افکار خود را برتر و بهتر از سایرین میدانیم و حاضر نیستیم در باره آن به بحث و گفتگو بنشینیم.  مثلا مدیری که مسولیت یک دبستان را به عهده گرفته اگر کار در این دبستان به مناسبت مثلا داشتن شاگردان ثروتمند و مثلا امکان درس دادن خصوصی زیاد باشد او بلافاصله دست بکار میشود و دیگران و معلمان پر سابقه همان دبستان را تارمار میکندو برای هر کدامشان با حیله و نیرنگ پاپوشی دست پا میکند و عقب نکته ها ضعف آنان میگردد و آنها را زیر ذره بین میگذارد .  مثلا اگر معلمی سخت گیر باشد و بخواهد خوب درس بدهد شاگردان تنبل واولیای آنان را به دور خود جمع میکند و راهی برای کله کردن معلم سخت گیر پیدا میکند و اگر معلمی شل ول و خوب نمره بده باشد باز شاگردان درس خوان و اولیای آنان را تحریک میکند تا معلم نگون بخت را کله پا کنند و با مکاتبه به اداره های خودش برای آنان آشی میپزد که رویش یک وجب روغن داغ باشد.

     بعدا از اینکه همه را دک کرد و دبستان را از وجود آنان پاک ساخت آنوقت دست بکار میشود و پسر عمو دختر عمه و شوهر خواهر و زن برادرش بعنوان کارمندان تازه خبره به آن دبستان وارد میشوند.  و او تمامی درآمد وکار آن دبستان را در دستهای خود قبضه میکند.  خانمی با معلومات بسیار کم و سطحی از اسلام که یک مثلا مسلمان دو آتشه بود بنا به شرایطی ناگهان مسیحی میشود و او که تا دیروز دیگران را که مسلمان نبودند کفار میخواند و گمراه حالا با مسیحی شدن دیگران غیر مسیحی را کفار میداند و لایق ورود به جهنم.  او میگفت که همه مسلمانان به جهنم میروند  گفتم مثلا حافظ سعدی  مولوی عطار و… که مسلمان بودند هم لایق جهنم هستند گفت آری ولی من فکر میکنم که آنان مسیحی بودند ولی جرات نداشتند که بگویند مسیحی هستند زیرا مسلمانان آن دوره به رهبری ملایان آن دوره آنان را می کشتند؟  شکنجه شده گانی بقول خودشان که بسیار شکنجه شده بودند ویا در حبس های طولانی بودند بعداز بیرون آمدن از زندانها و یا به قدرت رسیدن درست همان شکنجه ها را به دیگران که با آنان صددرصد همراه نبودند روا داشتند زیرا آنان با اصل بدی دزدی شکنجه و آزار دیگران مشگلی نداشتند  بلکه آنان این مشگل را داشتند که چرا خود آنان دزد شکنجه گر و غارتگر نیستند؟  به کسانیکه اعتماد میکنی زیر و رو راغارت میکنند و بعد از اینکه گلایه میکنی میگویند می خواستی ندی؟ و یا باید سر مالت میبودی؟  فرید از کار بیکار شده بود و فریدون که دید او احتیاج بکار دارد اورا بشرکت خود برد و تقریبا همه کاره اش کرد. فریدون به یک سفر میرود وکارها را به فرید میسپارد بعد از برگشت شرکت زیر و رو شده بود و فرید تا آنجا که توانسته بود شرکت را از بین برده بود یا خودش برده بود و یا با بی تفاوتی گذاشته بود که دیگران هم تاراج کنند. 

     فریدون که دید فرید از قبل غارت شرکت به مال منالی رسیده است گفت من بتو اعتماد کردی این چه کاری بود که کردی . فرید گفت مملکت قانون دارد و وزارت دادگستری برو شکایت کن و حقت را بگیر؟  ما بعد از اینکه کسی را غارت و به خاک سیاه نشاندیم باز برای اینکه نگوییم که لوطی نباخته است و ما کار بدی نکرده ایم طرف را لجن مال میکنیم.  متاسفانه نه ادیان الهی و نه برزگان ما با آنهمه نصیحت و دلالت هم نتوانسته اند که به این بیماری و بلای خانمانسور تمامیت خواهی غلبه کنند.  تعالیم همه ادیان الهی تنها خوانده میشود و کسی به آنها عمل نمیکند و اگر کسی هم عمل کند خامش میخوانند؟  مثلا ایرانیان ثروتمند وبسیار موفق هم در خارج از کشور بسیارند ولی هیچکدامشان برای گرد آوری فرزندان آواره ایران قدمی محکم برنداشته اند مثلا با تاسیس یک دانشگاه و یا یک شرکت بزرگ که از ایرانیان حمایت کند و یا تولید کار و فعالیتهای اجتماعی برای آنان.  مثل اینکه این همکاری و همیاری و اینکه بهم برسند شاید نزد یهودیان و کره ای ها ریشه داشته باشد ولی متاسفانه هنوز ما به این مرحله نرسیده ایم که فکرهای اجتماعی وسیع داشته باشیم و برای ایران کار کنیم  که البته ایران یک مشت خاک نیست همان جوانانی هستند که از زور مشگلات دهانهای خود را میدوزند ویا دست بخودکشی میزنند.  در جایی که فرزندان شاه خودکشی میکنند حساب دیگران روشن است.  ما یک خانواده بزرک هستیم که متاسفانه نسبت بهم بیگانه شده ایم و تنها حسادت و تمامیت طلبی و فرصت طلبی و فساد و رشوه خواری دارد زندگی مارا تباه میکند. در این شکی نیست که بیگانگان و سرویس های اطلاعاتی آنان برای ما برنامه ریزی کرده اند و با تبلیغات وسیعی هر راهی را که بخواهند جلوی پای ما میگذارند ولی اگر ما باهم متحد باشیم  آنان آنقدر نیرو ندارند که برای هر یک از ما یک مامور اجیر کنند.  که از ماست که برماست. 

     با امید که عشق به همنوع و عشق به سازندگی و داشتن ایرانی و یا شاید دنیایی خوب برای فرزندانمان در ما ریشه بدواندو با تاسی به بزرگان خود همانند مولوی و عطار و دیگران راه را از چاه باز شناسیم و برده وار به مادیات روی نیاوریم و همه چیز را فدای خور خواب  نکنیم. صدای مولوی در گوشمان زنگ بزند که ای بیخبران کجایید کجایید محبوب در اینجاست بیایید بیایید؟ آنکه هر روز تمنای سوختن ما میکرد   ایکاش میآمد از دور تماشا میکرد.   توراه رسم سکندری  من ره رسم قلندری  اگر آن خوش است ترا روا و اگر این بد است مرا سزا.  به امید اینکه ما هم برای سامان دادن به خانواده های از هم پاشیده خود با هم همکاری کنیم و از بی تفاوتی و ظلم و ستم دست برداریم.

  • S Ghiassi Amir

    عوض ساختن دانشګاه  ایجاد صنعت مادر  تحصیل همګانی و فنی  ساختن راه  و ایجاد شهرهای مدرن و برنامه داشتن برای نقشه شهر  با این ترافیک سنګین و با این هوای آلوده خراب کردن تمامی ساختمانهای قدیمی و ویلاهای  بریدن و از بین بردن درختان  تخریب شهر و ساختمان های  اصیل  و بساز بفروشی و آپارتمان سازی  بیکاری و بیهودګی و دلال باری   آنوقت زعما فکر اښپرخانه ها هستند که چطور بایست باشد؟  خانه از بیخ بن  ویران است  خواجه در فکر نقش ایوان است   مشگل ما تمامیت خواهی و تعصبهای غیرعادی و بیش از اندازه هست؟ متاسفانه این مشگل گریبان گیر بسیاری از ما شده است در کوچکترین مقیاس تا در بزرگترینها.  ما فکر خود و کار خود و یا دین خود و افکار خود را برتر و بهتر از سایرین میدانیم و حاضر نیستیم در باره آن به بحث و گفتگو بنشینیم.  مثلا مدیری که مسولیت یک دبستان را به عهده گرفته اگر کار در این دبستان به مناسبت مثلا داشتن شاگردان ثروتمند و مثلا امکان درس دادن خصوصی زیاد باشد او بلافاصله دست بکار میشود و دیگران و معلمان پر سابقه همان دبستان را تارمار میکندو برای هر کدامشان با حیله و نیرنگ پاپوشی دست پا میکند و عقب نکته ها ضعف آنان میگردد و آنها را زیر ذره بین میگذارد .  مثلا اگر معلمی سخت گیر باشد و بخواهد خوب درس بدهد شاگردان تنبل واولیای آنان را به دور خود جمع میکند و راهی برای کله کردن معلم سخت گیر پیدا میکند و اگر معلمی شل ول و خوب نمره بده باشد باز شاگردان درس خوان و اولیای آنان را تحریک میکند تا معلم نگون بخت را کله پا کنند و با مکاتبه به اداره های خودش برای آنان آشی میپزد که رویش یک وجب روغن داغ باشد.

     بعدا از اینکه همه را دک کرد و دبستان را از وجود آنان پاک ساخت آنوقت دست بکار میشود و پسر عمو دختر عمه و شوهر خواهر و زن برادرش بعنوان کارمندان تازه خبره به آن دبستان وارد میشوند.  و او تمامی درآمد وکار آن دبستان را در دستهای خود قبضه میکند.  خانمی با معلومات بسیار کم و سطحی از اسلام که یک مثلا مسلمان دو آتشه بود بنا به شرایطی ناگهان مسیحی میشود و او که تا دیروز دیگران را که مسلمان نبودند کفار میخواند و گمراه حالا با مسیحی شدن دیگران غیر مسیحی را کفار میداند و لایق ورود به جهنم.  او میگفت که همه مسلمانان به جهنم میروند  گفتم مثلا حافظ سعدی  مولوی عطار و… که مسلمان بودند هم لایق جهنم هستند گفت آری ولی من فکر میکنم که آنان مسیحی بودند ولی جرات نداشتند که بگویند مسیحی هستند زیرا مسلمانان آن دوره به رهبری ملایان آن دوره آنان را می کشتند؟  شکنجه شده گانی بقول خودشان که بسیار شکنجه شده بودند ویا در حبس های طولانی بودند بعداز بیرون آمدن از زندانها و یا به قدرت رسیدن درست همان شکنجه ها را به دیگران که با آنان صددرصد همراه نبودند روا داشتند زیرا آنان با اصل بدی دزدی شکنجه و آزار دیگران مشگلی نداشتند  بلکه آنان این مشگل را داشتند که چرا خود آنان دزد شکنجه گر و غارتگر نیستند؟  به کسانیکه اعتماد میکنی زیر و رو راغارت میکنند و بعد از اینکه گلایه میکنی میگویند می خواستی ندی؟ و یا باید سر مالت میبودی؟  فرید از کار بیکار شده بود و فریدون که دید او احتیاج بکار دارد اورا بشرکت خود برد و تقریبا همه کاره اش کرد. فریدون به یک سفر میرود وکارها را به فرید میسپارد بعد از برگشت شرکت زیر و رو شده بود و فرید تا آنجا که توانسته بود شرکت را از بین برده بود یا خودش برده بود و یا با بی تفاوتی گذاشته بود که دیگران هم تاراج کنند. 

     فریدون که دید فرید از قبل غارت شرکت به مال منالی رسیده است گفت من بتو اعتماد کردی این چه کاری بود که کردی . فرید گفت مملکت قانون دارد و وزارت دادگستری برو شکایت کن و حقت را بگیر؟  ما بعد از اینکه کسی را غارت و به خاک سیاه نشاندیم باز برای اینکه نگوییم که لوطی نباخته است و ما کار بدی نکرده ایم طرف را لجن مال میکنیم.  متاسفانه نه ادیان الهی و نه برزگان ما با آنهمه نصیحت و دلالت هم نتوانسته اند که به این بیماری و بلای خانمانسور تمامیت خواهی غلبه کنند.  تعالیم همه ادیان الهی تنها خوانده میشود و کسی به آنها عمل نمیکند و اگر کسی هم عمل کند خامش میخوانند؟  مثلا ایرانیان ثروتمند وبسیار موفق هم در خارج از کشور بسیارند ولی هیچکدامشان برای گرد آوری فرزندان آواره ایران قدمی محکم برنداشته اند مثلا با تاسیس یک دانشگاه و یا یک شرکت بزرگ که از ایرانیان حمایت کند و یا تولید کار و فعالیتهای اجتماعی برای آنان.  مثل اینکه این همکاری و همیاری و اینکه بهم برسند شاید نزد یهودیان و کره ای ها ریشه داشته باشد ولی متاسفانه هنوز ما به این مرحله نرسیده ایم که فکرهای اجتماعی وسیع داشته باشیم و برای ایران کار کنیم  که البته ایران یک مشت خاک نیست همان جوانانی هستند که از زور مشگلات دهانهای خود را میدوزند ویا دست بخودکشی میزنند.  در جایی که فرزندان شاه خودکشی میکنند حساب دیگران روشن است.  ما یک خانواده بزرک هستیم که متاسفانه نسبت بهم بیگانه شده ایم و تنها حسادت و تمامیت طلبی و فرصت طلبی و فساد و رشوه خواری دارد زندگی مارا تباه میکند. در این شکی نیست که بیگانگان و سرویس های اطلاعاتی آنان برای ما برنامه ریزی کرده اند و با تبلیغات وسیعی هر راهی را که بخواهند جلوی پای ما میگذارند ولی اگر ما باهم متحد باشیم  آنان آنقدر نیرو ندارند که برای هر یک از ما یک مامور اجیر کنند.  که از ماست که برماست. 

     با امید که عشق به همنوع و عشق به سازندگی و داشتن ایرانی و یا شاید دنیایی خوب برای فرزندانمان در ما ریشه بدواندو با تاسی به بزرگان خود همانند مولوی و عطار و دیگران راه را از چاه باز شناسیم و برده وار به مادیات روی نیاوریم و همه چیز را فدای خور خواب  نکنیم. صدای مولوی در گوشمان زنگ بزند که ای بیخبران کجایید کجایید محبوب در اینجاست بیایید بیایید؟ آنکه هر روز تمنای سوختن ما میکرد   ایکاش میآمد از دور تماشا میکرد.   توراه رسم سکندری  من ره رسم قلندری  اگر آن خوش است ترا روا و اگر این بد است مرا سزا.  به امید اینکه ما هم برای سامان دادن به خانواده های از هم پاشیده خود با هم همکاری کنیم و از بی تفاوتی و ظلم و ستم دست برداریم.

  • S Ghiassi Amir

    عوض ساختن دانشګاه  ایجاد صنعت مادر  تحصیل همګانی و فنی  ساختن راه  و ایجاد شهرهای مدرن و برنامه داشتن برای نقشه شهر  با این ترافیک سنګین و با این هوای آلوده خراب کردن تمامی ساختمانهای قدیمی و ویلاهای  بریدن و از بین بردن درختان  تخریب شهر و ساختمان های  اصیل  و بساز بفروشی و آپارتمان سازی  بیکاری و بیهودګی و دلال باری   آنوقت زعما فکر اښپرخانه ها هستند که چطور بایست باشد؟  خانه از بیخ بن  ویران است  خواجه در فکر نقش ایوان است   مشگل ما تمامیت خواهی و تعصبهای غیرعادی و بیش از اندازه هست؟ متاسفانه این مشگل گریبان گیر بسیاری از ما شده است در کوچکترین مقیاس تا در بزرگترینها.  ما فکر خود و کار خود و یا دین خود و افکار خود را برتر و بهتر از سایرین میدانیم و حاضر نیستیم در باره آن به بحث و گفتگو بنشینیم.  مثلا مدیری که مسولیت یک دبستان را به عهده گرفته اگر کار در این دبستان به مناسبت مثلا داشتن شاگردان ثروتمند و مثلا امکان درس دادن خصوصی زیاد باشد او بلافاصله دست بکار میشود و دیگران و معلمان پر سابقه همان دبستان را تارمار میکندو برای هر کدامشان با حیله و نیرنگ پاپوشی دست پا میکند و عقب نکته ها ضعف آنان میگردد و آنها را زیر ذره بین میگذارد .  مثلا اگر معلمی سخت گیر باشد و بخواهد خوب درس بدهد شاگردان تنبل واولیای آنان را به دور خود جمع میکند و راهی برای کله کردن معلم سخت گیر پیدا میکند و اگر معلمی شل ول و خوب نمره بده باشد باز شاگردان درس خوان و اولیای آنان را تحریک میکند تا معلم نگون بخت را کله پا کنند و با مکاتبه به اداره های خودش برای آنان آشی میپزد که رویش یک وجب روغن داغ باشد.

     بعدا از اینکه همه را دک کرد و دبستان را از وجود آنان پاک ساخت آنوقت دست بکار میشود و پسر عمو دختر عمه و شوهر خواهر و زن برادرش بعنوان کارمندان تازه خبره به آن دبستان وارد میشوند.  و او تمامی درآمد وکار آن دبستان را در دستهای خود قبضه میکند.  خانمی با معلومات بسیار کم و سطحی از اسلام که یک مثلا مسلمان دو آتشه بود بنا به شرایطی ناگهان مسیحی میشود و او که تا دیروز دیگران را که مسلمان نبودند کفار میخواند و گمراه حالا با مسیحی شدن دیگران غیر مسیحی را کفار میداند و لایق ورود به جهنم.  او میگفت که همه مسلمانان به جهنم میروند  گفتم مثلا حافظ سعدی  مولوی عطار و… که مسلمان بودند هم لایق جهنم هستند گفت آری ولی من فکر میکنم که آنان مسیحی بودند ولی جرات نداشتند که بگویند مسیحی هستند زیرا مسلمانان آن دوره به رهبری ملایان آن دوره آنان را می کشتند؟  شکنجه شده گانی بقول خودشان که بسیار شکنجه شده بودند ویا در حبس های طولانی بودند بعداز بیرون آمدن از زندانها و یا به قدرت رسیدن درست همان شکنجه ها را به دیگران که با آنان صددرصد همراه نبودند روا داشتند زیرا آنان با اصل بدی دزدی شکنجه و آزار دیگران مشگلی نداشتند  بلکه آنان این مشگل را داشتند که چرا خود آنان دزد شکنجه گر و غارتگر نیستند؟  به کسانیکه اعتماد میکنی زیر و رو راغارت میکنند و بعد از اینکه گلایه میکنی میگویند می خواستی ندی؟ و یا باید سر مالت میبودی؟  فرید از کار بیکار شده بود و فریدون که دید او احتیاج بکار دارد اورا بشرکت خود برد و تقریبا همه کاره اش کرد. فریدون به یک سفر میرود وکارها را به فرید میسپارد بعد از برگشت شرکت زیر و رو شده بود و فرید تا آنجا که توانسته بود شرکت را از بین برده بود یا خودش برده بود و یا با بی تفاوتی گذاشته بود که دیگران هم تاراج کنند. 

     فریدون که دید فرید از قبل غارت شرکت به مال منالی رسیده است گفت من بتو اعتماد کردی این چه کاری بود که کردی . فرید گفت مملکت قانون دارد و وزارت دادگستری برو شکایت کن و حقت را بگیر؟  ما بعد از اینکه کسی را غارت و به خاک سیاه نشاندیم باز برای اینکه نگوییم که لوطی نباخته است و ما کار بدی نکرده ایم طرف را لجن مال میکنیم.  متاسفانه نه ادیان الهی و نه برزگان ما با آنهمه نصیحت و دلالت هم نتوانسته اند که به این بیماری و بلای خانمانسور تمامیت خواهی غلبه کنند.  تعالیم همه ادیان الهی تنها خوانده میشود و کسی به آنها عمل نمیکند و اگر کسی هم عمل کند خامش میخوانند؟  مثلا ایرانیان ثروتمند وبسیار موفق هم در خارج از کشور بسیارند ولی هیچکدامشان برای گرد آوری فرزندان آواره ایران قدمی محکم برنداشته اند مثلا با تاسیس یک دانشگاه و یا یک شرکت بزرگ که از ایرانیان حمایت کند و یا تولید کار و فعالیتهای اجتماعی برای آنان.  مثل اینکه این همکاری و همیاری و اینکه بهم برسند شاید نزد یهودیان و کره ای ها ریشه داشته باشد ولی متاسفانه هنوز ما به این مرحله نرسیده ایم که فکرهای اجتماعی وسیع داشته باشیم و برای ایران کار کنیم  که البته ایران یک مشت خاک نیست همان جوانانی هستند که از زور مشگلات دهانهای خود را میدوزند ویا دست بخودکشی میزنند.  در جایی که فرزندان شاه خودکشی میکنند حساب دیگران روشن است.  ما یک خانواده بزرک هستیم که متاسفانه نسبت بهم بیگانه شده ایم و تنها حسادت و تمامیت طلبی و فرصت طلبی و فساد و رشوه خواری دارد زندگی مارا تباه میکند. در این شکی نیست که بیگانگان و سرویس های اطلاعاتی آنان برای ما برنامه ریزی کرده اند و با تبلیغات وسیعی هر راهی را که بخواهند جلوی پای ما میگذارند ولی اگر ما باهم متحد باشیم  آنان آنقدر نیرو ندارند که برای هر یک از ما یک مامور اجیر کنند.  که از ماست که برماست. 

     با امید که عشق به همنوع و عشق به سازندگی و داشتن ایرانی و یا شاید دنیایی خوب برای فرزندانمان در ما ریشه بدواندو با تاسی به بزرگان خود همانند مولوی و عطار و دیگران راه را از چاه باز شناسیم و برده وار به مادیات روی نیاوریم و همه چیز را فدای خور خواب  نکنیم. صدای مولوی در گوشمان زنگ بزند که ای بیخبران کجایید کجایید محبوب در اینجاست بیایید بیایید؟ آنکه هر روز تمنای سوختن ما میکرد   ایکاش میآمد از دور تماشا میکرد.   توراه رسم سکندری  من ره رسم قلندری  اگر آن خوش است ترا روا و اگر این بد است مرا سزا.  به امید اینکه ما هم برای سامان دادن به خانواده های از هم پاشیده خود با هم همکاری کنیم و از بی تفاوتی و ظلم و ستم دست برداریم.

  • Sghiassi_fhc

    آیا همه ما دیکتاتور هسیتم منتهی عده ای دست شان به آب نمیرسد  و آنانکه دست شان به دم ګاوی بند شده میخواهند که بقیه از آنان اطاعت محض کنند و همه ګوش به ګوش سخنان آنان بدهند  و خود را بر ترین میدانند؟  آیا همه ملتهای خاورمیانه دیکتاتور یا دیکتاتور پرورند؟
    از قدیم می گفتند که یارو دستش به آب نمیرسد وگرنه شناگر قابلی است و یا ملا نصر الدین که یک گاوش فرار کرده بود گاو دیگر را میزد که میگفت اگر این پدر سوخته را ول کنی از آن یکی بدتر است. آیا بطور کلی بشر و بطور خصوصی مردمان خاورمیانه دیکتاتور و یا حداقل دیکتاتور پرور هستند؟ 
    داستان باز شاهی را حتما شنیده اید که هنگامیکه شاهی می مرد و وارثی نداشت مردم در میدان شهر جمع میشدند و باز شاهی را توسط خادمان پادشاه قبلی به پرواز در میآمدو سر هر کس می نشست او شاه جدید میشد. از قضا روزی گدایی مظلوم و پیر در آن میدان بود معلوم نیست که خادمان با او ساخت پاخت کرده بودند ویا واقعا باز شاهی بر سر او نشست واو پادشاه شد. او که یک گدای بسیار محروم جامعه بود و یک پیرمرد شاید هفتاد ساله ناگهان براثر موقعیت و شاید فشار چاپلوسان و بادمجون دور قاپ چینان تبدیل به یک قاتل خون آشام و ضحاکی پست فطرت گشت که براحتی مردم را میکشت و از سرآنان تپه ها  میساخت؟ مردم در ابتدا از اینکه گدایی محروم و مسن پادشاه آنان شده است بسیار خوشحال شدند ولی بعد که دیدند او یک جانور خونخوار درنده است با حسرت گذشته می نگریستند.
    داستان کفن دزد هم که معرف حضورتان هست که بعد از آنکه مردم کفن دزد گذشته را به زندان انداختند کفن دزد جدید علاوه بر ربودن کفن ها مرده را نیز آتش میزد در صورتیکه کفن دزد قبلی تنها کفن ها را می ربود وبه مرده مردم کاری نداشت. مشگل اینجاست که دیکتاتور هرچقدر هم ملی و مردمی باشد ممکن است براحتی اشتباه بکند و شاید این اطرافیان هستندکه دیکتاتور را بد هدایت میکنند وبرای اینکه مناصب خود را از دست ندهند مرتب مجیز دیکتاتور رامیگویند و اورا ایزوله کرده از مردم دور میکنند. حتی یک دیکتاتور رشید و ملی و محبوبی مثل نادرشاه هم اشتباهاتی بسیار کرد و میدانیدکه حتی چشم پسر خودش را هم از حدقه بیرون کشید و بعد پشیمان شد.
    بسیاری از ما که همیشه خود را ملی و مردمی و مثلا خلقی نشان میدادیم بعد از رسیدن به قدرت وشوکت همه را فراموش کردیم و تنها به غارت و دزدی و یا انباشت ثروت های غیر مشروع پرداختیم .  اکثر کسانی که مثلا در دوره دانشجویی سنگ ملت را به سینه میزدند بعداز اینکه به آلف علوفی رسیدند و یک شغل خوب کلیدی گرفتند از بیشرفی و بی انصافی دست قبلی ها را از پشت بستند و کاملا فراموش کردندکه قبلا چه ها گفته و حالا چه ها کرده و میکنند؟
    کسانیکه در دایره کوچکتر با شما خیلی مهربان هستند و شما بهترینها هسیتد و به شما محبت واحترام بیش از اندازه میکنند وقتی که به شما احیتاجی ندارند و یا شما به آنان محتاج هستید  روی از شما بر میگردانند. مثلا شما که بهترین برادر دنیا و بهترین شوهر دنیا و با بهترین دوست آنان بودید و همیشه از شما استفاده و سو استفاده میکردند حالا که احیتاجی بشما ندارند ناگهان شما دیو هفت سر و خاین  نامسلمان و… میشوید؟
    حسادت دورویی  شیادی و اینکه کسانی خودرا به انسان نزدیک میکنند تا کلاهبرداری کنند از صفاتی است که براحتی دیکتاتور ها را تغذیه میدهد.  دیکتاتور موقعی دیکتاتور میشود که دور برش را مردمانی شیفته ثروت و قدرت فرا گرفته اند که حاضرند برای ثروت و لذت و قدرت هرکاری بکنند. یا سفیه هستند و یا با هوش ولی در هر صورت تنها به منافع آنی و غارتگری فکر میکنند.
    اگر همه ما با سواد  با انصاف مهربان و عادل باشیم و برای مال دنیا به هرکاری غیر شایسته و دزدی و دغلی رشوه خواری و فساد روی نیاوریم کدام دیکتاتوری میتواند برما حکومت کند؟ مشگل این است که ما یا دیکتاتوری هستیم که خارج از نوبت به قدرت رسیده ایم و یا در صف نوبت هستیم و یا لااقل دیکتاتور پروری را هم دوست داریم و یا خودمان دیکتاتور پرور هستیم ویا حداقل بی تفاوت و بی طرف؟
    آیا دیکتاتور به میان خانواده ها میرود و به پسر میگوید که به پدر بی حرمتی کند برای اینکه دزدی نکرده و ثروتمند نیست؟  آیا دیکتاتور به پسرخاله و پسر عمو میگوید که سر هم کلاه بگذارند از دوستی و فامیل بودن سو استفاده کند. آیا دیکتاتور به بازپرس بادگستری میگوید که به ارباب رجوعی که پارتی و پول ندارد بگوید  بمن چه برو بذار باد بیاد و یا قاضی دادگاه به ارباب رجوع میگوید چرا من فسفر مغزم را هدر دهم و پرونده قطور شما را بخوانم و ببینم حق باکیست تو پرونده را بایگانی میکند یا سیار؟
    آیادیکتاتور به کارمند شهرداری میگوید به ارباب رجوع اجاره مثلا تعمیر ساختمان بده بعد که مشغول شو سرش با مامورین هجوم بیاور تا مجبور شود که رشوه بپردازد؟ آیا دیکتاتور به سرگرد شهربانی میگوید که به ارباب رجوع بگوید تا دلار ندهی کارت را پی گیری نمی کنیم. حتی اگر ارباب رجوع خودش قبلا سرهنگ شهربانی باشد که مثلا رشوه ای نگرفته است و لاجرم بلد هم نیست که رشوه بدهد.
    آیا دیکتاتور به مدیر مدرسه میگوید که دیگر معلمان را کله کند تا بتواند جای خالی برای فک فامیل خود دست پا کند؟  و آیا دیکتاتور به معلم میگوید خوب درس نده که بچه ها برای تدریس خصوصی به خودت مراجعه کنند.
    البته این درست است که یک برنامه ریزی علمی شده که کشورهای خاورمیانه بدبخت و بیچاره و محتاج باشند ویا دست به دهن و وابسته و تفرفه بین آنان دامن زده میشود وهمانطوریکه طبقه متوسط تمامی دنیا در خطر از بین رفتن هستند. ولی بدست کی بدست خودمان که با هم متحد نیستیم و به اخلاق و انسانیت و درستی پاکی و انصاف مجهز نیستیم یا بی تفاوت هستیم و یا ظالم و… دست آنان برای بازیچه کردن ما ها باز است؟
    تا مادامیکه ما به دانش و بینش و اجتماعی گری و حفظ منافع ملی و مردمی خود و انصاف دوستی و احترام متقابل مجهز نشویم  کاسه همین و آش هم همین است.  اگر امکانات یک نفر را منصفانه در نظر بگیریم میتوانیم که قضاوت درستی انجام دهیم. رضا شاه و شاه خدماتی بسیاری هم کردند ولی میبایست به یک گروه متخصص ملی و یا انسانهایی شریف در تماس میبودند و گروه های مشاورین و خدمت گزاران مردمی و منصف میداشتند تا آن اشتباهات را نکنند و به بیراهه کشیده نشوند.  متاسفانه یک مشت مردم چاپلوس و ثروت طلب و با اشتهای گزاف دورشان را گرفته بودند که مجال تماس با دیگران را به آنان نمی دادند. انسان هم متاثر از محیط است و اگر دور بر آدمی یک مشت آدم ناجور و نامرد باشد و همه یا اکثر آنان فکر مردمی و ملی نداشته باشند. انسان جایز خطا هم خطا خواهدکرد. ما گذشته را دیده ایم و باید یاد بگیریم که بایست خود را درست کنیم تا اجتماع درست شود باهم مهربان باشیم حسود و تمامیت خواه نباشیم  به دیگران و افکارشان احتران بگذاریم  مرغ یک پا تنها نداشته باشد که در اینصورت شاید طلایه آزادی و پیشرفت هم هویدا گردد.  باید همه ما فرزندان محبت باشیم و همانطوریکه مولانا فرموده تا عاشق نباشیم حقیقت را نخواهیم یافت. جنگ هفتاد دوملت همه عذر است بنه   چون حقیقت نیافتند ره افسانه زدند   عبادت بجز خدمت خلق نیست  به عمامه سجاده دلق نیست   توکز محنت دیگران بی غمی  نشاید که نامت نهند آدمی.  می بخود منبر بسوزان مردم آزای مکن.  به امید پیروزی ملتهای خاورمیانه بزرگ.

  • Sghiassi_fhc

    آیا همه ما دیکتاتور هسیتم منتهی عده ای دست شان به آب نمیرسد  و آنانکه دست شان به دم ګاوی بند شده میخواهند که بقیه از آنان اطاعت محض کنند و همه ګوش به ګوش سخنان آنان بدهند  و خود را بر ترین میدانند؟  آیا همه ملتهای خاورمیانه دیکتاتور یا دیکتاتور پرورند؟
    از قدیم می گفتند که یارو دستش به آب نمیرسد وگرنه شناگر قابلی است و یا ملا نصر الدین که یک گاوش فرار کرده بود گاو دیگر را میزد که میگفت اگر این پدر سوخته را ول کنی از آن یکی بدتر است. آیا بطور کلی بشر و بطور خصوصی مردمان خاورمیانه دیکتاتور و یا حداقل دیکتاتور پرور هستند؟ 
    داستان باز شاهی را حتما شنیده اید که هنگامیکه شاهی می مرد و وارثی نداشت مردم در میدان شهر جمع میشدند و باز شاهی را توسط خادمان پادشاه قبلی به پرواز در میآمدو سر هر کس می نشست او شاه جدید میشد. از قضا روزی گدایی مظلوم و پیر در آن میدان بود معلوم نیست که خادمان با او ساخت پاخت کرده بودند ویا واقعا باز شاهی بر سر او نشست واو پادشاه شد. او که یک گدای بسیار محروم جامعه بود و یک پیرمرد شاید هفتاد ساله ناگهان براثر موقعیت و شاید فشار چاپلوسان و بادمجون دور قاپ چینان تبدیل به یک قاتل خون آشام و ضحاکی پست فطرت گشت که براحتی مردم را میکشت و از سرآنان تپه ها  میساخت؟ مردم در ابتدا از اینکه گدایی محروم و مسن پادشاه آنان شده است بسیار خوشحال شدند ولی بعد که دیدند او یک جانور خونخوار درنده است با حسرت گذشته می نگریستند.
    داستان کفن دزد هم که معرف حضورتان هست که بعد از آنکه مردم کفن دزد گذشته را به زندان انداختند کفن دزد جدید علاوه بر ربودن کفن ها مرده را نیز آتش میزد در صورتیکه کفن دزد قبلی تنها کفن ها را می ربود وبه مرده مردم کاری نداشت. مشگل اینجاست که دیکتاتور هرچقدر هم ملی و مردمی باشد ممکن است براحتی اشتباه بکند و شاید این اطرافیان هستندکه دیکتاتور را بد هدایت میکنند وبرای اینکه مناصب خود را از دست ندهند مرتب مجیز دیکتاتور رامیگویند و اورا ایزوله کرده از مردم دور میکنند. حتی یک دیکتاتور رشید و ملی و محبوبی مثل نادرشاه هم اشتباهاتی بسیار کرد و میدانیدکه حتی چشم پسر خودش را هم از حدقه بیرون کشید و بعد پشیمان شد.
    بسیاری از ما که همیشه خود را ملی و مردمی و مثلا خلقی نشان میدادیم بعد از رسیدن به قدرت وشوکت همه را فراموش کردیم و تنها به غارت و دزدی و یا انباشت ثروت های غیر مشروع پرداختیم .  اکثر کسانی که مثلا در دوره دانشجویی سنگ ملت را به سینه میزدند بعداز اینکه به آلف علوفی رسیدند و یک شغل خوب کلیدی گرفتند از بیشرفی و بی انصافی دست قبلی ها را از پشت بستند و کاملا فراموش کردندکه قبلا چه ها گفته و حالا چه ها کرده و میکنند؟
    کسانیکه در دایره کوچکتر با شما خیلی مهربان هستند و شما بهترینها هسیتد و به شما محبت واحترام بیش از اندازه میکنند وقتی که به شما احیتاجی ندارند و یا شما به آنان محتاج هستید  روی از شما بر میگردانند. مثلا شما که بهترین برادر دنیا و بهترین شوهر دنیا و با بهترین دوست آنان بودید و همیشه از شما استفاده و سو استفاده میکردند حالا که احیتاجی بشما ندارند ناگهان شما دیو هفت سر و خاین  نامسلمان و… میشوید؟
    حسادت دورویی  شیادی و اینکه کسانی خودرا به انسان نزدیک میکنند تا کلاهبرداری کنند از صفاتی است که براحتی دیکتاتور ها را تغذیه میدهد.  دیکتاتور موقعی دیکتاتور میشود که دور برش را مردمانی شیفته ثروت و قدرت فرا گرفته اند که حاضرند برای ثروت و لذت و قدرت هرکاری بکنند. یا سفیه هستند و یا با هوش ولی در هر صورت تنها به منافع آنی و غارتگری فکر میکنند.
    اگر همه ما با سواد  با انصاف مهربان و عادل باشیم و برای مال دنیا به هرکاری غیر شایسته و دزدی و دغلی رشوه خواری و فساد روی نیاوریم کدام دیکتاتوری میتواند برما حکومت کند؟ مشگل این است که ما یا دیکتاتوری هستیم که خارج از نوبت به قدرت رسیده ایم و یا در صف نوبت هستیم و یا لااقل دیکتاتور پروری را هم دوست داریم و یا خودمان دیکتاتور پرور هستیم ویا حداقل بی تفاوت و بی طرف؟
    آیا دیکتاتور به میان خانواده ها میرود و به پسر میگوید که به پدر بی حرمتی کند برای اینکه دزدی نکرده و ثروتمند نیست؟  آیا دیکتاتور به پسرخاله و پسر عمو میگوید که سر هم کلاه بگذارند از دوستی و فامیل بودن سو استفاده کند. آیا دیکتاتور به بازپرس بادگستری میگوید که به ارباب رجوعی که پارتی و پول ندارد بگوید  بمن چه برو بذار باد بیاد و یا قاضی دادگاه به ارباب رجوع میگوید چرا من فسفر مغزم را هدر دهم و پرونده قطور شما را بخوانم و ببینم حق باکیست تو پرونده را بایگانی میکند یا سیار؟
    آیادیکتاتور به کارمند شهرداری میگوید به ارباب رجوع اجاره مثلا تعمیر ساختمان بده بعد که مشغول شو سرش با مامورین هجوم بیاور تا مجبور شود که رشوه بپردازد؟ آیا دیکتاتور به سرگرد شهربانی میگوید که به ارباب رجوع بگوید تا دلار ندهی کارت را پی گیری نمی کنیم. حتی اگر ارباب رجوع خودش قبلا سرهنگ شهربانی باشد که مثلا رشوه ای نگرفته است و لاجرم بلد هم نیست که رشوه بدهد.
    آیا دیکتاتور به مدیر مدرسه میگوید که دیگر معلمان را کله کند تا بتواند جای خالی برای فک فامیل خود دست پا کند؟  و آیا دیکتاتور به معلم میگوید خوب درس نده که بچه ها برای تدریس خصوصی به خودت مراجعه کنند.
    البته این درست است که یک برنامه ریزی علمی شده که کشورهای خاورمیانه بدبخت و بیچاره و محتاج باشند ویا دست به دهن و وابسته و تفرفه بین آنان دامن زده میشود وهمانطوریکه طبقه متوسط تمامی دنیا در خطر از بین رفتن هستند. ولی بدست کی بدست خودمان که با هم متحد نیستیم و به اخلاق و انسانیت و درستی پاکی و انصاف مجهز نیستیم یا بی تفاوت هستیم و یا ظالم و… دست آنان برای بازیچه کردن ما ها باز است؟
    تا مادامیکه ما به دانش و بینش و اجتماعی گری و حفظ منافع ملی و مردمی خود و انصاف دوستی و احترام متقابل مجهز نشویم  کاسه همین و آش هم همین است.  اگر امکانات یک نفر را منصفانه در نظر بگیریم میتوانیم که قضاوت درستی انجام دهیم. رضا شاه و شاه خدماتی بسیاری هم کردند ولی میبایست به یک گروه متخصص ملی و یا انسانهایی شریف در تماس میبودند و گروه های مشاورین و خدمت گزاران مردمی و منصف میداشتند تا آن اشتباهات را نکنند و به بیراهه کشیده نشوند.  متاسفانه یک مشت مردم چاپلوس و ثروت طلب و با اشتهای گزاف دورشان را گرفته بودند که مجال تماس با دیگران را به آنان نمی دادند. انسان هم متاثر از محیط است و اگر دور بر آدمی یک مشت آدم ناجور و نامرد باشد و همه یا اکثر آنان فکر مردمی و ملی نداشته باشند. انسان جایز خطا هم خطا خواهدکرد. ما گذشته را دیده ایم و باید یاد بگیریم که بایست خود را درست کنیم تا اجتماع درست شود باهم مهربان باشیم حسود و تمامیت خواه نباشیم  به دیگران و افکارشان احتران بگذاریم  مرغ یک پا تنها نداشته باشد که در اینصورت شاید طلایه آزادی و پیشرفت هم هویدا گردد.  باید همه ما فرزندان محبت باشیم و همانطوریکه مولانا فرموده تا عاشق نباشیم حقیقت را نخواهیم یافت. جنگ هفتاد دوملت همه عذر است بنه   چون حقیقت نیافتند ره افسانه زدند   عبادت بجز خدمت خلق نیست  به عمامه سجاده دلق نیست   توکز محنت دیگران بی غمی  نشاید که نامت نهند آدمی.  می بخود منبر بسوزان مردم آزای مکن.  به امید پیروزی ملتهای خاورمیانه بزرگ.

  • Sghiassi_fhc

    آیا همه ما دیکتاتور هسیتم منتهی عده ای دست شان به آب نمیرسد  و آنانکه دست شان به دم ګاوی بند شده میخواهند که بقیه از آنان اطاعت محض کنند و همه ګوش به ګوش سخنان آنان بدهند  و خود را بر ترین میدانند؟  آیا همه ملتهای خاورمیانه دیکتاتور یا دیکتاتور پرورند؟
    از قدیم می گفتند که یارو دستش به آب نمیرسد وگرنه شناگر قابلی است و یا ملا نصر الدین که یک گاوش فرار کرده بود گاو دیگر را میزد که میگفت اگر این پدر سوخته را ول کنی از آن یکی بدتر است. آیا بطور کلی بشر و بطور خصوصی مردمان خاورمیانه دیکتاتور و یا حداقل دیکتاتور پرور هستند؟ 
    داستان باز شاهی را حتما شنیده اید که هنگامیکه شاهی می مرد و وارثی نداشت مردم در میدان شهر جمع میشدند و باز شاهی را توسط خادمان پادشاه قبلی به پرواز در میآمدو سر هر کس می نشست او شاه جدید میشد. از قضا روزی گدایی مظلوم و پیر در آن میدان بود معلوم نیست که خادمان با او ساخت پاخت کرده بودند ویا واقعا باز شاهی بر سر او نشست واو پادشاه شد. او که یک گدای بسیار محروم جامعه بود و یک پیرمرد شاید هفتاد ساله ناگهان براثر موقعیت و شاید فشار چاپلوسان و بادمجون دور قاپ چینان تبدیل به یک قاتل خون آشام و ضحاکی پست فطرت گشت که براحتی مردم را میکشت و از سرآنان تپه ها  میساخت؟ مردم در ابتدا از اینکه گدایی محروم و مسن پادشاه آنان شده است بسیار خوشحال شدند ولی بعد که دیدند او یک جانور خونخوار درنده است با حسرت گذشته می نگریستند.
    داستان کفن دزد هم که معرف حضورتان هست که بعد از آنکه مردم کفن دزد گذشته را به زندان انداختند کفن دزد جدید علاوه بر ربودن کفن ها مرده را نیز آتش میزد در صورتیکه کفن دزد قبلی تنها کفن ها را می ربود وبه مرده مردم کاری نداشت. مشگل اینجاست که دیکتاتور هرچقدر هم ملی و مردمی باشد ممکن است براحتی اشتباه بکند و شاید این اطرافیان هستندکه دیکتاتور را بد هدایت میکنند وبرای اینکه مناصب خود را از دست ندهند مرتب مجیز دیکتاتور رامیگویند و اورا ایزوله کرده از مردم دور میکنند. حتی یک دیکتاتور رشید و ملی و محبوبی مثل نادرشاه هم اشتباهاتی بسیار کرد و میدانیدکه حتی چشم پسر خودش را هم از حدقه بیرون کشید و بعد پشیمان شد.
    بسیاری از ما که همیشه خود را ملی و مردمی و مثلا خلقی نشان میدادیم بعد از رسیدن به قدرت وشوکت همه را فراموش کردیم و تنها به غارت و دزدی و یا انباشت ثروت های غیر مشروع پرداختیم .  اکثر کسانی که مثلا در دوره دانشجویی سنگ ملت را به سینه میزدند بعداز اینکه به آلف علوفی رسیدند و یک شغل خوب کلیدی گرفتند از بیشرفی و بی انصافی دست قبلی ها را از پشت بستند و کاملا فراموش کردندکه قبلا چه ها گفته و حالا چه ها کرده و میکنند؟
    کسانیکه در دایره کوچکتر با شما خیلی مهربان هستند و شما بهترینها هسیتد و به شما محبت واحترام بیش از اندازه میکنند وقتی که به شما احیتاجی ندارند و یا شما به آنان محتاج هستید  روی از شما بر میگردانند. مثلا شما که بهترین برادر دنیا و بهترین شوهر دنیا و با بهترین دوست آنان بودید و همیشه از شما استفاده و سو استفاده میکردند حالا که احیتاجی بشما ندارند ناگهان شما دیو هفت سر و خاین  نامسلمان و… میشوید؟
    حسادت دورویی  شیادی و اینکه کسانی خودرا به انسان نزدیک میکنند تا کلاهبرداری کنند از صفاتی است که براحتی دیکتاتور ها را تغذیه میدهد.  دیکتاتور موقعی دیکتاتور میشود که دور برش را مردمانی شیفته ثروت و قدرت فرا گرفته اند که حاضرند برای ثروت و لذت و قدرت هرکاری بکنند. یا سفیه هستند و یا با هوش ولی در هر صورت تنها به منافع آنی و غارتگری فکر میکنند.
    اگر همه ما با سواد  با انصاف مهربان و عادل باشیم و برای مال دنیا به هرکاری غیر شایسته و دزدی و دغلی رشوه خواری و فساد روی نیاوریم کدام دیکتاتوری میتواند برما حکومت کند؟ مشگل این است که ما یا دیکتاتوری هستیم که خارج از نوبت به قدرت رسیده ایم و یا در صف نوبت هستیم و یا لااقل دیکتاتور پروری را هم دوست داریم و یا خودمان دیکتاتور پرور هستیم ویا حداقل بی تفاوت و بی طرف؟
    آیا دیکتاتور به میان خانواده ها میرود و به پسر میگوید که به پدر بی حرمتی کند برای اینکه دزدی نکرده و ثروتمند نیست؟  آیا دیکتاتور به پسرخاله و پسر عمو میگوید که سر هم کلاه بگذارند از دوستی و فامیل بودن سو استفاده کند. آیا دیکتاتور به بازپرس بادگستری میگوید که به ارباب رجوعی که پارتی و پول ندارد بگوید  بمن چه برو بذار باد بیاد و یا قاضی دادگاه به ارباب رجوع میگوید چرا من فسفر مغزم را هدر دهم و پرونده قطور شما را بخوانم و ببینم حق باکیست تو پرونده را بایگانی میکند یا سیار؟
    آیادیکتاتور به کارمند شهرداری میگوید به ارباب رجوع اجاره مثلا تعمیر ساختمان بده بعد که مشغول شو سرش با مامورین هجوم بیاور تا مجبور شود که رشوه بپردازد؟ آیا دیکتاتور به سرگرد شهربانی میگوید که به ارباب رجوع بگوید تا دلار ندهی کارت را پی گیری نمی کنیم. حتی اگر ارباب رجوع خودش قبلا سرهنگ شهربانی باشد که مثلا رشوه ای نگرفته است و لاجرم بلد هم نیست که رشوه بدهد.
    آیا دیکتاتور به مدیر مدرسه میگوید که دیگر معلمان را کله کند تا بتواند جای خالی برای فک فامیل خود دست پا کند؟  و آیا دیکتاتور به معلم میگوید خوب درس نده که بچه ها برای تدریس خصوصی به خودت مراجعه کنند.
    البته این درست است که یک برنامه ریزی علمی شده که کشورهای خاورمیانه بدبخت و بیچاره و محتاج باشند ویا دست به دهن و وابسته و تفرفه بین آنان دامن زده میشود وهمانطوریکه طبقه متوسط تمامی دنیا در خطر از بین رفتن هستند. ولی بدست کی بدست خودمان که با هم متحد نیستیم و به اخلاق و انسانیت و درستی پاکی و انصاف مجهز نیستیم یا بی تفاوت هستیم و یا ظالم و… دست آنان برای بازیچه کردن ما ها باز است؟
    تا مادامیکه ما به دانش و بینش و اجتماعی گری و حفظ منافع ملی و مردمی خود و انصاف دوستی و احترام متقابل مجهز نشویم  کاسه همین و آش هم همین است.  اگر امکانات یک نفر را منصفانه در نظر بگیریم میتوانیم که قضاوت درستی انجام دهیم. رضا شاه و شاه خدماتی بسیاری هم کردند ولی میبایست به یک گروه متخصص ملی و یا انسانهایی شریف در تماس میبودند و گروه های مشاورین و خدمت گزاران مردمی و منصف میداشتند تا آن اشتباهات را نکنند و به بیراهه کشیده نشوند.  متاسفانه یک مشت مردم چاپلوس و ثروت طلب و با اشتهای گزاف دورشان را گرفته بودند که مجال تماس با دیگران را به آنان نمی دادند. انسان هم متاثر از محیط است و اگر دور بر آدمی یک مشت آدم ناجور و نامرد باشد و همه یا اکثر آنان فکر مردمی و ملی نداشته باشند. انسان جایز خطا هم خطا خواهدکرد. ما گذشته را دیده ایم و باید یاد بگیریم که بایست خود را درست کنیم تا اجتماع درست شود باهم مهربان باشیم حسود و تمامیت خواه نباشیم  به دیگران و افکارشان احتران بگذاریم  مرغ یک پا تنها نداشته باشد که در اینصورت شاید طلایه آزادی و پیشرفت هم هویدا گردد.  باید همه ما فرزندان محبت باشیم و همانطوریکه مولانا فرموده تا عاشق نباشیم حقیقت را نخواهیم یافت. جنگ هفتاد دوملت همه عذر است بنه   چون حقیقت نیافتند ره افسانه زدند   عبادت بجز خدمت خلق نیست  به عمامه سجاده دلق نیست   توکز محنت دیگران بی غمی  نشاید که نامت نهند آدمی.  می بخود منبر بسوزان مردم آزای مکن.  به امید پیروزی ملتهای خاورمیانه بزرگ.

  • Sghiassi_fhc

    آیا همه ما دیکتاتور هسیتم منتهی عده ای دست شان به آب نمیرسد  و آنانکه دست شان به دم ګاوی بند شده میخواهند که بقیه از آنان اطاعت محض کنند و همه ګوش به ګوش سخنان آنان بدهند  و خود را بر ترین میدانند؟  آیا همه ملتهای خاورمیانه دیکتاتور یا دیکتاتور پرورند؟
    از قدیم می گفتند که یارو دستش به آب نمیرسد وگرنه شناگر قابلی است و یا ملا نصر الدین که یک گاوش فرار کرده بود گاو دیگر را میزد که میگفت اگر این پدر سوخته را ول کنی از آن یکی بدتر است. آیا بطور کلی بشر و بطور خصوصی مردمان خاورمیانه دیکتاتور و یا حداقل دیکتاتور پرور هستند؟ 
    داستان باز شاهی را حتما شنیده اید که هنگامیکه شاهی می مرد و وارثی نداشت مردم در میدان شهر جمع میشدند و باز شاهی را توسط خادمان پادشاه قبلی به پرواز در میآمدو سر هر کس می نشست او شاه جدید میشد. از قضا روزی گدایی مظلوم و پیر در آن میدان بود معلوم نیست که خادمان با او ساخت پاخت کرده بودند ویا واقعا باز شاهی بر سر او نشست واو پادشاه شد. او که یک گدای بسیار محروم جامعه بود و یک پیرمرد شاید هفتاد ساله ناگهان براثر موقعیت و شاید فشار چاپلوسان و بادمجون دور قاپ چینان تبدیل به یک قاتل خون آشام و ضحاکی پست فطرت گشت که براحتی مردم را میکشت و از سرآنان تپه ها  میساخت؟ مردم در ابتدا از اینکه گدایی محروم و مسن پادشاه آنان شده است بسیار خوشحال شدند ولی بعد که دیدند او یک جانور خونخوار درنده است با حسرت گذشته می نگریستند.
    داستان کفن دزد هم که معرف حضورتان هست که بعد از آنکه مردم کفن دزد گذشته را به زندان انداختند کفن دزد جدید علاوه بر ربودن کفن ها مرده را نیز آتش میزد در صورتیکه کفن دزد قبلی تنها کفن ها را می ربود وبه مرده مردم کاری نداشت. مشگل اینجاست که دیکتاتور هرچقدر هم ملی و مردمی باشد ممکن است براحتی اشتباه بکند و شاید این اطرافیان هستندکه دیکتاتور را بد هدایت میکنند وبرای اینکه مناصب خود را از دست ندهند مرتب مجیز دیکتاتور رامیگویند و اورا ایزوله کرده از مردم دور میکنند. حتی یک دیکتاتور رشید و ملی و محبوبی مثل نادرشاه هم اشتباهاتی بسیار کرد و میدانیدکه حتی چشم پسر خودش را هم از حدقه بیرون کشید و بعد پشیمان شد.
    بسیاری از ما که همیشه خود را ملی و مردمی و مثلا خلقی نشان میدادیم بعد از رسیدن به قدرت وشوکت همه را فراموش کردیم و تنها به غارت و دزدی و یا انباشت ثروت های غیر مشروع پرداختیم .  اکثر کسانی که مثلا در دوره دانشجویی سنگ ملت را به سینه میزدند بعداز اینکه به آلف علوفی رسیدند و یک شغل خوب کلیدی گرفتند از بیشرفی و بی انصافی دست قبلی ها را از پشت بستند و کاملا فراموش کردندکه قبلا چه ها گفته و حالا چه ها کرده و میکنند؟
    کسانیکه در دایره کوچکتر با شما خیلی مهربان هستند و شما بهترینها هسیتد و به شما محبت واحترام بیش از اندازه میکنند وقتی که به شما احیتاجی ندارند و یا شما به آنان محتاج هستید  روی از شما بر میگردانند. مثلا شما که بهترین برادر دنیا و بهترین شوهر دنیا و با بهترین دوست آنان بودید و همیشه از شما استفاده و سو استفاده میکردند حالا که احیتاجی بشما ندارند ناگهان شما دیو هفت سر و خاین  نامسلمان و… میشوید؟
    حسادت دورویی  شیادی و اینکه کسانی خودرا به انسان نزدیک میکنند تا کلاهبرداری کنند از صفاتی است که براحتی دیکتاتور ها را تغذیه میدهد.  دیکتاتور موقعی دیکتاتور میشود که دور برش را مردمانی شیفته ثروت و قدرت فرا گرفته اند که حاضرند برای ثروت و لذت و قدرت هرکاری بکنند. یا سفیه هستند و یا با هوش ولی در هر صورت تنها به منافع آنی و غارتگری فکر میکنند.
    اگر همه ما با سواد  با انصاف مهربان و عادل باشیم و برای مال دنیا به هرکاری غیر شایسته و دزدی و دغلی رشوه خواری و فساد روی نیاوریم کدام دیکتاتوری میتواند برما حکومت کند؟ مشگل این است که ما یا دیکتاتوری هستیم که خارج از نوبت به قدرت رسیده ایم و یا در صف نوبت هستیم و یا لااقل دیکتاتور پروری را هم دوست داریم و یا خودمان دیکتاتور پرور هستیم ویا حداقل بی تفاوت و بی طرف؟
    آیا دیکتاتور به میان خانواده ها میرود و به پسر میگوید که به پدر بی حرمتی کند برای اینکه دزدی نکرده و ثروتمند نیست؟  آیا دیکتاتور به پسرخاله و پسر عمو میگوید که سر هم کلاه بگذارند از دوستی و فامیل بودن سو استفاده کند. آیا دیکتاتور به بازپرس بادگستری میگوید که به ارباب رجوعی که پارتی و پول ندارد بگوید  بمن چه برو بذار باد بیاد و یا قاضی دادگاه به ارباب رجوع میگوید چرا من فسفر مغزم را هدر دهم و پرونده قطور شما را بخوانم و ببینم حق باکیست تو پرونده را بایگانی میکند یا سیار؟
    آیادیکتاتور به کارمند شهرداری میگوید به ارباب رجوع اجاره مثلا تعمیر ساختمان بده بعد که مشغول شو سرش با مامورین هجوم بیاور تا مجبور شود که رشوه بپردازد؟ آیا دیکتاتور به سرگرد شهربانی میگوید که به ارباب رجوع بگوید تا دلار ندهی کارت را پی گیری نمی کنیم. حتی اگر ارباب رجوع خودش قبلا سرهنگ شهربانی باشد که مثلا رشوه ای نگرفته است و لاجرم بلد هم نیست که رشوه بدهد.
    آیا دیکتاتور به مدیر مدرسه میگوید که دیگر معلمان را کله کند تا بتواند جای خالی برای فک فامیل خود دست پا کند؟  و آیا دیکتاتور به معلم میگوید خوب درس نده که بچه ها برای تدریس خصوصی به خودت مراجعه کنند.
    البته این درست است که یک برنامه ریزی علمی شده که کشورهای خاورمیانه بدبخت و بیچاره و محتاج باشند ویا دست به دهن و وابسته و تفرفه بین آنان دامن زده میشود وهمانطوریکه طبقه متوسط تمامی دنیا در خطر از بین رفتن هستند. ولی بدست کی بدست خودمان که با هم متحد نیستیم و به اخلاق و انسانیت و درستی پاکی و انصاف مجهز نیستیم یا بی تفاوت هستیم و یا ظالم و… دست آنان برای بازیچه کردن ما ها باز است؟
    تا مادامیکه ما به دانش و بینش و اجتماعی گری و حفظ منافع ملی و مردمی خود و انصاف دوستی و احترام متقابل مجهز نشویم  کاسه همین و آش هم همین است.  اگر امکانات یک نفر را منصفانه در نظر بگیریم میتوانیم که قضاوت درستی انجام دهیم. رضا شاه و شاه خدماتی بسیاری هم کردند ولی میبایست به یک گروه متخصص ملی و یا انسانهایی شریف در تماس میبودند و گروه های مشاورین و خدمت گزاران مردمی و منصف میداشتند تا آن اشتباهات را نکنند و به بیراهه کشیده نشوند.  متاسفانه یک مشت مردم چاپلوس و ثروت طلب و با اشتهای گزاف دورشان را گرفته بودند که مجال تماس با دیگران را به آنان نمی دادند. انسان هم متاثر از محیط است و اگر دور بر آدمی یک مشت آدم ناجور و نامرد باشد و همه یا اکثر آنان فکر مردمی و ملی نداشته باشند. انسان جایز خطا هم خطا خواهدکرد. ما گذشته را دیده ایم و باید یاد بگیریم که بایست خود را درست کنیم تا اجتماع درست شود باهم مهربان باشیم حسود و تمامیت خواه نباشیم  به دیگران و افکارشان احتران بگذاریم  مرغ یک پا تنها نداشته باشد که در اینصورت شاید طلایه آزادی و پیشرفت هم هویدا گردد.  باید همه ما فرزندان محبت باشیم و همانطوریکه مولانا فرموده تا عاشق نباشیم حقیقت را نخواهیم یافت. جنگ هفتاد دوملت همه عذر است بنه   چون حقیقت نیافتند ره افسانه زدند   عبادت بجز خدمت خلق نیست  به عمامه سجاده دلق نیست   توکز محنت دیگران بی غمی  نشاید که نامت نهند آدمی.  می بخود منبر بسوزان مردم آزای مکن.  به امید پیروزی ملتهای خاورمیانه بزرگ.

  • Shahin
  • Shahin
  • Shahin
  • Shahin
  • Sia

    از ایران و ایرانی بدبخت تر خودمونیم. ایرانی چشمه ایرانی نداره تو دنیا و ملا و اسلام عربی هم مقصر نیست.
    نژاده خراب شده آریایه تنها نژادی هسیم که از هم فراری هسیم.

  • Sia

    از ایران و ایرانی بدبخت تر خودمونیم. ایرانی چشمه ایرانی نداره تو دنیا و ملا و اسلام عربی هم مقصر نیست.
    نژاده خراب شده آریایه تنها نژادی هسیم که از هم فراری هسیم.

  • Sia

    از ایران و ایرانی بدبخت تر خودمونیم. ایرانی چشمه ایرانی نداره تو دنیا و ملا و اسلام عربی هم مقصر نیست.
    نژاده خراب شده آریایه تنها نژادی هسیم که از هم فراری هسیم.

  • S ghiassi

    همه ما بدجوری ګیر افتاده ایم  تفرقه تمامیت خواهی تعصب جهل  بی تفاوتی اګر به تیتر این نوشته توجه شود متوجه میشویم که چګونه همه ما ګیر کرده ایم  حالا یک عده ای هم به عنوان اینکه منفی بافی میشود ممکن است که خوششان نیآید و یا آنقدرما بخودمان مشغولیم و تنها فکر نجات خودمان هستیم که هیچ به اطراف توجه نداریم  اینقدر که بتوانیم ګلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم کاری به دیګران شاید نداشته باشیم؟ امروزه با خواندن در اینترنت کم بیش مردم با مشګلات دنیا آشنا میشوند  اینکه تمامیت خواهی ظلم دزدی فساد رشوه خواری تعصب و جهل دارد ریشه ها را میکند دیګر داستانی خیالی نیست کسانیکه سر کار هستند  شاید نه دلسوز جامعه ها باشند و یا حتی شاید دانش مدیریت اداره آن جامعه را نمی دانند. اربابان هم که با دقت و برنامه ریزیهای حساب شده دنیا را درهم میکنند آبها را ګل آلوده میسازند تامهره های خود را بچینند.  خوردن غذای مصنوعی مسموم  که باعث انواع واقسام مرض ها میشود  چاقی های مرضی را در پی دارد  روزی به دیدار یک مرغ داری که مثلا اسلامی هم مرغ کشی میکرد رفتم  مرغها همه مفلوج شده با وضعی رقت بار روی سینه هایشان افتاده بودن در حالیکه بشدت چاق و پروار بودند ولی صدای جیک جیک کودکانه جوجه ګان از نوک هایشان خارج میشد  معلوم میشد که در دوران کودکی به آن هیولاهای چاق بدل شده اند  از انتهای آنان آبی سبز رنګ بجای مدفوع خارج میشد  آنان را ذبح اسلامی میکردند و بخورد مردم میدادند؟   جوانانی که از فرط ناامیدی جذب مثلا ګروه های تروریستی میشوند و به امید حوریان بهشتی ویا مقداری پول ناچیز بخودشان کمربندیها انتخاری می نبدند و کورکورانه دستورات مافوقهایشان را اجرا میکنند  و برای رسیدن به ثروت و شهوت یا آزادی خودشان و دیګران را بکشتن میدهند.  جوانانی که با وجود داشتن بهترین مدرکهای تحصیلی از بهترین دانشګاه های دنیا خودکشی میکنند؟ دریاچه اورومیه یا همان رضاییه  به خشکی دارد درګیر میشود و تمامی خسارات ګلوی مردم آن ناحیه را خواهد فشرد و خانواده هایی را ازبین خواهد برد و زمینهای کشاورزیشان را نابود خواهد کرد   حدود بیش از سی میلیون تحصیکرده  از خاورمیانه درکشورهای مثلا آزاد هستند که بعضی از آنان هم بسیار ثروتمند و موفق شده اند ولی آنان برای سایر هم میهنان خود هیچ کاری نمیکنند در کشوری مثل آمریکا که همه چیز را با پول و وکیل میشود انجان داد  اینان نه برای فرزندان کشورشان دانشګاهی باز کرده اند نه کاری ایجاد کرده اند و نه خدمتی ارایه میدهند که آنهمه جوانانی کار ندارند  دانشګاه ندارند  و ناامید شده اند را دریابند و مثل فرزندان خودشان آنان راحمایت کنند؟   درحالیکه چین ژاپن  برزیل و هند دارند با سرعت از دور کشورهای بیچاره و فقیر خارج میشوند کشورهای خاورمیانه همچنان اسیر جهل خرافه  نادانی و تمامیت خواهی و دزد فساد تعصب و حماقتهای خودشان هستند  دیوانه ګانی با زور بمب خمپاره و هواپیماهای جنګی میخواهند همچنان رهبر دزد و قاتل وهمیشګی باقی بمانند بطوریکه مردم از فرط ظلم و جور آنان به دامان همان کاپیتالیستها کمونیستها و   پناه برده اند.  شاید همه رهبران و مدیران مذهبی و اجتماعی تنها یک فکر دارند که تعداد مومنان و مسخ شده ګان خودرا زیاد کنند و آنان را تشویق به جنګ  جهل خودکشی و آدمکشی و شهادت رهبری کنند تا موقعیتهای خود را محکم تر کنند. در حالیکه ثروتمندان نجومی رهبران مذهبی و کشوری در قصرهای تلا و حمامهای عاج نشسته و از مصاحبت و دیدار مه رویان بین المللی در حرمسراها و کاخهای خود لذت میبرند.   مومنان آنان به جان هم افتاده همدیګر را سلاخی میکنند  و شرکتهای بیمه و ساخت مواد منفجره و مواد مخدر هم تله های خودرا روز به روز ګسترده تر میکنند.  در خاورمیانه جوانان برای ورود به دانشګاه هابایست از سد کنکور های حذفی بګذرند و در دوره دبیرستان ها هم از داشتن معلمان خوب  وورزیده محروم بوده اند درحالیکه در غرب آمریکا معلمان دست بسته در اختیارشان هستند ولی آنان مرتب تشویق میشوند که شادی کنند تفریح کنند درس خواندن را کنار بګذارند دنبال کارهای تفریحی بروند  آزادی سکس داشته باشند  مواد مخدر استفاده کنند    والدین آنان پول میګیرند اګر بچه های خنګ داشته باشند  که ظاهرا این پول بایست خرج بچه خنک شود و اورا به راه خوب بکشانند ولی با این پول والدین ماشین نو میخرند و لوازم لوکس تهیه میکنند لاجرم باقی والدین هم بچه های را اندرز میدهند که خنک بازی درآورند و معلمهایشان را مسخره کنند درس نخوانند تا آنها هم از دولت پول بګیرند و زندګی خود را بهتر کنند و بچه ها قربانی این حماقت شاید برنامه ریزی شده میشوند. ثروتمندان نجومی که کنترل دنیا را به دست دارند هر برنامه ای را که بخواهند بخورد مردم میدهند  تفرقه و جنګ و تعصب در خاورمیانه شاید یکی از طرحهای اصلی آنان باشد  بجای نفت بما بمب و مواد مخدر و وسایل جنګی میدهند تا برسرهم بکوبیم  بین ما تفرقه های مردافکن انداخته اند تا تمامی انرژی ما صرف جنګ دعوا زد خورد بشود  کشورهای مارا بحران زده میکنند و به همیاری روسای ابله مردم مارا آواره و سرګردان میکنند.  اتحاد و دوستی را در بین ما ریشه کن میسازند  از بدی اوضاع هرکسی سعی دارد که بهر طریقی که هست سر دیګری کلاه بګذارد و سو استفاده کند و بدین وسیله بی تفاوتی به اوج خود میرسد .   اګر به کسی خدمت کنی آنقدر ترا داغ درفش میکنند که از خوبی و خدمتی که کرده ای پشیمان میشود  و میګویی که ایکاش من هم بی تفاوت بودم  شاید چون مردم در فشار هستند این است که با پای ګذاشتن روی همه معیارهای اخلاقی فقط میخواهند خود را نجات دهند و در این برهه از زمان پسر به پدر خواهر به برادر و زن به شوهر و یا برعکس رحم و مروت را کنار میګذارند  و غارت شده و قربانی را تنها رها میسازند   هرکس هم که به کمک رود به او برچسب سادګی و ابلهی میزنند  و یا مورد طعنه و مسخره اش قرار میدهند.   تنها راه رهای دروی از تعصبهای غیر علمی  ورود به دانش های روز داشتن صنایع مدرن داشتن دانشګاه ها و مدرسه فنی جدید و دوری از فساد ظلم و تمامیت خواهی  واحترام به باورهای ولو از نظر ما اشتباه هست  اکنون متاسفانه از دین و مکتبهای اجتماعی سو استفاده شده و از آنان برای بهره وری خصوصی استفاده میشود  تاګروهی به مال و منال نجومی برسند وګروهی هم شهید در آن راه شوند  شیادان دینی و اجتماعی در لباسهای تعصب و اعتقادهای مثلا قوی مردم را علیه هم ګروه بندی میکنند وبجان هم می اندازند و خودشان خوشه چینان منافع آن هستند  و دیګران قربانی دین مذهب و ملیت و نژادی هستند که برای آنان ساخته و پرداخته اند  شاید بسیاری از رهبران دینی و ملی به همان دین و یا همان ملیت هیچ وابستګی واعتقادی هم نداشته باشند وتنها برای سو استفاده از آن منابع ها سو استفاده میکنند. مومنان ساده دل و کم سواد ویا شست شوی مغزی شده و یا معتقدان واقعی شاید تنها قربانیان این شیادان نباشند بلکه با ګسترش به ظلم و فساد و بی تفاوتی و تمامیت خواهی و تعصب و جهل قربانیان  این ماجری بسیاری از مردم دیګر را هم در بر میګیرد.  زندګی در زیر بار فشار وامهای سنګین  غذای فاسد  نداشتن بیمه و تامین اجتماعی نداشتن کار و دانشګاه  همه دارد مردم طبقه متوسط و فقیر دنیا را آلوده میسازد.  رهبران ناآګاه و بی خرد   و یا شیاد وحقه باز  تمامیت خواه و ابله دست چین شده ستادی هستند که به دست ګرداننده ګان اصلی آنان سرکارها ګذاشته میشود.   کسی که عرضه رهبری و مدیریت یک اداره راهم ندارد ناګهان سر از تخت تاج پادشاهی در میآورد و با خنګی مخصوص بخودش مسلم است که آب به آسیابهای فتنه ګران اصلی خواهد ریخت.  در حالیکه جوانان ما نان ندارند کار ندارند  دانشګاه ندارند  تفریحات ورزشی سالم و همسر و مسکن ندارند  آنان غصه  آښپزخانه  اوپن آنان را میخورند  که در آن سر زن صاحب خانه پوشش ممکن است که نداشته باشد؟  وقتی که یک رمال جراح قلب میشود  خوب معلوم است که بیمار به آن دنیا فرستاده خواهد شد  وقتی که اقتصاد  و دانش کنار ګذاشته میشود و بجای آن توهمات وخیالات جانشین میشود معلوم است که اجتماعی ازهم پاشیده خواهد شد.  اکنون هم تمامی توان خاورمیانه برای زد خورد های بی معنی مصرف میشود ګروهی تمامیت خواه میخواهد همه امکانهای یک کشور را در دست بګیرد و با ضرب و زور ارتش مردم را تنبه کند وساکت نماید.  در حالیکه مردم نان ندارند آنان مطلب آشپزخانه مدرن و سنتی را بمیان میکشند؟  در حالیکه سرمایه های کشور بسوی دلار و طلا در جریان است چرخهای صنعتی کشوری  به لحاط عدم مدیریت درست از کار باز میایستند. مردم عادی برای رهایی خودشان  در جستجوی صنار سه شاهی شان هستند که تبدیل به پولی محکم کنند تا بیشتر از این تورم آنرا از بین نبرد.  دزدان وشیادان هم در پی فرصت هستند که سرمایه اندک مردم عادی را هر طور شده از چنګشان بیرون بکشند  و عوص تاسیس کارخانه های مادر و مماشات با دیګران  با یکدنده ګی  برای مبارزه ای ابلهانه مردم را آماده سازی میکنند.  صدام واری حکومت کردن از رویاهای آنانی هست که دنیا را میګردانند  تعصب  حسادت  عدم همکاری  تفرقه  تمامیت خواهی و دزدی فساد  بی دانشی و جهل مرکب؟ 
    نه نه…منظورم حاکمان دیکتاتور…و نظایر آن نیست منظورم حاکمان و سران دولتهاییست که دم از دموکراسی و حقوق بشر میزنند در امریکا…آقای باراک حسین…همانی که به به ..یس وی کن..مشهور است این جانور حتی به یکی از وعده هایی که داده بود عمل نکرد از بستن زندان گوانتانمو گرفته…تا مردمی کردن قانون مالیات ایشان بر خلاف وعده هایش به جنگ دیگری نیز وارد شد… در ایتالیا موجود کثیفی حکومت میکند که مغزش در تنبانش است…چیزی شبیه محمد  پیامبر مسلمانان عزیز در فرانسه سرکوزی یعنی همان واحد طول….که روزی با قذافی پالوده میخورد…و وعده نیروگاه اتمی را میدهد…و چند ماه بعد…به بمباران لیبی میپردازد   در روسیه پوتین به راختی برای خودش جانشین انتخاب میکند…خود نخست وزیر میشود و به نابودی مخالفان خویش میپردازد   در آلمان خانم مرکل مدام به نعل و به میخ میزند…امروز…های میگوید و روز بعد هوی بلژیک نزدیک به یک سال است که  که حکومت نداراد و مردم ول معطلند دانمارک  دولت حاکم بر خلاف قرار داد های اتحادیه اروپا…مرز های خود را میبندد یونان حکومت تقلب اقتصادی میکند….و کلی بدهی بالا میاورد….و پرداخت این بدهی ها به عهده کشور های ثروتمند اروپا  است   یک مشت احمق بی خرد بر مردم حاکند… عجب دنیای متوسطیه شیرین 

  • S ghiassi

    همه ما بدجوری ګیر افتاده ایم  تفرقه تمامیت خواهی تعصب جهل  بی تفاوتی اګر به تیتر این نوشته توجه شود متوجه میشویم که چګونه همه ما ګیر کرده ایم  حالا یک عده ای هم به عنوان اینکه منفی بافی میشود ممکن است که خوششان نیآید و یا آنقدرما بخودمان مشغولیم و تنها فکر نجات خودمان هستیم که هیچ به اطراف توجه نداریم  اینقدر که بتوانیم ګلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم کاری به دیګران شاید نداشته باشیم؟ امروزه با خواندن در اینترنت کم بیش مردم با مشګلات دنیا آشنا میشوند  اینکه تمامیت خواهی ظلم دزدی فساد رشوه خواری تعصب و جهل دارد ریشه ها را میکند دیګر داستانی خیالی نیست کسانیکه سر کار هستند  شاید نه دلسوز جامعه ها باشند و یا حتی شاید دانش مدیریت اداره آن جامعه را نمی دانند. اربابان هم که با دقت و برنامه ریزیهای حساب شده دنیا را درهم میکنند آبها را ګل آلوده میسازند تامهره های خود را بچینند.  خوردن غذای مصنوعی مسموم  که باعث انواع واقسام مرض ها میشود  چاقی های مرضی را در پی دارد  روزی به دیدار یک مرغ داری که مثلا اسلامی هم مرغ کشی میکرد رفتم  مرغها همه مفلوج شده با وضعی رقت بار روی سینه هایشان افتاده بودن در حالیکه بشدت چاق و پروار بودند ولی صدای جیک جیک کودکانه جوجه ګان از نوک هایشان خارج میشد  معلوم میشد که در دوران کودکی به آن هیولاهای چاق بدل شده اند  از انتهای آنان آبی سبز رنګ بجای مدفوع خارج میشد  آنان را ذبح اسلامی میکردند و بخورد مردم میدادند؟   جوانانی که از فرط ناامیدی جذب مثلا ګروه های تروریستی میشوند و به امید حوریان بهشتی ویا مقداری پول ناچیز بخودشان کمربندیها انتخاری می نبدند و کورکورانه دستورات مافوقهایشان را اجرا میکنند  و برای رسیدن به ثروت و شهوت یا آزادی خودشان و دیګران را بکشتن میدهند.  جوانانی که با وجود داشتن بهترین مدرکهای تحصیلی از بهترین دانشګاه های دنیا خودکشی میکنند؟ دریاچه اورومیه یا همان رضاییه  به خشکی دارد درګیر میشود و تمامی خسارات ګلوی مردم آن ناحیه را خواهد فشرد و خانواده هایی را ازبین خواهد برد و زمینهای کشاورزیشان را نابود خواهد کرد   حدود بیش از سی میلیون تحصیکرده  از خاورمیانه درکشورهای مثلا آزاد هستند که بعضی از آنان هم بسیار ثروتمند و موفق شده اند ولی آنان برای سایر هم میهنان خود هیچ کاری نمیکنند در کشوری مثل آمریکا که همه چیز را با پول و وکیل میشود انجان داد  اینان نه برای فرزندان کشورشان دانشګاهی باز کرده اند نه کاری ایجاد کرده اند و نه خدمتی ارایه میدهند که آنهمه جوانانی کار ندارند  دانشګاه ندارند  و ناامید شده اند را دریابند و مثل فرزندان خودشان آنان راحمایت کنند؟   درحالیکه چین ژاپن  برزیل و هند دارند با سرعت از دور کشورهای بیچاره و فقیر خارج میشوند کشورهای خاورمیانه همچنان اسیر جهل خرافه  نادانی و تمامیت خواهی و دزد فساد تعصب و حماقتهای خودشان هستند  دیوانه ګانی با زور بمب خمپاره و هواپیماهای جنګی میخواهند همچنان رهبر دزد و قاتل وهمیشګی باقی بمانند بطوریکه مردم از فرط ظلم و جور آنان به دامان همان کاپیتالیستها کمونیستها و   پناه برده اند.  شاید همه رهبران و مدیران مذهبی و اجتماعی تنها یک فکر دارند که تعداد مومنان و مسخ شده ګان خودرا زیاد کنند و آنان را تشویق به جنګ  جهل خودکشی و آدمکشی و شهادت رهبری کنند تا موقعیتهای خود را محکم تر کنند. در حالیکه ثروتمندان نجومی رهبران مذهبی و کشوری در قصرهای تلا و حمامهای عاج نشسته و از مصاحبت و دیدار مه رویان بین المللی در حرمسراها و کاخهای خود لذت میبرند.   مومنان آنان به جان هم افتاده همدیګر را سلاخی میکنند  و شرکتهای بیمه و ساخت مواد منفجره و مواد مخدر هم تله های خودرا روز به روز ګسترده تر میکنند.  در خاورمیانه جوانان برای ورود به دانشګاه هابایست از سد کنکور های حذفی بګذرند و در دوره دبیرستان ها هم از داشتن معلمان خوب  وورزیده محروم بوده اند درحالیکه در غرب آمریکا معلمان دست بسته در اختیارشان هستند ولی آنان مرتب تشویق میشوند که شادی کنند تفریح کنند درس خواندن را کنار بګذارند دنبال کارهای تفریحی بروند  آزادی سکس داشته باشند  مواد مخدر استفاده کنند    والدین آنان پول میګیرند اګر بچه های خنګ داشته باشند  که ظاهرا این پول بایست خرج بچه خنک شود و اورا به راه خوب بکشانند ولی با این پول والدین ماشین نو میخرند و لوازم لوکس تهیه میکنند لاجرم باقی والدین هم بچه های را اندرز میدهند که خنک بازی درآورند و معلمهایشان را مسخره کنند درس نخوانند تا آنها هم از دولت پول بګیرند و زندګی خود را بهتر کنند و بچه ها قربانی این حماقت شاید برنامه ریزی شده میشوند. ثروتمندان نجومی که کنترل دنیا را به دست دارند هر برنامه ای را که بخواهند بخورد مردم میدهند  تفرقه و جنګ و تعصب در خاورمیانه شاید یکی از طرحهای اصلی آنان باشد  بجای نفت بما بمب و مواد مخدر و وسایل جنګی میدهند تا برسرهم بکوبیم  بین ما تفرقه های مردافکن انداخته اند تا تمامی انرژی ما صرف جنګ دعوا زد خورد بشود  کشورهای مارا بحران زده میکنند و به همیاری روسای ابله مردم مارا آواره و سرګردان میکنند.  اتحاد و دوستی را در بین ما ریشه کن میسازند  از بدی اوضاع هرکسی سعی دارد که بهر طریقی که هست سر دیګری کلاه بګذارد و سو استفاده کند و بدین وسیله بی تفاوتی به اوج خود میرسد .   اګر به کسی خدمت کنی آنقدر ترا داغ درفش میکنند که از خوبی و خدمتی که کرده ای پشیمان میشود  و میګویی که ایکاش من هم بی تفاوت بودم  شاید چون مردم در فشار هستند این است که با پای ګذاشتن روی همه معیارهای اخلاقی فقط میخواهند خود را نجات دهند و در این برهه از زمان پسر به پدر خواهر به برادر و زن به شوهر و یا برعکس رحم و مروت را کنار میګذارند  و غارت شده و قربانی را تنها رها میسازند   هرکس هم که به کمک رود به او برچسب سادګی و ابلهی میزنند  و یا مورد طعنه و مسخره اش قرار میدهند.   تنها راه رهای دروی از تعصبهای غیر علمی  ورود به دانش های روز داشتن صنایع مدرن داشتن دانشګاه ها و مدرسه فنی جدید و دوری از فساد ظلم و تمامیت خواهی  واحترام به باورهای ولو از نظر ما اشتباه هست  اکنون متاسفانه از دین و مکتبهای اجتماعی سو استفاده شده و از آنان برای بهره وری خصوصی استفاده میشود  تاګروهی به مال و منال نجومی برسند وګروهی هم شهید در آن راه شوند  شیادان دینی و اجتماعی در لباسهای تعصب و اعتقادهای مثلا قوی مردم را علیه هم ګروه بندی میکنند وبجان هم می اندازند و خودشان خوشه چینان منافع آن هستند  و دیګران قربانی دین مذهب و ملیت و نژادی هستند که برای آنان ساخته و پرداخته اند  شاید بسیاری از رهبران دینی و ملی به همان دین و یا همان ملیت هیچ وابستګی واعتقادی هم نداشته باشند وتنها برای سو استفاده از آن منابع ها سو استفاده میکنند. مومنان ساده دل و کم سواد ویا شست شوی مغزی شده و یا معتقدان واقعی شاید تنها قربانیان این شیادان نباشند بلکه با ګسترش به ظلم و فساد و بی تفاوتی و تمامیت خواهی و تعصب و جهل قربانیان  این ماجری بسیاری از مردم دیګر را هم در بر میګیرد.  زندګی در زیر بار فشار وامهای سنګین  غذای فاسد  نداشتن بیمه و تامین اجتماعی نداشتن کار و دانشګاه  همه دارد مردم طبقه متوسط و فقیر دنیا را آلوده میسازد.  رهبران ناآګاه و بی خرد   و یا شیاد وحقه باز  تمامیت خواه و ابله دست چین شده ستادی هستند که به دست ګرداننده ګان اصلی آنان سرکارها ګذاشته میشود.   کسی که عرضه رهبری و مدیریت یک اداره راهم ندارد ناګهان سر از تخت تاج پادشاهی در میآورد و با خنګی مخصوص بخودش مسلم است که آب به آسیابهای فتنه ګران اصلی خواهد ریخت.  در حالیکه جوانان ما نان ندارند کار ندارند  دانشګاه ندارند  تفریحات ورزشی سالم و همسر و مسکن ندارند  آنان غصه  آښپزخانه  اوپن آنان را میخورند  که در آن سر زن صاحب خانه پوشش ممکن است که نداشته باشد؟  وقتی که یک رمال جراح قلب میشود  خوب معلوم است که بیمار به آن دنیا فرستاده خواهد شد  وقتی که اقتصاد  و دانش کنار ګذاشته میشود و بجای آن توهمات وخیالات جانشین میشود معلوم است که اجتماعی ازهم پاشیده خواهد شد.  اکنون هم تمامی توان خاورمیانه برای زد خورد های بی معنی مصرف میشود ګروهی تمامیت خواه میخواهد همه امکانهای یک کشور را در دست بګیرد و با ضرب و زور ارتش مردم را تنبه کند وساکت نماید.  در حالیکه مردم نان ندارند آنان مطلب آشپزخانه مدرن و سنتی را بمیان میکشند؟  در حالیکه سرمایه های کشور بسوی دلار و طلا در جریان است چرخهای صنعتی کشوری  به لحاط عدم مدیریت درست از کار باز میایستند. مردم عادی برای رهایی خودشان  در جستجوی صنار سه شاهی شان هستند که تبدیل به پولی محکم کنند تا بیشتر از این تورم آنرا از بین نبرد.  دزدان وشیادان هم در پی فرصت هستند که سرمایه اندک مردم عادی را هر طور شده از چنګشان بیرون بکشند  و عوص تاسیس کارخانه های مادر و مماشات با دیګران  با یکدنده ګی  برای مبارزه ای ابلهانه مردم را آماده سازی میکنند.  صدام واری حکومت کردن از رویاهای آنانی هست که دنیا را میګردانند  تعصب  حسادت  عدم همکاری  تفرقه  تمامیت خواهی و دزدی فساد  بی دانشی و جهل مرکب؟ 
    نه نه…منظورم حاکمان دیکتاتور…و نظایر آن نیست منظورم حاکمان و سران دولتهاییست که دم از دموکراسی و حقوق بشر میزنند در امریکا…آقای باراک حسین…همانی که به به ..یس وی کن..مشهور است این جانور حتی به یکی از وعده هایی که داده بود عمل نکرد از بستن زندان گوانتانمو گرفته…تا مردمی کردن قانون مالیات ایشان بر خلاف وعده هایش به جنگ دیگری نیز وارد شد… در ایتالیا موجود کثیفی حکومت میکند که مغزش در تنبانش است…چیزی شبیه محمد  پیامبر مسلمانان عزیز در فرانسه سرکوزی یعنی همان واحد طول….که روزی با قذافی پالوده میخورد…و وعده نیروگاه اتمی را میدهد…و چند ماه بعد…به بمباران لیبی میپردازد   در روسیه پوتین به راختی برای خودش جانشین انتخاب میکند…خود نخست وزیر میشود و به نابودی مخالفان خویش میپردازد   در آلمان خانم مرکل مدام به نعل و به میخ میزند…امروز…های میگوید و روز بعد هوی بلژیک نزدیک به یک سال است که  که حکومت نداراد و مردم ول معطلند دانمارک  دولت حاکم بر خلاف قرار داد های اتحادیه اروپا…مرز های خود را میبندد یونان حکومت تقلب اقتصادی میکند….و کلی بدهی بالا میاورد….و پرداخت این بدهی ها به عهده کشور های ثروتمند اروپا  است   یک مشت احمق بی خرد بر مردم حاکند… عجب دنیای متوسطیه شیرین 

  • S ghiassi

    همه ما بدجوری ګیر افتاده ایم  تفرقه تمامیت خواهی تعصب جهل  بی تفاوتی اګر به تیتر این نوشته توجه شود متوجه میشویم که چګونه همه ما ګیر کرده ایم  حالا یک عده ای هم به عنوان اینکه منفی بافی میشود ممکن است که خوششان نیآید و یا آنقدرما بخودمان مشغولیم و تنها فکر نجات خودمان هستیم که هیچ به اطراف توجه نداریم  اینقدر که بتوانیم ګلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم کاری به دیګران شاید نداشته باشیم؟ امروزه با خواندن در اینترنت کم بیش مردم با مشګلات دنیا آشنا میشوند  اینکه تمامیت خواهی ظلم دزدی فساد رشوه خواری تعصب و جهل دارد ریشه ها را میکند دیګر داستانی خیالی نیست کسانیکه سر کار هستند  شاید نه دلسوز جامعه ها باشند و یا حتی شاید دانش مدیریت اداره آن جامعه را نمی دانند. اربابان هم که با دقت و برنامه ریزیهای حساب شده دنیا را درهم میکنند آبها را ګل آلوده میسازند تامهره های خود را بچینند.  خوردن غذای مصنوعی مسموم  که باعث انواع واقسام مرض ها میشود  چاقی های مرضی را در پی دارد  روزی به دیدار یک مرغ داری که مثلا اسلامی هم مرغ کشی میکرد رفتم  مرغها همه مفلوج شده با وضعی رقت بار روی سینه هایشان افتاده بودن در حالیکه بشدت چاق و پروار بودند ولی صدای جیک جیک کودکانه جوجه ګان از نوک هایشان خارج میشد  معلوم میشد که در دوران کودکی به آن هیولاهای چاق بدل شده اند  از انتهای آنان آبی سبز رنګ بجای مدفوع خارج میشد  آنان را ذبح اسلامی میکردند و بخورد مردم میدادند؟   جوانانی که از فرط ناامیدی جذب مثلا ګروه های تروریستی میشوند و به امید حوریان بهشتی ویا مقداری پول ناچیز بخودشان کمربندیها انتخاری می نبدند و کورکورانه دستورات مافوقهایشان را اجرا میکنند  و برای رسیدن به ثروت و شهوت یا آزادی خودشان و دیګران را بکشتن میدهند.  جوانانی که با وجود داشتن بهترین مدرکهای تحصیلی از بهترین دانشګاه های دنیا خودکشی میکنند؟ دریاچه اورومیه یا همان رضاییه  به خشکی دارد درګیر میشود و تمامی خسارات ګلوی مردم آن ناحیه را خواهد فشرد و خانواده هایی را ازبین خواهد برد و زمینهای کشاورزیشان را نابود خواهد کرد   حدود بیش از سی میلیون تحصیکرده  از خاورمیانه درکشورهای مثلا آزاد هستند که بعضی از آنان هم بسیار ثروتمند و موفق شده اند ولی آنان برای سایر هم میهنان خود هیچ کاری نمیکنند در کشوری مثل آمریکا که همه چیز را با پول و وکیل میشود انجان داد  اینان نه برای فرزندان کشورشان دانشګاهی باز کرده اند نه کاری ایجاد کرده اند و نه خدمتی ارایه میدهند که آنهمه جوانانی کار ندارند  دانشګاه ندارند  و ناامید شده اند را دریابند و مثل فرزندان خودشان آنان راحمایت کنند؟   درحالیکه چین ژاپن  برزیل و هند دارند با سرعت از دور کشورهای بیچاره و فقیر خارج میشوند کشورهای خاورمیانه همچنان اسیر جهل خرافه  نادانی و تمامیت خواهی و دزد فساد تعصب و حماقتهای خودشان هستند  دیوانه ګانی با زور بمب خمپاره و هواپیماهای جنګی میخواهند همچنان رهبر دزد و قاتل وهمیشګی باقی بمانند بطوریکه مردم از فرط ظلم و جور آنان به دامان همان کاپیتالیستها کمونیستها و   پناه برده اند.  شاید همه رهبران و مدیران مذهبی و اجتماعی تنها یک فکر دارند که تعداد مومنان و مسخ شده ګان خودرا زیاد کنند و آنان را تشویق به جنګ  جهل خودکشی و آدمکشی و شهادت رهبری کنند تا موقعیتهای خود را محکم تر کنند. در حالیکه ثروتمندان نجومی رهبران مذهبی و کشوری در قصرهای تلا و حمامهای عاج نشسته و از مصاحبت و دیدار مه رویان بین المللی در حرمسراها و کاخهای خود لذت میبرند.   مومنان آنان به جان هم افتاده همدیګر را سلاخی میکنند  و شرکتهای بیمه و ساخت مواد منفجره و مواد مخدر هم تله های خودرا روز به روز ګسترده تر میکنند.  در خاورمیانه جوانان برای ورود به دانشګاه هابایست از سد کنکور های حذفی بګذرند و در دوره دبیرستان ها هم از داشتن معلمان خوب  وورزیده محروم بوده اند درحالیکه در غرب آمریکا معلمان دست بسته در اختیارشان هستند ولی آنان مرتب تشویق میشوند که شادی کنند تفریح کنند درس خواندن را کنار بګذارند دنبال کارهای تفریحی بروند  آزادی سکس داشته باشند  مواد مخدر استفاده کنند    والدین آنان پول میګیرند اګر بچه های خنګ داشته باشند  که ظاهرا این پول بایست خرج بچه خنک شود و اورا به راه خوب بکشانند ولی با این پول والدین ماشین نو میخرند و لوازم لوکس تهیه میکنند لاجرم باقی والدین هم بچه های را اندرز میدهند که خنک بازی درآورند و معلمهایشان را مسخره کنند درس نخوانند تا آنها هم از دولت پول بګیرند و زندګی خود را بهتر کنند و بچه ها قربانی این حماقت شاید برنامه ریزی شده میشوند. ثروتمندان نجومی که کنترل دنیا را به دست دارند هر برنامه ای را که بخواهند بخورد مردم میدهند  تفرقه و جنګ و تعصب در خاورمیانه شاید یکی از طرحهای اصلی آنان باشد  بجای نفت بما بمب و مواد مخدر و وسایل جنګی میدهند تا برسرهم بکوبیم  بین ما تفرقه های مردافکن انداخته اند تا تمامی انرژی ما صرف جنګ دعوا زد خورد بشود  کشورهای مارا بحران زده میکنند و به همیاری روسای ابله مردم مارا آواره و سرګردان میکنند.  اتحاد و دوستی را در بین ما ریشه کن میسازند  از بدی اوضاع هرکسی سعی دارد که بهر طریقی که هست سر دیګری کلاه بګذارد و سو استفاده کند و بدین وسیله بی تفاوتی به اوج خود میرسد .   اګر به کسی خدمت کنی آنقدر ترا داغ درفش میکنند که از خوبی و خدمتی که کرده ای پشیمان میشود  و میګویی که ایکاش من هم بی تفاوت بودم  شاید چون مردم در فشار هستند این است که با پای ګذاشتن روی همه معیارهای اخلاقی فقط میخواهند خود را نجات دهند و در این برهه از زمان پسر به پدر خواهر به برادر و زن به شوهر و یا برعکس رحم و مروت را کنار میګذارند  و غارت شده و قربانی را تنها رها میسازند   هرکس هم که به کمک رود به او برچسب سادګی و ابلهی میزنند  و یا مورد طعنه و مسخره اش قرار میدهند.   تنها راه رهای دروی از تعصبهای غیر علمی  ورود به دانش های روز داشتن صنایع مدرن داشتن دانشګاه ها و مدرسه فنی جدید و دوری از فساد ظلم و تمامیت خواهی  واحترام به باورهای ولو از نظر ما اشتباه هست  اکنون متاسفانه از دین و مکتبهای اجتماعی سو استفاده شده و از آنان برای بهره وری خصوصی استفاده میشود  تاګروهی به مال و منال نجومی برسند وګروهی هم شهید در آن راه شوند  شیادان دینی و اجتماعی در لباسهای تعصب و اعتقادهای مثلا قوی مردم را علیه هم ګروه بندی میکنند وبجان هم می اندازند و خودشان خوشه چینان منافع آن هستند  و دیګران قربانی دین مذهب و ملیت و نژادی هستند که برای آنان ساخته و پرداخته اند  شاید بسیاری از رهبران دینی و ملی به همان دین و یا همان ملیت هیچ وابستګی واعتقادی هم نداشته باشند وتنها برای سو استفاده از آن منابع ها سو استفاده میکنند. مومنان ساده دل و کم سواد ویا شست شوی مغزی شده و یا معتقدان واقعی شاید تنها قربانیان این شیادان نباشند بلکه با ګسترش به ظلم و فساد و بی تفاوتی و تمامیت خواهی و تعصب و جهل قربانیان  این ماجری بسیاری از مردم دیګر را هم در بر میګیرد.  زندګی در زیر بار فشار وامهای سنګین  غذای فاسد  نداشتن بیمه و تامین اجتماعی نداشتن کار و دانشګاه  همه دارد مردم طبقه متوسط و فقیر دنیا را آلوده میسازد.  رهبران ناآګاه و بی خرد   و یا شیاد وحقه باز  تمامیت خواه و ابله دست چین شده ستادی هستند که به دست ګرداننده ګان اصلی آنان سرکارها ګذاشته میشود.   کسی که عرضه رهبری و مدیریت یک اداره راهم ندارد ناګهان سر از تخت تاج پادشاهی در میآورد و با خنګی مخصوص بخودش مسلم است که آب به آسیابهای فتنه ګران اصلی خواهد ریخت.  در حالیکه جوانان ما نان ندارند کار ندارند  دانشګاه ندارند  تفریحات ورزشی سالم و همسر و مسکن ندارند  آنان غصه  آښپزخانه  اوپن آنان را میخورند  که در آن سر زن صاحب خانه پوشش ممکن است که نداشته باشد؟  وقتی که یک رمال جراح قلب میشود  خوب معلوم است که بیمار به آن دنیا فرستاده خواهد شد  وقتی که اقتصاد  و دانش کنار ګذاشته میشود و بجای آن توهمات وخیالات جانشین میشود معلوم است که اجتماعی ازهم پاشیده خواهد شد.  اکنون هم تمامی توان خاورمیانه برای زد خورد های بی معنی مصرف میشود ګروهی تمامیت خواه میخواهد همه امکانهای یک کشور را در دست بګیرد و با ضرب و زور ارتش مردم را تنبه کند وساکت نماید.  در حالیکه مردم نان ندارند آنان مطلب آشپزخانه مدرن و سنتی را بمیان میکشند؟  در حالیکه سرمایه های کشور بسوی دلار و طلا در جریان است چرخهای صنعتی کشوری  به لحاط عدم مدیریت درست از کار باز میایستند. مردم عادی برای رهایی خودشان  در جستجوی صنار سه شاهی شان هستند که تبدیل به پولی محکم کنند تا بیشتر از این تورم آنرا از بین نبرد.  دزدان وشیادان هم در پی فرصت هستند که سرمایه اندک مردم عادی را هر طور شده از چنګشان بیرون بکشند  و عوص تاسیس کارخانه های مادر و مماشات با دیګران  با یکدنده ګی  برای مبارزه ای ابلهانه مردم را آماده سازی میکنند.  صدام واری حکومت کردن از رویاهای آنانی هست که دنیا را میګردانند  تعصب  حسادت  عدم همکاری  تفرقه  تمامیت خواهی و دزدی فساد  بی دانشی و جهل مرکب؟ 
    نه نه…منظورم حاکمان دیکتاتور…و نظایر آن نیست منظورم حاکمان و سران دولتهاییست که دم از دموکراسی و حقوق بشر میزنند در امریکا…آقای باراک حسین…همانی که به به ..یس وی کن..مشهور است این جانور حتی به یکی از وعده هایی که داده بود عمل نکرد از بستن زندان گوانتانمو گرفته…تا مردمی کردن قانون مالیات ایشان بر خلاف وعده هایش به جنگ دیگری نیز وارد شد… در ایتالیا موجود کثیفی حکومت میکند که مغزش در تنبانش است…چیزی شبیه محمد  پیامبر مسلمانان عزیز در فرانسه سرکوزی یعنی همان واحد طول….که روزی با قذافی پالوده میخورد…و وعده نیروگاه اتمی را میدهد…و چند ماه بعد…به بمباران لیبی میپردازد   در روسیه پوتین به راختی برای خودش جانشین انتخاب میکند…خود نخست وزیر میشود و به نابودی مخالفان خویش میپردازد   در آلمان خانم مرکل مدام به نعل و به میخ میزند…امروز…های میگوید و روز بعد هوی بلژیک نزدیک به یک سال است که  که حکومت نداراد و مردم ول معطلند دانمارک  دولت حاکم بر خلاف قرار داد های اتحادیه اروپا…مرز های خود را میبندد یونان حکومت تقلب اقتصادی میکند….و کلی بدهی بالا میاورد….و پرداخت این بدهی ها به عهده کشور های ثروتمند اروپا  است   یک مشت احمق بی خرد بر مردم حاکند… عجب دنیای متوسطیه شیرین 

  • Kartal

    گردن این همیهنان عزیز رو { مثلا جوادی عاملی} با رعایت اصول حقوق گوسفندان  ولی  همانند خروس  لب جوب پیاده رو  بعد دادن اب و کشیدن زبانش از حلقوم به بیرون وخم کردن ان  برید  تا  مشکل اشپزخانه های open هم به این ترتیب حل شود .  { یکی از بهترین روشهای حل مسایل و مشکلات پاک کردن صورت مسا له  یا خود مساله است}

  • Kartal

    گردن این همیهنان عزیز رو { مثلا جوادی عاملی} با رعایت اصول حقوق گوسفندان  ولی  همانند خروس  لب جوب پیاده رو  بعد دادن اب و کشیدن زبانش از حلقوم به بیرون وخم کردن ان  برید  تا  مشکل اشپزخانه های open هم به این ترتیب حل شود .  { یکی از بهترین روشهای حل مسایل و مشکلات پاک کردن صورت مسا له  یا خود مساله است}

  • Kartal

    گردن این همیهنان عزیز رو { مثلا جوادی عاملی} با رعایت اصول حقوق گوسفندان  ولی  همانند خروس  لب جوب پیاده رو  بعد دادن اب و کشیدن زبانش از حلقوم به بیرون وخم کردن ان  برید  تا  مشکل اشپزخانه های open هم به این ترتیب حل شود .  { یکی از بهترین روشهای حل مسایل و مشکلات پاک کردن صورت مسا له  یا خود مساله است}

  • شکموی سختگیر

    من هم با آشپزخانه باز مخالفم چون بوی پخت و پز داخل سالن شده و همه چیز و مخصوصا لباس های پشمی بو میگیرد.

  • APADANA

    آخوند یعنی جاسوس و کارگزار عربها

  • daryosh

    خیلی خوشحا هستم اگر همینطور پیش بره تا ۱۰ یا۱۵ سال آینده از اسلام چیزی نمی مونه و هر کی مسلمون باشه یعنی اسکول به تمام معنا و مسلمان بودن مایه شرم می شه خیلی خوشحال هستم از این فضیه
    به امید روزی که دست تمام این خرهای مفت خور از ایران و از تمام جهان کوتاه بشه