نوشته زیر دیدگاه نگارنده برای رسیدن به آزادی و دموکراسی است. چنانچه هم میهنان گرامی بر این نگاشته انتقادی دارند که می تواند راهنمای ما در این مورد باشد، از شما گرامیان صمیمانه سپاسگزارخواهم بود.
نگارنده بر این باور است که رعایت و اجرای چند اصل زیر می تواند کارگشای ما برای آزادی ایران زمین از چنگال مزدوران و جنایتکاران،باشد:
اصل نخست – خرافه زدایی
ریشه ی بسیاری از اتفاقات و رخدادهایی که به زیان مردم و کشور می انجامد، جهل ونادانی است.
عمق جهل مردم را آخوند با خرافه گرایی، و تحمیق اذهان عمومی و جوانان و نوجوانان و حتّی کودکان، همواره گسترش می دهد. روایات دینی و احادیثی که از کودکی در ذهن فرزندان ایران سر زمین، ریشه می دواند، موجبات تعصب خشک و ترس از لحظه ای شک کردن به دین را فراهم می آورد و این مجموعه نتیجه ای جز نیاندیشیدن مردم، گسترده شدن جهل و خرافات در بستر جامعه، و قدرت گرفتن ظالم را ندارد.
تا زمانی که مردم یاد نگیرند که شک نموده، و پرسش کنند و ذره ای بیاندیشند، میزان ظلم و جور، وستم به مردم بیشتر شده و آن ها بدون اینکه لب به اعتراض بگشایند، این سختی ها را به عنوان امتحان های الهی پذیرفته و در دل امید دارند که با تحمّل این شرایط سخت، در آخرت در بهشت و در آسایش و رفاه خواهند بود. این فاجعه ی تلخ، به طور کامل در ایران و در فضای مسموم جامعه، مشهود و ملموس است.
حال چاره چیست، و چه می توان کرد؟
می توان با بازگویی حقایق تاریخی، و پرده برداری از جنایات انجام شده توسط دین، و سخن گفتن از تاریخ و تمدن و فرهنگ غنی ایران، پیش از اسلام و اینکه مسلمانان چه بلاهایی سر این مرز و بوم آورده اند، ذهن نسل نو پا و جوانان را باز کرده و به آن ها اجازه ی تفکر و اندیشه داد.
فراموش نشود که نباید و نمی توان عقایدی را به هیچ کس تحمیل نمود، بلکه تنها باید سخن مستدل گفت، و انتخاب را بر عهده ی شنونده گذاشت.
نکته ی دیگر اینکه در راه روشنگری، همواره خطرات و بی احترامی های فراوانی شخص نویسنده و یا سخنگو را تهدید می کند، مسلمانان، و دیگر متعصبان دینی، تاب شنیدن حقایق را ندارند و دست به خشونت و پرخاشگری می زنند، بر ماست که در این راه صبر پیشه کنیم و در راه آزادی ایران، از خود بگذریم.
موجب نهایت خوشنودی است که میی بینیم اکنون، گروه زیادی از جوانان ایران، به حقایق پی برده و از آیین اسلامی بیزار گشته اند و راه و مسلک اجداد خویش را می جویند و خواستار برگشت به اصل و هویت واقعی خویشند.
۲- آشتی و اتّحاد ملّی:
بدون اتّحاد، و یکپارچگی مردم، هر چقدر هم که دامنه ی اعتراضات گسترده باشد، جنبش آزادی خواهی راه به جایی نخواهد برد.
اگر اصلاح طلبان که از قدرت و حمایت بیشتری در داخل و خارج از ایران برخوردارند و صدایشان بسیار رسا و بلند است و روابط حسنه ی آن ها با دول غربی، اجازه ی منعکس کردن صدای آن ها را در دنیا می دهد، دست از انحصار طلبی و شخصی کردن جنبش بردارند و از برچسب سبز و آبی و قرمز زدن بر پیشانی مبارزان، بپرهیزند و همه ی احزاب و گروه های مبارز را به رسمیت بشمارند، آن وقت ارتش آزادی خواهی ایران زمین با هیچ گلوله ای از حرکت باز نخواهد ایستاد.
این ویدیو نشانگر آنست که چگونه جوانان و مردم می توانند باهم و در کناریکدیگر با رژیم مبارزه کنند. این همبستگی و اتحاد راه پیروزی و موفقیت را تضمین می کند.
باید پذیرفت که رنگ سبز برای ما ایرانیان که از لحاظ داشتن احزاب سیاسی، همچون رنگین کمان هستیم، کم و ناچیز است و نمی شود همه را از یک خط گذراند. وانگهی، رنگ سبز خاطره غم انگیز تسلط و حکمرانی دکان داران دین را در این کشور نشان می دهد.
اکنون باید هدف را سرنگونی رژیم قرار داد، و پس از سرنگونی، همه ی احزاب باید اجازه ی تشکیل حزب و شرکت در انتخابات مردمی آزاد و سالم را داشته باشند.
اکنون زمان مناسبی برای مانور دادن روی رژیم آینده ی ایران نیست، چرا که ما هنوز درگیر این سرطان آخوندی هستیم و تا این دشمنان را از خاک این کشور بیرون نکنیم، هر تصمیم و سخنی مبنی بر تعیین رژیم حکومتی آینده ی ایران، عملی گزاف و به دور از واقعیت است.
سران اصلاح طلب خارج از کشور، باید با دیگر احزاب و گروه های مخالف رژیم آخوندی به مذاکره بنشینند و برای هدفی والا که همانا آزادی ایران است، دست دوستی و همکاری به یکدیگر بدهند.
امّا آشتی و همکاری و اتّحاد مبارزان خارج از کشور، برای یک اتّحاد ملّی کافی نیست. باید از طرف سخنگویان ارتش ملّی( منظور نگارنده از ارتش ملّی گروهی است که از اتّحاد همه ی مبارزان خارج و داخل کشور تشکیل خواهد شد) به قومیت ها و طایفه هایی که بدان ها در این سی و دو سال ظلم شده است، تضمین داده شود که آن ها حق سخن گفتن و برخورداری از رفاه و آسایش را در ایران آینده برخوردار خواهند بود.
این ویدیو نشان دهنده تظاهرات کنونی مردم ایران در برابر رژیم جهل و جنایت آخوندی است. همکاری و همبستگی همیشه رمز پیروزی وموفقیت است.
به قومیت هایی همچون آذری های محترم، و کرد های دلاور، باید اجازه داده شود که ضمن آموزش زبان پارسی و یا پا به پای زبان پارسی، به فرزندانشان زبان مادری آن ها را به صورت آکادمیک بیاموزند. باید فرهنگ و زبان و اصالت این اقوام را به رسمیت شناخت.
باید پذیرفت که بدان ها ظلم شده است، آن ها مورد تحقیر و تمسخر واقع شده اند، آن ها مظلومین و قربانیان این نظام فاشیستی هستند و باید بدان ها قول شرافتمندانه داد که در ایران آزاد، تلاش خواهد شد تا ظلمی را که بدان ها رفته، جبران شود.
باید طرح آشتی ملّی تصویب شود و از آذری، کرد ها، بختیاری، بلوچ، جنوبی، شمالی، و ترکمن های ایران زمین دلجویی کرد. باید دل مردم ایران با یکدیگر، از هر نقطه ای همسو و هم راستا باشد.
نکات و پیشنهادهای دیگری نیز وجود دارد که در بخش دوّم این مقاله تقدیم هم میهنان گرامی خواهد شد.با درود به همه ی هموطنان گرامی.
Pingback: ایران در حال ویرانی و ایرانیان غَرق در تَعصبِ مُضحکِ آریایی! – سیروس پارسا()