این روزها، از هر طرفی اخبار غم انگیز و ناراحت کننده ای در رابطه با تاریخ و فرهنگ و تمدّن کشور عزیزمان، به گوش می رسد.
چند روز پیش، اخباری منتشر شد حاکی از سخنان گستاخانه ی آخوند محمد حسین حسینی تهرانی، در رابطه با شرف فرهنگ ایران زمین، حکیم فردوسی، که آن آخوند تازی زاده ی ابله، فردوسی را مرد خاسر زبان برده ی تهدیست نامیده است و بر این باور است که مقبره و بارگاه ساختن برای او و دعوت از خارجیان برای دیدن منزل ابدی فردوسی، کاری بیهوده و احمقانه است و فردوسی با اشعارش و شاهنامه اش قصد قد علم کردن در مقابل قرآن را داشته است و پاسداری از فردوسی و حفظ اشعارش، بی احترامی به قرآن است چرا که در قرآن ملّی گرایی حرام اعلام شده است.
حال کسی نیست به این آخوند مفت خور تازی نژاد بگوید که شما که استخوان های سگان و الاغان را زیر خاک کرده اید و نامش را گذاشته اید امامزاده و هر روز نیز بر تعدادشان اضافه می شود، کار نیکویی کرده اید؟.
باید به آن شخص بی شرف ضد ایرانی گفت که برود و به شناسنامه اش سری بزند و یاد بقال عرب سر کوچه شان در کربلا یا نجف بیفتد، بلکه متوجه شود که پدرش کیست و نطفه ی حرام چه کسی است که اینگونه به مبارزه با هویت ایرانی قد علم کرده است.
حال دوستان مسلمان، سخنان ما را که از سر خشم و تعصب و میهن پرستی است، توهین می نامند و حرف های مفت آن آخوندک مسلمان را کلام حق تعالی، امّا هموطنان کار ما دیگر از رعایت احترام این تازی زادگان که اینگونه کمر به تخریب فرهنگ و تاریخ این مملکت بسته اند، گذشته است، باید به کسی احترام گذاشت که قابل احترام باشد، به نظر شما آیا یک دزد و جنایتکار و قاتل و زورگیر و متجاوز قابل احترام است؟.
آخوند ها و رهبران این رژیم اسلامی، می ترسند که ایرانیان به اصل و هویت ملّی خویش بازگردند، می ترسند که کودکان از بابک خرمدین قصه ها بشنود و سمبل افتخارشان بشود آنان از نام های پرعظمت کوروش و داریوش و خشایار شاه، هراس دارند، و نگران آنند که مردم برای تاریخ و فرهنگ در حال نابودیشان ارزش قائل شوند. و سرانجام وحشت دارند از روزی که مردم حقایق تاریخی که در این صد سال اخیر و به خصوص در این سی و دو سال تحریف شده اند را بدانند و درک کنند که چه بلایی بر سرشان آمده است.
پس بهترین راه و گزینه برای این تازیان، از بین بردن آثار و یادگاری های باستانی است که ما هویت خود را وام دار آنان می دانیم، آخوندهایی که بر این باورند که ایران پیش از اسلام خرابه بوده است و ما هر چه تمدن و فرهنگ داریم از اسلام است، باید هم بترسند و این آثار باستانی را نابود کنند.
آن ها با دانستن این که سد سیوند، چه خسارات جبران ناپذیری را به آن منطقه ی باستانی و آرامگاه کوروش وارد خواهد آورد، بدون توجه به سخنان سازمان یوسنکو و میراث فرهنگی، کار شیطانی خود را انجام دادند و آن سد را آبگیری کردند.
آن ها از ترمیم های اصولی و کارشناسی شده برای تخت جمشید سر باز زدند و مرمت های سر سری و غیر اصولی کردند.
بارها اعلام شد که باید فکری کرد به حال باران ها و آب هایی که پس از باران در تخت جمشید جمع خواهد شد و به این اثر باستانی بی نظیر، صدمه خواهد زد، ولی مسئولان بی شرف و خود فروخته و تازی نژاد این حکومت اسلامی، بی توجه به آن همه اخطار، دست روی دست گذاشتند تا خرد شدن غرور و هویت و تاریخ ایران را با چشمان خود ببینند و اینک ما اینجاییم.
امروز تخت جمشید زنگ زده است، گل سنگ بر روی نوشته ها و سنگ های نقش دار تخت جمشید ایجاد شده است و این بنا را که رابطه ی مستقیم و انکارناپذیری با هویت ملّی و باستانی ما دارد و یادگاری است از اجداد ما برای نسل های آینده، که آن را ببینند و به میزان دانش و هنر پدران خود پی ببرند، را تخریب کرده است.
ملّت فرهنگ باخته و بی هویتی که تاریخ آبا و اجدادی شان را با قصه های دروغین و نخ نمای اسلامی عوض کرده اند و ذرّه ای تعصب و غیرت تاریخ کشورشان را که در دست نابودی است نمی کشند و مهر سکوت در مقابل همه ی این نا مردمی ها و اعمال ضد میهنی و ضد ایرانی بر لب زده اند، لیاقت حاکم و رهبری بهتر از سیّد علی تازی نژاد را نیز ندارند.
ایرانیان یا باید به اصالت و هویت راستین خویش بازگردند و رسالت تاریخی شان را که همانا همواره نام آور و بهترین بودن در تمام عرصه ها بوده است را به پایان برسانند و پرچم شیر و خورشید ایران را بار دیگر در بلندترین قلّه های افتخار جهان بر افراشند و یا تا ابد زیر طوق استبداد دینی و دیکتاتوری مذهبی و خود محوری اسلامی، روزگار را به سختی به سر کنند و ایران و تاریخ گوهر بارش را به دست فراموشی بسپارند.
ما از طرف خودمان، این رخداد غم انگیر را به تمام ایران دوستان و میهن پرستان راستین تسلیت گفته و عاجزانه از کسانی که از توانایی و ارتباطات قوی برخوردارند، خواهشمندیم که جلوی آسیب های بعدی را بدین بنای تاریخی بگیرند.