حالا بیا و درستش کن؛ حالا بیا، به داستان آخوند گوش کن؛ آخوندها ۴۰۰ ساله که روی منبر کرکری میخونند، ادا و اطوار در میارن، به زنان و ناموس کشورمون یواشکی چشمک می زنند، و با در باغ سبز نشون دادن، آنان را گمراه و از راه بدر می برن . از ۳۲ سال پیش هم که عملاً سرنوشت بانوان کشورمون را در همه زمینه ها، در دست خود گرفتند.
این آخوند های خوش خط و خال، زنان بیوه که شوهرانشون را درجنگ میان عراق و ایران، ساخته و پرداخته خمینی ازدست داده بودند، با تهدید و تمهید تصاحب کردند، خونه عفاف درست نمودند، صیغه خونه حضرت ساختند تا به کمک بانوان مؤمنه از زواران از راه دور آمده پذیرایی کنند، و خستگی را از تن آنان بیرون آرند. خوب، دیگه چه هنرنمایی که نکردند؟!.
دیگه این که، دختران جوان و یا فراری از خانواده های دبش مذهبی را، به عنوان کار و پیشرفت، به کشورهای کناره خلیج فارس صادر و به عنوان خوش خدمتی، و یا با دریافت پول، در اختیار سرکردگان عرب زنباره گذاشتند. شما از این بهتر چی میخواین؟. کم، به مملکت ما خدمت کردن؟.
و حالا، حالا چی؟، نوع تازه تر آن؟، خوب، چه نوعی؟، و آن دعوت تازی نژادها به خاکمون، و دو دستی دختران جوان را پیشکش آنان نمودن است. دیگر همه می دونند، آن کس که بر ما نریده بود، مصری … دریده بود. اون هم به تازیگی اتفاق افتاد، و جای نگرانی نیست. و آن این که، یک مصری همراه هیأتی در تهران، به دختری تجاوز کرده. رژیم ضد ایرونی و تازی نژاد ایران هم، با مسرت و شادمانی، به درخواست دولت مصر، به عنوان ناز شست، مرد متجاوز را آزاد، و با سلام و صلوات، و نقل و نبات، و احتمالاً یک جلد کلام الله، و قالیچه بافت قم، به کشورش باز گردونده است.
البته این تنهاتجاوز و خیانتی است که به دلیل شهامت و جسارت و از خودگذشتگی اون دختر فاش شده. زیرا نمونه این تجاوزها به دختران، و پیشکش ناموس ملت ایران به آخوند، آخوند نژاد، و بازدید کنندگان تازی نژاد فراوون، و داستان اونها در پس پرده بایگانی میشه.
این ها موضوع نوشته ها، فیلم ها، نمایشنامه هایی است، که با فروکشی این رژیم جنایتکار، و رسیدن مردم در بندمان به آزادی و دموکراسی در سراسر کشورمان، به آگاهی مردم ایران می رسه، و بر اندوه و غم اونها افزوده می شه.
در همه تجاوزهایی که در این ۳۲ سال به دختران و زنان کشور شده، بانوان، از ترس آبرو، و طرد از فامیل، ساکت موندند، در غم و اندوه بیکران خود فرو رفتند، و یا شماری از آنان خود کشی کردند، که به دلیل های غلط و اشتباه دیگری مانند تنگدستی و فقر مادی، اختلاف با شوهر و خانواده شوهر، و مانند آن، به آگاهی همگان رسیده. البته تجاوزهای دسته جمعی نیز از سوی برادران بسیجی و پاسدار، و یا دوستانشان، در گرگان و کاشمر و چند شهر دیگر ایران آغاز شده، و به سرعت مانند اسلام ناب محمدی در هال گسترش است.
در این ویدیو سرگذشت دختری را بیان می کند که در تظاهرات به نفع زنان دستگیر شده، و در زندان با چوب بیس بال، به او تجاوز شده است.
نکته دیگه که بانوان زجر کشیده و مصیبت دیده و طعمه شهوت و جنایت رژیم را ساکت نگاه داشته، اونه که رژیم با قوانین زن ستیز اسلامی خود، در هر حال، و در هر صورت، زن را گناهکار می شناسه، و مرد هرزه و متجاوز را تبرئه می کنه.
نمونه آن را در زنان سنگسار شده دیدیم و یا چنانچه زنی از خود و ناموسش دفاع کرده و به روشی توونسته مرد متجاوز را در جای خود بنشونه، و یا از ناچاری او را از پای در بیاره، اون زن، گناهکار، و محکوم به سنگسار، و یا به دارآویختن شده. نمونه بسیار روشن اون، سکینه آشتیانیه که هنوز هم میون زمین و آسمون دست و پا میزنه، و در انتظار ترحم و بخشش آخونده.
حالا، تکلیف این نگهبون های زندون، و شکنجه گرای بیچاره که بنا به دستور ولی وقیح، فرزند لندهور و جنایتکارش مجتبی، و یک گله آخوندهای زنباره و شکمباره، از صبح تا شوم، عرق میریزند، تا به جوون های خس و خاشاک زندونی توهین، و شکنجه کنند چی میشه؟. آخر انصاف و عدالت هم خوب چیزیه!. این بدبخت های بی پدرمادر، مثل سگ (البته ولانسبت سگ ها!) دائماً جون می کنند. اونها هم نیاز به تشویق شدن دارن.
خوشبختانه، از نظر روحی و روونی، ولی وقیح مشکل این برادران کذب اللهی را حل کرده. پس از هر دوره شکنجه دادن، و آدم کشی، اون ها را به یک سفر سیاسی- عبادی، به مشهد، کربلا، و سوریه می فرستد تا از نزدیک مزد خدمات صادقانه خود را از الله مدینه دریافت کنند. تازگی هم عده ای از اونا را به همراه تعدادی پاسدار و بسیجی به سوریه فرستاده تا پس از زیارت حضرت رقیه، و پرداخت نذورات خود، چند صباحی در راه اسلام، و در خدمت بشار اسد به آدم کشی پردازند تا به کمک الله مدینه تخت خلافت و بارگاه ملا بشار هم بر سر پا بماند.
حال، چرا ولی وقیح از نظر شکم و زیر شکم که از اساس و آموزش مهم مدارس علمی آخوندی مانند فیضیه قم می باشد، غافل مانده؟. این گونه مسائل از مهم ترین واجبات دین است که از صدر اسلام تا کنون در روحانیون اسلام، به ویژه مذهب شیعه پیاده و اجراء شده، و جای هیچ گونه سهل انگاری، و انکار نیست!.
آخه، ولی وقیح فردی فراموش کار نیست، و به نوکران و مزدوران خود نهایت دلبستگی داره، حاضره هرچی از خود داره، در طبق اخلاص گذاره تا این خوش خدمتان درگاه خلافت را از خود همواره راضی و خشنود نگاهداری کنه.
آخر غیر از این نمیشه، چون بساط و اساس خلافت به هم میخوره، و یهویی نایب امام زمون کله پا شده، به همون علی گداو آخوند ۵ تومانی مشهدی بر می گرده. با این تفاوت که این بار، بچه های مشهد که خیلی نخاله و شیطون هم تشریف دارن، چوب تو آستینش، و سیخ به جاهاش فرو می کنند.
ولی وقیح، خیلی روی این موضوع فکر کرد. ساعت ها هنگام طهارت، و نماز، از الله خود راهنمایی خواست تا چگونه فداکاری های این زندانبانان و شکنجه گران را جبران کنه. سر انجام، راه حل پیداشد، و بنا به نوشته روزنامه گاردین در لندن، مقدار زیادی کاپوت (ببخشید منظور روکش سکس اسلامی است) در اختیار زندانبانان گذاشته شده تا هرلحظه به زندانی های جوان تجاوز کنند، و خود از همه چیز در امان بمانند. حالا فهمیدید که ولی وقیح تا چه اندازه آدم قدر شناسی است؟!.