چند سالی است که مجسمه و تندیس های گوناگون میدان های تهران و شهرستان ها شبانه یکی پس از دیگری ناپدید می شوند. هرچند مردم کوچه و بازار به روش های گوناگون به این گونه دزدی های آثار فرهنگی و ملی کشورمان اعتراض کرده اند، فریادشان به جایی نرسیده است.
به عنوان نمونه، ۱۶ اسب آرش کمانگیر از پیش از انقلاب تاکنو، زینت بخش میدان مشهور شهر ساری بود. میدانی که به غلط نام کذایی «امام» را به یدک می کشید. به دنبال دزدی و ربودن تندیس های گوناگون در تهران، زمانی می گذرد که این تندیس ها و تندیس آرش کمانگیر نیز ناپدید شده اند. به تازگی آشکار شد که به دستور دادستان ساری آن ها را از میدان برداشته، و احتمالاً نابود کرده اند.
نگارنده بر این باورم که اگر جوانان و نسل های آینده ی ما، با اسطوره ها و قهرمانان ملّی خود آشنا شوند، این عمل، تاثیری بسیار نیک و عمیق در رفتار و کردار و پندار و شخصیت آنان خواهد داشت.
بنابراین تصمیم گرفته ام که تا آنجا که می توانم، نام آوران و دلاوران تاریخ این مرز و بوم را طی نگاشته هایی مستند، به مردمان میهنم بشناسانم.
آرش کمانگیر، نماد جانفشانی و از خود گذشتگی در راه وطن است و برخی او را یکی از برترین نمادهای وطن پرستی در تاریخ جهان می دانند. آرش کمانگیر، سرباز غیور و دلاور ایران، با علم به اینکه پس از استفاده از تیر و کمان مخصوصی که در جشن ” اسفندارمذ” به او داده بود، خواهد مرد، برای دفاع از مرز سرزمینش، هر آنچه در توان داشت به پای آن تیر ریخت و هستی خویش را فدای خاک میهنش کرد. بی شک نام آرش و داستان از خودگذشتگی او در راه ایران، تا ابد، در ذهن و قلب و یاد هر ایرانی، جاودان خواهد ماند.
٭ ما از آرش کمانگیر چه می آموزیم؟.
ما از داستان جانفشانی آرش، درس میگیریم که جان انسان در برابر آزادی و امنیت و آینده ی نیک میهن و هموطنانش، هیچ ارزشی ندارد. ما از آرش یاد میگیریم که فداکاری و جانفشانی در راه آرمان های بلند سرزمین مان، وظیفه ی هر ایرانی است و جان دادن در راه آزادی میهن، افتخاری وصف نشدنی است. آرش الگو و نماد وطن پرستی، غیرت، شرافت، مردانگی، شجاعت، دلاوری و از خود گذشتگی است.
اکنون که آرش های زمانه ی ما، در زندان های مخوف رژیم در زیر شکنجه هستند و یا در سینه ی گورستان به خواب ابدی فرو رفته اند، وظیفه ی ملّی هر کدام از ماست که به پاس شجاعت ها و رشادت های تمام آرش های ایران زمین که در طول تاریخ جان و هستی خویش را فدای آزادی سرزمین عزیزمان، ایران، کرده اند، به پا خیزیم و هر کدام مان آرش دلاوری شویم برای بیرون راندن جنایتکاران و حاکمین بی رحم و خونخواری که بر خاک میهن مان گرد مرگ و نا امیدی و یأس و خفقان پاشیده اند.
حال از شما عزیزان و یاران گرانقدر، صمیمانه دعوت می شود که داستان فداکاری آرش را بخوانید و تا می توانید آن را بازپخش کرده و از طریق رایانامه (ایمیل) و یا هر طریقی که خودتان صلاح می دانید به دست ایرانیان بیشتری برسانید، ما برای شکست ضحاک زمانه، به آگاهی جامعه نیازمندیم.
٭ و اما، داستان آرش کمانگیر:
در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می کند. سرانجام منوچهر پیشنهاد صلح میدهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را میپذیرند و قرار بر این میگذارند که کمانداری ایرانی برفراز البرزکوه تیری بیاندازد که تیر به هر کجا نشست آنجا مرز ایران و توران باشد. آرش از پهلوانان ایران داوطلب این کار میشود. به فراز دماوند میرود و تیر را پرتاب میکند. تیر از صبح تا غروب حرکت کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود می آید. و آنجا مرز ایران و توران میشود. پس از این تیراندازی آرش از خستگی میمیرد.
آرش هستیاش را بر پای تیر میریزد؛ پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش میشود و جانش در تیر دمیده میشود، مطابق با برخی روایت ها “اسفندارمذ” تیر و کمانی را به آرش داده بود و گفته بود که این تیر خیلی دور می رود ولی هر کسی که از آن استفاده کند، خواهد مرد، با این وجود آرش برای فداکاری حاضر شد که از آن تیر و کمان استفاده کند. بسیاری آرش را از نمونههای بیهمتا در اسطورههای جهان دانستهاند؛ وی نماد جانفشانی در راه میهن است.
– آرش کمانگیر که بود؟
در جای دیگر گفته شده که آرش معروف به کمانگیر، از پهلوان هاى باستانى و اسطوره اى ایران است که در تیراندازى بسیار زبردست و بى مانند بود. او پس از شکست ایرانیان از تورانیان براى تعیین مرز دو کشور تیر را از نقطه ى شکست، که سارى یا آمل بود پرتاب کرد. تیر آرش پس از زمان درازى بر تنه ی درختى در مرو فرود آمد.
مرز ایران این گونه تعیین شد، اما پیکر آرش، که همه ى نیروى خود را براى پرتاب آن تیر گذاشته بود ، پاره پاره شد و او جان خود را در راه میهن از دست داد.
جشن تیرگان که به ستاره تیر و ایزد تیشتر مربوط است. بیاد قهرمانی آرش کمانگیر برگزار می شود ودر این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند.
٭ داستان آرش به روایت تاریخ و اوستا:
در اوستا بهترین تیرانداز را «اَرَخش» نامیده اند و تصور می رود که مقصود آرش است، برخی محققان این کلمه را تصحیف عبارت اوستایی «خشوی وی ایشو» می دانند زیرا معنی این عبارت «صاحب تیر سریع» است که صفت یا لقب آرش بوده و در تیریشت بند ۶-۷ چنین آمده است:
” تیشتر ستاره زیبا و با شکوه را می ستائیم که به جانب فراخکرت به همان تندی روان است که تیر از کمان «آرش» آریایی که از همه آریائیان سخت کمان تر بود.
در شاهنامه مستقیماً از داستان آرش نامی نرفته، چرا که فردوسی به روال معمول خود، به درستی آن را حذف کرده است تا رقیبی که نتوان او را به دست رستم کشت، برای رستم وجود نداشته باشد.
در نوشته های دوران اسلامی نظیر “مجمل التواریخ” که برگرفته از روایات کهن پارسی است، چنین آمده که: “منوچهر، پادشاه پیشدادى، در سال هاى پایانى فرمان روایى خود از افراسیاب تورانى شکست خورد و به مازندران پناهنده و در آنجا محاصره شد. سرانجام، هر دو به صلح گرایش پیدا کردند و منوچهر از افراسیاب خواست که به اندازه ى یک تیر پرتاب از خاک ایران را به او بازگرداند. افراسیاب درخواست او را پذیرفت، “سپندارمذ” به منوچهر فرمان می دهد که تیر و کمان خاصی برای این کار تهیه کند. چوب این تیر و کمان از جنگلهای خاص ، پر آن از پر عقاب برگزیده و آهن آن از کانیهای ویژه آماده می شود.
ایرانیان آرش را که در تیراندازى چیره دست و پرآوازه بود، براى پرتاب آن تیر سرنوشت ساز برگزیدند و او نیز این مهم را بر عهده می گیرد ، او همه نیرو و وجود خود را با یاد سرزمین ایران به تیر می بخشد. آرش بر فراز کوهى برمی آمده تیر را در کمان گذاشته کمان را می کشد و تیر پرتاب می شود.اما “سپندارمذ” به ایزد باد فرمان داد که تیر را از آن کوه بردارد و به آن سوى خراسان ببرد ، تیر سپیده دم رها می شود و از کوهها می گذرد سرانجام در غروب آفتاب ، در سرزمین بلخ ، در ناحیه ای بنام گوزگان در کنار جیحون تیر بر درخت گردویی که بلندتر از آن در جهان نیست می نشیند و مرز ایران و توران مشخص می گردد.”
ابوریحان بیرونى نیز در آثار الباقیه همین داستان را آورده است : ” فرشته اى به نام “اسفندارمذ” به منوچهر فرمان داد که تیر و کمان ویژه اى بسازد. سپس، آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت: ببینید که پیکر من هیچ گونه زخم و بیمارى ندارد، اما پس از تیراندازى نابود خواهم شد. گویند که “اسفندارمذ” تیروکمان را به آرش داد و گفت هر که آن را بیفکند، به جاى بمیرد و آرش با این آگاهى تن به مرگ داد. او همه ى نیروى خود را در چله ى کمان گذاشت و با پرتاب تیر، پیکرش پاره پاره شد.
٭ کهن ترین نوشته ها درباره ی آرش کمانگیر:
کهن ترین نوشته اى که در آن از آرش سخن رفته است، کتاب اوستا(یشت هشتم، بند ششم) است. در این کتاب از قهرمانى به نام ارخشه با ویژگى هایى مانند تیزتیر و تیزتیرترین ایرانیان، یاد شده است.
در نوشته هاى پهلوى آگاهى چندانى از این قهرمان به دست نمى آید و تنها در رساله ى ماه فروردین روز خرداد، آمده است که در روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردین، منوچهر و ایرش شیباگ تیر، سرزمین ایران را از افراسیاب پس گرفتند. در نوشته هاى دوره ى اسلامى آگاهى بیش ترى پیرامون آرش وجود دارد.
از آن قهرمان نامدار در تاریخ طبرى، تاریخ ابن اثیر، آثار الباقیه، شاهنامه، ویس و رامین، مجمع التواریخ، غرر السیر، البدء و التاریخ و کتاب هاى دیگر، یاد شده است. جایى که آرش تیر خود را از آن جا پرتاب کرد، در اوستا کوهى به نام ایریوخشئوثه است.
در نوشته هاى اسلامى، تیر از جایى در تبرستان، کوه رویان، قلعه ى آمل، کوه دماوند یا سارى پرتاب شده است. جایى که آن تیر فرود آمد، در اوستا کوهى به نام خونونت است که شاید همان کوهى باشد که در شاهنامه و کتاب ویس و رامین از آن با نام هماون یادشده و کوهى در شرق کوه هاى شمال خراسان است. نویسنده ى مجمع التواریخ آن را در جایى بین نیشابور و سرخس مى داند، در ویس و رامین و تاریخ تبرستان آن را جایى در مرو دانسته اند. فخرالدین اسعد گرگانى در ویس و رامین این گونه آورده است: “از آن خوانند آرش را کمانگیر / که از آمل به مرو انداخت یک تیر”.
• منابع (بن مایه ها):
۱ – صاحب، غلامحسین. دایره المعارف فارسى (مقاله ى آرش ). انتشارات فرانکلین، ۱۳۴۵
۲ – دهخدا، على اکبر. لغت نامه (واژه ى آرش). انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷
۳ – تفظلى، احمد. آرش (از مقاله هاى دانشنامه ایران و اسلام، به کوشش احسان یارشاطر). بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۴
۴ – آموزگار ، ژاله .تاریخ اساطیری ایران.انتشارات سمت ، ۱۳۸۴
۵ – سالاری ، حسن . مقاله آرش سایت جزیره دانش