در این روزها که حکومت جنایتکار اسلامی، کمر به نابود کردن آثار باستانی و حذف یاد قهرمانان و اسطوره های مبارزه و وطن پرستی ایرانی، بسته است، فرصت را غنیمت شمرده و در صدد آنیم تا هر چندگاه، شما خوانندگان گرامی را با تنی از قهرمانان و اسطوره های تاریخ ایران زمین آشنا کنیم. باشد که با این روش گامی بلند در راستای احیای ارزش های فرهنگی و تاریخی و حس وطن پرستی مردمان کشورم را با کمک شما عزیزان،برداشته باشیم.
احتمالاً خبر صدور دستور خراب کردن مجسمه ی “آریو برزن” در شهر یاسوج را تا کنون شنیده اید و متاسف گشته اید؟. امّا هم میهنان عزیز، ما باید بدانیم و آگاه باشیم که مجسمه را می شود دوباره ساخت، تندیس را می شود بازسازی کرد، می توان آرش کمانگیر را به ساری و آریو برزن را به یاسوج باز گرداند، ولی با خراب کردن این آثار فرنگی – تاریخی، این تازیان بی صفت، فقط و فقط چهره ی ضد انسانی و ضد ایرانی خویش را نمایان تر می کنند.
البته نباید فراموش کرد که اینگونه عملکرد که بی تردید دشمنی و کینه توزی با فرهنگ، آیین، و تاریخ این کشور است، در ذهن و اندیشه گروهی نا آگاه و خردباخته مذهبی و نوجوانان می تواند تشدید و افزونی دشمنی با فرهنگ این سرزمین بشود.
بنابراین، ما نباید اجازه دهیم تا این جانیان و دیوانگان، اسطوره های ملّی ما را از ذهن ها و اندیشه های ما پاک کنند و برای مقابله با این امر، تنها یک راه وجود دارد و این کار وظیفه مادران و پدران است تا با روشنگری و آگاهی رساندن به فرزندان خود و با نوشتن و گفتن از این اسطوره ها، این وظیفه میهنی را به انجام رسانند.
و یا آنکه همانند زمان های قدیم، داستان ها و روایات مربوط به قهرمانان ایران زمین، در هرمحفل و در هر انجمنی، سینه به سینه به نسل های بعد منتقل شود. تا بلکه در روز آزادی ایران زمین، فرزندان ما، یادواره های تاریخی و داستان ها و روایات را آزادانه به صورت کتاب و تندیس و مجسمه، در هر گوشه ای از ایران زمین، دوباره برپا کنند و تاریخ ما از شر حمله ی این بی خردان، در امان بماند.
خوشبختانه در تهران، مشهد و چند شهر بزرگ دیگر ایران نشست هایی برای شعر خوانی، داستان گویی، و گفتگو برگزار می شود که موجب افتخار ما و سپاسگزاری از برپا کنندگان آنست. تا آن جا که رژیم کشتارگر ضد ایرانی به تکاپو افتاد و نتوانست انجمن های برپا شده با شرکت دکتر بادکوبه ای و یارانشان را تحمل کند، و به دستور ضحاک زمان، ولی وقیح، مزدوران او ، آن خردمند و تنی چند از دیگر ایرانیان پاکباز و پاک نهاد را مانند همه دلیران و قهرمانان دیگر این آب و خاک همچنین دکتر بادکوبه ای و هیلا صدیقی را به بند کشیدند.
حال، از شما گرامیان دعوت می شود تا با ما همراه باشید، نوشتار زیر را بخوانید، آنگاه، تا می توانید بازپخش کنید تا به کمک همکدیگر، ” آریوبرزن ” ها را به افراد بیشمار دیگری نیز، بشناسانیم.
ما برای نجات فرهنگ و تاریخ مان، ناچاریم تا با هم کنار آییم، و با یکدیگر متحد شویم و همکاری کنیم، به عبارتی دیگر ما برای نجات میهنمان، محکوم به اتّحادیم.
حال می خوانیم که آریو برزن که بود و چه کرد و در پایان من تحلیل کوتاهی از آنچه که گمان می کنم این حکومت از آن می ترسد و در ارتباط با تاریخ ماست، می نویسم.
به راستی آریوبرزن که بود؟-
آریو برزن یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در برابر یورش اسکندر مقدونی به ایران زمین ، دلیرانه از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه جان باخت و حماسه ی «در بند پارس» را از خود در تاریخ به یادگار گذاشت، برخی او را از اجداد لرها یا کردها می دانند.
اسکندر مقدونی در سال ۳۳۱ پیش از میلاد پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان ( جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gaugamele ) و شکست پایانی ایران، بر بابل و شوش و استخر چیرگی یافت و برای دست یافتن به پارسه، پایتخت ایران روانه این شهر گردید.
اسکندر برای فتح پارسه سپاهیان خود را به دو پاره بخش کرد: بخشی به فرماندهی (پارمن یونوس) از راه جلگه (رامهرمز وبهبهان)به سوی پارسه روان شد و خود اسکندر با سپاهان سبک اسلحه راه کوهستان (کوه کهکیلویه) را در پیش گرفت و در تنگه های دربند پارس(برخی آنرا تنگ تک آب و گروهی آنرا تنگ آری کنونی می دانند) با مقاومت ایرانیان روبرو گردید.
در جنگ در بندپارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن دربرابر سپاهیان پرشمار اسکندر دلاورانه دفاع کردند و سپاهیان مقدونی را ناچار به پس نشینی نمودند.
با وجود آریوبرزن و پاسداران تنگه های پارس گذشتن سپاهیان اسکندر از این تنگه های کوهستانی امکان پذیر نبود، ازاین رو «اسکندر» به نقشه جنگی ایرانیان درجنگ ترموپیل Thermopylae متوسل شد و با کمک یک اسیر یونانی از بیراهه و گذر از راههای سخت کوهستانی خود را به پشت نگهبانان ایرانی رساند و آنان را در محاصره گرفت.
آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵ هزار پیاده و وارد کردن تلفات سنگین به دشمن، خط محاصره را شکست و برای یاری به به سوی شهر پارسه Persepolis پاتخت هخامنشیان شتافت ولی سپاهیانی که به دستور «اسکندر» از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پیش ازرسیدن او به پایتخت، به پارسه دست یافته بودند، آریوبرزن با وجود واژگونی پایتخت و در حالی که سخت در تعقیب سپاهیان دشمن بود، حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیکار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او، همه یارانش از پای در افتادند و جنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زیر فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود.
لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست. یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند و نکته آخر اینکه اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت.
هم میهنان گرامی، با خواندن این برگه از تاریخ که نام جاوید آریو برزن بدان رنگ طلایی بخشیده است و چون دُر می درخشد، همگی گرمای عشق به وطن و میهن پرستی را در رگ های خود حس می کنیم.
آریو برزن، با وجود اینکه حکومت مرکزی سقوط کرده بود، صحنه ی نبرد را خالی نکرد و برای اینکه میزان عشق و محبت خود را به مام میهن ثابت کند، تا زمانی که جان از بدنش خارج شد، به جنگ و مبارزه با دشمن پرداخت و با دلاوری ها و رشادت هایش، از خود نامی زرّین در پیشانی تاریخ ایران، به یادگار گذاشت.
جنایات آلکساندر در ایران- آلکساندرهم همانند بیشتریورش گران وکشورگشایان دیگر تاریخ، در از بین بردن تمدن و فرهنگ وغارت کشور ما سهم چشم گیری داشته است.
۱- غارت کردن اندوخته های شوش- آلکساندر پس از گرفتن شوش یکی ازسه پایتخت بزرگ پادشاهان ایران، همه اندوخته های کشور را که به بهای آن زمان نزدیک به هفتاد میلیون پوند انگلیسی بر آورد می شد، چپاول کرد و به همراه فرستادگانی به مکدونیا فرستاد. این در حالتی بود که بر بزرگترین تخت شاهان ایران تکیه زده بود و افتخار می کرد که جانشین پادشاهان ایران است.
۲- آتش زدن کاخ های پارسا- گفته می شود که آ تش زدن کاخهای شاهنشاهی پارسا (تخت جمشید) وغارت کردن شهر پارسا (پرسپولیس به زبان یونانی) به دستور آلکساندرا، به انتقام جوئی وجبران آتش زدن آتن به دستور خشایارشاه بوده است. درهرحال این بزرگترین لکه ننگی است که بر چهره آلکساندر گذاشته شد وتا به امروزبارها بوسیله تاریخ نویسان جهان به تفصیل قلم فرسائی شده است.
اگر این حرف درست باشد، لشکر کشی اسکندر به پاکستان امروز و هندوستان تا مرز چین، و کشتار مردم آن سرزمین چه معنا داشت؟. اسکندر در سن جوانی حدود ۳۳ سالگی در گذشت. اگر تا ۵۰ سالگی زنده و سالم بود، آیا نیمی از جهان را به خاک و خون نمی کشاند، و به تصرف خود در نمی آورد؟. پس باید گفت که اسکندر عطش جهانگیری داشته است، نه به دلیل دیگری!.
۳- آلکساندر به سربازان خود که از مکدونیا دوش به دوش با او در سه جنگ بزرگ بدون هیچگونه استراحتی همراهی کرده بودند، به عنوان پاداش دستور داد که شهر پارسارا که پر از ثروت وزیبائی بود به تصرف خود در آورند وآزادانه آن طور که میخواهند عمل کنند. با دادن این چراغ سبز به افراد از بیابان رسیده و تشنه لب، گروه بیشمار سربازان به شهر بی دفاع وتسلیم سرازیر شدند. پیران وجوانان را از دم تیغ گذراندند، به زنان بی رحمانه تجاوز نمودند، چیزهای پرارزش چون زروسیم و پارچه وزیورآلات و تندیس رابا خود بردند و خانه هارا به آتش کشیدند.
بسیاری از شهروندان پارسا که نمی توانستند این همه تجاوز و ننگ و خفت و خواری را تحمل کنند، شخصاْخانه خود را به آتش کشیدند و باخانوادهایشان درمیان آن سوختند.
تنها نام نیکی که از آلکساندر در تاریخ ودر حقیقت در قلب مامانده، رفتار پسندیده وی باخانواده داریوش سوم وبه خاک سپاری این پادشاه بزرگ ودلیر هخامنشی با تشریفات و احترام کامل بود. ناگفته نماند که این رفتار نیک در برابر آن جنایت بزرگ با پارسایان، بسیارناچیز واندک است.
حال چرا حکومت قصد تخریب مجسمه ی این دلاور را دارد؟.
پر واضح است که سردمداران رژیم تازی کنونی، بیم آن دارند که جوانان با رشادت ها و از خود گذشتگی ها و دلاوری های اسطوره های تاریخی مملکت خود آشنا شوند و شخصی همچون آریو برزن و یا بابک خرمدین و یا آرش و سیاوش را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهند و زیر طوق بردگی اسلام و حکومت ایشان نروند و نافرمانی کنند و به مبارزه با آنان بپردازند.
آن ها در طی این صد سال اخیر و صد البته از زمان شاه اسماعیل صفوی، توانسته اند تا ذهن مردم را از قهرمان های ملّی خود شستشو داده و قهرمان های خیالی و پوشالی جدید تازی نژادی را از قبیل ابوالفضل و حسین و علی و… خلق کنند و به خورد ملّت فرهنگ باخته دهند.
پس بر ماست که با یادآوری نام دلاورانی چون آریوبرزن و شناساندن آن ها به نسل جوان و خردسالان این مرز و بوم، از آیین ها و فرهنگ فراموش شده ی مان، دفاع کرده و حس میهن دوستی و وطن پرستی و از خود گذشتگی در راه مبارزه برای آزادی کشور را، در دل و جان کودکان و جوانان ایران زمین، زنده کنیم.
پ.ن: پاراگراف های تاریخی که چگونگی مبارزه ی آریو برزن را شرح می دهند، از سایت آریوبرزن بو نوشته ای است از آقای دکتر حسنعلی پیشاهنگ و همچنین از ویکوپیدیا و تاریخ های گذشته ایران گرفته شده است.
Pingback: نسرین ستوده را باید ستود « talangol()