شوربختانه در روزها و هفته های اخیر شاهد اخبار و ویدیوهایی بودیم که در آنها معلّمین در حال کتک زدن دانش آموزان به وحشیانه ترین شکل ممکن بودند و کودک و نوجوان بینوا را با مشت و لگد، همچون مسابقات کشتی کج، از طرفی به طرف دیگر پرتاب می کردند.
این امر بسیار غم انگیز و ناراحت کننده، نگارنده را بر آن داشت تا کمی این اتفاق نا خوشایند را بشکافم و دلایلی که می تواند نقش اصلی این رفتارهای سادیسمی، را ایفا کند ریشه یابی کنم.
اینگونه رفتارها و لذّت بردن از شکنجه دادن دیگران و کتک زدن کودکان، همه ریشه در مشکلات روانی و حالات عصبی فرد دارد.
حال، این رفتارهای عصبی از کجا ناشی می شوند؟:
۱ – نداشتن امنیت مالی معلّم:
حقوق متوسط یک معلّم دوره ی دبستان باید مبلغی بین چهارصد تا شش صد هزار تومان باشد، اگر ما هزینه های زندگی و همسر و اجاره ی خانه را سر انگشتی حساب کنیم، متوجه می شویم که یک معلّم، با چهارصد هزار تومان حقوق ماهیانه، تحت چه فشار شدیدی است.
زندگی سخت، شکایت زن و فرزند از وضع زندگی، شرمنده ی خانواده شدن به دلیل نداشتن توان کافی برای خرید مایحتاج زندگی، همه ی این مشکل ها می توانند دلیل کافی را برای عصبی بودن و عصبی برخورد کردن را به یک انسان بدهند.
معلم دانش آموز را سیلی می زند. چرا؟. برای آن که او خودش هر روز، و همه جا از اجتماع به هم ریخته و آش و لاش سیلی می خورد. اجتماعی که رئیس پلیسش چاقو کش پیشین میدان امین السلطآن، وزیر دارایی اش، دلال قدیم بازار، وزیر دادگستری اش، آخوند زنباره و بچه باز قم، و وزیر آموزش و پرورشش، کارچاق کن گذشته سبزه میدان است.
۲ – نداشتن امنیت شغلی و اجتماعی:
یک معلم، همیشه در هراس است که نکند شغلش را از دست بدهد، نکند که آموزش و پرورش عذرش را بخواهد و او را از کار بیکار کنند، فکر به اینکه پس از دست دادن شغل، برای امرار معاش چه کار خواهد کرد، و اندیشیدن به اینکه هر لحظه امکان از دست دادن شغلش وجود دارد، سبب می شود که او به صورت ناخودآگاه دست به رفتارهای عصبی و خشونت آمیز بزند.
۳ – نگرانی از آینده ی زندگی و فرزندان:
یک معلم نیز همانند سایر پدران و مادران دیگر، در اندیشه ی آینده ی زندگی و فرزندانش است، با این تفاوت که در رژیم منحوس اسلامی، معلم را زندانی می کنند، از کار برکنار، اخراج و تبعید می کنند، حقوق او را چند ماه به چند ماه نمی دهند و هزاران هزار مشکل دیگری که در این شغل برای ساختن آینده ای مطمئن وجود دارند سبب می شوند که یک معلم دوره ی ابتدایی و راهنمایی، همواره نگران آینده و در اضطراب و استرس باشد، اضطراب و نگرانی و استرس، عوامل تاثیر گذاری در رفتارهای خشونت آمیز و عصبی هستند.
معلم کودکان را به جان هم می اندازد. زیرا رژیم کشتارگر همه را به جان هم انداخته است. وقتی رژیم فرزندان را جاسوس پدر مادر، و دانش آموزان را جاسوس معلمین خود می کند، و اجتماعی پر از خشونت و جنایت به وجود می آورد، معلم نیز به طور ناخواسته، این همه طغیان گری و عصبانیت را به ارث می برد.
۴ – سر و کار داشتن با کودکان و نوجوانان:
همه ی ما روزی دانش آموز بودیم و نیمکت های دوره های ابتدایی و راهنمایی و حال و هوای کلاس را به خاطر داریم. دانش آموزان در آن دوره های تحصیلی، بسیار حواس پرت، بازیگوش، پر حرف و برای معلمّی که هر روز باید سر آوردن و یا نیاوردن دفتر و مداد و پاک کن، با آن ها سر و کله بزند، بسیار اعصاب خورد کن هستند. دانش آموزان به گفته های معلّم توجهی ندارند و عموما در فکر بازی و شیطند.
حال، همه مشکلاتی که تا کنون بدان ها اشاره رفت را به این دردسر آخر اضافه کنید و برای یک لحظه خودتان را به جای آن معلّم بگذارید. به راستی مگر یک انسان چقدر توان و قدرت و اعصاب دارد تا همه ی این سختی ها را به تنهایی به دوش کشد؟.
۵ – زندگی در جامعه ی خشونت بار، و نبودن امنیت برای محافظت از خانواده:
این یک معضل اجتماعی است که شامل همه ی ایرانیانی که داخل کشور زندگی می کنند می شود.
رژیم خونخوار اسلامی، در کوچه و خیابان، با ایجاد رعب و وحشت و به راه انداختن انواع و اقسام گشت های انتظامی، و کتک زدن متهمین در جلو چشم انظار عمومی، اعدام در میادین شهر، توهین و هتاکی به دختران و زنانی که چادر و گونی بر سر و بدنشان نکشیده اند، و رها کردن افسار جانیان و قاتلان و سابقه داران چون سگ های هار، در سطح شهر ها، و نادیده گرفتن جنایات و تجاوزات آنان، در حال باز تولید خشونت مضاعف است.
همه روزه، در اخبار می خوانیم که به چند دختر و زن، تجاوز شده، دختری را روی پل مدیریت تهران، با چاقو سلاخی کردند، پدر و مادری به دلیل آزار جسمی فرزند سه ساله ی خود، بازداشت شدند، و صدها خبر ناراحت کننده دیگری که جامعه را متشنّج و عصبی می کند. حال مگر یک معلّم چیزی فرای یک انسان است که هم در چنین جامعه ی پر از خشونتی زندگی کند، و هم سختی های کار و زندگی را تحمل نماید، و سر انجام با بچّه های حواس پرت و بازیگوش نیز سر و کله بزند؟.
معلّم، عصبانیت و خشم خود از خانه و جامعه را به درون کلاس درس می برد، دانش آموز بی خبر از همه جا و در حال زندگی در دنیای کودکی خود، شیطنت می کند، ناگهان چشمان معصوم کودک، دستان سرد و سنگین معلم را می بینند که بر سر و صورت و بدن او فرود می آیند، گناه کودکان چیست؟. چرا باید چنین برخورد های ناراحت کننده ای در مدرسه و کلاس درس با کودکان شود؟. آیا کسی می تواند آینده ای روشن و به دور از خشونت و عصیان را برای کودکی که در مدرسه کتک می خورد و در جامعه تجاوز و دزدی و ضرب و شتم را تماشا می کند، تصور نماید؟.
این کودک و میلیون ها کودک دیگرهمانند او، در آینده ای نه چندان دور، بسیجیان و مزدورانی می شوند که برای خرده ای پول و بیشتر به خاطر خالی کردن عقده های دوره ی کودکی شان، با چوب و چماق به جان مرد و زن و کودک و پیر خواهند افتاد. این خشونت ها و نکبت ها، همه و همه نتیجه ی انقلاب اسلامی ننگین و آرمان های طلایی حضرت امام است.
پ.ن:
۱ – نگارنده به هیچ روی، قصد دفاع از حرکات خشونت آمیز و نا پسند معلمانی که شاگردان شان را کتک می زنند را نداشته و ندارم و صرفا هدفم ریشه یابی این معضل اجتماعی است.
۲ – اینجانب شخصا حکومت استبدادی و خونخوار اسلامی را مقصر و متهم ردیف اوّل این جنایت انسانی در حق کودکان این مرز و بوم می دانم.
Pingback: مضرات روزه گرفتن از نظر علمی و پزشکی (قسمت سوم) بررسی جامعه شناختی و علمی « گرانوم(نقد اسلام)()