۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روزی است که در ذهن و افکار همه ما جاودانی و برای همیشه زنده می ماند. بدین روی ما در این جا از آن خیانت بزرگ که سرنوشت کشورمان را دگرگون کرد و ما را از صحنه سیاست، اقتصاد و دموکراسی جهانی به کنارزد، و پیامد آن آغاز دیکتاتوری شاه و سر انجام انقلاب مردمی ۱۳۵۷ و افتادن کشور به دست آخوند بود، به گزارش کوتاهی می پردازیم.
پس از ملی شدن نفت ایران و ازدست رفتن منافع سرشار کمپانی های نفتی انگلیس، آنها براین آمدند تا با همراهی کمپانی های آمریکایی دولت های خود را وادار به کودتایی علیه دکتر مصدق کنند.
در باره این کودتا و همکاری های دولت انگلیس و آمریکا بادربار و مزدوران ایرانی، از تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ تا پیروزی کودتا، از سوی بیشتر نویسندگان و سیاست مداران ایرانی و خارجی به تفصیل نوشته و گزارش شده است . بنابراین جای هیچگونه تردید و ابهامی نیست.
از اردی بهشت ۱۳۳۰ دکترمحمد مصدق به نخست وزیری برگزیده شد. مصدق مردی میهن پرست آزاده و سازش ناپذیری بود که به آسانی سود و منفعت خود را قربانی و فدای خیراندیشی ومصالح کشورمی کرد. به راستی تاریخ کمتر انسان های بی طمع و فداکار و میهن پربراین اساس، برطبق قانون اساسی به شاه که روش زورگوئی و دیکتاتوری در پیش داشت، اجازه سودجوئی و دخالت در کار کشور داری نداد.
مصدق فرماندهی نیروی سه گانه را در دست گرفت ، و دست شاه وبستگان او را از کارهای اجرائی و ریزوپاش و زیاده روی کوتاه کرد.
مصدق در سال های ۱۳۳۰-۱۳۳۲ خورشیدی روش دموکراسی و آزادی خواهی را که در پیش گرفت، مورد سودجوئی توده ای ها شد. آنان به دنبال منافع روسها از آزاد منشی وی سوء استفاده نمودند وبرنامه هائی را در ایران پیاده کردند، که می رفت کشورمان را در چنگ ودام روسها اسیر سازد. این چنین آسان گرائی وکوتاه آمدن را می توان اشتباه بزرگ مصدق دانست.
مصدق براین باور بود که سران حزب توده فرمانبردار شوروی ها بودند، وفئودال ها ومرتجعین نیزبا انگلیسی ها و آمریکائی ها ارتباط داشتند و هردو دسته به زیان کشورعمل می کردند. او برای از میان برداشتن کمونیسم با روش خشونت و سرکوب ، همراه وموافق نبود و چنین شیوه برخورد را روش دموکراسی نمی دانست.
مصدق راه برخورد با کمونیسم را پیشبرد و بسط دانش و فرهنگ، آگاهی عمومی، و بهبود وضع اقتصادی می دانست.
در باره حزب توده مصدق درزندان به وکیل مدافع خود سرهنگ جلیل بزرگ مهر می گوید: «… مگر کار دیگری هم کردند؟ خوب نعره بکشند. اساسا باید فکر کرد علت وجودی، یا سبب آمدن و بقای دولت من چه بود؟ مگردولت، غیراز ملت، پشتیبان دیگری داشت؟ نه، نداشت….. وقتی که ملت دولتی راسرکارمی آورد و دولت مبعوث ملت است، نمی تواند صدای ملت را خفه کند و نگذارد مردم حرفشان را بزنند. خفه کردن صدای مردم، کارسیاست استعماری است. روش آن ها ست که نفس کسی درنیاید، تا هرکاری دلشان می خواهد بکنند. [۱]
پرزیدنت ترومن رئیس جمهور آمریکا همواره طرفدار و پشتیبان خدمات صادقانه مصدق به کشور و مردم ایران بود ولی دولت انگلیس، که پیوسته به دنبال کینه توزی مصدق بود، تلاش کرد که ترومن رئیس جمهورآمریکا را با ترساندن خطر کمونیست، به براندازی مصدق وادارکنند. از این روی، روز ۲۳ تیر ۱۳۳۰ (تابستا ن ۱۹۵۱ میلادی) هنگام ورود هریمن فرستاده پرزید نت ترومن، رئیس جمهورآمریکا به تهران، ا ز گروهی از افراد توده ای، در اعتراض به ورود نماینده آمریکا به ایران، تظاهراتی ساختگی در خیابان های تهران را ه انداختند وشورش وآشوبی به پاکردند… ۱
اما ترومن با همه خیمه شب بازی های انگلیس، به هیچ روی به از میان برداشتن دولت مصدق، تن درنداد، وحتی در سا ل ۱۹۵۲مصدق از سوی هفته نامه تیم (Time) در آمریکا با وجود داوطلبان دیگری مانند چرچیل، استالین، و پرزیدنت ترومن ، به عنوان مرد نمونه سال شناخته شد.
دولت انگلیس برای آن که آمریکا را آماده به همکاری کند، به آن ها هشدار داد که اگر اقدامی سریع برای براندازی مصدق نشود، امکان دارد نهضت ملی نفت ایران، جهانی و همه گیر شود و دست ما از نفت عربستان، قطر، کویت ، امارات و حتی دیگر نقاط جهان کوتاه خواهد شد.
انگلیس ها که نتوانستد ترومن را به کودتا علیه مصد ق وادارکنند، نظر به دوستی و همکاری صمیمانه چرچیل و آیزنهاور در دوران جنگ دوم جهانی، تلاش داشتند که آیزنهاور در آمریکا پس از ترومن روی کار آید.
برای دستیابی به این هدف، بنا به خواسته کارتل های نفتی، در سال های ۱۳۳۰-۱۳۳۲دولت انگلستان ازحزب کارگر به محافظه کار، و دولت آمریکا از حزب دموکرات به جمهوری خواه تغییر یافت.
اتلی نخست وزیر و موریسون وزیر امورخارجه ازدولت کارگری انگلیس به کنار رفتند، و چرچیل و ایدن دو سیاستمدار مرتجع و استثمارگر جای آنان را گرفتند.
در آمریکا نیز کارتل های نفتی ۸۰ میلیون دلار برای پیروزی آیزنهاور هزینه تبلیغات انتخاباتی نمودند. [۳] آنگاه پس از برگزیده شدن آیزنهاور، سر آنتونی ایدن وزیربرون مرزی انگلستان، برای مدت ۹ روزدراسفند ۱۳۳۱ به آمریکا می رود، وپس از گفتگو با آیزنهاوروجان فوستر دالس به این پایانی می رسند که بجای تلاش درخریدن مصدق، بهتر است به برکناری اوبپردازند. [۲]
ایجاد آشوب و تفرقه میان افراد نهضت ملی
نخستین برنامه کودتا، ایجاد تفرقه و چندگانگی میان هواخواهان و طرفداران مصدق بود. گروه کودتا گر آمریکایی و انگلیسی با همکاری مزدوران ایرانی با پخش و صرف دلار و ریال توانستند میان شمارزیادی از پیروان نهضت شکاف بیاندازند.
به عنوان نمونه آیت الله کاشانی که نخست وانمود می کرد همراه وطرفدار مصدق است، بنای کارشکنی وناسازگاری با وی پرداخت. تا آن جا که روبرو و دربرابر مصدق بایستاد و اعلامیه ای برخلاف کارهای سیاسی و ملی کردن نفت دکتر مصدق منتشر ساخت. درست همان گونه که شیخ فضل الله نخست نشان می داد که از پیروان مشروطیت است، ولی به زودی چهره درون خود را نشان داد وبه دشمنی وکینه توزی با انقلاب وپیروان انقلاب پرداخت. [۴]
اشرف پهلوی درسوئیس با آلن دالس برادر جان فوستر دالس رئیس سازمان سیا (CIA) در بند و بست برای کودتای آمریکائی ۱۳۳۲ شرکت داشت.۵ هم چنین اشرف در هماهنگ کردن وسازمان دهی مزدوران درون کشوروسیاستمداران آمریکا وانگلیس در براندازی دولت مردمی مصدق، نقش بزرگ وبرجسته داشت. او در سال ۱۳۲۶ موجب سرنگونی دولت قوام ا السلطنه می شود. [۶]
اشرف در توجیه علت زورگوئی ودیکتاتوری برادرش، لیاقت آزادی نداشتن و طالب دموکراسی نبودن مردم ایران را به شمارمی آورد. [۷]
پس از برنامه ریزی کامل میان بستگان شاه، دولت انگلیس، و دولت آمریکا، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مزدورانی ازسوی آیزنهاوربه سر کردگی سپهبد زاهدی خیانت کاروهمکاری وکمک شماری ازبازاریان وچندین لات و چاقوکش محلی به سرکردگی شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ، دولت ملی و مردمی مصدق را برانداختند، و سپهبد زاهدی نوکر جیره خواردیگر را بر جای او نشاندند.
درماه اوت سال ۱۹۵۳ میلادی (۱۳۳۲خورشیدی)، کرمیت روزولت (نوه تدی روزولت رئیس جمهور پیشین آمریکا) از سوی CIA ماموریت یافت که شاه را به ایران برگرداند.
در کتاب Armies of Ignorance در باره تاریخ کنونی آمریکا به نوشته ویلیام کورسون ، آمده است که کرمیت روزولت مبلغ بیست میلیون دلاردریافت می کند تا تظاهراتی برای آوردن شاه براه اندازد و حمایت آخوندها را از شاه، به دست آورد.
یکی ازمشاوران کنگره آمریکا اعلام داشته است: « کسی در ایران بدون جلب موافقت مساجد نمی تواندحکومت کند». [۸]
آنتونی ایدن وزیربرون مرزی انگلستان در سال ۱۹۵۳ که بعدها نخست وزیر آن کشور شد، در کتاب خاطرات خود چاپ لندن، صفحه ۲۱۴ می نویسد: « زمانی که من با همسر وپسرم در کشتی درمیان جزایر یونان در دریای مدیترانه در گردش بودیم، خبرسقوط مصدق از اریکه قدرت راشنیدم وما پس ا ز مدت ها، آن شب را خواب بسیار خوشی داشتیم».
ایدن در خاطرات خود از سرسختی دکتر مصدق یاد می کند، سپس نتیجه می گیرد که بریتانیا ناگزیر شده است در غارت نفت ایران سهمی به آمریکا بدهد که به کمک آمریکا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عملی کنند.
دکتر مصدق در«خاطرات وتالمات» درکتاب تاریخ معاصرایران صفحه ۱۸۳ درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این چنین می گوید: «… ایدن وزیرخارجه دولت محافظه کار انگلیس پس از مدت ها انتظار، همین که استالین از میان رفت، وزمینه زورگوئی برای دول استعمارگر بیشترفراهم گردید، سفری به آمریکانمود و رئیس جمهوری آمریکا، آیزنهاوررا موافق نمود که آزادی یک ملتی را با چهل در سد سهام کنسرسیوم معامله کند…».
دکتر جلال عبده در صفحه های ۲۳ و ۴۲۳ کتاب خود به نام « چهل سال در صحنه»، نوشته است، که پس از کودتای ۲۸مرداد به سپهبد زاهدی یاد آور می شود که: «..دکتر مصدق جای خود را در تاریخ ایران به عنوان رهبر ملی باز کرده…شایسته نیست در دوران زمامداری شما، به وی آسیبی برسد..».
ازسوی دیگر، سی.آی.ای ازماه اوت سال ۱۹۵۳تا ۱۹۷۷ میلیون ها دلاربه طور دائم به آیت الله ها وملاها می داد، تا با شاه همکاری کنند وبا او مخالفتی نداشته باشند.
درسال ۱۹۷۷ کارتر برخلاف خواسته سازمان جاسوسی آمریکا، رشوه پردازی راقطع کرد وآخوندها را علیه شاه شوراند.۸
برای آگاهی بیشتر خوانندگان، آیزنهاور پس از کودتا بلادرنگ ۴۵ میلیون دلار به عنوان کمک فوری به شاه داد، و میان سال های ۱۹۵۳-۱۹۵۷، دولت آمریکا ۵۰۰ میلیون به ایران وام داد. می توان گفت که آمریکا می خواست این دوست دست نشانده ودر اختیار خود را هرچه بیشترآن چنان که پیش از کودتا وعده داده بودند، کمک و یاری کند.
شاه باهمکاری با انگلیس و آمریکا در براندازی دولت دکتر مصدق، کاملاً درزیر سلطه و قدرت دو دولت مافیایی انگلیس و آمریکا قرار گرفت تا آن جا که در قرار داد نفت باکنسرسیوم، نه تنها پای شرکت سابق نفت یعنی همان شرکتی که بالوله مخفی سالیان زیادی نفت ایران را به عراق می برد، دوباره در ایران بازکرد. از سوی دیگر کمپانی های آمریکایی نیز در این غارت ملی با انگلیس ها به رقابت پرداختند، و این شرکت ها زیر نظر کنسرسیوم نفت کشورمان را به مدت ۲۵ سال باتخفیف بسیار زیاد به غارت بردند. [۳]
از دفاعیات دکتر مصدق در دادگاه شاه
«…. من خود میدانم که یک گناه بیشتر ندارم، و آن این که تسلیم تمایل خارجیان نشده، و دست آنان را از منافع ثروت ملی کوتاه کرده ام…»
«… برای روشن شدن افکار نسل جوان، از حقیقتی پرده بر می دارم. یک نخست وزیر قانونی را به زندان می اندازند، و روی میز اتهام می نشانند..»
«…. از نظر ما اجنبی، اجنبی است. شمال و جنوب فرق نمی کند و موازنه بین آن ها یگانه راه نجات ملت عزیز ماست…»
از آنچه گذشت به روشنی بنا بر قضاوت تاریخ آشکار است که مصدق هیچ گاه قانون اساسی رانادیده نگرفت وبه سوگندی که خورده بود نسبت به شاه وفاداربود وتلاشی برای براندازی رژیم پادشاهی نکرد، ولی اشتباه از شاه بود که در این دام افتاد و ناآگاهانه با دولت انگلیس و با توطئه آن ها همکاری کرد.
از دید نگارنده، شاه فردی بسیار میهن دوست، و در حقیقت میهن پرست بود. میهن دوستی و پاکی شاه در این مورد موجب افتخار هر ایرانی و قابل ستایش است. شاه در سیاست خود اشتباه کرد، اشتباهی که دود آن به چشم همه و حتی خود او رفت، و رژیم آخوندی را به وجود آورد.
شاه در خدمت پدرش، با دیسیبلین نظامی بزرگ شده بود. شاه دیده بود که پدرش در سایه دیکتاتوری و حکومت استبدادش توانسته بود در سازندگی کشور کارهای بزرگی انجام دهد. ولی شاه نمی دانست و بر این باور نبود که در یک حکومت دموکراسی که همه مردم در سازندگی کشور شرکت دارند، همه کارها را می توان بهتر و کامل تر به پایان رساند، و نتایج آن به مراتب بهتر است.
با آن برداشت دیسیبلین نظامی و دیکتاتوری که در شاه به وجود آمده بود، هنگامی که کمپانی های نفتی از طریق آیزنهاور و چرچیل نقشه کودتا و براندازی مصدق را به او پیشنهاد کردند، پذیرفت و با آنان همکاری کرد. نتیجه و پیامد آن، دوران ۲۵ ساله دیکتاتوری از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا رفتن از ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ بود، که شاه رسما قانون اساسی را که بدان سوگند خورده بود، زیرپا گذاشت. در این دوران، شماری از آزادی خواهان را که دارای باورهای سیا سی دیگری بودند، ازمیان برد و فریاد اعتراض و انتقاد آنان را درگلو خفه کرد. پیامد آن کودتا و دیکتاتوری شاه، انقلاب مردم در سال ۵۷ و به دست روحانیون از خدا بی خبر افتادن مملکت و شکست و پس روی اقتصادی و سیاسی بود که همچنان ادامه دارد.
۱- تاریخ سیاسی بیست وپنج ساله ایران- نوشته سرهنگ غلام رضا نجاتی- موسسه خدماتی رسا- چ ۱ – ۱۳۷۱ – ص ۲۴-۱۹
۲- خاطرات ایدن-برگردان ازکاوه دهگان- تهران- انتشارات فرزانه سال ۱۳۵۷ – ص ۳۰۱
۳-زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق- نوشته دکتر نصرالله شیفته-چاپ اول-۱۳۷۰ خورشیدی-نشر کومش- ص ۱۰۷-۱۱۳ و ص۱۴۷-۱۴۹ وص ۱۵۰-۱۸۱
۴- نقش روحانیت درتاریخ معاصرایران- نوشته دکتر م.یاوری- ص ۶۹
۵- ایران بر ضد شاه- نوشته احمد فاروقی- ترجمه مهدی نراقی- انتشارات امیر کبیر– تهران ۱۳۵۸ – صفحه ۱۱-۱۴
۶- من وبرادرم – خاطرات اشرف پهلوی- چ ۲ – نشر علم- چاپ تهران ۱۳۷۶ – پیش گفتارازمحمود طلوعی- ص ۱۰-۱۲
۷- شماره ۶ءبالا- ص ۲۷
۸- Daniel Drooz, The CIA’s Secret Iran Fund, March/April 1980 P.10-11, politics Today