جای بسی شگفتی است که پاسداران و بسیجی که در آغاز انقلاب موجب افتخار مردم بودند، در مبارزه با صدام متجاوز و جنایت کار از جان و هستی خود مایه گذاشتند و از خود رشادت ها نشان دادند، بعدها روبروی مردم ایستاده، و به غارت گری می پردازند.
اکنون پاسداران، دیگر مانند گذشته مظلوم و مهربان نبوده، و با مزد و درآمد کم قانع نیستند، و درکنار مردم قرار ندارند.
شماری از آن ها روبروی مردم ایستاده، و به جای مبارزه و جنگ با صدام، به جنگ و مبارزه با هم میهنان خود پرداخته اند.
می توان عملکرد نادرست و غیر مردمی پاسداران را به شرح زیر بیان داشت:
۱- از پاسدارانی که از جبهه جنگ سالم باز گشتند، شماری از آنان به زور پست های دولتی را ناگهان پست های مهمی را اشغال نموده، با رژیم و در کنار رژیم، به کشتار ملت، برپاکردن زندان های گوناگون در جاهای مخفی پرداختند، و در شکنجه و بی حرمتی به مردم، به ویژه جوانان ایران پرداخنتد.
۲- گروهی نیز خود را به درون مجلس فرمایشی رسادند، و در تصویب قوانین صد انسانی ولی وقیح شرکت فعالانه دارند.
۴- گروهی پست های دولتی را به خود اختصاص داده، و بیشتر صادرات و واردات کشور را آز آن خود نمودند. کارخانه هایی نیز در کنار دزدی و اشغال گری آخوندها، آنان نیز از دست صاحبان آن گرفنتد، و خود مالک و گرداننده آن شدند.
۴- به اصطلاح خریدن، و در حقیقت تصرف با زور سیستم مخابرات ایران، آخرین چپاول گری این گروه است. اینگونه چپاول گری و سود جویی بسیار است. تا آن جا که اینگونه پاسداران به صورت یک مافیای وحشتناک اقتصادی و سیاسی در آمده اند و مورد نفرت مردم قرار گرفته اند.
۵- خرید وسائل و تکنولوژی، مسدود کردن و یا کاهش دادن سرٰعت اینترنت و آطلاع رسانی، و در حقیقت ایستادن و جبهه گیری در برابر خیزش و رستاخیز مردم.
امروزه این چنین برداشت می شود که پاسداران و بسیجی نوکر ولی وقیح، و یا در برابر او ایستاده اند، و می خواهند با کودتا، یک حکومت نظامی در ایران پیاده کنند.
در هرحال، این طور پیش بینی می شود که ۶۰ میلیون مردم ایرانی به زودی پاسدار و بسیجی را دشمن شماره یک مملکت و خود بدانند، و از آن ها مانند یک بیمارخطرناک واگیر دار فرار کنند، و یا مانند حیوانات درنده، در صدد دفاع با آن ها و کشتنشان بر آیند.
جای بسی اندوه و تأسف است پاسداران وبسیجی ها، یعنی انسان هائی که درایران چشم به جهان گشودند، و با بهره گیری ازهمه امکانات کشور دراین جا پرورش وآموزش یافتند، وسرانجام به شغل ومقامی رسیدند تا خدمتگذارهم میهنان خود باشند، آیا خود را ایرانی وحافظ منافع مردم وکشورایران می دانند؟. یا مانند آخوند و آخوند زاده ها به گروههای تروریستی حماس وحزب الله لبنان وابسته اند؟.
آیا می توان محسن رضایی رئیس پیشین سپاه پاسدراران که آه نداشت با ناله سودا کند همراه با خامنه ای، رفسنجانی، و دیگر پاسداران، و آخوندها که دزدی های کلانی کرده اند که در بانک های خارجی واریز نموده، و مانند نوکر زرخرید در اجرای فرمان ولی وقیح ایستاده اند ایرانی دانست؟، و یا دزد و جنایتک کار به مردم و کشورمان؟.
بدون تردید بسیاری ازپاسداران وبسیجی ها، انسان های فرهیخته ومیهن دوستند وحاضرنیستند این چنین دستشان به خون مردم آلوده شود.
و اما شماری ازآنان که آ لت دست رژیم خودکامه اند، و در برابر برادران و خواهران خود صف آرائی می کنند، چنان چه خود را ایرانی به شمارمی آورند، باید سریعا موضع خود را تغییر داده، پاسدار و خدمتگذارمردم باشند وتسلیم خواسته های هم میهنان خود شوند، وگرنه اینان هم چنان که تاکنون مسئول به خاک وخون کشیده شدن هم میهنان مبارز وجانبازمان هستند، درآینده نیزمسئول هرگونه خون ریزی دیگرخواهند بود.
از آن چه گفته شد کاملاً مشخص است که پاسداران و سپاهیان در برابر ملت و انقلاب مردم ایستاده اند، و در شرایط کنونی دشمن این آب و خاک و مردمند، و تازمانی که این وضع را تغییر ندهند و همچنان به چپاول گری و جنایت های خود ادامه دهند، از دید مردم ایران، آنان با آخوندهای جنایتکار تفاوتی ندارند، و باید به عنوان دشمن با آنان رفتار کرد.