
این ها مسلمانند که افطار خود را با خرما آغاز می کنند، تا شام برسد. حال، می توانید عظمت شام این شکمبارگان اسلامی را مجسم کنید. در کنار این مفتخوران بچه های گرسنه سودان دیده می شوند که هم اکنون و همه روزه صدها تن آنان می میرند.
قصدم از نوشتن این مطلب فقط و فقط بیان عشق سرکوب شده و فراموش شده ی مان نسبت به تاریخ و هویت و سرزمین مادری مان است و بس.
این چند خط را می نویسم تا بلکه تلنگری باشد ویران کننده به تمام بت های بیگانه ای که برای خودمان ساخته ایم و شاید برخی از دوستان نیز احساس شرمندگی کنند از اینکه اینگونه به هویّت ملّی خویش پشت کرده اند.
در ابتدای ماه رمضان، از خطرات و بیماری های ناشی از روزه داری گفتیم و کافر خطابمان کردند، هدف ما تندرستی و بهروزی هم میهنان مان بود و آنان ما را ملحدان و دشمنان دین خدا نامیدند و فحش نثار ما که سر انجامی نیک برای شان می خواستیم، کردند.
عزیزان و نزدیکان مان را دیدیم که روزه گرفته بودند و رنگ به رخسارشان نمانده بود و از گرسنگی به خود می پیچیدند و از فرط ناتوانی، بی حال و همانند یک جنازه به روی زمین دراز به دراز می افتادند و ما حرص خوردیم و پریشان گشتیم و تا لب به سخن گشودیم با ندای ننگین ” الله اکبر” و یا “استغفر الی الله” صدای مان را خفه کردند و فریاد را در گلوی مان کشتند و به قبرستان سینه ی مان فرستادند.
روزهای بسیار نا میمون ماه رمضان گذشت و نوبت به روز پایانی این ماه که “عید فطر” می خوانندش رسید. ایران باستانی ما دارای جشن ها و عید های فراوانی بوده است ولی ایران امروزی بر اثر هویت ستیزی و فرهنگ بیگانه و عقب افتاده ی تازیان، با چند جشن و روز ملّی تنها مانده است که این جشن ها خلاصه می شوند به عید نوروز و جشن سده و چهارشنبه سوری.
حال عدّه ای می آیند و روز فطر را به عنوان عید و روز جشن رسمی به مردم فرهنگ باخته ی ایران تحمیل می کنند و رسانه ی ضد ملّی حکومت اسلامی و هزاران فروشنده مزدور بی وطن و فرصت طلب نیز، در طی بیست و چهار ساعت هزاران بار، اعلام می کند یا به مشتریان خود می گویند که: “عید سعید فطر مبارک”
با این فاجعه که هر چهار واژه ی این جمله ی ننگین عربی است کاری ندارم، امّا آیا به راستی روز فطر، جشن ملّی ایرانیان است که این چنین خبر از راه رسیدنش را در بوق و کرنا می کنند و چرخ مملکت را دو روز تعطیل می کنند و طبق آمار بانک مرکزی ایران، ۲۰۴۸ میلیارد تومان به اقتصاد کشور ضربه می زنند؟.
رسانه ی ضدّ میهنی رژیم به کنار، از اینکه مردم خردباخته ی مسلمان به ظاهر ایرانی که نان و آب این ملک را می خورند ولی سینه چاک صحراهای عربستان و گورهای تازیان هستند، تلفن ها را برداشته و به یکدیگر زنگ می زنند و “عید فطر” را تبریک می گویند حالم به هم می خورد، به حدّی عصبی می شوم و احساس پستی و حقارت و بی غیرتی می کنم که می خواهم با دستان خودم، خودم را حلق آویز کنم تا که بیش از این شاهد اینگونه خیانات به وطن و تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی ام نباشم.
عید فطر و زاد روز محمّد و جشن مبعوث شدنش و هیچ یک از این روزهای مزخرف و سراسر ننگ و شرم آورانه، به من و کشور عزیزم” ایران ” کوچکترین ارتباطی نداشته و ندارد و مایه ی خجالت است که یک ایرانی که خود را فرزند کوروش بزرگ می داند، در خیابان راه بیافتد و به هر کس و نا کسی روز “عید فطر” را تبریک بگوید.
اصلا تبریک برای چه؟ چه فلسفه و منطقی در این روز موهوم خوابیده است که باید این روز را جشن گرفت و تبریک گفت؟. برای مثال، منطق بسیار زیبا و قشنگی در پس “نوروز” قرار دارد که ما فرا رسیدنش را جشن گرفته و به یکدیگر شادباش می گوییم. نوروز نوید آمدن بهار و سبز شدن دوباره ی جهان و شکوفه زدن درختان و در یک کلام شانس شروع دوباره ی یک زندگی را می دهد.
نوروز زیباترین و بهترین جشن ها در سراسر دنیاست و فلسفه ی بی نهایت منطقی اش، همه را انگشت به دهان و حیران می سازد که ایرانیان از هزاران سال پیش، آمدن بهار را جشن می گرفته اند.
حال عید فطر یعنی چه؟. یعنی روزهای شکم پروری در هنگام سحر و افطار، خود را از پرخوری جر دادن، و خوابیدن همه روزی از شکم درد شبانه، و بهانه روزه بودن و بی حالی کردن،حال تمام شده است و اکنون دوباره نوبت عوض کردن روش بخور بخور اغنیا و ثروتمندان و همچون همیشه گرسنه و سرگشته ماندن تهیدستان و درماندگان است؟. به، به، چه اندیشه ی نیکی در پس ” عید ” نامیدن این روز وجود دارد؟!.
عید فطر، برای من ایرانی، به شدّت بیگانه است، بیگانه… توهینی به من ایرانی، به فرهنگ من، و به خرد و اندیشه من. حال، تا شما چه فکر کنید؟.

جشن سده در مجتمع دینی فرهنگی مارکار تهرانپارس، تهران ۱۳۸۹/۱۱/۱۰ خورشیدی. این جش بزرگ ایرانی است که موجب خرسندی و شادمانی هر ایرانی پاک طینت و پاک فطرت است. ما اینگونه جشن ها را گرامی می داریم، و برهر ایرانی نمای میهن فروشی که عید فطر را عید خود می داند، نفرین می فرستیم.